دانلود اپلیکیشن اندروید

پژمان نوزاد؛ کارگر لبنیاتی که تبدیل‌به اصلی‌ترین سرمایه‌گذار ایرانی دنیای فناوری شد

پژمان نوزاد؛ کارگر لبنیاتی که تبدیل‌به اصلی‌ترین سرمایه‌گذار ایرانی دنیای فناوری شد

با گشتی در اطراف خود حتما متوجه این موضوع خواهید شد که بسیاری از افراد وجود دارند که به‌واسطه ثروتی که از طرف خانواده یا اجدادشان به آن‌ها رسیده، بسیار ثروتمند شده‌اند؛ اما از طرفی دیگر افرادی هم هستند که با استفاده از تلاش فراوان و تفکر بسیار عالی خود به موفقیت‌های بسیار زیادی دست‌یافته‌اند و توانسته‌اند که ثروتمند شوند.

ما در این مقاله قصد داریم به‌سراغ زندگی‌نامه پژمان نوزاد برویم که در دسته دوم قرار می‌گیرد و توانست از کار کردن در یک مغازه لبنیاتی، تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاران دنیای تکنولوژی شود؛ برای آشنایی هرچه بهتر با زندگی پژمان نوزاد با کارو تک همراه باشید.

سال‌های ابتدایی و تحصیل

اگر در حال حاضر وارد میان‌سالی شده باشید، حتما بخش ورزشی برنامه راه شب را به‌یاد دارید. این برنامه در بازه‌های زمانی مشخصی از رادیو پخش می‌شد و این بخش از برنامه راه شب به‌واسطه اجرای عالی مجری این برنامه توانسته بود تا مخاطبان بسیار زیادی را جذب کند. خب، این موضوع چه ربطی به زندگی پژمان نوزاد دارد؟

در پاسخ به این سوال شما باید بگوییم که پژمان نوزاد در زمانی که تنها 20 سال داشت توانست که به جایگاهی برسد که از او به‌صورت رسمی دعوت شد به‌دلیل فعالیت عالی‌اش در زمینه خبرنگاری ورزشی، در برنامه گفته شده اجرا کند. البته نباید این موضوع را هم از یاد ببریم که او سابقه بازی کردن در تیم‌های وحدت، تیم ملی جوانان و جوانان استقلال را در زمانیکه هدایت این تیم برعهده محمد صلاحی بود و بازیکنان بزرگ دیگری، از جمله مجید نامجومطلق، محسن گروسی و رسول غنی‌زاده در این تیم حضور داشتند را در کارنامه خودش داشت.

 

 

ورزش را می‌توانیم یکی از اصلی‌ترین پل‌های موفقیت او به‌حساب آوریم، زیرا خانواده پژمان نوزاد تصمیم گرفته بودند که در دهه 60 ایران را به مقصد آلمان ترک کنند تا بتوانند که در این کشور زندگی ایده‌آل و به‌دور از جنگی را آغاز نمایند؛ اما در این بین یک چالش بسیار بزرگ در پیش روی آن‌ها قرار داشت: پژمان به‌دلیل عدم داشتن کارت پایان خدمت امکان ترک کشورش را نداشت. بسیاری از ما در حال حاضر این مشکل را داریم، اما او تصمیم گرفت تا با استفاده از توانایی‌های بدنی، سابقه حضور در تیم‌های معروف و تکینک عالی که در زمینه فوتبال داشت، به تیم ژاندارمری بپیوندد و خدمت سربازی خود را در آنجا پشت سر بگذارد.

پژمان نوزاد در زمانی که خدمت خود را به پایان رسانید، هم توانسته بود که موفقیت‌های بسیار زیادی را در زمینه خبرنگاری ورزشی و مجری‌گری در آن به‌دست آورد و هم اینکه یکی از اصلی‌ترین چالش‌های پیش روی هر پسری در ایران، یعنی سربازی، را پشت سر گذاشته بود. او عملا می‌توانست که در کشور خودش بماند و تبدیل به یکی از مجریان برتر ورزشی رادیو و تلویزیون، درست مانند عادل فردوسی‌پور، شود. پژمان در آن زمان تمام موارد گفته شده را می‌دانست، اما بسیار علاقه داشت تا کشور مادری خود را برای رسیدن به خانواده‌اش در آلمان ترک کند.

البته باید به این موضوع هم دقت کنیم که درست مانند الآن، کشور آلمان یکی از قطب‌های ورزشی و مخصوصا فوتبال در دنیا بود و پژمان هم در نظر داشت تا با رفتن به این کشور، فعالیت خود در زمینه ورزش را ادامه دهد.

مهاجرت اول و رفتن به کشور آلمان

پژمان نوزاد در زمانی که بیست و خورده‌ای سال از عمرش گذشته بود، راهی شهری که خانواده او در آنجا سکونت داشتند، یعنی مانهایم ایالت بادن-وورتم‌برگ در جنوب غربی آلمان شد. او تصمیم داشت تا در این شهر زندگی جدید خود را آغاز کند و در این بین هم توانسته بود که به‌دلیل فعالیت‌هایی که در گذشته در زمینه ورزشی داشت، نظر بسیاری از افراد را به سمت خودش جلب کند.

این تشکیل ارتباطات و فعالیت‌های اولیه در زمینه ورزشی تنها توانستند که یک ماه دوام بیاورند، زیرا طبق گفته‎‌های پژمان نوزاد برادرش در زمانی که او توانست در آلمان جاگیر شوند تصمیم گرفت که به کشور آمریکا برود، اما نتوانسته بود بعد از درخواست‌های فراوان، ویزای این کشور را دریافت کند و در این بین با توجه‌به رسیدن پژمان به خاک آلمان، از او هم خواست که شانسش را امتحان کند.

 

 

همان‌طور که در بالا هم به آن اشاره کردیم، ورزش یکی از اصلی‌ترین چیزهایی بود که پژمان نوزاد توانست که با استفاده از آن‌ برای خودش پل‌های بسیار زیادی را در زندگی‌اش بسازد تا به موفقیت‌هایی که فکرش را نمی‌کرد دست پیدا کند. او در زمان گرفتن ویزای آمریکا هم به این موضوع استناد کرد و توانست که ویزای خبرنگاری آمریکا را دریافت و تنها پس از چند هفته با مقدار اندکی پول راهی ایالت سانفرانسیسکو آمریکا شود.

مهاجرت دوم و سلام بر سرزمین فرصت‌ها!

این وضعیتی که می‌گوییم را تصور کنید: شما وارد یک کشوری می‌شوید که هیچ چیزی از زبان آن‌ها نمی‌دانید و مقدار کمی هم پول در اختیار دارید! اکثر افراد در این مرحله ناامید می‌شوند و می‌خواهند که به کشور خود بازگردند، اما این موضوع در مورد پژمان نوزاد صادق نبود. او این موضوع را می‌دانست که توانایی شبکه‌سازی بسیاری خود دارد و با استفاده از همین موضوع می‌تواند که در آمریکا به جایگاهی که لیاقتش را دارد برسد؛ پس از همین موضوع استفاده کرد و توانست که اولین شغل خود را به‌دست آورد.

کار در کارواش و لبنیاتی

او توانست که با توجه به این موضوع که اصلا زبان بلد نبود، ابتدا در یک کارواش و سپس در یک مغازه لبنیاتی شغلی را پیدا کند. او در مورد این شغل و نحوه زندگی اولیه‌اش در آمریکا می‌گوید:

خوب، من دقیقا بی‌خانمان نبودم. من در یک مغازه ماست‌فروشی کار می‌کردم و به‌نوعی صاحب مغازه را متقاعد کرده بودم که اجازه دهد بدون آنکه مجوز سکونت من در مغازه‌اش را از مقامات ایالتی دریافت کند، به‌صورتی رایگان در اتاق زیرشیروانه مغازه بخوابم. یکبار که قصد داشتم در اواخر شب وارد مغاز شوم، پلیس جلوی من را گرفت و من را بازداشت کرد. آن‌ها فکر می‌کردند من قصد سرقت از آن مغازه را دارم. البته باید این را بگویم که من نمی‌توانم آن‌ها را سرزنش کنم، چرا که اگر من هم فردی را در این وضعیت می‌دیدم، حتما دستگیرش می‌کردم، اما من زنده ماندم و توانستم که با اثبات بی‌گناهی خود، از آنجا خلاص شوم.

پژمان نوزاد در ایالت کایفرنیا آمریکا تعداد بسیار اندکی از افراد را می‌شناخت و از طرفی دیگر هم سابقه ورزشی او در زمینه مجری‌گری و خبرنگاری در ایران به‌هیچ عنوان به کارش نیامد. نکته جالب در کل زندگی پژمان نوزاد، این است که او به‌صورتی عمیق عاشق دختری شده بود که از بچگی با یکدیگر بزرگ شده بودند و او برای اینکه بتواند با دختر موردعلاقه خود حرف بزند، مجبور بود که سخت کار کند تا بتواند هزینه‌های تماسش را تامین نماید.

 

 

اصلی‌ترین عامل پیشرفت هر مهاجری در هر کشوری که حضور دارد، آشنایی کامل با زبان آن کشور است، چرا که او می‌تواند با استفاده از این موضوع در جریان تمام وقایع اطراف خود قرار بگیرد و حتی شغل‌های بهتری را هم پیدا کند. پژمان نوزاد در مورد این موضوع آگاهی کاملی را داشت و در یک کالج که در نزدیکی مغازه لبنیاتی بود، مشغول‌به یادگیری زبان انگلیسی شد.

این افزایش سطح زبان به او به‌صورت زیادی کمک کرد که از اصلی‌ترین موارد آن می‌توانیم به پیدا کردن یک شغل در گالری فرش اشاره کنیم. او در مورد پیدا کردن این شغل می‌گوید:

یک روز، در حال تماشای تلویزیون در اتاق زیرشیروانی خود در بالای مغازه بودم که ناگهان تبلیغی برای گالری فرش مدالیون راگ در پالو آلتو دیدم. آن‌ها به‌دنبال استخدام چند فروشنده فرش بودند. من بلافاصله گوشی را برداشتم و با شماره‌ای که در تبلیغ وجود داشت تماس گرفتم. برخورد اول آن‌ها زیاد خوب نبود، زیرا شخصی که در پشت تلفن حضور داشت از من پرسید که تا به‌حال چیزی را فروخته‌ای؟ گفتم نه. گفت تا به‌حال مبلمان فروخته‌ای؟ گفتم نه. گفت تا به حال اصلا چیزی فروخته‌ای؟ گفتم نه. او سپس گفت که اصلا برای چه با ما تماس گرفته‌ای؟ در آن لحظه همه چیز در ذهنم ایستاد و سعی کردم تا قبل از آنکه او تلفن را قطع کند راضی‌اش کنم. پس به او گفتم که به من فرصت بدهد؛ چگونه می‌توانید به کسی که حتی ندیده‌اید، نه بگویید؟ با شنیدن این حرف من، مدتی مکس کرد و سپس گفت که فردا بیا به آدرسی که گفته‌ایم بیا. روز بعد به دیدن آن‌ها رفتم و توانستم که شغل جدید خود را دریافت کنم. در پایان همان هفته، برای همیشه از اتاق زیرشیروانی نقل مکان کردم و به راهی قدم گذاشتم که تبدیل به زندگی جدید من شد.

با بررسی سوابق گالری گفته شده، متوجه می‌شویم که یک عامل در استخدام او اثر بسیار زیادی را گذاشته بود: ایرانی بودن صاحب گالری. بله، درست خواندید، پژمان نوزاد به‌صورتی کاملا اتفاقی به گالری فرشی زنگ زد که صاحب آن در زمان تماس گرفتن او فردی به نام امیر عمیدی بود. پژمان نوزاد توانست که با استفاده از تمام حرف‌هایی که در بالا گفته شد، در گالری مدالیون راگ مشغول‌به کار شود و در آنجا به‌صورتی عالی بدرخشد.

گالری مدالیون راگ

فرش‌های ایرانی در همه جای ایران شهره عام و خاص است و بسیاری از افراد ثروتمند از داشتن آن‌ها در خانه‌های خود احساس غرور می‌کنند. اصلی‌ترین دلیل محبوبیت فرش‌های ایرانی، علاوه‌بر زیبایی فراتر از تصور آن‌ها، قیمت بسیار بالای آن‌ها است. همین موضوع هم اولین چیزی بود که پژمان نوزاد در زمان ورود خود به گالری فرش مدالیون راگ با آن مواجه شد. او می‌گوید که بسیاری از افرادی که وارد آنجا می‌شدند، اصلا آگاهی در مورد بافت فرش‌ها نداستند و از طرفی دیگر هم نمی‌توانستند تشخیص دهند که این فرش با استفاده از چه فرایند‌هایی تولید شده است. آن‌ها حتی نمی‌دانستند که یک فرش ایده‌آل ایرانی چه قیمتی را باید داشته باشد و اکثر تجار ایرانی هم از این موضوع نهایت استفاده را می‌بردند.

 

 

او در مورد فروش فرش‌های ایرانی به مشتریان خود می‌گوید:

مشتریان هیچ ایده‌ای ندارند که قیمت منصفانه چیست و هیچ راهی هم برای کشف کردن آن نداشتند. پس به همین دلیل است که فروش فرش‌های مرغوب نیاز به اعتماد بسیار زیادی به فروشنده دارد. این اعتماد دقیقا چیزی است که نیاز به یک رابطه بسیار قوی در آن احساس می‌شود. من این موضوع را کشف کردم و طی چند سالی که در این گالری حضور داشتم، دقیقا همان چیزی بود که برای خودم ساخته بودم. من در آن زمان با تعداد فراتر از تصوری از مشتریان دوست شده بودم و آن‌ها در زمینه خرید و فروش فرش به‌میزان زیادی اعتماد داشتند. این اعتماد تا جایی پیش رفته بود که آن‌ها من را به خانه‌هایشان دعوت می‌کردند و من با خانواده‌های آن‌ها وقت می‌گذراندم. من در آن زمان با این افراد آشنا شده بودم و با استفاده از همین موضوع توانستم که رکوردهای بسیار زیادی را برای خود ثبت کنم. اگر بخواهم که به‌صورتی دقیق به این موضوع اشاره کنم، باید بگویم که من در بهترین سال فروش خود، توانستم که بیش از 8 میلیون دلار فرش را به افرادی که به من اعتماد داشتند، بفروشم.

ورود به دنیای سرمایه‌گذاری

این رفت‌و‌آمد‌ها و هم‌صحبت‌ شدن‌های پژمان نوزاد با افراد مختلف دقیقا همان چیزی بود که او را در مسیر درست زندگی‌اش قرار داد. او به این موضوع پی برد که چیزهای بسیار بزرگی در این دنیا وجود دارد که باید یادبگیرد؛ پس شروع‌به سوال کردن از آن‌ها در مورد موضوعات مختلفی کرد. او کم‌کم اطلاعات خود را در مورد دنیای اطرافش بالا برد و توانست که چیزهایی را در مورد شرکت‌ها، فناوری و رشد باورنکردنی آن‌ها بیاموزد. پس از آنکه پژمان نوزاد توانست اطلاعات نسبتا مناسبی را در مورد زمینه‌های مختلف فناوری به‌دست آورد، به سراغ آقای عمیدی، مدیر گالری مدالیون راگ، رفت و از او خواست که با کمک یکدیگر یک صندوق سرمایه‌گذاری در زمینه فناوری را به‌وجود آورند.

 

 

او در مورد رئیس خود می‌گوید:

امیر عمیدی ​​مرد بزرگی بود که توانسته بود در قبل از انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 یک امپراتوری تجاری بسیار بزرگ را بسازد و پس از انقلاب هم وقتی به ایالات متحده آمریکا آمد، از صفر شروع به کار کرد. او باهوش بود و واقعا به من و فرصت ها اعتقاد داشت.

امیر عمیدی به حرف‌های پژمان نوزاد گوش کرد و آن دو با کمک یکدیگر توانستند تا یک صندوق سرمایه‌گذاری در زمینه فناوری را به‌وجود آورند. او می‌گوید که من در ابتدا متعهدبه تامین 200 هزار دلار پول شده بودم، اما در آن زمان این میزان پول را نداشتم و از سهم کمیسیون فروش فرش‌ها، آن را به‌صورتی ماهیانه پرداخت می‌کردم.

در زمانیکه چنین صندوق‌هایی به‌وجود می‌آیند، اولین چالش اثبات خود است و پژمان نوزاد و امیر عمیدی هم با این مشکل روبه‌رو شده بودند. در واقع بسیاری از موسساتی که با آن‌ها دیدار می‌کردند، از ملاقات با سرمایه‌گذاران بسیار بزرگی که در Sand Hill وجود داشتند، آمده بودند. او می‌گوید که آن‌ها از ما هم چنین انتظاری را داشتند، اما ما آن‌ها را به انتهای یک مغازه فرش فروشی دعوت و از آن‌ها با استفاده از چای مرغوب ایرانی پذیرایی می‌کردیم. همین پذیرایی با استفاده از چای ایرانی و همین‌طور سادگی کسب‌وکار آن‌ها دقیقا همان چیزهایی بودند که در نهایت باعث شد تا بتوانند آن‌ها را متقاعد کنند که با این سرمایه‌گذاران تازه‌کار، همکاری کنند.

 

 

چالش بعدی پیش روی این دو سرمایه‌گذار، آن بود که چگونه شرکت‌های بزرگ را قبل از اینکه هر شخص دیگری کشف کند، پیدا نمایند. پژمان نوزاد درباره این موضوع می‌گوید:

اصطلاح سرمایه‌گذاران فرشته در آن زمان اصلا مد روز نبود. حتی در آن زمان سازمان‌هایی مانند Y Combinator و AngelList اصلا وجود نداشتند. بنابراین من سرمایه‌گذاران و بنیان‌گذاران خطرپذیر را به رویدادهایی که در گالری فرش فروشی وجود داشت دعوت می‌کردم و سعی داشتم تا با آن‌ها شبکه ارتباطی بسیار خوبی را برقرار کنم. من زمان زیادی را صرف این موضوع کردم که در مورد کاری که در حال انجام آن هستیم اطلاعات کافی را به‌دست آورم. من به هر کنفرانسی که می‌دیدیم، می‌رفتم و با سرمایه‌گذارن و بنیان‌گذاران زیادی ارتباط برقرار کردم.

درست مانند هر شرکت دیگری که در ابتدای مسیر خود ممکن است که با شکست‌هایی مواجه شود، شرکت سرمایه‌گذاری پژمان نوزاد و امیر عبیدی نیز به همین مشکل دچار شدند، اما طبق گفته‌های او، بعد از مدتی شانس به آن‌ها رو کرد. یکی از اصلی‌ترین پروژه‌هایی که پژمان نوزاد روی آن‌ها سرمایه‌گذاری کلانی را انجام داده بود، مربوط می‌شود به فکرهایی که اندی رابین در سال 2000 در سر داشت و به‌وسیله آن توانست که اندروید را خلق کند. پژمان نوزاد در مورد اندی رابین و پروژه اندروید او می‌گوید:

ملاقات با اندی نقطه عطفی برای من بود. من چیزهایی که یک کارآفرین باید در شخصیت خود داشته باشد را در او شناختم و بعد از آن، تنها کاری که باید انجام می‌دادم، تشخیص الگوها بود.

با پخش شدن این خبر سرمایه‌گذاری روی پروژه اندروید اندی رابین، بسیاری از مردم به سمت فروشگاه فروشی که این دو سرمایه‌گذار در آن حضور داشتند آمدند تا در مورد فناوری و ایده‌هایی که داشتند، با آن‌ها حرف بزنند. سرمایه‌گذاران خطرپذیر درجه یک شروع‌به جدی گرفتن تماس‌هایی که با آن‌ها می‌گرفتند، کردند و در نهایت تمام این موارد منجر به سرمایه‌گذاری در پروژه‌های بسیار زیادی شد.

پژمان نوزاد در مورد سرمایه‌گذاری‌هایی که در ادامه انجام دادند، می‌گوید:

با گذشت زمان، سرمایه‌گذاری‌های ما افزایش یافت. ما اولین سرمایه‌گذاران در دراپ‌باکس، Lending Club، SoundHound، Danger، Zoosk و دیگر شرکت‌هایی که در حال حاضر در خاطر ندارم، بودیم. امروزه شرکت‌هایی که من در آن‌ها سرمایه‌گذاری کرده‌ام بیش از 20 میلیارد دلار ارزش دارند.

 

 

در میان شرکت‌هایی که پژمان نوزاد به آن‌ها اشاره کرد، دراپ‌باکس از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، چرا که این شرکت را آرش فردوسی به‌همراه یکی از دوستان هم‌دانشگاهی خود تاسیس کرده بود.

البته در این بین باید به این نکته هم اشاره کنیم که پژمان نوزاد در ادامه فرایند‌های سرمایه‌گذاری خود دچار اشتباهات بسیار بزرگی هم شد که از اصلی‌ترین آن‌ها می‌توانیم به عدم سرمایه‌گذاری در زمانیکه فیسبوک در سال 2005 در حال تشکیل شدن بود، اشاره کنم. پژمان نوزاد در سال‌های بعد از این موضوع، بارها به آن اشاره کرد و همیشه می‌گوید که من با عدم انجام سرمایه‌گذاری در این شرکت، اشتباه 100 میلیون دلاری را مرتکب شدم!

پیش‌ به‌سوی آینده

در سال 2013 بود که پژمان نوزاد تصمیم گرفت تا از صندوق توسعه‌ای که همراه با امیر عمیدی تاسیس کرده بود جدا شود و صندوق Pear Ventures که مخصوص سرمایه‌گذاری در مراحل اولیه استارتاپ‌های مختلف بود را تاسیس کند. پژمان نوزاد تصمیم گرفت تا در این مسیر جدید خود یک شریک دیگر به نام مار هرشنسون هم داشته باشد تا با همکاری هم بتوانند چیزی که در سر دارد را خلق کنند. شریک جدید پژمان نوزاد یک کارآفرین اسپانیایی بود که مدرک دکترا مهندسی برق از دانشگاه استنفورد را داشت و از طرفی دیگر هم سه استارتاپ مختلف فعال در صنایع گوشی‌های هوشمند، تجارت الکترونیکی یا همان BI و نرم‌افزار سازمانی و صنایع نیمه‌هادی تاسیس کرده بود.

 

 

پژمان نوزاد در مورد هدف و روندی که شرکت آن دو باید طی می‌کرد، گفت:

ایده این بود که به اندازه فناوری روی مردم نیز سرمایه‌گذاری شود، یعنی کارآفرینانی را پیدا کنیم که برای حل مشکلات موجود در بازارهای بزرگ کار می‌کنند و در نهایت آن‌ها را تبدیل به بخشی از خانواده خود نماییم و در روزهای خوب و بد با آن‌ها بمانیم. امروزه شرکت Pear Ventures در بیش از 100 استارتاپ از جمله Doordash، Guardant Health، Gusto و Branchmetrics سرمایه‌گذاری کرده است. مجموعه ما بیش از 80 میلیارد دلار ارزش دارد و 5 میلیارد دلار سرمایه را هم به دست آورده است.

او در ادامه در مورد روند سرمایه‌گذاری‌های خود گفت که هیچ فرمول جادویی وجود ندارد، اما ما چند ویژگی را شناسایی کرده‌ایم که در بهترین‌ها مشترک. ما می‌توانیم در اوایل صحبت با یک بنیان‌گذار یا ایده‌پرداز، به‌راحتی آن‌ها را پیدا کنیم.

مرکز رشد گاراژ

 

 

حتما تا به امروز شنیده‌اید که بسیاری از شرکت‌های بزرگ دنیای فناوری مانند آمازون، اپل، گوگل و… از گاراژ خانه موسس آن‌ها شروع‌به کار کرده‌اند. خب، این ایده دقیقا همان چیزی بود که پژمان نوزاد با استفاده از آن توانست که یک مرکز رشد با نام گاراژ را تاسیس کند تا به دانشجویان و کارآفرینانی نوپا که ایده‌های بسیار عالی در ذهن خود دارند، کمک نماید. پژمان نوزاد در مورد این افراد می‌گوید که اغلب آن‌ها در دانشگاه‌ها و موسسات معتبری مانند استنفورد و MIT تحصیل کرده‌اند و همواره در سر خود ایده‌هایی دارند که می‌تواند به آن‌ها در رسیدن به اهداف بلند پروازانه‌ای که دارند، کمک کند.

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو