دانلود اپلیکیشن اندروید

ایوان اشپیگل و سریع‌ترین شبکه اجتماعی جهان؛ درباره خالق اسنپ‌چت چه می‌دانیم؟

ایوان اشپیگل و سریع‌ترین شبکه اجتماعی جهان؛ درباره خالق اسنپ‌چت چه می‌دانیم؟

در این مقاله قصد داریم به سراغ خصوصی‌ترین بخش‌های زندگی ایوان اشپیگل برویم؛‌ دنیایی که اسنپ‌ها و بخش‌های زیادی را به‌خود اختصاص می‌دهد. به‌راستی که از خالق اسنپ‌چت چه می‌دانید؟

قبل از این‌که ایوان اشپیگل، ایوان اشپیگل باشد، دورانی وجود داشت که وی فقط می‌خواست در دنیای مدرن، شلوغ و پرهیاهوی امروزی، جایگاهی برای خود پیدا کند؛ دورانی که می‌توانیم ژوئن ۲۰۱۲ را به عنوان مثال برای آن به‌کار ببریم، زمانی که اشپیگل از روی صحنه موقتی که در داخل استادیوم فوتبال دانشگاه استنفورد ساخته شده بود، رفت تا مدرکی را که واقعاً برای آن تلاشی نکرده بود، دریافت کند. اشپیگل که در آن زمان ۲۲ سال سن داشت، هنوز چند واحد تا فارغ‌التحصیلی با مدرک طراحی محصول فاصله داشت.

استنفورد به او اجازه داد تا در مراسم فارغ‌التحصیلی شرکت کند، با این فرض که سرانجام درس‌های خود را در این دانشگاه به اتمام خواهد رساند. دوستان‌اش همگی فارغ‌التحصیل شده بودند و خانواده‌اش برای حضور در آن مراسم، به شهر آمده بودند. اشپیگل هرگز فارغ‌التحصیل نشد و عنوان کرده که «کاش هیچ‌وقت وانمود نمی‌کردم که فارغ‌التحصیل شده‌ام.»

وی به فارغ‌التحصیلان دانشکده بازرگانی USC گفت:

این به من یادآوری کرد که اغلب ما، کارهای احمقانه‌ای را انجام می‌دهیم تا متفاوت ظاهر نشویم. هم‌نوایی به قدری طبیعی اتفاق می‌افتد که می‌توانیم قدرت آن را نادیده بگیریم. اما چیزی که ما را به یک انسان تبدیل می‌کند، آن زمان‌هایی است که به زمزمه‌های روح‌مان گوش می‌دهیم و اجازه می‌دهیم تا به سمت دیگری کشیده شویم.

ایوان اشپیگل دیگر مثل قبل نیازی به مطابقت با جامعه اطراف ندارد؛ وی اسنپ‌چت را دارد و آن را مدیریت می‌کند؛ اسنپ‌چتی که دستور کار بسیاری را تعیین می‌کند: سرمایه‌گذاران، شرکت‌های رسانه‌ای، تبلیغ‌کنندگان و مهم‌تر از همه، حدود ۱۳۰ میلیون کاربر روزانه این شبکه اجتماعی. این‌ها کسانی هستند که از دستورات اشپیگل پیروی و طبق قوانین او عمل می‌کنند.

تمامی این‌ها از محصولی تحت عنوان اسنپ‌چت نشأت می‌گیرد که متفاوت‌تر از هر چیزی بود که در چند سال اخیر در پلتفرم‌های مختلف دیده بودیم؛ پیام‌های خصوصی پس از خوانده شدن، خود به خود تخریب می‌شوند، کاربران به صورت عمودی فیلم می‌گیرند و فیلم می‌بینند چراکه گوشی خود را به شکل عمودی نگه می‌دارد و تعجب‌برانگیزتر از همه، برندها و ناشران زیادی هستند که محتوای خود را در اسنپ‌چت به‌اشتراک می‌گذارند، آن هم درحالی که هیچ ترافیکی از این شبکه اجتماعی به سایت آن‌ها نمی‌رسد چراکه در این شبکه اجتماعی، هیچ راهی وجود ندارد تا بتوانید به خارج از برنامه، لینکی دهید. پیش از بررسی دقیق‌تر به زندگی شخصی و خصوصی ایوان اشپیگل، به این موضوع نیز اشاره کنیم که در صورت این‌که درباره زندگی‌نامه کلی وی اطلاعاتی ندارید، می‌توانید به مطلب زندگی‌نامه ایوان اشپیگل مراجعه کنید که در آن زندگی و فراز و نشیب‌های خالق شبکه اجتماعی اسنپ‌چت را به شکلی دقیق شرح دادیم.

 

بسیاری از طرفداران اشپیگل در طراحی محصول، وی را به پیکاسو تشبیه می‌کنند.

 

برخلاف مثلاً فیسبوک که به اندازه برخی از نزدیک‌ترین دوستان‌تان درباره شما اطلاعات دارد، اسنپ‌چت از شما نمی‌خواهد که همه چیز را درباره خودتان بگویید و برای جمع‌آوری داده‌ها، شما را در سرتاسر اینترنت دنبال نمی‌کند. در نتیجه، شما را با تبلیغات شخصی که فیسبوک به آن‌ها معروف است و اشپیگل نیز آن‌ها را وحشتناک می‌خواند، هدف قرار نمی‌دهد.

اسنپ‌چت جایی است که همه می‌خواهند در آن حضور داشته باشند؛ جایی که نامزدهای ریاست جمهوری صحبت‌های خود را با یک‌دیگر ردوبدل می‌کنند و جایی که می‌توانید ویدیوهای پشت صحنه NFL و جوایز اسکار را در آن بیابید، آن هم درحالی که سالیان سال پیش، نوجوانان از اسنپ‌چت صرفاً برای ارسال پیام‌های خود استفاده می‌کردند.

تسلط فرهنگی این شبکه اجتماعی نتیجه مستقیم اشپیگل است، یک جوان ۳۱ ساله که برخلاف همه اشخاص هم‌ سن‌وسال خود، شخصیتی عجیب دارد. برخی از بخش‌های زندگی وی بسیار قابل توجه‌اند: او صاحب یک ماشین فِراری است، دارای مجوز خلبانی هلیکوپتر است و همسر او یک مدل و کارآفرین معروف است. برخی از جنبه‌های زندگی اشپیگل قابل تماشا نیست، مگر این‌که وی را به خوبی دنبال کرده باشید. طرفدارانی هستند که ایوان اشپیگل را با مارک زاکربرگ و حتی استیو جابز مقایسه می‌کنند و اگر فکر می‌کنید که این اغراق‌آمیز است، بهتر است با منابع مختلفی که درباره زندگی وی مطلب‌هایی نوشته‌اند، گفت‌وگویی داشته باشید تا ببینید نه‌تنها استیو جابز، بلکه اشپیگل را به‌مثابه پیکاسو می‌دانند.

البته، تمامی این تعریف‌ها به این معنی نیست که دوست داشته باشید با آن معاشرت داشته باشید؛ وی اغلب شخصیتی سرسخت و کنترل‌کننده دارد و استراتژی‌های متفاوت و چه‌بسا خشونت‌آمیزی را برای پروژه‌های خود در سیلیکون‌ولی اجرا می‌کند. درحالی که هم‌نوعان هزاره او زندگی خود را از طریق شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام یا فیسبوک و اسنپ‌چت در اینترنت ثبت می‌کنند، اشپیگل سعی می‌کند از شبکه‌های اجتماعی دور بماند؛ حال شاید بپرسید چرا؟ چون اشپیگل نسبت به حفظ حریم خصوصی خود وسواس عجیبی دارد. او با افراد بسیار کمی در ارتباط است و اطلاعات کمی را با اطرافیان‌اش به اشتراک می‌گذارد؛ رویه‌ای که نقش او در اسنپ‌چت و فرهنگ زیربنایی این شرکت را مشخص می‌کند. حداقل تا به الان، این رویه از سوی ایوان اشپیگلِ مرموز به‌خوبی کار می‌کند.

با احساسات چیزی را ساختن

ایوان اشپیگل فیسبوک یا توییتر بعدی را نمی‌سازد. برای برخی ممکن است واضح باشد اما درک آن بسیار مهم است. چرا؟ زیرا اشپیگل بر این باور است که مردم به دنبال جایگزین‌هایی برای شخصیت‌های خودشان در فیسبوک و اینستاگرام هستند. اسنپ‌چت یک سایت یا پلتفرم اجتماعی نیست، بلکه یک برنامه ارتباطی با گستره وسیعی از ویژگی‌های سرگرم‌کننده است. اشپیگل طی یک سخنرانی در کنفرانسی در اوایل سال ۲۰۱۴ توضیح داد:

دیگر مجبور نیستیم دنیای واقعی را به‌تصویر بکشیم و آن را به صورت آنلاین بازسازی کنیم.

داشتن ایده‌هایی بدیع تنها مسئله در این بین نیست؛ اشپیگل می‌تواند آن ایده‌ها را اجرایی کند. فیسبوک تلاش‌های بسیاری برای اضافه کردن ویژگی عکس‌های ناپدید شده اسنپ‌چت به پلتفرم خود کرد اما در این تلاش‌ها ناکام ماند (همچنین در اواخر سال ۲۰۱۲ تلاش کرد تا استارت‌آپ اشپیگل را به قیمت ۳ میلیارد دلار خریداری کند). هم توییتر و هم اینستاگرام قالب استوری‌های اسنپ‌چت را  به پلتفرم‌های خود اضافه کردند، اما به اندازه این شبکه اجتماعی نتوانستند تأثیر بسازیی بر مخاطبان و کاربران خود بگذارند. برخلاف زاکربرگ، اشپیگل اطلاعات کمی درباره کدها و برنامه‌نویسی می‌داند. او تأثیر خود را از طریق دید و طراحی به‌جا می‌گذارد و باز هم باید درباره چیزی صحبت کنیم که اشپیگل را متفاوت می‌کند.

بسیاری از ایده‌های ایوان اشپیگل که بیش‌تر آن‌ها نیز خام و غیرمتعارف هستند، احتمالاً در آزمون‌ها و تلاش‌های شرکت‌های بزرگی مثل فیسبوک و گوگل، کارآمد نخواهند بود. به عنوان مثال، وقتی اسنپ‌چت را باز می‌کنید، مستقیماً به بخش دوربین داخلی برنامه می‌روید بدون این‌که چیزی برای خواندن یا تماشا کردن داشته باشید. این حرکتی برای ایجاد محتوا و نه صرفاً مصرف کردن آن محتوا است. اسنپ‌چت اولین برنامه‌ای بود که روی ویدیوهای عمودی پیشرفت کرد چراکه افراد به‌طور طبیعی گوشی خود را به این شکل نگه می‌دارند؛ برخلاف فیلمبرداری افقی که مدت‌ها در پلتفرم‌های مختلف شاهد بودیم.

اشپیگل در سال 2014 به Recode گفت:

این موضوع درباره ساختن چیزی است که احساسات در آن به‌کار رفته باشد. سیستم‌های دسکتاپ درباره کار کردن هستند اما این چیزی که شما در دست‌تان می‌گیرید یا در جیب‌تان قرار می‌دهید، همان چیزی است که می‌خواهید برای شما سرگرم‌کننده و دوست‌داشتنی باشد و احساس آرامش را به‌همراه داشته باشد.

میچ لاسکی، شریک بنچمارک و عضو هیئت مدیره اسپ‌چت می‌گوید:

این بدان معنا نیست که ایده‌های وی همیشه کار می‌کنند. یکی از ویژگی‌های بزرگ این شرکت، تمایل آن به عرضه محصولات زیاد است. ایوان ایده‌های زیادی دارد و کاملاً بی‌باک است تا آن‌ها را مطرح کند. اگر این ایده‌ها کار نکردند…. خب، کار نکنند.

مایکل لینتون، یکی از اعضای هیئت مدیره و مدیرعامل سونی اینترتینمنت، تمجیدهای مشابهی را به اشپیگل نسبت داد و گفت:

فکر نمی‌کنم مردم درک کنند که قدم برداشتن و دست‌یابی به چنین موفقیت‌هایی تا چه اندازه می‌تواند سخت باشد.

حتی زمانی که همه چیز به‌درستی پیش نمی‌رود، به‌نظر می‌رسد که اسنپ‌چت همچنان به خوبی به کار خود ادامه می‌دهد. اشپیگل مسیری بسیار داغ با شیبِ سودمندی را طی می‌کند. از نظر اعداد، اسنپ‌چت طبق منابع متعدد، روزانه بیش از ۱۳۰ میلیون کاربر فعال دارد، رقمی که در سال‌های گذشته تنها ۱۰۰ میلیون کاربر بود. براساس گزارش comScore، نزدیک به ۶۵ درصد از کاربران ۱۸ الی ۲۴ ساله در ایالات متحده از این برنامه استفاده می‌کنند که نسبت به سال‌های گذشته، رشد ۲۴ درصدی داشته است.

تبدیل شدن به ایوانِ عالی

برای درک علاقه ایوان اشپیگل به حریم خصوصی، می‌توانید به بخش‌هایی از زندگی شخصی او که در اینترنت به پایان رسیده، نگاهی بیاندازید. این بخش‌ها بسیار زیاد هستند، به‌خصوص برای یک جوان ۳۱ ساله. هنگامی که اشپیگل در Crossroads، یک مدرسه خصوصی در سانتا مونیکا کالیفرنیا درس می‌خواند، والدینش که هر دو وکیل بودند، به شکلی فجیع از یک‌دیگر طلاق گرفتند که باعث شد بخش‌های زیادی از زندگی شخصی او در پرونده‌های مختلف دادگاه‌های قضایی باقی بماند. هنگامی که او در سال ۲۰۱۳ شروع به دست‌یابی به شهرت کرد، خبرنگاران آن اسناد را استخراج کردند و جزئیاتی را منتشر کردند که زندگی ممتاز وی را نشان می‌داد: اشپیگل در دوران نوجوانی ۲۵۰ دلار کمک‌هزینه هفتگی داشت. وقتی پدرش BMW جدیدی را که او درخواست کرده بود، برایش نمی‌خرد، او با لحنی اعتراض‌گونه نزد مادرش رفت و وی نیز ماشین ۷۵۰۰۰ دلاری را به وی اجاره داد؛ به عبارتی، ایوان از آن دست آدم‌هایی نبود که بتواند نه بشنود.

با افزایش شهرت شرکت او، اشپیگل نیز به شهرت دست پیدا کرد و مردم به این موضوع اهمیت می‌دادند که او در کنار چه کسی در مکان عمومی قرار می‌گیرد؛ ابتدا مدلی بود که در سال The Bachelor به ایفای نقش پرداخته بود و بعد از آن نیز شایعاتی بین دیدارهای ایوان اشپیگل و تیلور سوییفت منتشر شد؛ اگرچه که امروزه با همسر خود، میراندا کر، زندگی بسیار خوبی را سپری می‌کند. مدت کوتاهی پس از نمایه‌ای که در LA Weekly سوابق طلاق خانواده اشپیگل را پخش کرده بود، Gawker یک‌سری ایمیل‌های شرم‌آور و جنسیتی را منتشر کرد که اشپیگل به‌عنوان یک پسر بچه در استنفورد فرستاده بود.

در همان سال، Sony Pictures هک شد و ایمیل های بیش‌تری از لینتون که به‌طور منظم با اشپیگل در ارتباط بود، فاش شد. این ایمیل‌ها نشان می‌دهد که اشپیگل هیئت مدیره خود را در مورد بسیاری از مسائل مهم تجاری حتی تلاش‌های جمع‌آوری سرمایه، در تاریکی نگه داشته و اطلاعاتی را با آن‌ها به اشتراک نمی‌گذارد. منابع مختلف نیز عنوان کرده‌اند که اشپیگل همواره به داشتن یک زندگی خصوصی علاقه داشته و فاش شدن اطلاعات از زندگی او، تنها علاقه‌اش به این ‍خصوصی بودن را تقویت کرده است. او یادداشتی را به‌شکل توییت پس از هک شدن سونی به‌اشتراک گذاشت و نوشت:

عادلانه نیست که افرادی که سعی می‌کنند ما را بسازند و ما را متلاشی کنند، نگاهی اجمالی به ما داشته باشند. این منصفانه نیست که مردم اسرار ما را بدزدند و آن‌چه را که ما می‌خواهیم محرمانه بماند، علنی کنند.

این در کنار توییت‌های دیگر در ادامه این ماجرا از سوی اسپیگل به‌شکلی کامل حذف شد و وی از مصاحبه برای شرح این داستان خودداری کرد. اسنپ‌چت هیچ مدیر اجرایی دیگری را نیز برای شرح این مشکلات در دسترس قرار نداد. چیزی که از سوی ده‌ها یا شاید صدها کارمند و اشخاصی که با ایوان کار کرده‌اند، به دست می‌آید، این است که کار کردن با اشپیگل ممکن است سخت باشد، به ویژه برای کسانی که از سیلیکون‌ولی می‌آیند؛ جایی که شرکت‌ها صراحت و بحث را موعظه می‌کنند.

غول‌های فناوری مانند فیسبوک و توییتر و گوگل جلسات منظمی را برگزار می‌کنند که اغلب در مورد ابتکاراتِ تجاری مهم یا نقشه راه محصول صحبت می‌کنند. کارمندان قبل از راه‌اندازی به برنامه‌های جدید دسترسی دارند و مدیران شرکت‌ها برای پاسخ به سوالات کارکنان روی صحنه می‌روند. جلسات جمعی اسنپ‌چت بسیار نادر است و بیش‌تر برای اعلام مواردی مانند تولد و سالگردهای کاری برگزار می‌شود. مدیران به ندرت سوالاتی را مطرح می‌کنند و محصولات آینده را مورد بحث قرار می‌دهند؛ به عبارتی، کارمندان از طریق خواندن گزارش‌های جدید در مطبوعات از محصولات جدید اسنپ‌چت باخبر می‌شوند. وسواس اشپیگل به حفظ حریم خصوصی با چیدمان فیزیکی شرکت نیز تشدید می‌شود؛ رشته‌ای از ساختمان‌های اداری مستقل که تیم‌ها را از هم جدا نگه می‌دارد و پروژه‌ها را در سیلو حفظ می‌کند.

کارمندان اسنپ‌چت، چه فعلی و چه سابق، عنوان کرده‌اند که انواع اطلاعات معمولاً براساس نیازهای آن‌ها به دانستن‌شان به اشتراک گذاشته می‌شود. یکی از دلایلی که اشپیگل به جلساتی که حین پیاده‌روی انجام می‌شود، علاقه دارد، این است که شکل‌وشمایلی خصوصی‌تر دارند و حتی اگر جمعی درحال پیاده‌روی باشند، به سختی می‌توان به مکالمه کسی که در میان انبوهی از مردم راه می‌رود، گوش داد.

 

اگر این خصوصیات برای استیو جابز کار کرد، چرا برای اشپیگل نکند؟

 

این سبک از محیط کاری مورد قبول بسیاری از اشخاص نیست. چندین نفر از مدیران ارشد اشپیگل طی دو سال گذشته استعفا داده یا اخراج شده‌اند و بسیاری از آن‌ها کم‌تر از ۱۸ ماه دوام آورده‌اند. قابل توجه‌ترین مدیر ارشد اجرایی، امیلی وایت بود که از اینستاگرام به این شرکت پیوست و بعد از کمی بیش از یک سال، آن‌جا را ترک کرد. رئیس فروش این شرکت، مایک رندال نیز پس از هفت ماه مجبور به ترک اسنپ‌چت شد. سارا اسپرلینگ، مدیر منابع انسانی نیز پس از شش ماه از تیم این شرکت جدا شد. همه چیز، ایده‌ها، نظرات و حتی تأییدیه‌ها از کنار اشپیگل می‌گذرد و او است که نظر نهایی را می‌دهد. کارمندان سابق اسنپ‌چت داستان‌هایی را به یاد می‌آورند که اشپیگل در آخرین لحظات، معاملات تبلیغاتی  نهایی‌شده را به‌هم می‌زند. مشاجره با اشپیگل این ترس واقعی را ایجاد می‌کند که ممکن است اخراج شوید. یکی از سریع‌ترین راه‌ها برای این‌که در نظر اشپیگل منفور شناخته شوید، این است که پروژه یا ایده‌ای را فقط به این دلیل که در پلتفرم دیگری کارآمد است، توصیه کنید. اشپیگل می‌خواهد کارها را در اسنپ‌چت به‌شکلی متفاوت انجام دهد.

یکی از اشخاصی که سال‌ها اشپیگل را می‌شناسد، می‌گوید:

وقتی برای کار به اسنپ‌چت می‌روید، برای ایوان کار می‌کنید؛ به عبارتی، تو به آن‌جا نمی‌روی تا به ایوان آموزش بدهی یا نشانه‌ها و ایده‌هایی را برای او بازگو کنی. 

وی در کنفرانس سالانه Recode دراین‌باره گفت:

من مدیر بزرگی نیستم. سعی می‌کنم یک رهبر عالی باشم و این عالی بودن برای من، مدیر اجراییِ خوب بودن نیست، بلکه در فرایندی برای رسیدن به یک ایوانِ عالی طی می‌شود.

منابع مختلفی عنوان کرده‌اند که تبدیل شدن به یک ایوان بزرگ مستلزم کنجکاوی تقریباً مداوم است. اشپیگل دوست دارد دوره‌های مختلفی را با اشخاص متفاوت بگذارند و قبل از این‌که به سراغ شخص دیگری برود، اطلاعاتی را در طول ملاقات‌ها از آن‌ها کسب کند؛ معلمان و اشخاصی همچون نیکش آرورا از SoftBank، جک دورسی از توییتر و اریک اشمیت از گوگل.

به‌نظر می‌رسد کسانی که در اسنپ‌چت موفق شده‌اند، حدود نیمی از مدیران با نفوذ، قدرت خود را عمدتاً از طریق دسترسی به اشپیگل به‌دست آورده‌اند. به غیر از عمران خان، مدیر استراتژی، هیچ یک از رئیسان اسنپ‌چت شخصیت و پروفایلی عمومی در خارج از شرکت ندارند و رزومه چندان جالبی را نیز به‌خود اختصاص نداده‌اند. در مورد تمایلات کنترلی اشپیگل که بسیار مورد انتقاد نیز قرار گرفته، حامیان ایوان دوست دارند تا به استیو جابز اشاره کنند که بدون دموکراسی، اپل را  اداره می‌کرد و در نهایت نیز این جمله را مطرح می‌کنند که «اگر برای جابز کار می‌کرد، چرا برای اشپیگل نیز کار نکند؟» البته این تشابه استراتژی چندان هم تصادفی نیست: اشپیگل تابلویی از استیو جابز را در دفترش آویزان کرده است.

 

رویای هالیوودی

ایوان اشپیگل در سیلیکون‌ولی به مدرس رفت اما در لس‌آنجلس زندگی می‌کرد. او دوست دارد با هلیکوپتر در بالای ساحل پرواز کند، طراحی را دوست دارد و به مد و فشن عشق می‌ورزد. اشپیگل با همسرش کر، مدلی که با دفتر اسنپ‌چت نیز غریبه نیست، در یک شام برای لویی ویتون ملاقات کرد. اشپیگل همچنین لس‌آنجلس را به‌عنوان یک شهر صنعتی می‌شناسد. درحالی که شرکت‌های سیلیکون ولی پلتفرم می‌سازند، وی قصد دارد یک شرکت رسانه‌ای و سرگرمی بسازد. به همین سبب نیز نه‌تنها با رسانه‌های مختلفی مانند EPN و Cosmopolitan همکاری کرد، بلکه با دارندگان حقوقی لیگ‌های ورزشی NFL و NBC شراکت کرد. برای اشپیگل، نکته اصلی ایجاد یک سرویس پیام‌رسانی نیست، بلکه سرویسی است که سرگرم‌کننده نیز باشد. اشپیگل دراین‌باره توضیح داد:

این بدان معنا است که ما می‌توانیم به مردم محتوایی را نشان دهیم که ممکن است از آن لذت ببرند، درحالی که منتظر پاسخ دوستان خود نیز باشند.

خبر خوب برای اسنپ‌چت این است که مهم‌ترین المان محتوایی این پلتفرم، یعنی ویدیو، با این استراتژی هم‌سو است. کاربران اسنپ‌چت روزانه ۱۰ میلیارد ویدیو را دریافت می‌کنند که این رقم هرساله افزایش می‌یابد. محصولات اصلی پول‌ساز برای این پلتفرم، Live Stories و محتواهای ناشران از بخش Discover است که هر کدام به شدت به محتوای ویدیویی متکی هستند.  ارتباط اسنپ‌چت با صنایع سرگرمی و انتشارات، بدون شک به‌شکل پایدار باقی می‌ماند و لس‌آنجلس برخلاف سیلیکون ولی، جایی است که پادشاه این سرگرمی خواهد بود.

اشپیگل دو سال پیش در جریان کنفرانسی گفت:

من اغلب در مورد تضاد بین شرکت‌های فناوری و شرکت‌های محتوا با مردم صحبت می‌کنم. یکی از بزرگ‌ترین مسائل این است که شرکت‌های فناوری به فیلم‌ها، موسیقی و تلویزیون به عنوان اطلاعات نگاه می‌کنند. محتوا نباید جستجو و مشاهده شود، باید به بخشی از تجربه کاربران تبدیل شود.

اشپیگل درحال ساخت اسنپ‌چتی با یک تجربه کاربری جدید است و به‌نظر می‌رسد که جهان نیز از سازگاری با این پلتفرم بسیار خوشحال است.

 

منابع نوشته
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو