دانلود اپلیکیشن اندروید

خشونت با طعم تکرار – نقد و بررسی بازی Deathloop

خشونت با طعم تکرار – نقد و بررسی بازی Deathloop

من تا به حال بازی‌ای شبیه به بازی Deathloop تجربه نکردم. نه اینکه کلاً همچین سبکی را بازی نکرده باشم، چراکه عناوین متعددی مثل Dishonered، Hitman، Outter World و حتی سری بازی Dark Souls را بازی کرده بودم، اما هرگز چنین بازی‌ای که با ایده‌های بسیار جالب محتوای غنی‌ را برای بازیکن فراهم کرده، مشاهده نکرده بود. می‌خواهید بدانید Deathloop چیست؟ پس این نقد و بررسی را از کاروتک دنبال کنید.

چیز جالبی که در این بازی می‌توانید مشاهده کنید، آن است که هیچ صفحه «شما شکست خوردید» یا «شما مردید» را مشاهده نخواهید کرد. درست زمانی که در محاصره کامل دشمنان قرار گرفته‌اید یا به اشتباه از روی یک مکان بلند به پایین سقوط می‌کنید، باید روز خود را از اول شروع کرده و از ابتدا تا انتهای مرحله را از نو تجربه کنید.
این ایده سازندگان در کنار گان پلی خوب، طراحی محیط و تعامل با آن سبب شده تا بازی‌ای به اسم Deathloop خلق شود که نمونه‌اش را جایی ندیده باشید. استودیوی آرکین (Arkane Studio) با توسعه دقیق این عنوان و چینش درست پازل‌های بازی درکنار هم، به ما و جهانیان نشان داد که دنبال کردن ایده‌های جدید و خلاقانه نه‌تنها نمی‌تواند ضرر داشته باشد، بلکه [اگر موارد رعایت شود] باعث محبوبیت سازندگان و حتی استودیوهای مستقل‌تر می‌شود.

در این بازی هشت هدف مختلف قرار دارند که باید آن‌ها را از پا دربیاورید. این هشت هدف تحت یک اسم واحد «Visionaries» مشغول به فعالیت هستند که در کاخ منطقه Blackreef سکونت دارند. این منطقه درست در جزیره سرد و خاکستری‌ای قرار دارد که سبک طراحی آن شبیه به زندگی مردمان دهه ۶۰ میلادی‌ است، اما روح آن با فناوری زنده شده و تجربه جدید با تم قدیمی را به کاربران ارائه می‌کند. شخصیت اصلی بازی مردی است به اسم کلت (Colt) که هرروز صبح در ساحل یخبندان این جزیره بیدار می‌شود که به عنوان یک تفنگدار با سابقه هنوز نمی‌داند که چه بلایی به سرش آمده و چرا در لوپ (چرخش) زمان گیر کرده است. همان‌طور که گفته بودم، سناریو بازی بسیار خلاقانه و شگفت‌انگیز است و بازیکن باید در مدت زمانی معلوم به انجام کارها و حذف تک به تک اهداف بپردازد. درواقع اگر در انجام دادن یک کار موفق نشوید، باید بازی را از اول [ در بعضی موارد آخرین Auto Save] آغاز کنید. این موضوع بدان معنا است که تمام دشمنان شما هم زنده خواهند شد و این زحمات شما است که کاملاً به هدر می‌رود.

هوشمندانه‌ترین تصمیم سازندگان برای طراحی بازی Deathloop قطعا سیستم زمانی آن است که به چهار بخش صبح، ظهر، بعدازظهر، شب تقسیم شده و تا هرچقدر که بخواهید می‌توانید در این زمان بمانید. این سیستم یکی از عنصرهای حیاتی بازی است که می‌توانید بدون ترس از اتمام وقت به کاوش محیط پرداخته یا برای اهداف خود نقشه بکشید که چگونه آن‌ها را از بین ببرید. برای اینکه سیستم از بین بردن اهداف به‌سادگی آب خوردن نباشد، باید بدانید که هر هدف بسته به سیستم زمانی‌ای که انتخاب می‌کنید ضاهر خواهد شد و از بین بردن تمام دشمنان در یک بازه زمانی امکان‌پذیر نیست. البته که از بین بردن بیش از یک هدف از گروه Visionaries کار زیاد سختی نیست و با انجام تحقیقات در مورد زندگی هر کدام از آن‌ها و شناساسی نقاط ضعف محل زندگیشان [ که به‌طور معمول ۲۰ ساعت زمان برای تکمیل نیاز دارد] می‌توانید با تنظیم یک نقشه درست و حسابی، بیشتر اعضا را در یک محل جمع کرده و آن‌ها را ترور کنید.
با وجود این موضوع که شعار بازی «زندگی کن، بمیر، تکرار کن» است، بهتر است که از بازی‌ Deathloop به عنوان یک مترویدوانیای زمانی یاد کنیم که می‌خواهد چیزی را به ما بیاموزد. حواستان باشد که از سیستم بازی برای میان‌بر زدن و کوتاه کردن روند داستانی استفاده نکنید؛ چراکه پیدا کردن سرنخ‌ها و حل معماها از نکات بارزی است که به شما اجازه می‌دهد در خصوص دشمنان و اهدافتان تحقیق کنید. در طول بازی سرنخ‌هایی پیدا خواهید کرد که به شما کمک می‌کند درهای جدید از شهر Blackreef را گوشده و مناطقی را اکتشاف کنید که پیش‌تر موفق به بررسی آن‌ها نشده بودید. اماکنی که کشف می‌کنید، دارای جزئیات پیچیده بسیار زیادی هستند که هر کدام از آن‌ها حس تنوع و داشتن شخصیت را به بازیکن القاء می‌کند.

شهر و مناطق بازی بسیار پویاست و می‌توان آن را تا حدودی به بازی Dying Light تشبیه کرد. بسته به زمانی که شما از یک منطقه بازدید می‌کنید، هرج و مرج دشمنان به‌طور فزاینده‌ای افزایش میابد و آن‌ها با تخریب ساختمان‌ها و شلوغی‌های بی مورد [مثل چیزی که در بازی Batman Arkham Knight شاهد بودیم] به نوعی شما را به مبارزه دعوات می‌کنند. هر محیط ویژگی ضاهری خاصی دارد به‌طوریکه ممکن است یک روز صبح، شهر Blackreef با انبوهی از برف پوشانده شده باشد، اما در عصر همان روز مردمان ساکن [ که گاهاً دشمن شما هم هستند] با برگزاری جشن و مراسم به شادی کردن بپردازند. در بین این تغییرات بزرگ ضاهری، تعییرات ظریف‌تری هم وجود دارد که بازیکنان باید به آن‌ها توجه کنند. به عنوان مثال پنجره برخی از خانه‌ها در ظهر باز می‌شود و بازیکنان می ‌توانند از آن برای عبور یا دور زدن دشمنان استفاده کنند؛ یا آنکه در شب آب رودخانه‌ای یخ بزند و راه جدیدی را برای عبور و مرور در اختیار شما قرار دهد. تمام این جزئیات باعث می‌شود که لحظه به لحظه بازی Deathloop را تجربه کنید و از اکتشاف محیط‌ها خسته نشوید. همان‌طور که گفته شد، اگر یک چرخه شبانه روزی را تکمیل کنید، بازی از ابتدا آغاز خواهد شد. این موضوع در خصوص مرگ کولت [شخصیت اصلی] هم صدق می‌کند، اما ویژگی‌های خاص این فرد باعث می‌شود که در طول هر روز دوبار از مرگ حتمی نجات پیدا کند که تا حدودی سیستم بازی با این طراحی عادلانه جلوه می‌‌دهد.

سیستم نجات بخش کولت درسی برای شما دارد که باید از آن استفاده کرده و دیدگاه خود را در خصوص پیشبرد اهداف تغییر دهید. سوای این موضوعات نیز می‌توانید از این سیستم که Residuum نام دارد برای فرار از بحران پیش‌رو استفاده کرده و به ارتقاء سطح خود بپردازید تا بعداً در مقابل دشمنان از ضعف شدید مبارزه برخودار نباشید. منطقی است که برای چنین بازی‌ای سیستم ارتقاء برای سلاح‌ها و شخصیت اصلی وجود داشته باشد. این سیستم با نام Trinkets نام دارد که ده سطح برای ارتقاء موارد مذکور را شامل می‌شود. به عنوان مثال شما می‌توانید با ارتقاء مهارت‌های کولت، روند مخفی کاری را تقویت کرده که در این صورت دشمنان هیچ صدا پایی را از شما نمی شنوند. یا آنکه در بخش Combat مهارت بارگیری سریع سلاح‌ها را تقویت کنید که در نبرد با دشمنان خیلی مؤثر واقع می‌شود. تمام این امکانات باعث می‌شود تا برای ارتقاء سطح شخصیت خود و راحتی موانع پیش‌رو در مراحل بعدی به اکتشاف محیط بپردازید و با یک هدف مشخص، مناطق را از تصرف هر دشمنی آزاد سازید.

در طول بازی شاید وسایل و تجهیزات خود را از دست بدهید، اما جای نگرانی نیست. تمام ارتقاءها و وسایل شما در بخش Intel بازی ذخیره می‌شود و این موضوع بدان معنا است که بازیکنان به ندرت مجبور به انجام یک فعالیت مجدد برای بدست آوردن ارتقاء قبلی می‌شوند. کاملاً مشخص است که سازندگان در بازی Deathloop سعی داشتند که علاوه بر خورد کردن اعصاب بازیکنان با توجه به سیستم «لوپ زمانی»، حمایتی هم از آن‌ها داشته باشند که از انجام بازی زده نشوند. یکی از معضلات بازی در کاوش و اکتشافات محیط آن است که در صورت ورود به بخش جدیدی از شهر یا کارهای تازه، اهداف جدیدی معین می‌شود که بازیکن باید آن‌ها را به اتمام برساند. به بیان دیگر اگر تعیین کرده باشید که در قسمت غربی Blackreef به گروهی از دشمنان حمله کنید [ با توجه به اینکه آن قسمت منطقه جدید است] بازی برای شما اهداف دیگری مثل حل معماها یا تحقیق در خصوص بعضی از اشخاص تعیین می‌کند که خود این موضوع باعث از بین رفتن اهداف واقعی و اصلی بازیکنان می‌شود، اما این معضل به گونه‌ای نیست که دسته کنترلر خود را خورد کرده‌یا بازی را حذف کنید. به نظر من این یک معماله ارزشمند است که بازیکنان ترغیب به استفاده و تعامل با محیط باشند یا حتی‌الامکان تمام ویژگی‌های بازی را برای یک بار هم که شده تجربه کنند.

در ابتدا بازی برای شما یک معرفی خطی چندساعته ارائه می‌کند که با تمام سیستم‌های بازی Deathloop آشنا شوید، اما بعد از گذراندن مراحل آموزشی تمام نقشه به همراه مناطق آن و موارد دیگر دردسترس شما خواهد بود تا هرآنطوری که دوست دارید، به اکتشاف محیط و  یا حذف اهداف بپردازید. در خصوص آن هشت اهدافی که پیش‌تر صحبت‌ کرده بودیم، بازی در ابتدا چند اطلاعات کوچک در اختیارتان قرار می‌دهد که بتوانید فعالیت خود را برای نابودی آن‌ها شروع کرده و با تحقیق روی این گروه خطرناک، آن‌ها را راحت‌تر به قتل برسانید. خوشبختانه همانند سری بازی Hitman راه‌های زیادی برای ازبین بردن دشمنان وجود دارد که در این بحث خلاقیت،‌ محدودیت است و هر بازیکن با هر سبک از بازی [ اعم از مخفی کاری یا تهاجمی] می‌تواند از تجربه آن لذت ببرد. در این بازی همه افراد دشمن شما هستند و قبل از شما افراد زیادی بودند که توسط مردمان وحشی جزیره به قتل رسیده‌اند که به عنوان آیتم‌های جمع‌آوری یا به اصطلاح «کالکتیبل» می‌توانید فایل‌های صوتی، یادداشت‌ها و پیام‌های رایانه‌ای را جستوجو کرده و از خاطرات مردمان کشته شده برای کشیدن یک نقشه جدید استفاده کنید. از زمان بازی Bishock تا به حال بازی‌ای به خاص بودن Deathloop مشاهده نکردم که هم لحظات جدی را به تصویر بکشد و هم با ارائه دیالوگ‌ها و مکالمات خنده‌دار، زنگ تفریحی برای بازیکن به ارمغان آورد.

استودیوی آرکین به عنوان یک سازنده همیشه فراز و نشیب‌های متعددی را تجربه کرده و الان با ارائه یک محصول جدید به اسم Deathloop، خود را به اوج صنعت بازی‌های رایانه‌ای کشانده است. پایان‌بندی بازی کاملاً در دستان شما است و بنابر روش‌ها و اطلاعات‌ کسب‌ کرده در طول بازی می‌توانید بدون درک از اتفاقات رخ داده، پایان بازی را مشاهده کنید. اگرچه در صورت وقوع این اتفاق واقعاً باید در خصوص آن بازیکن ابراز تأسف کرد که چنین محصولی را بدون درک از روایت آن به پایان رسانده و اگر ازش سؤال شود که این محصول چگونه است، با واژگانی مثل «مزخرف» جواب شما را خواهد داد. زندگی کولت به عنوان شخصیت اصلی دارای پیچ و خم‌های داستانی فراوان است که در بازی Deathloop در خصوص آن‌ها صحبت‌ خواهد شد. بخاطر ارائه یک داستان بی‌نظیر از سوی استودیوی آرکین که دست ما را برای شناخت آن باز گذاشته است از آن‌ها سپاسگزارم؛ چرا که این بازی همانند یک وعده کوچک غذایی است که حتماً باید سرو شود و نباید آن را از دست داد. بهتر است از دیدگاه منطقی به بازی Deathloop نگاه شود، نه با تعریف بی جهت به خود تلقین کنیم که این محصول یک بازی شوتر اول شخص است که هدف در آن کشتن آدم‌های بد و معرفی قهرمان جدید خواهد بود. توصیه من به شما این است که اگر ذهن باز و خلاق ندارید، یا آنکه نمی‌توانید آثاری مثل فیلم‌های کریستوفر نولان (Christopher Nolan) را درک کنید، بهتر است آخرین ساخته استودیوی آرکین را تجربه نکنید.

بنظر من برای طراحی این بازی یک مهندسی دقیق صورت گرفته است که دنیای پیچیده بازی را با گیم‌پلی آن در تعادل قرار می‌دهد. مثالش زیاد راحت نیست، ولی می‌توانید به اژدهایی فکر کنید که نفس آتشینش به اندازه تششعات یک بمب بالستیک است. اگر بخواهید با دشمنانتان به صورت تهاجمی تصویفه حساب کنید، می‌توانید دیوارهای سطح شهر را که اغلب با گرافیتی‌های زیبا پوشانده شده است با تکه‌های مغز آن‌ها مزین کنید. بهترین سلاح برای تجربه‌این قضیه سلاح‌های Pepper Mill و The Fourpounder است که اگر کنترلر دوالسنس (DualSnese) کنسول پلی‌استیشن ۵ را داشته باشید، یک تجربه فوق‌العاده برای شما با استفاده از حسگرهای تطبیقی به ارمغان خواهند آورد. در این بازی ترکیب سلاح‌ها با قدرت‌های ماوراء‌الطبیعی که از اجساد اعضای گروه Visionaries بدست می‌آید، امکان‌پذیر است. درواقع اگر سلاح‌های خود را به این قدرت‌های فانتزی و تخریب کننده مجهز کنید، صد در صد راه آسان‌تری در پیش خواهید داشت و در مراحل پایانی دیگر مهم نیست که آیا می‌خواهید به صورت مخفی کاری از پس دشمنان بگذرید یا آن‌ها را با نقشه و دسیسه از بین ببرید. هرچند که استودیوی آرکین برای جلوگیری از خشدریچه‌های بی‌مورد و عدم ترویج آن‌ها، سیستم قطع عضو را به صورت محدود طراحی کرده تا تأثیر روانی حاصل از آن را به حداقل برساند، اما برای کسانی که با مجموعه Doom آشنایی دارند، این وضعیت کمی غیرقابل تحمل است. درواقع بخش‌های گیم‌پلی بازی آنقدر متنوع و زیاد است که اگر بخواهیم در یک جمله چیزی راجع به آن بگوییم این است:« در این بازی هیچ کس تجربه‌ای مشابه با دیگری ندارد».

آیا ترکیب سلاح‌ها و ارتقاء شخصیت‌ها به گونه‌ای است که بازی بسیار آسان بنظر برسد؟ خیر! شما یک سد بزرگ در پیش رو دارید که اسم آن جولیانا بلیک (Julianna Blake) است و این فرد تنها شخصی است که می‌خواهد مطمئن شود دست شما به آخرین «لوپ» نخواهد رسید، پس مداوم روی خود کار می‌کند و از سبک مبارزه شما تقلید می‌کند. علاوه بر این، بلیک برای اینکه تمرکز خود را برای نجام مأموریت‌ها از دست بدهید، به‌طور مداوم از طریق یک رادیو با شما صحبت‌ خواهد کرد و به معنای واقعی کلمه مغز شما را می‌خورد. به عنوان مثال در بخشی از بازی برای خراب کردن نقشه‌هایتان با تمسخر می‌گوید:

اگر سعی کنی که به آخرین لوپ دسترسی پیدا کنی، من تو رو بارها و بارها به روش‌های بدتری می‌کشم تا از انجام این کار دست بکشی.

البته که ارتباط بین شخصیت کولت و جولیانا بسیار جذاب است به‌طوریکه که کاراکتر اصلی در پاسخ می‌گوید:

خیل خب! من اون لوپ لعنتی را می‌ترکونم و در عوض بابت هرکاری که باعث ناراحتیت شد، ازت عذرخواهی می‌کنم.

دیدید؟ این شخصیت پردازی است که استودیوی آرکین آن را خلق کرده و اگر نظر من را بخواهید، این مکالمات و دیالوگ‌ها قلب تپنده بازی است. بزرگ‌ترین نقطع عطف جولیانا چشم اندازش است. همان‌طور که گفتم او هرکاری می‌‌کند که مطمئن شود شما نمی‌توانید به آخرین لوپ دسترسیداشته باشید و آن را نابود کنید. بنابراین همیشه در روند تحقیقات شما دخالت می‌کند و حتی در بعضی از موارد اطلاعات بدست آمده را نابود می‌کند که مجبور شوید از طریق دیگری اطلاعات حذف شده را بازیابی کنید. البته که این درگیی بین کولت و جولیانا بسیار زیبا است، اما متأسفانه بازی Deathloop شما را مجبور می‌کنید که بلیک را در غالب یک مینی باس‌فایت نابود کنید. در هر صورت شخصیت جولیانا بلیک کاملاً خاطرات دندان‌پزشک وحشتناک سری بازی بایوشاک را زنده کرد. الگوی جولیانا در ترویج خشونت، تهدیدهای عملی و ایجاد موانع بر سر راه بازیکنان کاملاً ستودنی است و شاید بتوان گفت که در طول بازی عاشق شخصیتش [به عنوان یک آنتاگونیست] می‌شوید. شاید بدترین مواقع مواجه با او در ابتدای بازی باشد، اما زمانی که بتوانید خود را با محیط تطبیق داده و همه چیز را ارتقاء دهید، جولیانا بلیک یک موش در قفس خواهد شد؛ هرچند که مبارزه با او همیشه جذاب است.

در پایان به عنوان نتیجه‌گیری باید گفت که پیچیدگی‌های شخصیتی و داستانی بازی Deathloop آنقدر گیرا و جذاب است که در کنار گیم‌پلی آن [ که قابلیت‌های فراوانی را در اختیار بازیکنان قرار می‌دهد] محصولی مطمئن برای تجربه به شمار می‌رود. درواقع استودیوی آرکین دنیایی را برای ما ساخته که در در هربخش الگوهایی را از بازی‌های [ و حتی فیلم‌های مختلف] گذشته به دست آورده و با ترکیب آن‌ها شیرین‌ترین تجربه سال ۲۰۲۱ را به من [و قطعاً به شما] داده است. در این بازی زمان بر مکان، مکان بر تاکتیک‌ها و تاکتیک‌ها بر مبارزات تأثیر خواهند گذاشت. به نظر می‌رسد که از این لحظه به بعد می‌توان به استودیوی آرکین به عنوان یک سازنده خلاق و دست بالا اعتماد کرد، اگر راهی که استودیوی سی دی پراجکت رد (CD Projekt Red) رفت را ادامه ندهد. همان‌طور که در ابتدای مقاله ذکر کردم، Deathloop بازی‌ای است که مشابه‌ آن را در هیچ بازی دیگری ندیده‌اید.

10 از ۱۰
امتیاز کارو تک
به قلم علی جلیلی
منابع نوشته
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو