دانلود اپلیکیشن اندروید

پیر امیدیار؛ ایرانی که اولین پلتفرم خرید و فروش کالاهای دست دوم را آفرید

پیر امیدیار؛ ایرانی که اولین پلتفرم خرید و فروش کالاهای دست دوم را آفرید

کمتر کسی را می‌توانید در بین اطرافیان خود پیدا کنید که اسم پلتفرم دیوار به گوشش نخورده باشد؛ پلتفرمی که کاربران به‌راحتی می‌توانند در آن به خرید و فروش اجناس دست دوم یا حتی نو بپردازند. نکته‌ای که در مورد این پلتفرم وجود دارد، این است که دقیقا کاربردی مشابه‌با یک پلتفرم با قدمت بیشتر به نام eBay دارد که آن را هم یک ایرانی به نام پیر امیدیار ساخته است. برای آشنایی بیشتر با زندگی این کارآفرین و نخبه ایرانی با کارو تک همراه باشید.

کودک و تحصیل

پیر امیدوار در تاریخ 21 ژوئن سال 1967 در فرانسه به‌دنیا آمد. البته باید این را هم بگوییم که پیر در ابتدا نامش پرویز بود و در زمانی که همراه با خانواده‌اش در سن 6 سالگی به آمریکا مهاجرت کرد، نامش را به چیزی که در حال حاضر می‌دانیم تغییر داد تا بتواند با دیگر افراد ارتباط بهتری را برقرار کند.

در مورد خانواده پیر امیدیار حرف زدیم، پس بگذارید اطلاعاتی را در مورد آن به شما بدهیم. والدین پیر از دانشجویان ایرانی ساکن فرانسه بودند که در آن‌جا با یکدیگر آشنا شدند و با هم ازدواج کردند. پدر پیر در فرانسه جراح اورولوژی بود و الهه میرجلالی امیدیار، مادر پیر، هم یکی از بزرگ‌ترین زبان‌شناسان فرانسه بود و به همین واسطه توانست که در دانشگاه سوربون مشغول‌به تدریس شود. خانواده امیدیار پس از آن‌که پدر خانواده از بیمارستان جان هاپکینز بالتیمور ایالات متحده آمریکا پیشنهاد شغلی دریافت کرد، راهی این کشور شدند و همانطور که گفتیم، دقیقا مصادف شده بود با 6 سالگی پیر. طبق اسنادی که در حال حاضر موجود است، الهه میرجلالی پس از آنکه همراه با خانواده خود به آمریکا رسیدند، در همان رشته خود دوباره مشغول فعالیت شد و مطالعات زبان فارسی را در دانشگاه جرج تاون تدریس کرد.

شاید تا الآن در ذهن خود خانواده‌ای بسیار خوشحال را تصور کرده باشید که در حال سپری کردن بهترین لحظات زندگی خود در کنار یکدیگر بودند، اما باید به شما بگوییم که اینطور نیست. پدر و مادر پیر پس از آن‌که در آمریکا مستقر شدند، با یکدیگر به مشکلات زیادی برخوردند و در نهایت از یکدیگر جدا شدند. پس از این جدایی، دادگاه حضانت پیر را به مادرش داد و آن دو تا زمانی که پیر مستقل شود، با یکدیگر زندگی کردند.

مادر پیر در زمانی که متوجه شد او به سن تحصیل و مدرسه رسیده است، تصمیم گرفت تا او را به مدرسه مذهبی سنت اندرو بفرست تا در آن‌جا تمام مقاطع ابتدایی و دبیرستانش را بگذراند. با بررسی زندگی پیر امیدیار متوجه می‌شویم که این مدرسه دقیقا همان جایی بود که پیر متوجه شد به کامپیوتر علاقه دارد و ماجراجویی‌های او در دنیای صفر و یک از این نقظه آغاز شد.

در کتابخانه سنت اندرو یک کامپیوتر وجود داشت و پیر وقت زیادی را با آن می‌گذراند و او با استفاده از کتاب‌های آن کتابخانه توانست که در سطحی ابتدایی روی علم برنامه‌نویسی تسلط پیدا کند. این علم اندک در برنامه‌نویسی در نهایت به این موضوع منجر شد که پیر امیدیار در سن 14 سالگی و زمانی که اغلب همسن‌های او مشغول کارهای تفریحی بودند، اولین برنامه زندگی خود را بنویسد. این برنامه نوشته شده و همین‌طور سرکشی پیر در مورد عدم حضور در کلاس‌های درسی‌اش منجر به این شد که در نهایت مدیر مدرسه از تنبیه کردن او خسته شود و به این موضوع پی ببرد که با یکی از نوابغ و بزرگان علم کامپیوتر در آینده طرف است، پس او برای آن‌که از این موضوع اطمینان بیشتری حاصل کند و همین‌طور متوجه شود که پیر در حال حاضر در چه سطحی قرار دارد، از او خواست تا یک برنامه مخصوص کتابخانه بنویسد تا با استفاده از آن بتوانند آنجا را نظم دهند. همانطور که می‌توانید حدس بزنید، پیر از پس این کار به‌خوبی برآمد و در این بین مدیر مدرسه هم به او برای هر ساعت کار 6 دلار را پرداخت می‌کرد.

این سپردن وظیفه نوشتن یک برنامه برای کتابخانه مدرسه، دقیقا همان چیزی بود که پیر نیاز داشت تا با استفاده از آن متوجه شود که آینده‌ای بسیار درخشان در زمینه برنامه‌نویسی و کامپیوتر دارد و از طرفی دیگر هم می‌داند که در چه چیزی باید تمام وقت خود را بگذارد تا به آن موفقیتی که مدنظرش است برسد.

این علاقه زیاد به برنامه‌نویسی و در کل کامپیوتر، باعث شد تا پیر در سال 1984 و پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان راهی دانشگاه تافتز سامرویل شود تا در علوم کامپیوتر تحصیل کند. البته باید این را به شما بگوییم که پیر در ابتدا تصمیم گرفته بود تا در رشته مهندسی برق درس بخواند، اما پس از مدتی به سمت رشته علوم کامپیوتر رفت و در نهایت در سال 1988 با نمرات خوبی از آنجا فارغ‌التحصیل شد.

فعالیت در دنیای فناوری و eBay

شرکت کلاریس

پیر امیدیار در دوران تحصیل خود در دانشگاه همواره تلاش می‌کرد تا تنها روی درس خواندن تمرکز نکند و فعالیت‌هایی هم انجام دهد تا علمی که فراگرفته بود را تبدیل به چیزی عملیاتی کند. او در اولین اقدام برای ورود به بازار کار در شرکت کلاریس، یکی از زیرمجموعه‌های شرکت اپل که برنامه‌نویسان سیستم‌عامل مک به‌صورتی مستقیم روی آن نظارت می‌کردند، مشغول به فعالیت شد. پیر که وارد دنیای بسیار بزرگ سیستم‌عامل مک شده بود، تلاش کرد تا برنامه‌نویسی برای آن را هم یاد بگیرد و بعد از کسب اطلاعات کافی در مورد این موضوع، چندین برنامه برای سیستم‌عامل مک ساخت و تحت مجوز شرکت کلاریس راهی بازار کرد.

 

 

پیر امیدیار و تمام افراد دیگری که در شرکت کلاریس فعالیت می‌کردند، وظیفه داشتند تا روی نسخه اول و دوم برنامه MacDraw کار کنند و قابلیت‌هایی که باید در آینده داشته باشند را در قالب فایل‌های به‌روزرسانی مخصوصی بسازند. همانطور که کاربران قدیمی سیستم‌عامل مک می‌دانند، سازندگان این برنامه از کاربران می‌خواستند تا هر چقدر که می‌توانند مبلغی را برای در اختیار داشتن این برنامه پرداخت کنند و به همین واسط آن‌چنان درآمد زیادی را برای آن‌ها به همراه نداشت. در واقع این برنامه حتی نمی‌توانست هزینه‌های توسعه‌اش را تامین کند و عملا یک پروژه شکست خورده به‌حساب می‌آمد.

Ink Development

پیر امیدیار پس از آن‌که توانست در زمینه برنامه‌نویسی و همین‌طور اداره کردن یک شرکت اطلاعات کافی را به‌دست آورد، همراه با سه دوست دیگرش که در حال حاضر اطلاعاتی در مورد آن‌ها در دست نیست، شرکتی را با نام Ink Development را تاسیس کردند. با دقت در اسم این شرکت تقریبا می‌توانیم متوجه شویم که هدف‌شان از تاسیس آن چه بوده است. در واقع آن‌ها می‌خواستند برای سیستم‌عامل‌هایی که در آن زمان در بازار وجود داشت یک رابط کاربری رایانه‌ای را درست کنند که بتوان با استفاده از قلم‌های مخصوص روی آن‌ها کار کرد. بعد از مدتی این شرکت بسیار بزرگ شد که قسمت بزرگی از این موفقیت را مدیون بخش فروش اینترنتی خود بودند. این بخش با ادامه رشد شرکت تبدیل به یکی از بهترین بخش‌های تجارت الکترونیکی آن زمان شد و پیر با استفاده از ایده‌هایی که در ذهن خود داشت تصمیم گرفت تا با توجه به این مورد یک وبسایت مخصوص خرید و فروش لوازم مختلف را با نام eShop تاسیس کند.

این شرکت جدید پیر امیدیار و شرکایی که داشت به حدی بزرگ شد که در نهایت تصمیم گرفتند تا نام Ink Development را برای همیشه کنار بگذارند و نام شرکت خود را به زیر مجموعه‌شان، یعنی eShop تغییر دهند. این شرکت با توجه به ایده بسیار عالی که در پشت آن قرار داشت و همین‌طور عملکرد عالی که داشت، توجه مایکروسافت را به خود جلب کرد و در نهایت آن‌ها در سال 1996 درخواست خود را برای خریداری آن ارسال فرستادند و پیر هم با این موضوع موافقت کرد.

از جعبه آبنبات تا تاسیس اولین سایت حراجی آنلاین

پیر امیدیار در زمان فعالیت در شرکت eShop خود، به کسب‌وکارهای فروش آنلاین بسیار علاقه‌مند شده بود و همیشه در تلاش بود تا بتواند به‌نوعی دوباره به این شغل بازگردد. جرقه اولیه به اجرا درآوردن این ایده مربوط می‌شود به آشنایی او با همسرش. پیر در سال 1994 در شرکت جنرال مجیک، یکی از زیرمجموعه‌های شرکت اپل، و همین‌طور در زمینه طراحی و برنامه‌نویسی وبسایت‌ها مشغول فعالیت تا اینکه با یک دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته بیولوژی، یعنی پاملا وسلی آشنا شد. شاید برای شما این موضوع کمی عجیب باشد که آشنایی این دو چه ربطی به کسب‌وکارهای فروش آنلاین دارد؟ خب، در پاسخ به این سوال باید بگوییم که پاملا علاقه بسیار زیادی به این موضوع داشت تا آبنبات‌های برند Pez را جمع‌آوری کند و برای این موضوع از پیر کمک خواست. او هم برای آن‌که بتواند به کسی که عاشقش بود علاقه خود را نشان دهد، یک بخش خرید و فروش آنلاین به نام Auction Web را راه‌اندازی کرد تا بتواند با استفاده از این حراجی آنلاین، با سایر کلکسیونرها واررد معامله شود.

 

 

این ابراز علاقه پیر دقیقا همان چیزی بود که تبدیل به سکو پرتاب اصلی او در زندگی‌اش شد. کاربران پس از آن‌که با چنین پلتفرم عالی برای برگزاری حراجی‌ها آشنا شدند، به سمت آن هجوم آوردند تا بتوانند یا با سایر کلکسیون‌دارها وارد مذاکره شوند یا اینکه وسایل کلکسیونی که دارند را برای فروش بگذارند. پیر پس از آن‌که این حجم بسیار زیاد از کاربران را دید، مجبور شد تا یک وبسایت اختصاصی به همراه سرورهای مخصوص‌به آن را خریداری کند تا بتواند از پس این میزان کاربر بربیاید. پیر امیدیار در مورد این حجم بسیار زیاد استقبال می‌گوید:

این حادثه شاید فقط یک جرقه بود؛ اما نه آن‌طور که رسانه‌ها به آن پروبال دادند. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم شرکتی راه بیندازم و روزی به موفقیت برسد. تنها انگیزه‌ام این بود که روی فناوری‌های هیجان‌انگیز کار کنم. به‌علاوه اصلا این‌طور نبود که برنامه‌ریزی کرده باشم تا eBay را به یک تجارت بزرگ تبدیل کنم. وقتی این اتفاق خودش افتاد من فقط از آن به‌درستی استفاده کردم.

به وجود آوردن این وبسایت جدید مخصوص خرید و فروش آنلاین دقیقا همان چیزی بود که پیر همیشه در ذهن خود داشت. در واقع او می‌خواست تا پلتفرمی را بسازد تا مردم بتوانند بدون هیچ واسطه و دلالی وارد مذاکره با یکدیگر شوند و اجناس دست دوم یا حتی نو خود را برای فروش بگذارند. البته باید این موضوع را هم در نظر بگیریم که پلتفرم ساخته شده توسط پیر امیدیار یک اشکال بسیار بزرگ داشت: عدم اعتماد مردم به یکدیگر. او در نهایت توانست در سال 1995 با استفاده از روش‌هایی پلتفرم خودش را تبدیل به یکی از امن‌ترین مکان‌های دنیا برای خرید و فروش کند و تعداد کاربران بسیار زیادی را سمت پلتفرمش بکشاند.

بزرگ‌ترین افتخار و دستاور زندگی پیر امیدیار: eBay

در قسمت قبلی به شما گفتیم که پیر امیدیار پلتفرم حراجی خود را برای آن‌که علاقه خود را به دختری که دوست داشت ابراز کند ایجاد کرد، اما اولین مشتری این پلتفرم پاملا نبود. پیر در روزهای ابتدایی کار کردن این پلتفرم متوجه شد که یک شخص یک روان‌نویس نشان‌گذار لیزری خراب را برای فروش قرار داده و یک شخص دیگری هم در کمال تعجب آن را خریداری کرده است. در دنیای خرید و فروش آنلاین خرید چنین اجناسی همیشه ذهن کاربران را به سمت پولشویی می‌برد و پیر هم از این قاعده مستثنی نبود. او در ابتدا تصور کرد که پلتفرمش میزبان یک پولشویی شده، اما در نهایت خریدار به او این اطیمنان را داد که یک کلکسیونر روان‌شناس‌های لیزری خراب است. البته این اولین و آخرین کالای عجیبی نبود که برای فروش قرار داده شد و با راه‌اندازی پلتفرم گفته شده چیزهای دیگری هم به‌فروش رسید که بسیار تعجب برانگیزتر بودند.

 

 

همانطور که از قبل به شما گفتیم، پیر در ذهن خود ایده اولیه پلتفرمی را داشت تا مردم بدون هیچ واسطه‌ای بتوانند لوازمی که می‌خواهند را بخرند یا به فروش برسانند. چنین پلتفرمی در نگاه اول بسیار هیجان‌انگیز و عالی بود، اما یک مشکل اساسی داشت که در پاراگراف‌های قبلی به آن اشاره کردیم: عدم وجود اطمینان کافی. در واقع در این پلتفرم سیستمی وجود نداشت تا با استفاده از آن بتوان جلوی سو استفاده‌های احتمالی را گرفت و از طرفی دیگر هم اگر کسی سو استفاده می‌کرد، هیچ مسئولی وجود نداشت تا به تخلف انجام شده رسیدگی کند. در این سیستم طراحی شده توسط پیر امیدیار، مردم مسئول اصلی خرید و فروش‌ها بودند و هیج مسئولیتی به گردن او نبود.

روش کسب درآمد پلتفرم طراحی شده توسط پیر امیدیار دقیقا همان چیزی بود که به ذهن هر شخص دیگری می‌رسد؛ یعنی او تصمیم گرفت تا به ازای هر آگهی که در پلتفرمش منتشر می‌کند، از کاربران مبلغی بین 25 سنت تا 2 دلار را دریافت کند و در کنار آن هم سیستمی را طراحی کرد تا با استفاده از آن بتواند درصد بسیار اندکی از قیمت کالای خریداری شده را بگیرد. این دریافت کمیسیون چیزی نبود که مردم با آن مخالفتی داشته باشند و پیر امیدیار توانست با استفاده از همین دریافت هزینه‌های کم، درآمد خوبی را کسب کند. او درست مانند هر فرد دیگری که یک شرکت را تاسیس کرده و علم کافی را هم برای اداره آن دارد، تصمیم گرفت تا قسمت بسیار بزرگی از این پولی که با استفاده از پلتفرمش به‌دست می‌آورد را دوباره روی پلتفرمی که ساخته بود هزینه کند و به این ترتیب کسب‌وکارش هر روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد.

همکاری با شرکت‌های دیگر، کناره‌گیری از هیئت مدیره و تغییر نام تجاری

گسترش هرچه بیشتر پلتفرم ساخته شده توسط پیر امیدیار باعث شد تا شرکت‌های بزرگی برای همکاری با او به سمتش بیایند تا بتوانند با استفاده از آن محصولات خود را به‌فروش برسانند. یکی از این قراردادها مربوط به یک شرکت هواپیمایی بود که در سال 1996 به امضا رسید و در نهایت به این موضوع منجر شد تا بتوانند به بیش از 250 هزار معامله در روز برسند.

بعد از آنکه پیر امیدیار متوجه شد که پلتفرمش به حدی بزرگ شده که نیاز به تمرکز بیشتری دارد، تصمیم گرفت تا از ریاست هیئت مدیره کناره‌گیری کند و وظیفه اداره کردن آن را به جف اسکول واگذار کند. این واگذاری هیئت مدیره دقیقا مصادف شده بود با سال 1997 و زمانی که آن‌ها در روز 800 هزار معامله را باید مدیریت می‌کردند.

همانطور که در تاریخ شرکت‌های دیگر حتما دیده‌اید، آن‌ها در بازه‌های زمانی مختلفی تصمیم گرفته‌اند تا لوگوی خود را تعویض ککند یا حتی نام خود را تغییر دهند. پیر امیدیار هم با بزرگ شدن پلتفرمی که تحت رهبری‌اش قرار داشت این کار را انجام داد و تصمیم گرفت تا نام ان را در سال 1997 به EchoBay تغییر دهد. این تغییر هیچگاه انجام نشد، چرا که این نام قبلا توسط شرکتی دیگر به ثبت رسیده بود و با توجه به این مورد، پیر تصمیم گرفت تا نام شرکتش را به eBay تغییر دهد. بعد از این تغییر نام، نوبت آن رسیده بود که آن‌ها راهی بازارهای سرمایه‌ای و عرضه سهام در آن‌ها بشوند. این تصمیم یکی از چیزهایی بود که توانست eBay را به جایگاه امروزی‌اش برساند. پیر و اسکول در آن زمان فکر می‌کردند که هر سهم این شرکت در بازارهای سرمایه‌ای حداکثر به 18 دلار به فروش برسد، اما در کمال تعجب هر سهم این شرکت با مبلغ 53.50 دلار به فروش رسید و به این واسطه مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره این شرکت تبدیل‌به میلیاردهای جدید دنیا شدند.

 

 

پیر امیدیار برای آن‌که بتواند eBay را به بهترین شکل ممکن هدایت کند، همیشه به جای امر و نهی به کارمندانش، چشم‌انداز پیش‌روی شرکت را به آن‌ها نشان می‌داد. او در مورد این رویکرد می‌گوید:

من سعی می‌کنم به کارمندانم کمک کنم تا به‌درستی چشم‌انداز و مسیری را که پیش‌رو داریم، درک کنند. در نهایت، آن‌ها می‌توانند با توجه به تجربه، تخصص و درک مخصوص خودشان، آن چشم‌انداز را محقق کنند. اینکه سعی کنید فرد الهام‌بخشی برای کارمندانتان باشید، بسیار اثربخش‌تر از این است که تنها تفویض اختیار کرده و به هر کس کاری را واگذار کنید.

بعد از این عرضه سهام، نیاز به این موضوع حس شد که باید مدیر ارشد اجرایی شرکت هم عوض شود، پس برای این کار پیر امیدیار تصمیم گرفت تا مگ ویتمن را در سال 1998 برای این سمت انتخاب کند. این تصمیم را هم می‌توانیم یکی از بهترین تصمیم‌های این شرکت به‌حساب آوریم؛ چرا که بعد از این انتخاب شدن او eBay توانست تا رشد بسیار خوبی را تجربه کند و پایش به کشورهای دیگری مانند استرالیا، آلمان، کانادا و… هم باز شد.

موفقیت‌های eBay همچنان ادامه داشت و با توجه به اتفاق‌های اخیری که در بین شرکت‌های بزرگ دنیای تکنولوژی رخ داد، کپی‌برداری از ایده حراجی هم آغاز شد. یکی از شرکت‌هایی که علاقه بسیار زیادی را به تاسیس یک حراجی درست مانند پلتفرم پیر امیدیار داشت، آمازون بود. این شرکت با توجه به درآمد 750 میلیون دلاری که eBay توانسته بود به‌وجود آورد، پلتفرم حراجی مورد نظر خودش را به‌وجود آورد.

 

 

پس از موفقیت‌های بسیار بزرگ پلتفرم eBay، پیر تصمیم گرفت تا بنیادی را به همین نام شرکتش ایجاد کند و به همین واسطه توانست تا جایزه بهترین کارآفرین آمریکا را در آن سال دریافت کند. بعد از گرفتن این تصمیم، پیر قسمت eBay Motors را تاسیس کرد تا کاربران بتوانند در آن خودرو و وسایل نقلیه خودشان را به‌فروش برسانند یا چیزی که دوست دارند را بخرند.

خرید پی‌پال

تا به اینجای کار eBay هنوز آن اعتماد صددرصدی را در میان کاربران خودش به‌وجود نیاورده بود و این موضوع دقیقا تبدیل به چیزی شد تا این پلتفرم را برای خرید پی‌پال وسوسه کند. در آن زمان پی‌پال یکی از شرکت‌های ساخته شده توسط ایلان ماسک بود که در شرایط خوبی هم حضور نداشت، پس خریدن آن توسط eBay و پیر امیدیار یکی از ساده‌ترین کارها برای جذب پلتفرمی مکمل بود.

کاربران با استفاده پی‌پال می‌توانستند که تصمیم بگیرند یا کالا خود را با یک قیمت از پیش تعیین شده بفروشند یا اینکه زمانی را تعیین کنند و تا آن موقع هر چه قیمت بالاتری پیشنهاد شده بود، کالا را در ازای آن قیمت به خریدار بدهند. در کنار تمام این موارد گفته شده، راه برای توسعه‌دهنده‌ها هم هموار شده بود و آن‌ها می‌توانستند که با استفاده از این پلتفرم برنامه‌های ساخته شده جدید خود را مستقیما به eBay متصل کنند. این وصل شدن برنامه‌های جدید به سایت eBay چندین مزیت داشت که یکی از اصلی‌ترین موارد آن را امروزه می‌توانیم ببینم. در دنیای امروز بسیاری از کسب‌وکارها برای آن‌که بتوانند محصولات خود را به فروش برسانند، نیاز بسیار زیادی به  eBayدارند و بدون آن عملا شکست خواهند خورد.

پیر امیدیار در سپتامبر 2020 از هیئت مدیره eBay کنار رفت. او همچنان بزرگترین سهام‌دار این شرکت با دارایی خالص بیش از 10 میلیارد دلار است.

کمک به فرهنگ و نشریه First Look Media

پیر امیدیار در کنار ایجاد یک پلتفرم مخصوص خرید و فروش لوازم به‌صورت آنلاین، همیشه علاقه داشت تا به حوزه خبرنگاری هم ورود پیدا کند؛ پس برای این کار با همکاری گلن گرین والد رسانه First look Media را تاسیس کردند. آیا اسم همکار پیر برای شما هم آشنا است؟ خب، حق دارید، چرا که ما نام او را در پروند ادوارد اسنودن بسیار شنیده بودیم. در واقع او شخصی بود که ادوراد اسنودن، کارمند سابق سازمان امنیت ملی آمریکا، مدارک محرمانه را در اختیارش قرار داد تا افشایشان کند. در کنار این رسانه، معروف‌ترین عضو خانواده امیدیار سرویس خبری تحقیقی Honolulu Civil Beat را تاسیس کرد که تمرکزش بر پوشش اخبار سیاسی و اجتماعی هاوایی بود. امروزه هیچ خبری از این نام نیست، چرا که در سال 2013 با هافینگتون پست ادغام و تبدیل به چیزی شد که امروزه با نام هاف-پست می‌شناسیم.

در کنار تاسیس این رسانه‌های گفته شده، پیر تصمیم گرفت تا قدم بسیار بزرگی را بردارد و در یک اقدام فراتر از تصور واسنگتن‌پست را در سال 2013 خریداری کند. همانطور که در حال حاضر می‌دانید، این کار هیچ‌گاه انجام نشد و مالک آن تصمیم گرفت تا آن را به رقیب پیر امیدیار در زمینه پلتفرم‌های خرید و فروش وسایل به‌صورت آنلاین، یعنی جف بزوس با قیمت 250 میلیون دلار واگذار کند.

پیر بعد از این موضوع، تصمیم گرفت تا رسانه دیگری با نام The Intercept را تاسیس کند تا به‌نوعی بتواند از رسانه‌های آزاد و مستقل حمایت نماید.

حوزه فعالیت‌های پیر امیدیار در زمینه فرهنگ هیچ‌گاه محدود به رسانه‌ها نبود و او تصمیم گرفت که در سال‌های 2014 و 2015 به‌ترتیب روی دو فیلم Merchants of Doubt و Spotlight سرمایه‌گذاری کند که فیلم دوم توانست در سال 2015 جایزه بهترین فیلم‌نامه و بهترین فیلم غیر اقتباسی را کسب نماید.

اقدامات بشر دوستانه

مانند هر میلیاردری که در دنیا امروز زندگی می‌کند، پیر هم یک بنگاه خیریه با نام خودش، یعنی Omidyar Network دارد. او این خیریه را با همکاری پاملا، همسرش، در سال 2004 تاسیس کرد. برخلاف موسسات خیریه دیگر که تلاش می‌کنند اقلام ضروری زندگی مردم را برای‌شان فراهم آورد یا اینکه به آن‌ها کمک کند تا زندگی بهتری را داشته باشند، این خیریه در اولین قدم تلاش کرد تا نرم‌افزاری را به‌وجود آورد که بعدها در زلزله به‌وقوع پیوسته در هائیتی مورد استفاده قرار گرفت. این نرم‌افزار که امروزه با نام ارتباطات اضطراری شناخته می‌شود، با استفاده از داه‌های ارسال شده به‌وسیله گوشی هوشمند کاربر، می‌تواند مسیر او را تشخیص دهد و در صورتی که نیاز به کمک داشته باشد، تمام مراکزی که باید را به آن نقطه بفرستد.

 

 

پیر امیدیار در مورد این خیریه‌ای که همراه با همسر خود تاسیس کرده می‌گوید:

پولی که به‌دست آورده بودم، بیش از چیزی بود که بتوانم استفاده کنم و به‌همین دلیل حس می‌کردم مسئولیت بزرگی بر روی دوشم است. پس شبکه خیریه امیدیار را تأسیس کردم تا بتوانم در مقیاس بزرگی تأثیر بگذارم. من قبلاً کارهای غیرانتفاعی انجام داده بودم؛ اما دیگر نمی‌خواهم خودم را محدود به آن کنم.

پیر امیدیار و همسرش در کنار این نرم‌افزاری که تولید کرده‌اند، تا به امروزی بیش از 1 میلیارد دلار را در اختیار موسسات خیریه دیگر هم قرار داده‌اند. با توجه به این اقدامات خیرخواهانه‌ای که پیر انجام داده است، او در سال 2010 توانست که در لیست 40 میلیاردر جهان با بیشتری اقدام خیرخواهانه قرار بگیرد و عهدنامه‌ی نیکوکاری که قبل از آن اشخاصی مانند وارن بافت و بیل گیتس هم امضا کرده بودند را به امضا رساند. امضاکنندگان این عهدنامه باید نیمی از دارایی‌های خود را به موسسات خیری بدهند، اما پیر امیدیار و همسرش در حال حاضر قصد دارند تا 99 درصد از دارایی‌های خود را در اختیار موسسات خیریه دیگر قرار دهند.

پیر امیدیار هدف خود از انجام تمام فعالیت‌های خیرخواهانه‌ای که انجام داده، اینگونه بیان می‌کند:

تمام رويكرد من به بشردوستی برمی‌گردد به آن چيزی كه در ای‌بی شاهد آن بوده‌ام؛ چرا که میلیون‌ها نفر از ای‌بی برای ایجاد کسب‌وکارهای شخصی خود استفاده کردند. من به‌عنوان کسی که در امور خیریه فعالیت دارد به مردم کمک می‌کنم تا حس مالکیت و شایستگی کنند. معتقدم که همه با توانایی برابر به دنیا می‌آیند؛ ولی فاقد فرصت‌های برابر هستند. مأموریت اصلی من در زندگی افزایش حداکثری فرصت‌ها برای افراد است تا بتوانند از پتانسیل‌ها و توانایی‌های بالقوه‌شان استفاده کنند. این روشی است که ما در ای‌بی پیش گرفته‌ایم.

پیر امیدیار در هیئت امنای دانشگاه تافتس و موسسه سانتافه هم فعال است. در ماه نوامبر سال 2005، پیر و پاملا امیدیار هدیه 100 میلیون دلاری خود را برای وقف صندوق مالی خرد امیدیار-تفتس اعلام کردند. در آن زمان، این بزرگ‌ترین هدیه در تاریخ دانشگاه تافتس و همچنین بزرگترین تخصیص سرمایه خصوصی به تامین مالی خرد توسط هر فرد یا خانواده بود. این صندوق که توسط هیئت امنای دانشگاه تافتس اداره می‌شود، در طرح‌های مالی خرد بین‌المللی که برای توانمندسازی مردم در کشورهای در حال توسعه برای رهایی از فقر طراحی شده‌اند، سرمایه‌گذاری می کند.

جوایز و افتخارات

  • کسب جایزه ملی کارآفرین سال در سال 1999 میلادی
  • قرار گرفتن در رتبه 32ام لیست 250 ثروت‌مند ایالات متحده آمریکا به انتخاب مجله فوربس در سال 2007 میلادی
  • قرار گرفتن در جایگاه چهارم ثروت‌مند‌ترین ایرانی‌ها در سال 2011 میلادی
  • دریافت دکترای افتخاری دانشگاه تافتس در سال 2011 میلادی

پاملا امیدیار

تا به اینجای مقاله ما مطالب بسیاری را در مورد پیر امیدیار و چیزهای جسته و گریخته‌ای هم در مورد همسرش به شما دادیم. حال قصد داریم تا اطلاعات بیشتری را در مورد این شخص که بیشترین تاثیر را در زندگی پیر داشته است به شما بدهیم.

پاملا یک فرد انسان دوست، یک مادر واقعی و عاشق اقیانوس است. او و پیر این باور را دارند که همه مردم می‌توانند زندگی خود و جامعه خود را بهبود بخشند. البته این را هم می‌دانند که باید دسترسی و فرصت‌های مناسب هم به آن‌ها داده شود. این دو نفر برای انجام مأموریت خود، سازمان‌هایی ایجاد کردند و از ابتکاراتی که در ذهنشان دارند در طیف گسترده‌ای از مناطق در سراسر جهان استفاده کرده‌اند.

 

 

همانطور که به شما گفتیم، یکی از اولین سازمان‌های پیر و پاملا، Omidyar Network بود. آن‌ها تصمیم داشتند تا یک شرکت سرمایه‌گذاری بشردوستانه که هم شرکت‌های انتفاعی و هم سازمان‌های غیرانتفاعی را تامین مالی می‌کند را تاسیس نمایند تا فرصتی برای افراد در سراسر جهان ایجاد کنند تا زندگی خود را بهبود بخشند. پاملا به‌عنوان عضوی از هیئت مدیره، نقش مستمری را در هدایت کار سازمان ایفا می‌کند.

بلافاصله پس از ایجاد Omidyar Network، پاملا به‌وضوح متوجه شد که عده‌ای هستند که نمی‌توانند از فرصت‌های اقتصادی ایجاد شده توسط آن‌ها استفاده کنند. در نتیجه، پاملا چشم‌اندازی برای ایجاد Humanity United داشت. سازمانی که آن‌ها به‌وجود آوردن قصد داشت تا در زمینه‌هایی مانند پایان دادن به نقض حقوق بشر مانند خشونت‌های جمعی و برده‌داری مدرن، و ایجاد صلح و پیش‌برد آزادی در مناطقی که این ایده‌آل بیشتر به چالش کشیده می‌شود فعالیت کنند. پاملا معتقد است که هرکسی حق دارد تا یک زندگی مسالمت‌آمیز و آزاد را داشته باشد.

پاملا همچنین در کنار تمام این موارد گفته شده Hopelab، یک موسسه غیرانتفاعی که با این ایده ایجاد شد که جوانانی که بیماری‌های مزمن دارند می‌توانند تغییرات رفتاری مثبتی برای بهبود درمان خود ایجاد کنند، را تاسیس کرد. HopeLab اکنون در حال کاوش عمیق‌تر در مورد چگونگی استفاده از علم، فناوری و قدرت بازی برای حمایت از تاب‌آوری در جوانان به‌عنوان راهی برای بهبود سلامت است. پاملا همچنان در HopeLab ریاست هیئت مدیره را برعهده دارد.

پاملا دارای مدرک لیسانس زیست شناسی از دانشگاه تافتس، کارشناسی ارشد ژنتیک مولکولی گیاهی از دانشگاه کالیفرنیا، سانتا کروز، و یک یادگیرنده دائمی است. او در چندین هیئت مشاوره و امنا فعالیت می‌کند.

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو