دانلود اپلیکیشن اندروید

علی خسروشاهی و ساقه طلایی، داستان یک موفقیت: بخش سوم

علی خسروشاهی و ساقه طلایی، داستان یک موفقیت: بخش سوم

در قسمت دوم از زندگی‌نامه علی خسروشاهی به کارهای این بزرگ مرد صنعت غذایی، دارویی و آرایشی ایران، کارخانه بزرگ مینو و چالش‌هایی که او بر سر راه خود داشت پرداختیم. حال در قسمت سوم از زندگی‌نامه او به سراغ تاسیس کارخانه خرمدره و سپس نوع گردش مالی شرکت مینو رفته‌ایم؛ با کارو تک همراه باشید.

بزرگ‌ترین گام علی خسروشاهی بعد از تاسیس کارخانه مینو، کارخانه خرمدره

دولت ایران در ‌دهه‌های 40 و 50 شمسی بر این باور بود که نباید به دلیل نداشتن ظرفیت کافی تهران برای افزایش جمعیت، تمام صنایع را در آن متمرکز کنیم. یکی دیگر از دلایل دولت برای جلوگیری از تمرکز صنایع در تهران آن بود که تهران استانی نیمه خشک به‌حساب می‌آمد و این امکان وجود داشت تا در صورت ازدیاد جمعیت در پایتخت، ترافیک و آلودگی هوا به صورتی صعودی افزایش یابد؛ البته باید این را هم در نظر بگیرید که هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای هم در دست نبود که چرا باید تمرکز صنایع مهم در تهران باشد.

دولت وقت ایران برای پراکنده‌سازی صنایع از تهران تنها دستور نمی‌داد و طرح‌های تشویقی زیادی را هم برای آن در نظر گرفته بود. یکی از این طرح‌های تشویقی معافیت مالیاتی 5 ساله در صورت درست کردن کارخانه صنعتی در فاصله 120 کیلومتری تهران به‌حساب می‌آمد. درست است که این طرح وسوسه برانگیز بود، اما باز هم صاحبان صنایع بنابر دلایل گوناگونی از جمله قباله داشتن زمین‌ها، در دست بودن اکثر امکانات مانند آب و برق و گاز در تهران و صد البته نیروی انسانی متخصص، علاقه داشتند تا کارخانه‌های خود را در تهران بسازند. نیروی انسانی گفته شده یکی از چالش‌های پیش روی هر صنعتی بود، چرا که اگر تصمیم می‌گرفتند تا نیروی کاری خود را از تهران به شهرستان منتقل کنند، اکثر آن‌ها این شغل را به‌دلیل در دسترس نبودن مدرسه مناسب برای فرزندشان رها کرده و سپس به تهران باز می‌گشتند.

درست مانند الآن که بازار اصلی تقریبا تمامی صنایع در تهران بود، در آن زمان هم صنایع گوناگون بازارهای خود را در تهران دایر کرده بودند و در پایتخت فعالیت می‌کردند؛ پس صاحبان صنایع گوناگون تصمیم می‌گرفتند تا تهران را برای آن که کسب‌و‌کارشان سرپا باقی بماند تهران را ترک نکنند. برای حل کردن این موضوع، وزارت اقتصاد و بعد از آن وزارت صنایع آستین خود را بالا زدند و با همکاری بانک توسعه صنعتی تعدادی از شهرک‌های صنعتی را در اطراف تهران برای آن که این صنایع را به اطراف تهران بکشانند، دایر کردند. این شهرک‌ها دارای تمامی امکانات لازم مانند آب، برق و گاز و تلفن بود و از این بابت صنایع هیچ مشکلی نداشتند؛ مشکل اصلی صنایع مختلف از رفتن به آن منطقه باز هم همان نیروی کار بود که متاسفانه با توجه به تعداد اندک کارخانه‌ها در یک شهرک صنعتی، هم نیروی کار متخصص به آنجا نمی‌رفت و هم رقابت سنگینی بین کارخانه‌ها در جذب نیروی کار ماهر بود و به همین علت حقوق افراد به‌صورتی غیر قابل باید بالا می‌رفت.

در این بین کارخانه‌های علی خسروشاهی هم از این قاعده جدا نبودند؛ آن‌ها هم به دلیل آن که همواره در حال رشد بودند و در نهایت مجبور شدند تا تمام تاسیسات جدید را در خارج از شهر تهران بنا کند. علی خسروشاهی قصد داشت تا تاسیسات جدید را در زمینی وسیع و باصفا و به‌دور از تمامی صنایع دیگر بنا کند، اما مهندسانی که با اون همکاری می‌کردند با این عقیده مخالف بودند؛ به عقیده آن‌ها تاسیسات جدید کارخانه مینو باید در یک شهرک صنعتی دایر می‌شد. در آخر حرف علی خسروشاهی به کرسی نشست و آن‌ها به‌دنبال زمینی در حوالی تهران و نزدیک به کارخانه قبلی گشتند که ناگهان به زمینی در خرمدره برخورد کردند که از هر نظر خوب بود و صد البته مهم‌تر از همه قباله داشت.

زمین انتخاب شده گزینه مناسبی به‌نظر می‌رسید، اما همان‌طور که هیچ کار علی خسروشاهی بدون چالش نبود، این کار هم به‌صورتی راحت پیش نرفت. علی خسروشاهی درباره این زمین فهمید که در سال 1341 و پس از قانون اصلاحات ارضی این زمین از صاحب قبلی آن گرفته شده و به سردار جاف واگذار شده بود. در این باره حسن خسروشاهی می‌گوید که پدرم چون این زمین را غصبی می‌دانست لازم دید که اول به سراغ صاحب آن برود و بعد از گرفتن حلالیت اقدام به ساختن کارخانه کند. علی خسروشاهی به سراغ مالک قبلی رفت و در نهایت آن را پیدا کرد؛ او به علی خسروشاهی گفت:

دنیا را ببین، زمین من را به‌زور می‌گیرند و می‌دهنده به سردار جاف که آن به شما بفروشدش. من چه عیبی دارم که خودم نمی‌توانم این کار را انجام دهم؟

در نهایت علی خسروشاهی توانست که از این شخص رضایت بگیرد و مالکیت این زمین در سال 1352 به کارخانه مینو واگذار شد.

اما خرمدره کجا بود؟ خرمدره در حال حاضر از توابع استان زنجان بود که در فاصله 250 کیلومتری غرب تهران قرار داشت. مسیری که به این مکان زیبا منتحی می‌شود از دیربا محل عبور و مرور کامیون‌های بزرگی بود و به همین علت به آن قتلگاه می‌گفتند. علی خسروشاهی با انتخاب این مکان زیبا علاوه‌بر اینکه می‌توانست در رقابت با دیگر رقبای خود به برتری‌هایی دست یابد، بلکه می‌‌توانست از معافیت‌های مالیاتی که بالاتر به شما گفتیم بهره‌مند شود. مهندسین علی خسروشاهی هم بعد از انتخاب آنجا اعلام کردند که این مکان به واسطه برخورداری از آب‌و‌هوایی خنک و مناسب با تولیدات و محصولات غذایی که مجموعه کارخانه‌های مینو تولید می‌کردند سازگاری داشت و هزینه‌های نگه‌داری و سردخانه را تا حد زیادی کم می‌کرد. این مکان از آن جهت آب‌و‌هوایی بسیار مطلوب داشت که دارای زمستان‌هایی بسیار سرد و تابستان‌هایی خنک بود.

تولیدات علی خسروشاهی قسمتی برای بازار ایران و قسمتی دیگر هم راهی خارج از ایران می‌شدند. انتخاب یک کارخانه در خرمدره این امکان را در اختیار کارخانه مینو می‌گذاشت تا در مسیر ترانزیت کالا از تهران به اروپا و بالعکس قرار گیرد و در نتیجه بتواند محصولات خودش را با روش‌هایی بسیار ارزان‌تر از گذشته به خارج از ایران صادر کند. علاه‌بر صادرات، علی خسروشاهی می‌‌توانست با استفاده از این مسیر ماشین آلات و مواد اولیه مورد نیاز کارخانه‌های خود را به ایران وارد کند.

بعد از آن که علی خسروشاهی در منطقه خرمدره زمینی را خرید و سپس کارخانه‌ای را در آن دایر کرد، قیمت زمین‌های اطرف آن به‌صورت عجیبی بالا رفت و خرمدره که تا آن زمان روستایی بیش نبود تبدیل به یک شهر بزرگ شد. مهندس ابوطالبی، از کسانی که با علی خسروشاهی و کارخانه‌جات او همکاری می‌کرد درباره خرمدره و این افزایش قیمت‌ها گفت:

خرمدره دهی از توابع شهرستان ابهر در 5 كيلومتري‏اش بود. وقتي مينو پيشرفت كرد، شهرتش از ابهر بيشتر شد. مينو تحول بزرگي براي آنجا بود. در استخدام نیروی کار الويت با جمعیت جویای کار در خرمدره بود. نیروی کار لازم برای کارخانه علی خسروشاهی از کارگران محلی تامین شد و این کارگران مشکلات تهران را برای رفت­و­آمد به­کارخانه نداشتند؛ اما نيروي كار كافي نبود. از دهات خرمدره نيرو مي­گرفتيم. به‌زودی میزان بيكاري در جمعیت جویای کار در حد صفر شده بود. کارخانه آن‌ها را جذب مي‏كرد، آموزش مي‏داد و مشغول كار مي‏شدند. چون نیروی کار در روستاهای نزدیک کم بود، از روستاهای به فاصله 25 تا 30 كيلومتر نیز برای استخدام مراجعه می­کردند. با این وجود، جذب نيرو، به­ویژه در زمستان‏ها، مشکل بود. براي جذب نیروی انسانی به امامان مساجد هم براي تبليغ متوسل مي‏شدیم. با این وجود، تعدادی نیز از تهران استخدام شده بودند. به این دلیل شرکت مجبور به خانه­سازی در اطراف کارخانه شد تا آن منطقه جاي زندگي شود. کارخانه در 1354 به بهره­برداری رسید و در فاصلۀ کمتر از چهار سال توليد آن به 180 تن رسید. به عبارت دیگر اگر آب را كه يك ماده افزوده است كنار بگذاريم، روزانه 130 الي 140 تن ماده اوليه وارد کارخانه و حدود 300 تن جنس وارد و خارج می­شد، به نحوی که شركت­هاي حمل‌ونقل منطقه از عهده­اش بر نمی­آمدند. روزانه حدود 100 كاميون برای ورود و خروج به کار گرفته می­شد. مشکل حمل و نقل کالا و کمبود کامیون در منطقه، به اضافه مشكلات رفت­وآمد و مناسب نبودن جاده برای حجم بالای تردد کامیون­ها، تلاش ویژه­ای را می­طلبید. درصدد بودیم تا از ايستگاه راه­آهن خرمدره يك خط ريل ويژه به محل كارخانه كشيده شود كه به جایی نرسید. مشکلات زیادی در راه حمل و نقل مواد اولیه و جنس تمام­شده و آمد­ و ­رفت کارگران وجود داشت که در نتیجه دخالت ژاندارمری، که صرفا هدف آن اخاذی بود، تشدید می­شد و مراجعه شرکت به ارتشبد قره­باغی برای رفع مزاحمت ژاندارمری بدون نتیجه بود. افرادی که دائما بين خرمدره و تهران در رفت­وآمد بودند، از جمله علی خسروشاهی، دائما مواجه با خطراتی زیادی بودند و تصادفات متعددی در این جاده برای کارکنان شرکت رخ داد.

زمینی که علی خسروشاهی از سردار جاف خریداری کرده بود، چیزی در حدود 52 هکتار مساحت داشت و در ضلع شمالی جاده ترانزیت واقع شده بود. علی خسروشاهی در ابتدای مسیر تنها به ساخت کارخانه خود توجه نمی‌کرد و در نهایت پس از مدتی کلنگ احداث موسسه خیریه مینو و بیمارستانی مجهز را در اطراف خرمدره زد تا هم کارگران و کارمندان کارخانه از وجود آن‌ها بهره‌مند شوند و هم افراد محلی که در اطرف آنجا سکونت داشتند، بتوانند به آخرین تجهیزات و علم روز پزشکی دسترسی داشته باشند.

علی خسروشاهی برای احداث مکان‌های مختلف کارخانه و توابع آن از افراد متخصصی استفاده می‌کرد؛ برای مثال برای ساخت کارهای سوله و ساختمان‌سازی از مهندس غفوری استفاده کرد و در نهایت محمد تقی شالچی را هم برای امور کارخانه و پرداخت حقوق کارگران در نظر گرفت. هم‌زمان با پا گرفتن قسمت‌های مختلف کارخانه، علی خسروشاهی دستور داد تا احداث خانه‌های سازمانی را هم آغاز کنند. این خانه‌های سازمانی تا حد زیادی چالش‌های پیش روی کارگران تهرانی این مجموعه را برطرف می‌ساخت، اما از طرفی دیگر طبق گفته‌های کارگران، زندگی در آن خانه‌ها به هیچ عنوان آسان نبود و سختی‌های خاص خودش را داشت.

در زمانی که علی خسروشاهی کارخانه جدید مینو را در خرمدره تاسیس کرد، در قسمت اصلی زمین چیزی جز چند سوله وجود نداشت و در بقیه نقاط زمین تنها یونجه می‌رویید. آن سوله‌های گفته شده در نهایت برای تاسیس یک سری از کارگاه‌های مورد نیاز استفاده شد. علی خسروشاهی برای این زمین‌هایی که در آن‌ها یونجه می‌رویید و سپس بعد از آن برای زمین‌های اطراف کارخانه در نظر گرفته بود که حتما باید درخت‌هایی کاشته شوند تا بتوانیم از آسیب‌های احتمالی بادهایی که در آن منطقه می‌‌وزد خود را بیمه کنیم.

با پیشرفت روزافزون کارخانه مینو و اینکه توانسته بود که جای خود را در دل مردم محلی آنجا باز کند، در سال 1353 خرمدره را می‌توانستیم یکی از چهار شرکت گروه صنعتی مینو در کنار شرکت صنعتی پار، شرکت خوراک و شرکت صادراتی پرسویس به‌حساب آوریم. این قسمت از کارخانه مینو در نهایت کارخانه مینو خرمدره نامیده شد، اما اضافه شدن نام خرمدره به اسم مینو داستانی دیگر دارد.

زمانی که آگهی‌های استخدامی مربوط به کارخانه مینو چاپ شدند، آدرس کارخانه به اشتباه شهرستان ابهر نوشته شده بود؛ یعنی “شهرستان ابهر، کارخانه مینو”. این موضوع به هیچ عنوان به مذاق مسئولان و ادارت واقع در خرمدره خوش نیامد و به این موضوع اعتراض کردند و در نهایت علی خسروشاهی برای آن که دل آن‌ها را به‌دست آورد، اسم کارخانه واقع شده در خرمدره را از مینو به مینو خرمدره تغییر داد.

بعد آنکه این کارخانه کمی سرپا شد، علی خسروشاهی اصرار فراوانی داشت که تولیدات این کارخانه هرچه زودتر روز ریل افتاده و به بازار عرضه شوند؛ پس در سال 1354 و بعد از آن که هنوز تعداد زیادی از ساختمان‌های کارخانه نیمه کاره بودند، تولید محصولات در این کارخانه علی خسروشاهی آغاز شد. در واقع برنامه علی خسروشاهی اینگونه بود که با تکمیل هر کارگاه باید تولید آن هم آغاز شود. مهندسی ابوطالبی در این‌باره می‌گوید:

وقتی در سال 1354 استخدام شدم، كارگاه بيسكويت در حال نصب ماشين­آلات بود. يادم است پرسنل آنجا نتوانسته بودند با متخصصان انگليسی كه مشغول نصب ماشين ‏آلات بودند كار كنند و من وظيفه تعامل با آن‌ها را برعهده گرفتم. ما اختلافمان اين بود كه ما مي‏خواستيم انگليسي‏ها همه نيروهاي خودشان را براي راه­اندازي بياورند و پرسنل ما هم آموزش دهند. اما تكنسين‏های انگلیسی تمايل داشتند با هموطن خودشان كار كنند. اما کار تولید با جدیت به پیش می‌رفت.

به‌دلیل آنکه محصول پفک نمکی کارخانه مینو در داخل و خارج از ایران بسیار محبوب بود و این کارخانه هم دقیقا در مسیر ترانزیت کالایی به اروپا قرار داشت، علی خسروشاهی تصمیم گرفت تا ماشین آلات تولید پفک نمکی را از تهران به خرمدره انتقال دهد. بعد از پفک نمکی، نوبت به تولید آبنبات و تافی و بعد از آن هم نوبت به تولید بیسکویت رسید. چیزی که در این بین باید به شما بگوییم، آن است که با مطالعه دقیق آمارهای به‌جا مانده از آن زمان و مقایسه آن با دیگر کارخانه‌های جهان، به این نتیجه خواهید رسید که کارخانه علی خسروشاهی تبدیل به بزرگ‌ترین کارخانه تولید بیسکویت در دنیا شده بود. همان‌طور که در قسمت قبلی به شما گفتیم، شرکت بیکر پرکینز ماشین آلات تولید بیسکویت را به کارخانه مینو داده بود و به واسطه اینکه علی خسروشاهی از محصولات آن‌ها رضایت کافی را داشت، در سال‌های 1355 و 1356 ماشین آلات دیگری را از آن‌ها خرید و به کارخانه خرمدره منتقل کرد. حسن خسروشاهی درباره این خرید و تولید بیسکویت در کارخانه مینو می‌گوید:

در موقعی که این فرها سفارش داده شد، ظرفیت آن‌ها به ­مراتب بیشتر از مصرف بازار بود. ولی برنامه تغذیه رایگان مدارس به داد ما رسید و تا زمانی که مصرف بازار آزاد تدریجا بالا برود، قسمتی از اضافه­ تولید را جذب کرد. در این مورد فرصتی برای شرکت ایجاد شد و ما چون وسیله داشتیم توانستیم از این فرصت استفاده کنیم.

با رشد میزان تولیدات کارخانه خرمدره، علی خسروشاهی تصمیم به تولید محصولاتی دیگر از شرکت‌های مطرح دنیا گرفت و در اولین اقدام به سمت تولید بیسکویت‌های دایجستیو شرکت یونایتد بیسکویت انگلستان رفت. این بیسکویت‌ها را در ایران هیچ شرکتی به واسطه آن که باید طی فرایندی خاص و با ماشین آلاتی مخصوص سبوس گندم از آن جدا می‌شد، تولید نمی‌کرد و همان‌طور که می‌توانید حدس بزنید با تولید و عرضه آن‌ها در بازار کارخانه علی خسروشاهی به‌سود سرشاری دسترسی پیدا کرد. دیگر محصولی که در میان مردم ایران توانست جای خود را به واسطه عرضه در مدارس به عنوان تغذیه رایگان باز کند، کیک پمپم بود. این کیک اسفنجی جذاب در کارخانه خرمدره شرکت مینو تولید می‌شد و خط تولید آن را تنها در طول 2 ماه تاسیس کردند.

با روی ریل افتادن تولیدات کارخانه خرمدره مینو، علی خسروشاهی تصمیم گرفت تا دامنه آگهی‌های خود را افزایش دهد و در اولین قدم آگهی‌های مربوط به استخدام را در روزنامه‌های نوبت عصر تهران چاپ می‌کردند. همچنان که تعداد مردم ایران و به‌خصوص تعداد افراد مصرف‌کننده مواد غذایی کارخانه‌جات ایران در حال اضافه شدن بود، کارخانه‌های بیشتری هم دایر می‌شدند تا بتوانند سهمی در بازار داشته باشند. علی خسروشاهی به این موضوع آگاهی کاملی داشت و در این مدت توانست که با استفاده از استراتژی‌های خوب خود در بازاریابی و احداث بخش‌های جدیدی در کارخانه‌جاتش، جای خود را در بازار محکم‌تر از پیش کند. محرم خندایی یکی از کسانی بود که به علی خسروشاهی در راه‌اندازی ماشین آلات صنعتی کارخانه‌هایش کمک می‌کرد. او در خاطرات خود آورده است که:

كارخانه‏اي بود به نام توتیا‏ در شهرستان خوي، متعلق به حاج طرخاني. آن کارخانه در حال نصب يك خط تولید آبنبات شفاف بود که مینو آن را به ­نام بلوره به ­بازار آورد. ما مشغول راه­اندازی خط بلوره در خرمدره بودیم. آقاي خسروشاهي مي‏پرسيد كه چقدر مانده کار تمام شود. مي‏گفتيم يک مقدار مانده. مي­گفت سريع‏تر كار كنيد تمام شود، چون اگر خوي دستگاهش را راه بيندازد و محصولش زودتر به ­بازار برود، در این محصول برنده مي‏شود. ما بايد قبل از آن‌ها به بازار برويم. او از همه رقبا اطلاعات داشت. با همان خامی جوانی خودم به او گفتم که حالا اگر او راه هم بيندازد چكار مي‏تواند بكند؟ علی خسروشاهی درحالی‌که دستش را پشتش گره كرده بود به من گفت:

هر بيشه گمان مبر كه خالي است

شايد كه پلنگ خفته باشد

بعد ادامه داد سعي كن اين كار زودتر تمام شود. مي‏گفت كار را بايد بكني تا كار جلو برود. بعد گفت اگر ما روزي زمين بخوريم، ديگر نمي‏توانيم بلند شويم. گفت مي‏داني منظورم چيست؟ گفتم نه. گفت يعني اينكه اگر زمين بخوريم با 10 ميليون و 100 ميليون تومان كار ما درست نمي‏شود. الان مي‏فهمم که منظورش این بود که وقتي شرکتی بزرگ شود بسيار بايد مواظب باشد.

تولیدات کارخانه خرمده به خوبی پیش رفت و در نهایت با هدایت درست علی خسروشاهی، این کارخانه در سال 1358 تبدیل به یک پارک صنعتی تبدیل شده بود که مناطقی مسکونی را در کنار سایر امکانات رفاهی برای زندگی داشت. طبق آمارهایی که از آن زمان به جا مانده، کارخانه در سال 1355 چیزی در حدود 200 نفر را استخدام کرده بود که همگی آن‌ها از اهالی خرمدره و شهرهای اطراف بودند. با رشد تولیدات کارخانه و کارگاه‌های آن، تعداد کارگران این کارخانه در سال 1358 به 1900 نفر و مهندسان آن هم به 200 نفر رسیده بود.

علی خسروشاهی به افزایش کیفیت زندگی کارمندانش اهمیت بسیار زیادی می‌داد و همواره سعی می‌کرد تا کارمندانش را به کارخانه خود وفادار سازد. او در یکی از آخرین اقدام‌های خود تصمیم گرفت تا تمام پس‌اندازش را به مهندس غفوری بدهد تا او هم در کمترین زمان ممکن کارهای بیمارستان خرمدره را به پایان رساند. این واگذاری پس‌انداز به مهندس غفوری دقیقا مصادف شده بود با آخرین روزهای حضور او در ایران.

با توجه به تمام چیزهایی که تا الآن درمورد تاسیس کارخانه خرم‌دره به شما گفتیم، می‌توانیم ادعا کنیم که بعد از تصمیم به بناکردن کارخانه مینو، علی خسروشاهی بهترین و آتیه‌نگرترین تصمیمش را با استفاده از هوش سرشار خود گرفت و در نهایت با بهره بردن از پشت‌کار و بزرگ‌بینی خود توانست آن را به یکی از بهترین کارخانه‌های تاریخ صنعت ایران تبدیل کند.

علی خسروشاهی: گردش نقدینگی و توجه به آن در کارخانه مینو

شرکت مینو همواره قسکت بزرگی از تمرکز خود را روی گردش نقدینگی گذاشته بود و همواره تلاش می‌کرد تا در جایی خرج الکی انجام نشود. شرکت مینو در زمینه نقدینگی برتری‌هایی نسبت به دیگر شرکت‌ها داشت:

  1. این شرکت میزان تولیدات بسیار بالایی داشت و به همین واسطه مجبور بود تا هر دیا سه روز یکبار مواد خود را از بازار تهیه کند. برای تهیه این مواد که اکثرا شامل آرد، شکر و روغن نباتی بود نیازی نداشتند که با کشورهای دیگر قراردادی را امضا کنند؛ چرا که اکثرا آن‌ها یا در کشور ایران با کیفیت بسیار بالایی تولید می‌شدند یا اینکه همواره در کشور موجود بود و نیازی به صرف کردن زمان طولانی مدتی برای واردات نداشتند.
  2. قسمت فروش شرکت مینو همواره یکی از بهترین قسمت‌های این شرکت به‌حساب می‌آمد. این بخش از شرکت تلاش می‌کرد تا پول محصولات فروخته شده به عمده‌یا خرده‌فروشی‌ها را در سریع‌ترین زمان ممکن جمع‌آوری کرده و به جیب کارخانه باز گرداند. یکی از استراتژی‌ها این بخش از کارخانه مینو آن بود که محصولات را بیشتر از از آن که در اختیار عمده‌فروشی‌ها قرار دهد، در اختیار خرده‌فروشی‌ها بگذارد؛ چرا که عمده‌فروشی‌ها همیشه تلاش می‌کردند تا از این کارخانه تخفیف بیشتری را بگیرند و در کنار آن مدت زمان بیشتری هم برای پرداخت پول کارخانه داشته باشند.

حسن خسروشاهی در مورد موضوع نقدینگی و سرمایه‌گذاری‌های آینده این شرکت می‌گوید:

به یاد دارم که با پدرم صحبت تاسیس کارخانه­ای برای تولید گلوکز می­کردیم و او چندان مایل به این کار نبود، زیرا نسبت سرمایه­گذاری به ­فروش در آن صنعت بالا بود.

در نتیجه این تیم فروش کارخانه مینو همواره پول کارخانه در سریع‌ترین زمان ممکن باز می‌گرداند و در نتیجه شرکت مینو این فرصت را داشت که با استفاده از آن هم کارخانه خود را گسترش دهد و هم در صورت نیاز ماشین آلات جدید را برای افزایش کیفیت محصولات وارد کند. یکی دیگر از مزیت‌های این گردش مالی سریع آن بود که شرکت مینو دیگر نیازی به گرفتن وام‌های کلان نداشت و در نتیجه می‌توانست بدون هیچ مشکلی تمام سود حاصل از فروش محصولاتش را در بخش‌های توسعه کارخانه خرج کند. حسن خسروشاهی در مورد این گردش مالی سریع و سرمایه‌گذاری‌های شرکت می‌گوید:

به یاد ندارم که هیچ پروژه­ای به علت نبودن منابع مالی به ­تاخیر افتاده یا حذف شده باشد. میزان نقدینگی حاصل از عملیات جاری شرکت مینو طوری بود که اگر عملیات شرکت ادامه پیدا کرده بود، می‌توانست در سطح بین­المللی اقدام به خرید شرکت‌های مشابه بکند.

علی خسروشاهی

البته این شرکت همیشه در زمینه مالی بدون چالش نبود و با مطالعه تاریخ تاسیس آن متوجه می‌شویم که در دو جا با مشکلی اساسی مواجه شده بود:

  1. زمان دکتر امینی که محدودیت‌های زیادی برای پرداخت‌ها در سطح بین‌المللی ایجاد شده بود. در این هنگام شرکت مینو باید پول شرکت نستله را پس می‌داد اما چند ماه مانده به پرداخت این پول ناگهان سیاست‌های دولت در زمینه پرداخت‌های بین‌المللی کاملا عوض شد و به خاطر همین موضوع مدیر قسمت بین‌الملل این شرکت راهی ایران شد تا نسبت به پرداخت بدهی‌های این شرکت اطمینان کافی را حاصل کند. البته علی خسروشاهی همان‌طور که خود شرکت نستله هم می‌دانست فرد بدحسابی نبود و از هر روشی که وجود داشت اقدام کرد تا اینکه در نهایت پول مورد نیاز شرکت نستله را فراهم و به حساب آن‌ها واریز کرد. این فراهم آوردن پول شرکت نستله یکی از چیز‌هایی بود که اعتبار او را نزد این شرکت به‌طور چشم‌گیری افزایش داد.
  2. در زمان عرضه تاید به بازار. علی خسروشاهی در این زمان برای اولین و آخرین بار در عمر خود مجبور شد تا از بازار پول مورد نیاز خود را تامین کند. البته این قرض گرفتن شرکت مینو از بازار را نباید با وام گرفتن آن‌ها در دهه‌های 40 و 50 یکی دانست.

چند کلامی در پایان فصل اول

علی خسروشاهی را می‌توان کسی دانست که صنعت غذایی و دارویی ایران را زیر و رو کرد. او پایه‌گذار میراثی بود که در نهایت به این مسئله منجر شد که در حال حاضر ایران در بین کشورهای دنیا در زمینه مواد غذایی، دارو و در موارد لوازم آرایشی حرف‌های زیادی را برای گفتن دارد. او روش‌هایی کاملا مدرن و علمی را قالب اصلی فعالیت‌های تولیدی و توریعی شرکت کرده بود. این روش‌های کاملا مدرن از آنجایی ناشی می‌شدند که اولا این شرکت توانسته بود که هم از جدیدترین ماشین آلات دنیا بهره ببرد؛ ثانیا، این شرکت همواره طرفدار کارگران خود بود و سعی می‌کرد تا برای آن‌ها بهترین امکانات را فراهم سازد تا از کارکردن در این کارخانه بیشترین لذت را ببرد؛ ثالثا، همیشه سعی می‌شد تا محصولات با کمترین میزان هزینه تولید و از طرفی دیگر این محصولات با استفاده از بازاریابی فوق مدرن آن زمان شرکت مینو تبدیل به یکی از اصلی‌ترین نیاز‌های مردم در آن زمان شوند.

با بررسی تمام این موارد متوجه می‌شوید که کارخانه علی خسروشاهی بازگشت سرمایه بسیار بیشتری را نسبت به تمام رقبای خود داشت و حتی در مواردی می‌توانست به دیگر شرکت‌ها و کارخانه‌های خارجی به رقابت بپردازد. این سرمایه بازگشتی به کارخانه در نهایت دوباره در قسمتی دیگر سرمایه‌گذاری می‌شد و به همین واسطه شرکت مینو همواره سهم خود در بازار را افزایش می‌داد. تمام مسیر پیشرفت علی خسروشاهی و کارخانه او را اگر بررسی کنید، متوجه خواهید شد که در هیچ زمانی حتی یک ریال را از ایجاد انحصار به‌دست نیاورد و همواره تلاش کرده بود تا جای خود را در دل مردم ایران با عرضه محصولاتی با کیفیت و لذیذ پر کند. علی خسروشاهی در هر زمانی که قراردادی را با یک شرکت یا کارخانه خارجی امضا می‌کرد، دیدگاهش این بود که نباید تنها به بازارهای ایران یا اطراف آن توجه کرد و باید به فراتر از این مرز و بوم توجه داشت تا بتوانیم محصولاتی بسیار با کیفیت را به‌دست مصرف‌کنندگان خود برسانیم.

علی خسروشاهی همواره این مسئله را می‌دانست که نباید در مسیر پیشرفت کارخانه هیچ وقفه‌ای ایجاد شود و باید هر طور که شده ادامه یابد، چرا که در بازار تعداد بسیار زیادی از رقبا حضور داشتند که اگر کارخانه مینو اندکی در عرضه محصولات جدیدش درنگ می‌کرد، آن‌ها جای او را در بازار تصاحب کرده و سپس این کارخانه را به زمین می‌زدند.

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو