رسیدن به ماه یکی از رویاهای دیرینه انسان بوده است که با مأموریت آپولو 11 به واقعیت تبدیل شد. اما قبل از این مأموریت طرحهای بسیاری ارائه شدند که میتوانستند تاریخ بشریت را بهطور کلی تغییر دهند.
وقتی به گذشته نگاه میکنیم، به وضوح میتوانیم مسیر تکامل علم و بشریت را مشاهده کنیم. بشریت از دیرباز در مورد رفتن به ماه خیالپردازی کرده است؛ اما تنها در قرن نوزدهم بود که نویسندگانی مانند ژول ورن و اچ جی ولز این خیالپردازی را با چاشنی علم در هم آمیختند و به فکر استفاده از فناوری برای تحقق این رویا افتادند.
شور و شوق ناشی از تفکر این نویسندگان همراه با ترویج جنگ سرد، ماه را به هدفی عملی برای اکتشاف، تبلیغات و بهرهبرداری نظامی تبدیل کرد. نتیجه چندین طرح فوق سری بود که توسط نیروی هوایی ایالات متحده (USAF)، ارتش ایالات متحده و پیمانکاران مستقل با بودجه خصوصی توسعه یافت.
پس از پرتاب اسپوتینک 1، نخستین ماهواره فضایی جهان در 4 اکتبر 1957 توسط اتحاد جماهیر شوروی، USAF احساس نیاز فوری میکرد که در خط مقدم توسعه موشک و فضاپیما قرار گیرد. در ژانویه 1958، یکی از سرهنگهای USAF در طی یک سخنرانی مهم، اولین تفکر بشریت درباره ماه را بیان کرد. او گفت:
یکی از فرضیههای USAF این است که کسی که ماه را کنترل میکند، زمین را نیز کنترل میکند. دانشمندان ما باید این تئوری را بررسی کنند و اگر درست باشد که من فکر میکنم درست است، ایالات متحده باید بتواند ماه را کنترل کند.
در فوریه 1958، آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته (ARPA) که تازه تأسیس شده بود، USAF را برای اجرای برنامههای فضایی کشور انتخاب کرد. تحت رهبری هری لی ایوانز، یک طرح جامع برای تسخیر فضا به سرعت مطرح شد. با تأکید بر احساس فوریت، این طرح با عنوان «Man In Space Soonest (MISS)» یا «انسان در فضا بهزودی» نامگذاری شد. بخش اول مأموریت این بود که تواناییهای سختافزاری و پروازی یک کپسول مخروطی یک نفره در شش پرواز روباتیک مورد آزمایش قرار گیرد و سپس با استفاده از حیوانات، آزمایش سیستمهای پشتیبانی از حیات انجام شود. پس از گذراندن این آزمایشات، پروازهای خدمه آغاز میشد. آنها سیستمهای هدایت و کنترل و تکنیکهای ورود مجدد را بررسی میکردند و با فرود آمدن همراه چتر نجات در دریا، فاز اولیه مأموریت MISS در اوج به پایان میرسید.
فاز بعدی پروژه Man In Space Sophisticated (MISSOPH) نام داشت که طبق گفته Air & Space، از سه مرحله تشکیل شده بود. اولین مرحله آزمایش رباتیک و حیوانی روی کپسولی بود که میتوانست دو هفته در فضا بماند؛ در واقع، دو هفته مدت زمانی است که برای سفر به ماه نیاز است. مرحله دوم یک فضاپیما را به فاصله 40000 مایلی (64374 کیلومتری) میفرستاد و آزمایش بررسی میکرد که چگونه با سرعت ورود مجدد 23864 مایل در ساعت (38405 کیلومتر در ساعت)، یعنی سرعتی که یک سفینه از ماه برمیگردد، برخورد میشود. مرحله سوم MISSOPH نیز شاتلی را آزمایش میکرد که مانند یک هواپیما روی زمین فرود میآمد و برای مأموریتهای مداری ماه و زمین برنامهریزی شده بود.
در کنار مأموریتهای MISSOPH، از آوریل 1960، USAF برنامه شناسایی ماه (LUREC) را با استفاده از فناوریهای روباتیک اجرا میکرد. بخش اول LUREC ردیابی و ارتباطات را با یک فضاپیما در فاصله 250000 مایلی (402336 کیلومتری) آزمایش میکرد؛ در حالی که بخش دوم سیستمهای هدایت را آزمایش مورد بررسی قرار میداد تا اطمینان حاصل شود که یک سفینه بهطور دقیق در یک مکان خاص در ماه فرود میآید. هدف این فضاپیماها ضبط تصاویر و جمعآوردی اطلاعات علمی در مورد ماه بود تا به دانشمنادن در انتخاب مکانهای مناسب برای فرود کمک کند. بخش آخر LUREC نیز با استفاده از راکتهای رتروگراد برای فرود روی ماه، دادههای بیشتری را ارسال میکرد.
مدتی بعد، پروژه LUREC بهدلیل عدم اطمینان لغو شد و پروژه LUMAN در ماه مه 1962 وارد عمل شد. قبل از اینکه بخش دوم یا همان LUMAN II فضانوردان را به یک پرواز دور ماه بفرستد، LUMAN I حیواناتی را در اطراف ماه میفرستاد تا سختافزار و سیستمها را آزمایش کند. LUMAN III یک ربات برای حمل محمولهها را روی ماه فرو میآورد و LUMAN IV نیز عملیات برگشت را انجام میداد.
با LUMAN V که برای سال 1965 برنامهریزی شده بود، یک فضانورد منفرد سوار بر موشک Big B میشد تا سفر حیاتی را به سطح ماه انجام دهد و بازگردد. این پروژه با شور و شوق کمی روبهرو شد و بهدلیل بزرگ بودن آن مورد انتقاد قرار گرفت. در نتیجه احساس میشد که USAF باید هرگونه مأموریت مربوط به ماه را رد کند و هر یک از پروژههای فضایی آن باید نیاز نظامی داشته باشد. در نهایت این پروژه هم لغو شد.
در دسامبر 1958، بخش فضانوردی شرکت خصوصی Chance Vought، به سرپرستی توماس دولان، تیمی را برای مطالعه مفاهیم وسیله نقلیهای که میتواند از برنامه ناسا پیروی کند، گرد هم آورد. این مأموریت بهسرعت بر روی زبانها افتاد و احتمال دستیابی به ماه را افزایش داد. در نهایت، پروژه دیگری با نام MALLAR و سرپرستی Conrad Lau شروع به کار کرد که هدف آن فرود و بازگشت یک فضاپیمای با سرنشین از ماه بود. همچنین قابل ذکر است که Conrad Lau یکی از طراحان جنگنده جت مافوق صوت Vought F8U Crusader بود.
زیبایی این طرح این بود که از اجزای ماژولار بهره میبرد و از تکنیکهای راندوو و داک نیز استفاده میکرد. این فضاپیما دارای یک وسیله نقلیه ورودی دو یا سه نفره بود که برای مأموریتهای مداری روی زمین به یک ماژول محموله دیگر متصل میشد و میتوانست بهمدت 14 روز بهعنوان یک ایستگاه فضایی عمل کند. ماژولهای مربوط به این فضاپیما در مدار زمین مونتاژ میشدند و دارای یک وسیله نقلیه ورودی دو نفره، یک ماژول فرود روی ماه و یک موشک برای ارسال آن به ماه بود. در مدار ماه نیز خدمه دو فضانورد به ماژول فرود ماه منتقل میشدند و در نهایت روی ماه فرود میآمدند.
پس از 24 ساعت، فضانوردان اکتشاف را به پایان میرسانند و با ترک ماه به زمین بازمیگشتند. ماژول مأموریت ماه نیز در صورت نیاز در مدار زمین رها میشد و فضانوردان از سوخت باقیمانده فضاپیما برای رسیدن به خانه استفاده میکردند. برای تأمین نیروی الکتریکی، این فضاپیما مجهز به یک آرایه خورشیدی دایرهای بود که پس از پرتاب از سفینه خارج میشد و تانکهای پیشران کروی شکل آن که به قسمت بیرونی متصل بودند.
مهمترین جنبه این مأموریت این بود که با استفاده از یک تکنیک خاص بهنام «قرار ملاقات در مدار ماه (LOR)» بهجای ارسال مستقیم یک سفینه به ماه، 50 درصد از وزن کل فضاپیما صرفهجویی میشد. اما در ناسا، یک LOR بسیار پیچیده و خطرناک بهنظر میرسید. جان هوبولت، مهندس مرکز تحقیقات لانگلی، سخت در ترویج این مفهوم کار کرد؛ اما متأسفانه مأموریت MALLIR هیچگونه حمایتی از ناسا دریافت نکرد و در نهایت شکست خورد.
تیمِ ورنر فون براون در آژانس موشکهای بالستیک ارتش، مانند پروژه LUMAN نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا، نیاز به دستیابی به موقعیت نظامی را با ایجاد پایگاهی در ماه دید. او بر این باور بود که این پایگاه علاوه بر بهبود موقعیت نظامی میتواند برای مطالعات علمی و پیشبرد اکتشافات بیشتر در ماه و فضا مورد استفاده قرار گیرد.
فون براون و تیمش فکر میکردند که تولید یک تقویت کننده موشک برای فرود مستقیم روی ماه غیرعملی است. بنابراین او بهجای استفاده از تکنیک LOR، از تکنیک دیگری بهنام «قرارملاقات مدار زمین (EOR)» دفاع میکرد. در اوایل سال 1952، براون طرحی بلندپروازانه برای استفاده از تکنیکهای EOR برای مونتاژ سه فضاپیمای عظیم 3964 تنی که 50 فضانورد را به ماه میبرد، ارائه کرد.
در نهایت، پس از مذاکراتی طولانی، این طرح مورد تأیید همکاران فون براون قرار گرفت و در ژوئن 1959 پروژهای با نام «Horizon» شروع به کار کرد. هدف این پروژه ساخت یک پایگاه زیرزمینی بسیار مجهز در ماه بود.
پیشبینی میشد که تا سال 1964 تعداد 40 تقویتکننده Saturn I و Saturn II بهبود یافته، راه را برای فرود دو خدمه بر روی در آوریل 1965 هموار کنند. سپس مدتی بعد با دریافت 220 تن محموله و 150 نفر سرنیشن، ساخت پایگاه بهطور جدی آغاز شود. امید بود که تا نوامبر 1966، پایگاه برای یک گروه ضربت 12 نفره دائمی آماده شود. همچنین پیشبینی میشد که تا پایان سال 1967، 42 فضانورد از پایگاهی که در ماه بود به فضا اعزام میشدند پس از انجام مأموریت خود به پایگاه بازمیگشتند.
طبق گزارشها، این پایگاه شامل اتاقهای زندگی، آزمایشگاه علوم، تجهیزات پزشکی و ارتباطات و اتاقهای ذخیرهسازی غذا و خوراکی بود که درون استوانههای فلزی به هم متصل شده و به شکل L قرار گرفتهاند. این اتاقها در زیر سطح ماه قرار میگرفتند و توسط مواد خاصی پوشانده میشدند تا از سرنشینان در برابر تشعشعات، شهابسنگها و محیط متخاصم ماه محافظت کنند. برق پایگاه نیز توسط دو راکتور هستهای که در زیر زمین در فاصلهای از پایگاه اصلی مدفون شدهاند تامین میشد.
علاوه بر همه اینها، پایگاه با استفاده از مینهای رسی دستی و راکتهای دارای نوک هستهای در برابر متجاوزان محافظت میشد. اما خب این پایگاه بزرگ هیچوقت به مرحلهی ساخت نرسید؛ با تشکیل سازمان ملی هوانوردی و فضایی یا همان ناسا در سال 1958، تمام پروژههایی که مربوط به فضا بودند از دست پیمانکاران خارج شدند و تحت رهبری ناسا قرار گرفتند. ناسا نیز به این پروژه اهمیت آنچنانی نداد در نهایت، پروژه Horizon در تاریخ محو شد.
مدتی بعد، رئیس جمهور جان اف. کندی در 25 مه 1961 به کنگره اعلام کرد:
من معتقدم که ایالات متحده آمریکا باید قبل از پایان این دهه، بتواند حداقل یک انسان را بر روی ماه فرود آورد و آن را سالم به زمین بازگرداند.
USAF نیز که هنوز رویای دستیابی به ماه را داشت، از جان کندی استقبال کرد و طرح دیگری برای فرود روی ماه ارائه کرد: پروژه Lunex.
هدف این پروژه بهطور خلاصه این بود که خدمهای متشکل از سه فضانورد را تا آگوست 1967 به سطح ماه بفرستد و برگرداند. این طرح در نظر داشت از یک فضاپیما با بدنه بالابر بر اساس برنامه هواپیمای فضایی با بال دلتای بوئینگ Dyna-Soar استفاده کند. Lunex قصد داشت تا با استفاده از موشک اطلس، پنج پرواز آزمایشی از مدلهای مختلف این فضاپیما انجام دهد و در سالهای 1964 و 1965، مأموریتهای بدون سرنشین و سپس با سرنشین در مقیاس کامل علمی کند.
USAF همچنین قصد داشت تا در ادامه پروژه Lunex یک پایگاه زیرزمینی 21 نفره را تا ژوئیه 1968 در ماه ایجاد کند. اما این پروژه نیز مانند پروژه Horizon به سرعت به نفع برنامه پروژه آپولو ناسا رد شد.
مایکل نوفلد، متصدی ارشد موسسه ملی اسمیتسونیان، در اینباره گفت:
این واقعیت که بسیاری از ایدههای مختلف به جایی نرسیدند، اصلا تعجبآور نیست. در سال 1961، یک مجموعه بسیار خاص از شرایط سیاسی و بینالمللی لازم بود تا دولت جان کندی انگیزه خرج کردن میلیاردها دلار برای رسیدن به ماه را داشته باشد.
اگرچه این پروژهها به نتیجه نرسیدند، اما تأثیر زیادی در تعیین بهترین راه برای رسیدن به ماه داشتند. در واقع، مسیر کشف و اکتشاف در دنیای بزرگ علم همیشه اینگونه بوده است؛ ابتدا تعداد زیادی فرضیه و تئوری مطرح میشوند و از بین همهی آنها، یک تئوری جدید که از همه بهتر است پدید میآید. به امید روزی که بتوانیم تمام نقاط تاریک دنیا را با نور علم روشن کنیم.