در این مقاله میگوییم که بنیانگذاران کلاب هاوس، اسپاتیفای، استرایپ و 42 درصد یونیکورنها، چه نقاط مشترکی دارند.
«الکس تیو» (Alex Tew) انصراف داده از دانشگاه Ivy League یک مهندس نرمافزار کلیشهای در گوگل نبوده و یک استارتاپ میلیارد دلاری را تأسیس کرده است. تیو زمانی که اولین پروژهی خود را شروع کرد، دانشجوی دانشگاه ناتینگهام بود. تمایل او به ساختن چیزی ویژه و به دست آوردن مقداری پول باعث شد در سال 2005 «صفحه اصلی میلیون دلاری» (The Million Dollar Homepage) را ایجاد کند. این وب سایت از یک میلیون پیکسل تشکیل شده بود که در یک شبکه 1000 × 1000 پیکسلی مرتب شده بودند. پیکسلها هر کدام به قیمت 1 دلار فروخته میشدند و خریداران این بلوکهای پیکسل، تبلیغکنندگانی بودند که قصد دیده شدن داشتند. این استارتاپ قبل از این که به عنوان «تبلیغات نمایشی» برجسته شود، در مدت چهار ماه، اخبار این صفحه در فضای مجازی منتشر شد و تبلیغ کنندگان کسبوکارهای مختلف به سرعت تمام پیکسلها را گرفتند. تیو به موفقیت و نتیجه یک میلیون دلاری دست یافته بود. البته این جایگاه به هیچ وجه یک موفقیت بزرگ در جهانی که درآمدهای صد میلیون دلاری و حتی میلیارد دلاری در آن فراوان است و سرمایهداران خطرپذیر به آن اهمیت میدهند، نبود.
شش سال بعد، تیو شرکتی به نام Calm را راهاندازی کرد. شرکت او آرام آرام رشد کرد و به اولین و برترین اپلیکیشن مدیتیشن و خواب در جهان تبدیل شد. این شرکت آخرین بار بیش از 2 میلیارد دلار ارزش داشت. تمایل تیو به شرکتهای ساختمانی، او را به راهاندازی و رهبری یک شرکت میلیارد دلاری سوق داد.
البته باید بدانید که تیو در چنین مسیری تنها نیست و بنیانگذاران دیگری هم هستند که همین مسیر را برای رسیدن به موفقیت انتخاب میکنند. «پل دیویسون» (Paul Davison) و «روهان ست» (Rohan Seth)، بنیانگذاران کلاب هاوس را به عنوان نمونه دیگری در نظر بگیرید. این شبکهی اجتماعی مبتنی بر صوت که در سال 2020 راه اندازی شد، در حال حاضر میلیونها کاربر و ارزشی معادل 4 میلیارد دلار دارد. در وهله اول به نظر میرسد این کار موفقیت یک شبه باشد یا صرفا دو بنیانگذار با ایدهی درست در زمان مناسب خوش شانس بودهاند؛ اما حقیقت این طور نیست. دیویسون و ست در ده سال گذشته اپلیکیشنها و استارتاپهای مصرفی و اجتماعی مختلفی را راه اندازی کرده بودند و 9 ایدهی شکست خورده بین تمام کارهای خود داشتند تا این که در نهایت به موفقیت رسیدند. آخرین شرکت ست، Memry Labs، یک انتقال مالکیت کوچک به Opendoor بود و آخرین شرکت دیویسون، Highlight، توسط Pinterest به مبلغ کمی خریداری شد.
در اکوسیستم استارتاپی، بسیار متداول است که یک شرکت کوچک توسط یک شرکت بزرگتر خریداری شود. معمولا، این شرکتهای بزرگتر از این روش به عنوان راهی برای استخدام گروهی از افراد بسیار با استعداد و کارآفرین نگاه میکنند.
در میان بنیان گذاران استارتاپهای میلیارد دلاری و موفق، تقریبا 60 درصد آنها، اولین تجربهی بنیانگذاریشان نبوده است یعنی تجارب کوچک دیگر و استارتآپهای ناموفق دیگری را نیز داشتهاند. درحالیکه این آمارها ممکن است مانند نتایج کوچک بیارزش یا حتی شکستهای واقعی در دنیای سرمایهگذاری به نظر برسند (به عنوان مثال، آنها موفق نشدهاند تا یک بازگشت سرمایه یا بازدهی 10 برابری برای سرمایهگذاران خود ایجاد کنند)؛ اما این موضوع در حقیقت نوعی از موفقیت است. در واقع شما با خروج از یک فعالیت کوچک، با تجربهی زیادی به سمت یک موفقیت بزرگتر حرکت میکنید. پس کارآفرینی برای تأسیس یک استارتاپ میلیارد دلاری و موفق به هیچ وجه یک شکست نیست.
پاسخ به این سؤال که چرا برخی از کسبوکارهای کوچک به شرکتهای میلیارد دلاری تبدیل میشوند درحالیکه بسیاری دیگر این طور نیستند، در کتاب Super Founders: What Data Reveals about Billion Dollar Startups منتشر شده است. یکی از متغییرهایی که در این مطالعات مورد بررسی قرار گرفته، تلاشها و تجربهی کارآفرینی بنیانگذاران این استارتاپها در گذشتهی کاری آنها بوده است.
همانطور که گفته شد، در میان بنیانگذاران استارتاپهای میلیارد دلاری، تقریبا 60 درصد آنها برای اولین بار بنیانگذاری نکردهاند و در واقع اولین تجربهشان نبوده است. در گروهی از استارتاپهایی که بهطور تصادفی انتخاب شدهاند، حداقل 3 میلیون دلار سرمایهگذاری خطرپذیر جمعآوری شده که نتوانستهاند به وضعیت یونیکورن برسند. این آمار نشان میدهد که بنیانگذاران تکراری (بنیانگذارای که استارتاپهای مختلفی را راهاندازی کردند) احتمال بیشتری برای راه اندازی یک شرکت میلیارد دلاری داشتهاند.
این اعداد در حقیقت به معنای دلسردی بنیانگذاران تازهکار نیست؛ بلکه به خودی خود نشانهی بزرگی است که 40 درصد از استارتاپهای میلیارد دلاری توسط بنیانگذاران اولیه راه اندازی شدهاند. اکنون وقت آن رسیده که خودتان را باور کنید. آمار واقعی نشان میدهند که بیشتر کسانی که موفق شدهاند به بازگشت سرمایه میلیون دلاری برسند، بعد از شکست در اولین تلاش خود، ناامید نشدهاند و به تلاش خود ادامه دادهاند تا موفق شوند.
نکته مرتبط دیگر: از بنیانگذاران مکرر شرکتهای میلیارد دلاری، بیش از 70 درصد شرکت قبلی را تأسیس کرده بودند که به قیمت حدود 10 میلیون دلار خریداری شده بود یا سطوح درآمد مشابهی داشت. به عبارت دیگر، بنیانگذارانی یک خروجی کوچک را تجربه کردهاند یا شرکت قبلیشان به نتایج کوچکی دست یافت، بسیار بیشتر احتمال دارد که در نهایت شرکتهای میلیارد دلاری بسازند.
باید بدانید که ما اغلب در مورد سالهای کارآفرینی و شکستهایی که بسیاری از بنیان گذاران موفق پیش از رسیدن به بهترین استارتاپ خود پشت سر گذاشتهاند، چیزی نمیدانیم. در این کتاب، داستان بنیان گذارانی مانند برادران «کولیسون» (Collison) روایت شده که قبل از تأسیس استارتاپ بزرگ استرایپ، در 19 سالگی یک استارتاپ مدیریت حراج را تأسیس کردند و فروختند. همچنین «هووی لیو» (Howie Liu)، بنیان گذار Airtable که استارتاپ قبلی خود را تأسیس کرده بود و به قیمت 25 میلیون دلار به Salesforce فروخت. «برایان آرمسترانگ» (Brian Armstrong) شرکتی به نام UniversityTutor را قبل از راه اندازی Coinbase با موفقیتی کم راه اندازی کرد و «دانیل اک» (Daniel Ek) یک شرکت تبلیغاتی آنلاین به نام Advertigo را قبل از راه اندازی اسپاتیفای با قیمت پایین واگذار کرده بود.
حتی بنیانگذارانی که برای اولین بار مانند مارک زاکربرگ و بیل گیتس بودند، واقعا در اولین تلاش خود موفق نشدهاند. آنها هم مانند دیگران قبل از راه اندازی شرکتهای عظیم خود، پروژههای مختلفی را آغاز کرده بودند که نتیجه بزرگی نداشت. زاکربرگ یک برنامهی موسیقی به نام Synapse ایجاد کرده بود و گیتس قبل از راه اندازی مایکروسافت، یک دستگاه بررسی ترافیک را ساخته بود. افرادی که برای شروع پروژهها، ایجاد مشکلات جانبی و دیدن آنها مشکل دارند، نسبت به کسانی که رزومه درخشان یا تجربه کار در نقشهای رهبری در شرکتهای بزرگ دارند، اما فاقد تلاش برای ساختن هستند، بسیار بیشتر احتمال دارد که شرکتهای موفقی را راهاندازی کنند.
در نهایت میتوان این طور نتیجهگیری کرد که بهترین راه آمادگی برای راه اندازی یک شرکت بسیار موفق، تأسیس یک استارتاپ کوچک است. اگر تا به حال شرکتی را راه اندازی نکردهاید، بهترین آمادگی برای رسیدن به موفقیتی بزرگ، تأسیس یک استارتاپ کوچک برای کسب تجربه و کارآفرینی است. شما میتوانید از کارهای سادهای مانند یک باشگاه یا کلوپ مشتریان، یک کسبوکار خدماتی یا فروش آنلاین و امثال اینها شروع کنید. با این که احتمال دارد شما در اولین تلاش خود به نتیجه میلیارد دلاری خود برسید؛ اما، دادههای واقعی نشان میدهند که این موفقیت در دومین، سومین یا حتی دهمین تلاش شما بیشتر میشود. با این حال، آن چه که اهمیت دارد این است که به تلاش برای ساختن ادامه دهید تا وقتی که زمان شما به پایان برسد.