در دنیای تکنولوژی لقب دوقولوهای افسانهای را به هادی و علی پرتوی دادهاند، اما برای اکثر مردم این اسم یادآور آن انیمیشن دوست داشتنی ساخته شده در سال 1991 در فرانسه است. حال ما در این مقاله قصد داریم به زندگی این دو برادر که با تاسیس شرکتها و یا سرمایهگذاری در شرکتهای دیگر باعث شدند تا سیلیکونولی آمریکا تبدیل به چیزی شود که ما امروز میشناسیم، بپردازیم؛ با کارو تک همراه باشید.
داستان زندگی این دو برادر از 7 سال قبل از انقلاب ایران، یعنی سال 1351 آغاز میشود؛ درست در جایی که پدر آنها، دکتر فیروز پرتوی بعد از کسب ردههای بالای علمی راهی ایران شده و بعد از عضویت در هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه صنعتی شریف را با کمک دکتر علی مجتهدی و مهندس تیمور لکستانی (پدر برق ایران) تاسیس کرده بود. دکتر فیروز پرتوی در ابتدا مسئولیت مدیریت دانشکده فیزیک دانشگاه شریف را برعهده گرفته بود.
دکتر فیروز پرتوی بهواسطه تحصیل کرده بودن و مشاهده روندی که در آن شرکتهای خارجی به سمت استفاده از کامپیوتر پیش میرفتند، برای فرزندان خود بعد از شرکت در یک کنفرانسی که در ایتالیا برگزار شده بود، برای فرزندانش یک کامپیوتر کومودور 64 را تهیه کرد. علی پرتوی در مورد این کامپیوتر میگوید:
پدرمان یک فیزیکدان بود. او یک روز بعد از اتمام یکی از کنفرانسهای فیزیک، یک کامپیوتر کمودور ۶۴ با خود بههمراه آورد. در آن زمان، هیچ بازی و اپلیکیشنی برای سرگرمی نبود؛ نه خبری از ایکسباکس بود، نه پلیاستیشن و نه اینترنت. به همین دلیل، آن کامپیوتر برای ما حکم نوعی راه فرار از استرس و ترس داشت و یک نقطه روشن باقیمانده در زندگی بود. پس من و هادی شروع کردیم به کدنویسی. به نظر ما بخش بزرگی از برنامهنویسی، تصورات و تخیلات افراد است که به کد تبدیل میشود. در واقع ما در زمان کدزنی آن چیزی را میخواهیم داشته باشیم، تصور میکنیم.
علی و هادی پرتوی در سن 9 یا 10 سالگی بودند که پدرشان کامپیوتر کومودور 64 را برای آنها خرید و در این بین، آنها به منبع آموزشی مناسبی جهت یادگیری زبانهای برنامهنویسی و حتی نحوه کار کردن با آن کامپیوتر دسترسی نداشتند و به همین واسطه مجبور بودند که با سعی و خطا تمام این موارد را یاد بگیرند.
علی پرتوی در یکی از مصاحبههای مشترک خود که در آن هادی پرتوی هم حضور داشت در پاسخ به این سوال که آیا شغل ایدهآل خود را پس از کار کردن با آن کامپیوتر پیدا کرده بودید و قصد داشتید که آینده خود را بر اساس آن بسازید، گفت:
برنامه نویسی کامپیوتر تنها نقطه روشن باقی مانده در زندگی ما بود. تمام دیگر اعضای خانواده ایران را به مقصد آمریکا ترک کرده بودند. برنامه نویسی برای ما حکم نقطه امنی را داشت که میتوانستیم مشکلات زندگی را از آن دور نگه داریم و هر چه که میخواهیم در آن خلق کنیم.
علی و هادی پرتوی حتی دوران جنگ ایران را هم دیده بودند. این دو برادر در بسیاری از مصاحبهها و گفتگوهای عادی خود به این موضوع اشاره کردهاند و حتی در بین حرفهای خود به این موضوع اشاره کرده بودند که بهواسطه این که محل اقامتشان در تهران در جایی قرار داشت که هر لحظه امکان اصابت موشک وجود داشت، دوران بسیار ترسناکی را سپری میکردند. آنها در کودکی مجبور بودند که ساعتها در یک پناهگاه باشند تا خطر مربوط به جنگندهها و موشکهای برد بلند رژیم بعث را پشت سر بگذارند و در این بین همیشه میترسیدند که ناگهان یکی از والدین خود را از دست بدهند.
دکتر فیروز پرتوی بهواسطه آن که با فریده خسروشاهی ازدواج کرده بود، مجبور شد که بعد از انقلاب اسلامی سال 1357 ایران، یعنی سال 1984، کشور مادری خود را به مقصد اروپا ترک کردند. قصد این مهاجرت به اروپا این بود که در نهایت بتوانند که بهواسطه یکی از سفارتهای آمریکا در این کشور ویزای ورود به کشور آمریکا را دریافت کنند. تلاشها این خانواده در نهایت آنها را به سمت سفارت ایتالیا برد و بعد از صبر، پشتکار و ارائه مدارک فراوان، توانستند که به هدف خود برسند و به آمریکا بروند.
بعد از مهاجرت دکتر پرتوی در همان دانشگاههایی که تحصیل کرده بود، مانند دانشگاه هاروارد، مشغول به تدریس شد و سعی کرد تا مایحتاج خانواده خود را تامین کند. برادران پرتوی در بسیاری از مصاحبههای خود به این موضوع اشاره میکنند و میگویند که یکی از سختترین مراحل زندگی آنها مربوط به همین دوره است.
این دو برادر بر این باورند که کشور آمریکا سرزمین فرصتها است و بسیاری از مهاجران پس از آن که توانستند به این کشور برسند، آرزوها و ایدههای خود را تبدیل به واقعیت کردند. البته این دو برادر به این موضوع هم اشاره میکنند که اگر قصد داشتند که در حال حاضر به آمریکا مهاجرت کنند، شرایط برایشان سختتر بود و در واقع چیزی غیر ممکن بود.
علی پرتوی در مورد این مهاجرت خانوادگی خود از ایران به سمت آمریکا میگوید:
ترک کشوری مانند ایران برای افرادی که هیچ تجربهای ندارند، میتواند بسیار مشکل باشد. به خصوص که آن زمان در ایران جنگ بود و پروسه رسمی مهاجرت ما از ایران به آمریکا بسیار طول کشید.
علی پرتوی سپس در مورد شرایط زندگیشان در اروپا و نحوه گرفتن ویزای خانوادگی آمریکاشان میگوید:
ما اول به اروپا مهاجرت کردیم و کل تابستان آن سال به دنبال ویزای آمریکا بودیم. یک بار هم درخواست ما رد شد . به یاد دارم زمانی که آپارتمانی در ایتالیا اجاره کرده بودیم، شبی تلفن زنگ خورد. مادرمان تلفن را برداشت و بعد از شنیدن خبر رد شدن ویزا شروع کرد به گریه کردن. پشت تلفن التماس میکرد و میگفت اگر به ایران برگردیم پسرهایمان کشته میشوند و خواهش کرد که یک فرصت دیگر به آنها بدهند. نمی دانم چطور ولی بالاخره راضی شدند که به خانواده ما ویزا دهند. در هر صورت، ممکن بود ما هرگز نتوانیم وارد آمریکا شویم.
بعد از مهاجرت به آمریکا، وضع مالی خانواده پرتوی بههیچ عنوان بهخوبی ایران نبود و در مقطعی از زندگیشان مجبور شدند که 4 نفری در یکی از اتاقهای خانه مادربزرگشان زندگی کنند. پدر و مادر هادی و علی پرتوی مجبور بودند که در سالهای ابتدایی مهاجرت خود به آمریکا، در دو شهر مختلف سه شغل مختلف را برعهده گرفته بودند تا بتوانند هرطور که شده آینده فرزندان خود را تامین کنند.
علی و هادی پرتوی این تلاش والدین خود را میدیدند و همواره تلاش میکردند که با وجود سختیهایی که در زندگی داشتند، از بحث درس و یادگیری جانمانند. این دو برادر نمرههای بسیار خوبی را در مقاطع مختلف درسی خود کسب کردند و در نهایت توانستند که پذیرش دانشگاه هاروارد، جایی که پدر آنها از آن فارغالتحصیل شده بود را دریافت کنند. این دو برادر در دانشگاه هاروارد هم عملکردی عالی را از خود به نمایش گذاشتند و در نهایت در سال 1994 توانستند که با نمره عالی مدرک از این دانشگاه فارغالتحصیل شوند.
بازه زمانی که این دو برادر از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شده بودند، دقیقا مصادف شده بود با زمانی که شرکتهای بزرگ تکنولوژیای که در حال حاضر میشناسیم، فعالیت خود را آغاز کرده بودند و به همین واسطه فضای عالی برای کار کردن این دو برادر در شرکتهایی مانند اوراکل فراهم آمده بود. این دو برادر در بسیاری از مصاحبههای خود اعلام کردهاند که یادگیری علوم کامپیوتر در سالهای نوجوانی و حتی دانشگاه، باعث شده تا آنها همواره در طول زندگی خود در مکان و زمان مناسب قرار گیرند. در واقع، آنها زمانی که قدم به بازار کار آمریکا گذاشتند، اینترنت در سراسر جهان در حال شکوفایی بود و از طرفی دیگر شرکتهای بزرگ دنیای فناوری هم داشتند به آن شکوفایی که باید، میرسیدند.
این دو برادر همزمان از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شده بودند و بر اساس چیزی که در پاراگراف قبلی گفتیم، فضایی عالی در پیش روی آنها فراهم آمده بود تا بتوانند در شرکتهای بزرگ مشغولبه فعالیت شوند. هادی پرتوی پس از آن که از دانشگاه فارغالتحصیل شد، به مایکروسافت رفت و در نهایت توانست که در تیم توسعه اینترنت اکسپلورر مشغول به کار شوند. با ارائه ایدههایی عالی و همینطور عملکرد عالی که داشت، هادی پرتوی توانست که تبدیل به یکی از جوانترین مدیران محصولات مایکروسافت، یعنی رهبر تیم توسعه اینترنت اکسپلورر شود.
هادی پرتوی بعد از آن که توانست اینترنت اکسپلورر را به قله میزان و رضایت کاربران برساند، در سال 1997 روی پروژهای مشغول فعالیت شد که تمرکز اصلیش روی نرمافزارهای نصب شده روی پلتفرم وب بود. در این تیم، هادی پرتوی با تام ثای همکار شده بود و با همکاری هم توانستند که اولین سیستم دانلود و آپدیت اتوماتیک نرمافزاری تحت وب را با استفاده از XML را توستعه دهند. هادی پرتوی بهواسطه آن که رهبری تیم توسعه اینترنت اکسپلورر را در دست داشت، در ماه دسامبر سال 1997 این قابلیت را به نسخه 4.01 اینترنت اکسپلورر اضافه کرد که نسخه مشابهی از آن را در آن در هیچ یک از مرورگرهای داخل بازار نمیتوانستیم ببینیم.
هادی پرتوی پس از آن که نسخه چهارم از اینترنت اکسپلورر را به بالاترین از حد خود رساند، با تیم خود مشغول توسعه نسخه پنجم از این مرورگر جذاب شد و در نهایت توانست که آن را در مدت کوتاهی به دست کاربران مایکروسافت برساند.
علی پرتوی در مورد عملکرد خوب برادر خود در شرکت مایکروسافت و همینطور شغل خود میگوید:
شغل هادی عملا از شغل من بسیار بهتر بود به همین دلیل دو سال بعد از فارغ التحصیلی، من اوراکل را ترک کردم و به استارت آپ دیگری ملحق شدم که آن زمان سابقه درخشانی نداشت. همه اینها در حالی بود که هادی به تیم مرورگر مایکروسافت، یعنی اینترنت اکسپلورر، پیوسته بود که جایگاه شغلی بسیار هیجان انگیزی در آن زمان بود. او آن موقع تنها 23 سال داشت و یکی از بهترین جایگاههای شغلی را در کل صنعت تکنولوژی داشت.
طبق گفته دوستان هادی پرتوی، او فردی نبود که در یک جا ساکن باشد و در طول زندگی خود همیشه تلاش میکند تا زمانش را در زمینه رشد شخصی و کاری خود به کار ببرد. با توجه به این موضوع، هادی پرتوی همزمان با فعالیت خود در شرکت مایکروسافت، در سال 1999 با شخصی با نام مارک مککو در زمینه پروژهای با نام تلمی نتورکس هم کار میکرد. هدف این دو نابغه آن بود که نرمافزاری را ارائه دهند که بتوانند با استفاده از آن امکان دسترسی به اینترنت از طریق پیامهای صوتی را در اختیار کاربرانشان قرار دهند. در واقع هدف اصلی از ایجاد این پروژه آن بود که کاربران به محتوایی گستردهتر در اینترنت دسترسی داشته باشند.
هادی پرتوی در دوران دانشجویی خود بهخوبی درک کرده بود که فضای کاری برای دانشجویانی که از دانشگاهها بهتازگی فارغالتحصیل شدهاند، بسیار سخت است و به همین واسطه سعی میکرد که در پروژه تلمی نتورکس از دانشجویان و فارغالتحصیلان تازهکار استفاده کند. البته قصد هادی پرتوی از این کار تنها ایجاد فضایی بهتر برای دانشجویان نبود؛ او میدانست که دانشجویانی که بهتازگی فارغالتحصیل شدهاند سرشار از ایدههای ناب هستند و این ایدهها میتواند که در نهایت شرکت آنها را به اوج برساند. هادی پرتوی از این ایدهها بهخوبی در پروژه مشترک خود با مارک مککو استفاده کرد و این نرمافزار را به بیشتری میزان کاربر در میان تمام پلتفرمهای مشابه رساند. این افزایش میزان کاربران به حدی رسید که مایکروسافت در سال 2007 علاقهمند شد که آن را به مبلغ 800 میلیون دلار بخرد و هادی پرتوی هم با آغوش باز از این پیشنهاد استقبال کرد.
هادی پرتوی در شرکت مایکروسافت در کنار پروژه اینترنت اکسپلورر، روی پروژههای دیگری هم کار میکرد که از مهمترین آنها میتوان به بخش موسیقی و سرگرمی msn اشاره کنیم. در واقع هادی در سال 2004 به این سمت رسید و تمام تلاش خود را بر آن گذاشت تا بتواند رقیب این پلفترم، یعنی آیتیونز را در بازارهایی مانند کشورهای اروپایی شکست دهد. او توانست که قسمتی از اهداف خود در msn را کسب کند و در نهایت به مدیریت کل پرتال msn رسید. این رسیدن به مدیریت پرتال msn آنچنان نتوانسته بود که هادی پرتوی را ارضا کند و در نهایت او برای دنبال کردن اهداف و آرزوهای خود، در سال 2005 از این سمت استعفا داد.
علی پرتوی در دنیای خارج از سرمایهگذاری آنچنان فعال نبوده است و نمیتوانیم از او بهعنوان یک فرد تاثیرگذار در شرکتهای بزرگ دنیای فناوری یاد کنیم. علی پرتوی در تمام سالهای قبل از شروع سرمایهگذاری روی ایدهها یا استارتاپهایی که بعدا در دنیا معروف شدند، فعالیتهای کاریاش را جدای از برادرش در پیش گرفته بود. همانطور که در بالاتر گفتیم، در سالهای پس از فارغالتحصیلی آنها از دانشگاه، فضایی عالی برای استخدام شدن در شرکتهای نوپا شکل گرفته بود و علی پرتوی هم از این موضوع استفاده کرد و در نهایت راهی شرکت اوراکل شد تا در آنجا بهعنوان مشاور مشغولبه فعالیت شود.
یکی دیگر از مکانهایی که علی پرتوی در آن مشغولبه فعالیت شد، آژانس تبلیغاتی با نام LinkExchange بود. داستان پیوستن علی پرتوی به این شرکت را اگر مرور کنید، متوجه خواهید شد که ارتباط مستقیمی با برادر دوقولوی او، یعنی هادی پرتوی دارد. در یکی از روزهایی که هادی پرتوی مشغول کار روی پروژههای مربوطبه مایکروسافت (احتمالا پروژه اینترنت اکسپلورر) بود، یکی از دوستان قدیمیش به نام تونی که با او در دانشگاه همکلاسی بود، با هادی تماس میگیرد و از او میخواهد که با یکدیگر همکاری کنند و در نهایت این شرکت را اداره کنند. هادی پرتوی بهواسطه آن که در بازه زمانی اواخر دهه 1990 میلادی مشغول فعالیت روی پروژههای مایکروسافت و همینطور پروژه تلمی نتورکس بود، این پیشنهاد را رد کرد، اما به تونی گفت که میتوانی با برادر دوقولویم این کار را انجام دهی. تونی هم این پیشنهاد هادی پرتوی را پذیرفت و در نهایت شرکت LinkExchange را با کمک علی پرتوی ساخت.
هادی و علی پرتوی ارتباط بسیار خوبی با یکدیگر داشتند و این ارتباط بسیار خوب همیشه باعث میشد تا در زمینههای پیشرفتهای مربوط به شغلشان، مانند چیزی که در پاراگراف قبلی گفتیم، به هم کمک کنند. یکی از این موارد مربوط میشود به خریده شدن شرکت LinkExchange توسط شرکت مایکروسافت به مبلغ 265 میلیون دلار در سال 1998 فروخته شد و این دو برادر در نهایت در شرکت مایکروسافت با یکدیگر همکار شدند. قبل از مایکروسافت، شرکت دیگری با نام نتاسکیپ قصد داشت تا شرکتی که علی پرتوی همبنیانگذار آن بود را خریداری کند و همین موضوع عاملی شد که هادی پرتوی بهصورت اضطراری با استیو بالمر، رئیس وقت مایکروسافت جلسهای را برگزار کند و از او بخواهد که استارتاپ برادرش را با قیمتی بیشتر از چیزی که نتاسکیپ پیشنهاد داده است خریداری کند.
در سال 2007 هم بود که مایکروسافت استارتاپ تلمی نتورکس هادی پرتوی را خرید. هادی پرتوی در مورد خریده شدن استارتاپ خود و برادرش توسط مایکروسافت میگوید:
چند سال پس از خرید لینکاکسچینج، استارتاپ من یعنی تلمی نیز توسط مایکروسافت خریداری شد. جایی شنیدم که یکی از اعضای هیئت مدیرهی مایکروسافت به بالمر گفته است: وقتی با هادی جلسه داری، کیف پولت را به جلسه نبر!
سابقه برادران پرتوی در زمینه سرمایهگذاری بسیار درخشانتر از هر چیز دیگری است که در کارنامه خود دارند. این دو برادر همواره تلاش میکنند که سرمایهگذاریهایی هدفمند را انجام دهند تا هم سرمایه خود را نابود نکنند و هم تاثیر مثبتی بر جامعه جهانی داشته باشند. هادی پرتوی در یکی از مصاحبههای خود درباره این که چه استارتاپها یا شرکتهایی نظر شما را برای سرمایهگذاری جلب میکنند، گفته بود:
ما (هادی و علی پرتوی) شرکتهایی را دوست داریم که تأثیرات زیادی را روی جامعه خود میگذراند. البته منظور من یک موسسه خیریه نیست، بلکه شرکتهایی که چشماندازی دارند که جهان باید متفاوت و بهتر باشد. به عنوان مثال، اسنپچت یک تجارت واقعا با ارزش است، اما مشخص نیست که آیا ماموریت آن تبدیل کردن جهان به مکانی بهتر است یا خیر. ما همچنین فناوریهایی را دوست داریم که روی دنیای فیزیکی تاثیر زیادی میگذارند. در کنار این موضوع، کیفیت افراد درگیر در استارتاپ هم یکی از مهمترین چیزها است. ما احتمالا تنها سرمایهگذارانی هستیم که با تیم فنی شرکتها بهصورتی فنی به مصاحبه میپردازیم، گویی میخواهند در گوگل یا فیسبوک شغلی پیدا کنند. به هر حال، چرا یک سرمایهگذار باید هزاران دلار پول به کسی بدهد که احتمالا نمیتواند در یکی از از آن دو شرکت کاری را پیدا کند؟
مجری آن برنامه در قسمتی دیگر از مصاحبه گفته شده از هادی پرتوی پرسید که آیا شما یک کسبوکار خوب را بهدلیل این چهارچوب از دست دادهاید یا خیر؟ هادی پرتوی در پاسخ به این سوال گفت:
در این سالها تعدادی بودند، اگرچه اگر آنها را از دست بدهیم مشکل بزرگی برای ما نیست.ما توانایی انتخاب کردن داریم. همچنین، فکر میکنم کارآفرینان متوجه میشوند که سرمایهگذاری ما روی استارتاپهای مختلف معنی زیادی دارد و میتوانند به افراد دیگر، از جمله سایر استارتاپهایی که از فرآیند مصاحبه ما اطلاع دارند، اطلاع دهند.
این دو برادر سرمایهگذاریهای جداگانهای هم داشتهاند، اما اکثر سرمایهگذاریهای آنها مشترک بوده است. هادی پرتوی در مورد سرمایهگذاریهای جداگانهای که انجام دادهاند، میگوید:
اگر چه که ما در مورد یک سرمایهگذاری باید به اتفاق نظر برسیم تا آن را انجام دهیم، اما سرمایهگذاریهای جداگانهای هم داشتهایم. برای مثال، علی علاقه زیادی به سرمایهگذاریهای مرتبط با صنعت مواد غذایی دارد، اما تقریبا بقیه سرمایهگذاریهای ما مشترک بوده است.
هادی پرتوی بعد از مدتها فعالیت در مایکروسافت، سرانجام تصمیم گرفت که این شرکت را ترک کند. او پس از جدایی خود از شرکتی که فعالیت حرفهای خود را در آن آغاز کرده بود، نامهای به استیو بالمر نوشت و از او برای تمام سالهای همکاری خود تشکر کرد. هادی در این نامه به استیو بالمر گوشزد که حواسش به استارتاپی سرگی برین و لری پیج با کمک یکدیگر ساخته بودند، باشد. اگر با این دو اسم آشنایی داشته باشید، حتما این را میدانید که این دو نفر با کمک یکدیگر گوگل را ساختند. هادی و علی پرتوی در آن زمان این را میدانستند که کلمات کلیدی پتانسیل بالایی در زمینه تحول ضنعت تبلیغات دارد، اما مایکروسافت در آن سالها آمادگی کافی را نداشت که روی این موضوع سرمایهگذاری کند و درنهایت وقتی که متوجه اهمیت این موضوع شدند، کار از کار گذشته بود و گوگل در این بازار فرمانروایی میکرد.
علی و هادی پرتوی پس از آن که شرکت مایکروسافت را ترک کردند، در همان سال 2007 یک پلتفرم مربوطبه شبکه اجتماعی مبتنیبر موسیقی با نام که از دل سایت گاراژبند بیرون آمده بود را تاسیس کردند. ایده اصلی برادران پرتوی آن بود که پلتفرمی را تاسیس کنند که کاربران بتوانند موسیقیهای مورد علاقه خود را راحتتر پیدا کنند و آن را راحتتر به گوش دوستان خود برسانند.
البته علی و هادی پرتوی تنها روی این دو مورد گفته شده تمرکز نکرده بودند و در پلتفرمی که درست کرده بودند قسمتی را برای دانلود فایلهای رایگان صوتی، اطلاعرسانی اخبار مربوط به کنسرتها و ارتباط بهتر هنرمندان با هواداران خود هم فراهم آورده بود.
این سرویس به خوبی مسیر خود را طی میکرد، اما سال 2009 بود که این دو برادر تصمیم گرفتند که پلتفرمشان را در ازای 20 میلیون دلار به شرکت مایاسپیس بفروشند. علی و هادی پرتوی، هر دو سابقه فروش استارتاپهایی که تاسیس کردهاند به شرکتهای دیگر را داشتند، اما آنها از این فروش همواره بهعنوان یکی از شکستهای بزرگ کاری خود یاد میکنند. یکی از دلایلی که این دو برادر مجبور شدند iLike را بفروشند، به تغییر سریغ سیستم اپلیکیشنهای فیسبوک برمیگردد که معتقدند تمام 16 میلیون کاربر این پلفترم را از دسترس خارج کرد. برای آن که بتوانید بهصورتی بهتر ارتباط بین این دو پلتفرم را درک کنید، باید به شما بگوییم که برادران پرتوی بعد از موفقیت فزاینده iLike تصمیم گرفتند تا اپلیکیشن فیسبوک خود را بسازند و این سرویس طی مدت کوتاهی تبدیل به یکی از پرطرفدارترین سرویسهای این شبکه اجتماعی شد.
ما در پاراگراف قبل بهمیزان زیادی به این موضوع اشاره کردیم که پلتفرم تازه تاسیس برادران پرتوی توانست که به موفقیتهای زیادی دست پیدا کند، اما این موفقیت تا چه حد بود؟ برای پاسخ دادن به این سوال بگذارید چند آمار منتشر شده از این شبکه اجتماعی را با یکدیگر مرور کنیم. وبسایت iLike تنها در 13 ساعت اول در دسترس قرار گرفتن خود توانست که به آمار 10 هزار کاربر برسد و با رسیدن به پایان آن هفته چیزی در حدود 1 میلیون کاربر را به سمت خودش جذب کرد. نمودار رشد مخاطبان این شرکت بهصورت نمایی در حال بالا رفتن بود و در نهایت تعداد کاربران آن به 55 میلیون و بازدید ماهانه آن به 1.5 میلیارد رسید.
بعد از آن که این دو برادر پلفترم iLike را به شرکت مایاسپیس فروختند، بهسراغ سرمایهگذاری روی شرکتهای دیگر رفتند و در قدم اول دست روی فیسبوک گذاشتند. فیسبوک در آن زمان یک استارتاپ نوپا بود و در ابتدا تنها دانشجویان اجازه حضور در فضای این شبکه اجتماعی را داشتند.
هادی پرتوی از طریق یکی از دوستانش با شان پارکر آشنا شد و پس از آن که تیم کوچک فیسبوک را در سال 2005 دید، متوجه این موضوع شد که مارک زاکربرگ پتانسیل بسیار بالایی دارد و او نزدیکترین فرد برای تبدیل شدن به بیل گیتس بعدی است. این تصمیم هادی پرتوی اعتراضات تمام اطرافیانش را به همراه داشت؛ چرا که آنها معتقد بودند که سرمایهگذاری روی فیسبوک عملا عضویت در انجمنهای دانشجویی است و هیچ منفعتی را برای او به همراه ندارد. اما هادی پرتوی روی این موضوع سرمایهگذاری روی فیسبوک و شخص مارک زاکربرگ اصرار کرد و سرمایه مورد نیازشان را در اختیارشان قرار داد.
هادی پرتوی در مورد شخصیت و عامل اصلی سرمایهگذاری در شرکت مارک زاکربرگ میگوید:
وقتی فیسبوک تیم کوچکی بود، من و علی با آن آشنا شدیم و دیدن رشد و ترقی این شرکت در سالهای بعد، هیجان زیادی برای ما داشت. آن زمان بسیاری، از ما میپرسیدند که اصلا چرا باید چنین شرکتی را برای سرمایهگذاری انتخاب کنید، اما من به یاد دارم از همان ملاقات اولم با مارک به این فکر کردم که این شخص بیش از هر شخص دیگری به بیل گیتس شباهت دارد.
حتما اسم اوبر را شنیدهاید؛ همان شرکتی که در حال حاضر دارا خسروشاهی مدیرعاملی آن را برعهده دارد و به بهترین شکل ممکن آن را اداره میکند. بد نیست این را هم بدانید که برادران پرتوی که آشنایی نزدیکی از طرف مادر خود با دارا خسروشاهی دارند، بهعنوان سرمایهگذاران نهایی وارد اوبر شدند. چیزی که باید در این بین دقت کنیم، آن است که هر سرمایهگذاری توانایی این را ندارد که به یک استارتاپ را ندارد، چه برسد به آن که استارتاپ مورد نظر در مراحل پایانی قرار گرفته باشد؛ اما هادی و علی پرتوی با استفاده از نفوذ و آشنایانی و دوستانی که داشتند، در کنار اعتبار بسیار بالای خود در زمینه جذب نیرو و تشکیل تیمهای حرفهای، به این شرکت پیوستند.
هادی پرتوی در مورد دلایل سرمایهگذاری در اوبر و تاثیر نسبت دور آنها با دارا خسروشاهی در این سرمایهگذاری میگوید:
در مورد اوبر آرزو میکردیم زودتر این سرمایه گذاری را انجام داده بودیم. هسته اصلی کسبوکاری این شرکت ساختاری بسیار سالم و قوی دارد. دارا آنقدر انسان با شخصیت و متواضعی است که هر کسی با او آشنا میشود، آرزو میکند که در کارش موفق شد. خوبی خالصی که در شخصیت دارا خسروشاهی وجود دارد میتواند شرایط را به نفع شرکت تغییر دهد.
این دو برادر تمام مشکلات این پلتفرم، از جمله فرهنگ غلط سازمانی آن را میدانستند، اما این ریسک را پذیرفتند و وارد پروسه سرمایهگذاری روی آن شدند. هادی و علی پرتوی در حال حاضر معتقدند که دارا خسروشاهی یکی از بهترین مدیرعاملانی است که میتوانستن اوبر را متحول کند؛ چرا که توانایی این را داشت که هم فرهنگ سازمانی غلط جا افتاده در اوبر را از بین ببرد و هم شخصیتی حامی و تشویقگر دارد که بهواسطه آن دیگران را به سمت رسیدن به موفقیت هدایت میکند.
هادی و علی پرتوی را بیشتر بهواسطه سرمایهگذاریهایی که انجام میدهند میشناسند. این دو برادر سرمایهگذاری روی استارتاپها و ایدههای مختلف را از سال 2000 شروع کردند و همیشه سعیشان بر آن بود که بتوانند بهترین سرمایهگذاری ممکن را انجام دهند.
یکی از چیزهایی که در هر سرمایهگذاری اهمیت زیادی همرده با هدف، آینده و تاثیرگذاری آن استارتاپ در آینده دارد، میزان سرمایهگذاریهای انجام شده توسط آن سرمایهگذار است. هادی پرتوی در مورد مبلغ سرمایهگذاریهایی که انجام دادهاند، میگوید:
میزان سرمایهگذاریهای انجام شده توسط ما معمولا چیزی بین 100 هزار تا 250 هزار دلار است و اندازه سهامی که در این بین دریافت میکنیم کاملا بستگی به زمان سرمایهگذاری ما بستگی دارد.
فکر میکنم بزرگترین چکی که برای یک سرمایهگذاری کشیدهایم مربوطبه شرکتی خصوصی که مسئولیت ثبتهای پزشکی مبتنیبر ابر به نام Practice Fusion بوده است. من هنوز فکر میکنم که این شرکت پتانسیل بسیار بزرگی برای تبدیل شدن به یک استارتاپ بزرگ را دارد.
ردپای این دو برادر را در تقریبا هر شرکت بزرگی که در دنیا میشناسید، پیدا خواهید کرد؛ از شرکت دراپباکس گرفته تا فیسبوک، پرکتیس فیوژن، آیرونپورت، فلیکستر، بلوکی، زپوس و ایربیانبی. برادران پرتوی در بعضی از استارتاپها نقشی بزرگتر از سرمایهگذار هم داشتند که برای مثال میتوانیم به حضور آنها در استارتاپ دراپباکس اشاره کنیم که علاوهبر سرمایهگذاری، مشاورههایی در زمینه فنی و مدیریتی به موسسان آن میدادند.
نکته جالب در مورد دراپباکس، آن است که یکی از اصلیترین موسسان دراپباکس هم یک ایرانی به نام آرش فردوسی بود که به همین واسطه توانست با برادران پرتوی ارتباطی عمیق و بسیار سازنده را برقرار کند.
در واقع ایرانی بودن یکی از بنیانگذاران استارتاپ دراپباکس چیزی نبود که برادران پرتوی را بهصورت صددرصدی به سمت آن بکشاند و این دو برادر قبل از هر چیزی از آرش فردوسی آزمونهای تکنیکی مورد نظرشان را گرفتند و بعد از درک این موضوع که آرش فردوسی و تیم مهندسی آن توانایی کافی برای توسعه و پایدار نگه داشتن یک استارتاپ را دارند، در آن سرمایهگذاری کردند.
البته در این بین نباید نقش علاقه بسیار زیاد علی پرتوی به سرمایهگذاری در این پروژه را هم از یاد ببریم. علی پرتوی در یکی از مصاحبههای خود میگوید:
دراپ باکس شاید شرکت مورد علاقه من بهحساب بیاید، زیرا شامل تمام بخشهایی است که من و هادی برای سرمایه گذاری در نظر گرفته بودیم. ما وقتی میخواهیم روی شرکتی سرمایه گذاری کنیم، حتما از موسس آن امتحان تکنیکی میگیریم تا ببینیم تا چه اندازه با برنامه نویسی آشناست. بعد از آشنایی با موسسان دراپ باکس از جمله آرش فردوسی، تصمیم گرفتیم روی این شرکت سرمایهگذاری کنیم.
با بررسی روند کاری این دو برادر، متوجه میشویم که آنها را میتوانیم در دسته سرمایهگذاران فرشته قرار دهیم. هادی و علی پرتوی تنها در زمینههای مربوط به تکنولوژی فعال نبودند و در موارد حتی در پروژههای مربوط به محیط زیست نیز سرمایهگذاری میکنند که یکی از اصلیترین آنها استارتاپ BrightFarms است.
برادران پرتوی با سرمایهگذاریهایی که انجام میدادند، سعی میکردند تا نسل آینده فناوری در دنیا نابود نشود و مردم بتوانند با استفاده از آنها همیشه زندگی راحتتری داشته باشند. این سرمایهگذاریها تا حدی برای آنها مهم بود که در تعدادی از شرکتهایی که سرمایهگذاری میکردند، نقش مدیریت آن کسبوکار را هم برعهده میگرفتند تا بهترین شکل آن را درست کنند. یکی از این شرکتها، اوپاور و تیزر اینترنشنال بود که هادی پرتوی در سال 2010 عضو هیئت مدیره آن شد.
برادران پرتوی در سالهای بعد از جدایی از مایکروسافت تنها روی سرمایهگذاری روی استارتاپها متمرکز نشدند و سعی کردند که خودشان هم استارتاپی به نام Code.org را تاسیس کنند. این استارتاپ در واقع یک وبسایت آموزشی است که دانشآموزان و دانشجویان میتوانند با استفاده از آن تمامی خدمات مربوط به آموزش کامپیوتر، از جمله علوم کامپیوتر و اینترنت را یاد بگیرند.
پلتفرمی که این دو برادر تاسیس کردند، توانست که بعد از مدت زمان کوتاهی به موفقیتهای بسیار زیادی دست پیدا کند. یکی از نشانههای موفقیت یک پلتفرم را با استفاده از تعداد کاربران آن میتوان تشخیص داد، Code.org هم از این قاعده مستثنی نبود و ظرف مدت دو سال اول از تاسیس شدنش توانست که به 100 میلیون کاربر برسد. نکته جالب در مورد این تعداد از کاربران آن است که شخص رئیس جمهور وقت آمریکا، یعنی باراک اوباما در برنامه Hour of Code این پلتفرم شرکت کرد.
هادی پرتوی در مورد عواملی که دستبهدست هم دادند که بههمراه برادرش این پلتفرم را تاسیس کند، میگوید:
عامل الهامبخش من برای تاسیس این شرکت، لحظه درگذشت استیو جایز بود. من قصد داشتم ویدئویی درست کنم و در آن درباره اهمیت علوم کامپیوتر و بهترین تکنولوژیها صحبت کنم، اما استیو جابز، بهترین نماد صنعت تکنولوژی بود و دیگر نمیتوانستم از حضور او در ویدئوی خود استفاده کنم؛ بنابراین همین عامل باعث شد تا این شرکت را راهاندازی کنم.
این پلتفرم بهحدی خوب و جامع بود که توانست در بازه زمانی بسیار کوتاهی بهواسطه سرویسهای آموزشی مربوط به علوم کامپیوتر خودش فراگیر شود و در نهایت توانست که حجم بسیار بالایی از مدارس آمریکا را به سمت خود بکشاند. با پیوستن مدارس آمریکا به این پلتفرم، عملا فرهنگ آموزشی علوم کامپیوتر در آمریکا تغییر کرد و بعد از آن این تغییرات نهادینه شد.
در واقع برادران پرتوی خشت اول دیواری را در وجود تکبهتک دانشجویان و دانشآموزان گذاشتند که در نهایت میتواند آنها را تبدیلبه کسانی کند که آیندهای درخشانتر را برای تکنولوژی در سراسر دنیا فراهم میآورند.
یکی از اصلیترین مواردی که در هنگام مرور این پلتفرم به چشمتان میخورد، این است که هیچ کدام از اساتید آن افراد حرفهای در زمینه علوم کامپیوتر نیستند؛ چرا که با بررسی وضعیت این افراد متوجه میشوید که آنها در حال حاضر در بسیاری از شرکتهای مطرح دنیای تکنولوژی مشغول فعالیت هستند و حقوقی بهمراتب بالاتری از چیزی که از طریق آموزش در پلتفرم Code.org دریافت میکنند را میگیرند.
همین موضوع عاملی شده است که این سرویس دست به حرکتی خلاقانه بزند و معلمان علاقهمند را خودش آموزش دهد و آنها هم در عوض به مدارس میروند و دانشآموزان را تشویقبه یادگیری علوم کامپیوتر و برنامهنویسی میکنند.
با بررسی اسناد مالی مربوط به Code.org متوجه میشوید که این پلتفرم به هیچ شرکت یا دولتی وابسته نیست. در واقع این پلتفرم غیرانتفاعی بهحساب میآید و همین موضوع عاملی شده تا آموزشهای مربوط به علوم کامپیوتر و برنامهنویسی را حتی در اختیار دانشآموزان کم درآمد هم بگذارند. برادران پرتوی اعتقاد دارند هر شرکتی که با هدف مالی وارد صنعت آموزش شود، در نهایت نمیتواند عدالت را میان تمام دانشآموزان و دانشجویان بهصورت خوبی رعایت کند.
غیرانتفاعی بودن پلتفرم Code.org و اهداف بلندپروازانه آن برای آموزش تکبهتک دانشآموزان و دانشجویان آمریکا باعث شده است که بسیاری از افراد در کنار برادران پرتوی قرار بگیرند و به آنها در اداره بهتر این پلتفرم کمک کنند. در این بین حتی شرکتهایی مانند آمازون، فیسبوک و مایکروسافت هم جزوی از حامیان اصلی این پلتفرم بهحساب میآیند.
هادی پرتوی در مورد روند سرمایهگذاریهای مشترک با برادرش و همچنین نحوه مشارکت آنها در اداره پلتفرم Code.org میگوید:
پلتفرم Code.org در حال حاضر تقریبا 40 کارمند دارد و همه آنها بهصورتی عالی در حال انجام کارهای خود هستند. ما هنوز به عنوان سرمایهگذار فرشته فعالیت میکنیم، هر چند که این پلتفرم یک شغل جانبی است، اما بهترین جایی است که ما در آن سرمایهگذاری کردهایم. در حال حاضر چون که زمان کافی را نداریم، تقریبا همه چیز را رد میکنیم؛ اما این که این موضوع ممکن است که به ما آسیبی جدی وارد کند، ما را در امر انتخاب یاری میبخشد.
در حال حاضر ما دو یا سه سرمایهگذاری ناموفق داشتهایم، اما از طرفی دیگر 13 یا 14 سرمایهگذاری ما موفق بودهاند.
یکی از عوامل دیگری که برادران پرتوی تصمیم گرفتند تا شرکت Code.org را تاسیس کنند، به افزایش نقش و حضور زنان در حوزه علوم کامپیوتر باز میگردد. آنها میگویند که عدم حضور زنان در این عرصه برای همه ناراحت کننده است و ما سعی کردیم که این مشکل را از طریق آموزش برطرف کنیم. علی و هادی پرتوی بسیار زیاد در این زمینه موفق بودهاند و در حال حاضر از تقریبا 50 میلیون دانشآموز این پلتفرم، 45 درصد را دختران تشکیل میدهند.
برادران پرتوی بعد از آنکه پلتفرم موفق Code.org را خلق کردند، دست از سرمایهگذاری برنداشتند و هنوز بهصورتی محدود در استارتاپهای مختلفی سرمایهگذاری میکنند. علی پرتوی در مورد سرمایهگذاریهای انجام شده توسط خودشان از سال 2014 میگوید:
ما فقط چهار سرمایهگذاری را انجام دادهایم. در طول پنج سال گذشته، ما بهطور متوسط تنها چهار سرمایهگذاری جدید در سال داشتهایم. در هر صورت من با سرمایهگذاریهای محدود بیشتر موافقم.
مدیرعاملی پلتفرم Code.org را در حال حاضر هادی پرتوی برعهده دارد و سعی میکند که اساتیدی را برای تدریس علوم کامپیوتر آماده کند. از طرفی دیگر علی پرتوی هم فعالیتهای خود در زمینه مشاوره و سرمایهگذاری (جدای از سرمایهگذاریهای مشترکی با برادر خود انجام میدهد) را ادامه میدهد. یکی از چیزهایی که با بررسی نام علی پرتوی در اینترنت با آن برخورد میکنید، شرکت NEO است.
این شرکت در شرح اهداف خود آورده که قصد دارد تا استعدادهای فنی در سلیکون ولی را شناسایی و پرورش دهد. این شرکت در حال حاضر در دل خود متخصصان سابق شرکتهایی مانند گوگل و فیسبوک را دارد و کشف استعدادهای مربوط به این موضوع را از همان سالهای ابتدایی دانشگاه آغاز میکند. علی پرتوی در مورد شرکت خود میگوید:
وظیفه اصلی ما در این شرکت پیدا کردن رهبران تکنولوژیک آینده است. ما میخواهیم افراد با استعداد را خیلی زود حتی وقتی در کالج هستند پیدا کنیم. با همین هدف این مهندسان را شناسایی و وارد جامعه خود میکنیم و روی آنها سرمایهگذاریهای لازم را انجام میدهیم.
در حال حاضر با بررسی پورتفولیوی برادران پرتوی به نام شرکتهایی مانند Arivale، Bigfoot Biomedical، Codecademy، Virgin Pure، I Am Scholarship و تعدادی دیگر بر میخورید.
در یکی از مصاحبههایی که با هادی و علی پرتوی انجام شده است، در پاسخ به این سوال که برای پسران و دخترانی که عاشق سیلیکون ولی هستند و میخواهند راهی را برای ورود به آن پیدا کنند، چه حرفی دارید، هر دو برادر توصیههای زیبایی داشتند.
علی پرتوی در پاسخ به این سوال گفت:
اولین و مهمترین چیز این است که اول به خودشان ایمان داشته باشند. در صنایع مربوط به تکنولوژی ثابت شده است که میتوانید ورود خیلی ضعیفی داشته باشید، اما سختکوشی و ایده پردازی چیزیست که شما را به خواسته اصلیتان میرساند. مثل دیگر رشتهها، در زمینههایی مانند موسیقی یا ورزش، رشته کامپیوتر نیز حوزهای است که هر کسی میتواند وارد آن شود، ولی تداوم در آن نیاز به سختکوشی و اراده قوی دارد.
هادی پرتوی در پاسخ به این سوال گفت:
من اضافه میکنم که حتی اگر نمیخواهید برنامهنویس شوید، یادگیری علوم کامپیوتر میتواند در هر رشتهای شما را تبدیل به فردی موفقتر کند. یادگیری پایههای علوم کامپیوتر، ساده و جذاب است و تقریبا همه از پس آن برمیآیند و میتوانند در ابتدای ورودی موفق شوند و در بسیار از رشتهها، از جمله صنایع مربوط به تکنولوژی موفق باشند.
زیبا نواختی علیرضا =)))