دربارهی نخستین شکایتی که در مورد نخستین دعوای سایبری پیش آمده است، چه میدانید؟ این مبارزهی قانونی، دههها بحثهایی را پیرامون افرادی که بهصورت آنلاین ناشناس بودن را بهراه انداخته است.
احتمالاََ وجههی عمومی شرکتی، حتی برای محصولی که آن را تولید میکند نیز اهمیت دارد و چیزی نیست که بتوان آن را دستکم گرفت. آیا دیزنی که غول سرگرمی امروزی است، اگر نمای خانوادهپسند خود را نداشت و یا اگر شعار «شیطان نباش» گوگل وجود نداشت، میتوانستند همچنان حسننیت کسب کنند؟ باتوجه به مقیاس تجارتی که که غولهای فناوری مدرن در آن فعالیت میکنند و مقدار پولی که در خطر است، جای تعجبی باقی نمیماند که این غولهای صنعت، مشتاقانه از دپارتمانهای حقوقی خود استفاده کنند تا حتی برخی از کوچکترین اهانتهایی که به شهرت آنها میشود را از بین ببرند اما آنها تنها درصورتی میتوانند دست از کار خود بکشند که بتوانند ایراد را پیدا کنند.
دانشیار حقوق امنیت سایبری در بخش علوم سایبری آکادمی نیروی دریایی ایالت متحده و نویسنده جف کوسف، نقش ناشناس بودن در سیاست و جامعهی آمریکا را از آغاز دوران استعماری و انقلابی آن، با استفادهی گستردهای از آن توسط جنبشهای حقوق مدنی، که شمشیر آنلاین مدرن داموکلس امروز است، آن را بررسی میکنند.
ایالات متحدهی ناشناس: در گزیدهای که در بخش زیر آمده است، جف کوسف زمانی را بازگو میکند که Raytheon با پستهایی که در مورد yahoo! منتشر کرد، سعی کرد تا هیئت مدیرهی را احضار کند. وی در حقیقت تلاش کرد تا از هویت واقعی کاربرانی که ناشناس هستند چشمپوشی کند تا بتواند بهنوبهی خود از آنها بهدلیل افتراهایی که وارد شده است شکایت کند.
این عنوان موضوعی در 1 نوامبر 1998 در یاهو بود. درست روی تابلوی اعلانات مالی که به ردیابی عملکرد Raytheon اختصاص داده شده بودند. همانند بسیاری از شرکتهای سهامی که در آن زمان وجود داشتند، Raytheon نیز از موضوعات اساسی یاهو بود. هیئت پیام مالی، جایی که تماشاگران دربارهی وضعیت مالی شرکت در آن اظهار نظر میکرد و حدسهای خود را ارائه میکردند.
یاهو در آن زمان به کاربران، امکان این را میداد تا پیامهای خود را با نامهای مستعار ارسال کنند، بنابراین تابلوی اعلانات مالی آنها بهسرعت تبدیل به آبسردکنی مجازی و عمومی شد تا شایعات در مورد کشورهای متفاوت در مورد شرکتها در سراسر کشور صورت بگیرد.
یاهو، هیئتهای مالی را عمدتاََ بر اساس رویکرد «بازار ایدهها» در نظریهی آزادیبیانی در نظر میگیرد که جریان نامنظمی از گفتار را ترویج میکنند و به مصرفکنندگان سخنرانی اجازه میدهند تا صحت آن را تأیید کنند! اگرچه یاهو در بخش مالی خود آرزو داشته باشد تا به نمایندگی بازار ایدهها برسد، اما با وجود آن، بازار همواره نمیتواند بهسرعت موضوعی حقیقی را از موضوعی غیرواقعی جدا کند.
در طول رونق و شکلگیری داتکام در اواخر دههی 90، یاهو گمانهایی فوری را از از سوی کاربران مالی در مورد عملکرد مالی شرکت، قیمت سهام و اهمیت جدیدی که آن برای سرمایهگذاران و شرکتها داشت را پیدا کرد.
ناگفته نماند که برخی از این تابلوهای اعلاناتی که پرطرفدار بودند، حاوی نظراتی بودند که لزوماََ برای تقویت بحثهای مالی مفید نبودند . سنپترزبوگ تایمز در سال 2000 دراین باره نوشته بود:
درحالی که بسیاری از تابلوها، وظیفهی خود را در انتقال پیامها بهخوبی انجام میدهند، اما برخی دیگر از آنها مملو از اظهارات نامناسب، توهینهای نوجوانانه و افزایش بیشرمانهی سهام هستند.
معمولاََ سهام با بالا بردن قیمت خود با اطلاعات گمراهکننده و سپس فروش سهام در نزدیکی اوج خود، کارش را انجام میدهد.
مدیران شرکتها و دپارتمانهای روابط عمومی، بهطور مرتب تابلوهای اعلانات را زیر نظر میگرفتند و بهخوبی از این موضوع آگاه بودند که پستی منفی میتواند بر روحیهی کارکنان و مهمتر از همه بر روی قیمت سهام تأثیر بگذارد. آنها به بازار، ایدههایی که حقیقت را از موارد نادرست جدا میکرد، اعتقادی نداشتند. درحالی که شرکتها به پوششهای منفی از سوی مطبوعات عادت داشتند، یاهو در این امور کاملاََ متفاوت بود.
مدیران آگاه بودند که در صورتیکه ستوننویسهای تجاری روزنامهای دربارهی قیمتهای متورم سهام و یا اخراجهای معلق بنویسند، میدانند که میتوانند به چه کسی شکایت کنند. از سوی دیگر، یاهو نمیتوانست نظردهندگان مالی را بهراحتی شناسایی کند. آنها میتوانستند کارمندان، سهامداران و یا حتی مدیران ناراضی باشند.
شرکتها و مدیرانی که وسواس شهرت داشتند، در نهایت نتوانستد از سیستم قانونی بری وادار کردن یاهو به حذف کردن پستهایی که پستهایی که آنها معتقد بودند توهینآمیز و یا حاوی اطلاعات محرمانه هستند، کنند. در فوریهی 1996، کنگره توانست تا بخش 230 قانون نجابت ارتباطات را تصویب کند. در این تصویب، بهطور کلی از خدمات رایانهای تعاملی همانند یاهو، بهعنوان ناشر و یا گویندهی محتوای جلوگیری شد.
در نوامبر 1997، دادگاه استیناف فدرال، این مصونیت را بهکلی تعبیر کرد و دادگاهای دیگر نیز آن را دنبال کردند. کنگره، بخش 230 را تا حدی برای تشویق پلتفرمهای آنلاین بهتعدیل محتوای اعتراضآمیز به تصویب رساند این اساسنامه، تقریباََ موفق شد تا مانعی برای شکایات افترا و سایر ادعایی که ناشی از انتشار محتوای شخص ثالث میشود را تعدیل کند. ناگفته نماند که بخش 230، چندین استثنا دارد. یکی از این موراد برای قانون مالکیت معنوی و اجرای قانون جنایی فدرال بخش 230 است که مربوط به موضوعی از عصبانیت شرکت بود که نتوانست موفق به شکایت از یاهو شود. البته، توانایی شکایت بهعنوان افترا از پوستر، امکانپذیر بود. با این حال، اغلب شناساییهای اشخاص، با نامی که در صفحهنمایش قرار میگرفتند دشوار بود.
جای تعجب ندارد که یاهو تابلوهای اعلانات مالی را به نخستین میدان اصلی نبرد آنلاین برای سخنرانیهای ناشناس کرد. تلاشهایی که شرکتها در اواخر دهه 90 برای افشای نقاب یاهو در پوسترهای مالی انجام دادند، زمینه را برای چندین دهه مبارزه برای متمم اول بر سر ناشناس ماندن فراهم کرد.
پاسخی که در 1 نوامبر 1998 در رشتهی پاداشهای Raytheon از سوی کاربری یافت شد، پستی چهار پاراگرافی بود که در مورد اندازهی پاداشها صحبت میکرد. وی دراینباره نوشته بود:
بله، احتمالاََ پاداشها فقط برای 1 سال وجود خواهد داشت. اگر آنها واقعاََ پاداش بودند، اهداف برای هر بخش از آنها ارسال میشد و ما پیشرفت خود را در مقابل آنها مشاهده میکردیم. اگر آنها نبودند، آنچه که ما بهدست میآوردیم جادوی سیاه است. حتی مدیران بخش هم مطمئن نیستند که تعداد آنها دقیقاََ چهقدر است.
پاداشهایی که توسط این کاربر پیشبینی شده بودند، کمتر از 5 درصد بود. این خوب است، زیرا بسیاری از سایتها عمدتاََ بهدلیل عقبنشینی برنامهریزیشدهی 5 درصدی خود، مشکلات نرخی دارند. هنگامی که این مقدار به 2 درصد برسد، به روحیه ضربه میخورد اما مشتریانی که در مشاغلی با هزینههای بالاتر هستند، پول خود را پس خواهند گرفت و شرکت سود بیشتری را در مشاغلی که با قیمت ثابت هستند بهدست خواهد آورد.
این کاربر برای باری دیگر در ژانویهی 1999 در عنوانی با نام «نگرانیهای درآمد 98» پست کرد. این پوستر در مورد مشکلات تجاری در مورد حسگرهای و سیستمهای الکترونیک ریتون، گمانهایی را ارائه میکرد. وی در پست خود گفت:
کلمهای که در اینجا مطرح میشود، این است که SES در برخی از برنامههایی که تا اواخر امسال کشف نشده بودند، میگذرد. من نمیدانم که آیا بزرگی این مشکل به نتیجهی کلی ریتون لطمهای را وارد میکنند با خیر. اخبار دیرهنگام، حداقل برای فردی که زیر نظر کریستن بود، کارش تمام شد. ممکن است این تغییری ظاهری در سطح شوم باشد.
در ادامهی این پست، حدس زده شده بود ک دن برنهام، مدیر اجرایی به ساخت ریتون به رقیبی چابک، زیرک و سریع، علاقهمند است. اگرچه، این کاربر هیچ وقت نام واقعی خود را ارائه نکرد، اما در پستهایی که در مورد جزئیاتی همانند کارهای شخثی کریستین بود، نشان میداد که این فرد در خود Raytheon شاغل بود و یا حداقل اطلاعاتی را از کارکنان این شرکت دریافت میکرد.
Finance در مورد این کاربر و بسیاری از افرادی که در مورد کارفرمایان خود در یاهو پست میکردند، دلیل خوبی برای استفاده از نامهای مستعار داشت. بهنظر میرسد مهمترین محرک آنها، اقتصاد بود. اگر نام واقعی آنها به پستهای خود مرتبط میشد، احتمالاََ آنها شغلهای خود را از دست میدادند. به همین ترتیب، انگیزهی قانونی آنها نیاز به محافظت از هویت خود را برانگیخت. علت این امر این بود که بسیازی از کارفرمایان، سیاستهایی را علیه افشای اطلاعات محرمانهی خود داشتند و همچنین برخی از شرکتها از کارکنان خود هنوز هم درخواست میکنند تا قراردادهای محرمانه امضا کنند. انگیزهی داشتن قدرت نیز، عاملی در برخی از رفتارهای یاهو بود، چراکه پوسترهای مالی، بهطور ناگهانی سخنان و احساسات کارکنان روزمره را برای مدیران این شرکت، پراهیمت کرد!
Raytheon، بهدنبال استفاده از قدرت قانونی خود جهت ساکت کردن پوسترهای ناشناس بود. ظاهراََ چشمانداز انتشارات، اطلاعات داخلی را در سراسر اینترنت پخش میکرد که منجر به تحت فشار قرار گرفتن مدیران Raytheon بهحدی شود که این شرکت در نهایت از کاربری که پیشتر به او اشاره کردیم و بیست کاربر دیگر در یاهو شکایت کند. برخی از آنها شامل پوسترهای مالی برای نقض قراردادها، نقض مقررات کارکنان و سوءاستفاده از اسرار تجاری در دادگاه ایالتی در بوستون بود.
در این شکایت، این شرکت نوشت که همهی کارکنان Raytheon متعهد به توافقهایی هستند که افشای اطلاعات اختصاصی شرکت را بهطور غیرمجاز، ممنوع میکند. این شرکت ادعا کرد که پست نوامبر آن کاربر، «افشای سود پیشبینی شده» است و افشای او در ژانویه، «افشای مسائل مالی» است.
شکایت این شرکت فقط بیان کرد که Raytheon بهدنبال گرفتن خسارت، بیش از 25000 دلار است. رسیدگی به این پرونده ممکن است بیش از پولی که شرکت در تسویهحسابها و یا احکام هیئت منصفه بازپس میگیرد، برای این شرکت هزینه داشته باشد. با این حال، این شکایت به Raytheon اجازه میدهد تا اطلاعاتی را جهت شناسایی نویسندگان پستهایی که مهاجم هستند، جمعآوری کند.
شکایت Raytheon در 1 فوریهی 1999 بهعنوان یکی از شکایاتی که بود بهعنوان «دعوای سایبری» شناخته شد. در آن پرونده، شرکت شکایاتی را عیله منتقدان آنلاین که اکثراََ هم دارای نامها مسعار بودند را تنظیم کرده بود. یاهو به دلیل بیش از اندازه مشاهده شدن و داشتن تعداد زیادی از منتقدان مستعار امور مالی، برای دعواهای سایبری در حد صفر بود.
از آنجایی که Raytheon تنها نام پوسترها را داشت، متهمانی که در شکایت ذکر شده بودند شامل نامهایی بودند که هیچ اطلاعاتی را در مورد هویت پوسترها ارائه نمیکردند. جهت درک موانعی که افراد شاکی با آنها روبهرو بودند، ابتدا لازم است تا طبقهبندی را که در سطوح حفاظت از هویت آنلاین اعمال میشوند را درک کنیم. این بهترین وجه در مقالهای است که در سال 1995 توسط A. Michael Froomkin توضیح داده شده است. وی چهار سطح حفاظت را خلاصه کرد:
- ناشناس بودن قابل ردیابی: ارسالکننده، مجدداََ هیچ سرنخی را در مورد هویت فرستنده به گیرنده ارسال نمیکند، اما این اطلاعات را در دست واسطهای میگذارد.
- ناشناس بودن غیرقابل ردیابی: ارتباطاتی که نویسندهی آن، بهسادگی قابل شناسایی کردن نیست.
- نام مستعار قابل ردیابی: پیام با نام مستعاری امضا میشود که نمیتوان آن را به نویسندهی اصلی ردیابی کرد. ممکن است نویسنده از امضای دیجیتالی استفاده کند که منحصربهفرد و غیرقابل جعل است که آن را از هر جعل دیگری متمایز میکند.
- نام مستعار قابل ردیابی: ارتباط با نام پیوست که میتواند به نویسنده، توسط شخثی ردیابی شود. البته این لزوماََ توسط گیرنده صورت نمیگیرد.
فرومکین دراینباره اشاره کرد افرادی که در دستهی آخر قرار میگیرند، هویت آنها بهآسانی قابل شناسایی است، اما بهراحتی میتواند امکان ارتباط میان گوینده و افراد دیگر را فراهم کند.
با اینکه از دیدگاهی منطقی، ناشناس یودن قابل ردیابی و نام مستعار قابل ردیابی با هم تفاوتی اساسی ندارند، اما در هر دو مورد، گویندگان را میتوان شناسایی کرد.
مارگوت کامینسکی دراینباره استدلال کرده است که انتخاب گویندهای برای برقراری ارتباط میان نام مستعار بهجای ناشناس بودن، ممکن است بر بیان آنها تأثیر بگذارد، زیرا ارتباطاتی که مستعار هستند اجازه میدهند تا هویتی که درحال توسعه و بهطور مداوم است را بپذیرد. خود این موضوع میتواند تصویر و شهرت ایجاد کند.
امور مالی یاهو، تا حد زیادی در دست نامهای مستعاری که قابل ردیابی کردن هستند صورت میگیرد. این شرکت لازم ندارد تا کاربران را پیش از ارسال نام واقعی خود، ارائه دهد. با وجود این، یاهو کاربران را ملزم به استفاده از نامی در صفحهنمایش و درخواست آدرس ایمیل کرد. (اگرچه هیچ تضمینی وجود نداشت که که آدرس ایمیل یتواند بهتنهایی اطلاعات شناسایی شدهی آنها را فاش کند.)
بهطور پیشفرض، دیگر آدرسهای پروتکل اینترنتی آنها ثبت، و اطلاعات منحصربهفرد مرتبط با آنها، با اتصال اینترنت انجام شد. درنهایت، شاکیان میتوانند از سیستمهای حقوقی جهت بهدست آوردن این اطلاعات استفاده کنند که در نهایت میتواند منجر به افشای هویت آنها شود، البته بدون تضمین موفقیت.