تیم بازاریابی شرکت Asus از معدود تیمهایی است که تلاشهای زیادی در زمینه بازاریابی و روشهای نوین انجام داده است. در این مطلب قصد داریم از تلاشهای تیمِ این شرکت برای اعتقاد دیگران به محتوا بگوییم.
اگر درحال خواندن این مقاله در لپتاپ هستید، به احتمال زیاد مادربرد ایسوس دارید. ۲۵ سال از زمان تأسیس میگذرد و ایسوس بیشاز ۵۰۰ میلیون مادربرد تولید کرده است؛ بهقدری که اگر آنها را از ابتدا تا انتها خط بکشید، بیش از سهبار زمین را دور میزنند. اخیراً این شرکت مستقر در تایوان با محصولاتی مانند گوشیهای هوشمند، تبلتها و پوشیدنیها به بازیهای الکترونیکی مصرفی گسترش یافته و ایسوس را در مقابل بزرگترین ارائهدهندگان تلفن همراه جهان قرار داده است.
بنابراین، چگونه یک شرکت میلیارد دلاری که به پردازندهها و انتقال دادهها معروف است، یاد میگیرد به زبانی صحبت کند که هر مصرفکنندهای میتواند قدردان آن باشد؟ نویسنده Contently با مدیر بازاریابی محتوای جهانی این شرکت، آرچیت ماردیا، ملاقات کرده تا درباره این شرکت اطلاعات زیادی بفهمد. ماردیا که در هند به دنیا آمده، در فرانسه تحصیل کرده و قبل از ۳۰ سالگی در هشت کشور زندگی میکرده است، با چالش برقراری ارتباط با افراد جدید غریبه نیست. ما در مورد جذب علاقهمندیهای مشتریاناش، مبارزه داخلی برای جذب مدیران ایسوس به بازاریابی محتوا و اینکه چرا شرکتها باید داستانهای مشتریمحور را بپذیرند، صحبت کردهاند. این راه هم اشاره کنیم که این مقاله در سال ۲۰۱۵ نوشته شده اما بهسبب صحبتهای خوبی که آرچیت ماردیا ارائه داده، این صحبتها میتوانند همچنان مفید باشند.
من قبل از پیوستن به شرکت ایسوس با این شرکت آشنا نبودم. کمی میدانستم، اما نمیدانستم چقدر بزرگ هستند یا چه کار میکنند و زمانی که به آن محلق شدم، واقعاً تحت تأثیر کارهایی که این بچهها انجام میدادند، قرار گرفتم. با خود گفتم: «چرا قبلاً این را نشنیده بودم؟» من به مردم میگویم که ایسوس بزرگترین شرکت تولیدکننده مادربرد چهان است. بنابراین اگر از هر نوع لپتاپ استفاده میکنید، به احتمال ۶۰ درصد مادربرد ایسوس در آن وجود دارد.
ایسوس با نام Pegasus، فقط یک شرکت مادربرد، شروع به کار کرد. از آن آغاز فروتنانه زمان زیادی میگذرد و این شرکت نیز از Pegasus جدا شد. تجارت مادربرد به Pegatron آمد و ایسوس شروع به تمرکز بیشتر روی لوازم الکترونیکی مصرفی کرد. من امروز از یک شرکت میلیاردی حمایت میکنم. ما با تجارت گوشیهای هوشمند شروع کردیم و در کمتر از دو سال، رتبه ۳ در سهم بازار در میان برترین بازیگران بازار گوشیهای هوشمند در جنوب شرقی آسیا را بهدست گرفتیم.
این یک داستان واقعاً جالب است. من بیش از ۶ یا ۷ سال است که با ایسوس کار کردهام و در این شرکت، همه درباره مباحث دیجیتال صحبت میکنند. برای من دیجیتال بودن چیزی نیست. این چیزی است که تلویزیون 20 سال پیش بود، ابزاری دیگر برای دستیابی به مخاطب. با این حال، این شرکت تبلیغات هدف خود ذرا از دست میدهد. شما هرگز روی یک بنر تبلیغاتی کلیک نخواهید کرد؛ به احتمال زیاد به لقه اورست صعود میکنید. متوجه شدیم که ما نیز هدف خود را از دست دادهایم. ما داشتیم این ارتباط را با مخاطبان از دست میدادیم.
ما فناوریهای فوقالعادهای تولید میکنیم، اما ایسوس با داشتن یک ذهنیت مهندسی، فقط در مورد محصول، مشخصات را ارائه میداد و هدفمان و سپس برندمان را از دست میدادیم. مصرفکنندگان به دنبال تعامل با یک برند با هدفای خاص بودند. از آن لحظه، هضم داخلی این موضوع زمان زیادی برد اما همه اکنون در مسیر درست قرار دارند و به ارزش بازاریابی محتوایی اعتقاد پیدا کردند.
زمان زیادی طول کشید. ما بررسیهای تجاری فصلی داریم و میلیونها دلار را صرف تبلیغات سنتی کردیم. کمی متقاعدکننده بود، اما از همان ابتدا مشخص بود که بازگشت سرمایه برای رسانههای سنتی خوب نیست و مدیران نیز به دنبال راهحل بهتری بودند.
ما با بازارزیابی محتوا در مقیاس کوچکتر، در سطوح منطقهای شروع کردیم و این ابتکارات بازاریابی محتوا بسیار عالی عمل کرده است. این نمونههای خوب را گرفتیم و با اعداد و ارقام به مدیران نشان دادیم. این گونه بود که آنها به کل این بازاریابی محتوا پرداختند.
ما به نکات دردناکی که مصرفکنندگان با فناوریهای اخیر دارند، میپردازیم؛ اینکه چگونه میتوانند با کانالهای اجتماعی خودشان مرتبطتر باشند و با اشتیاق به شرح موضوعات مختلف بپردازیم. به عنوان مثال، بسیاری از مردم به عکاسی علاقهمند هستند، بنابراین شرکتها به آنجا میروند و میگویند: این یک دوربین عالی است! اما به شما نمیگویند که چگونه میتوانید از این دوربین به بهترین شکل ممکن استفاده کنید.
این بینشای است که ما میخواهیم ارائه دهیم. شما باید در مورد دوربین خود صحبت کنید اما همچنین باید نمونههایی را به اشتراک بگذارید؛ در مورد آنچه که میتوانید با آن انجام دهید، صحبت کنید. ترفندها چیست، هکها چیست؟ این نوع محتوایی است که ما به دنبال ایجاد آن هستیم تا به زندگی مصرفکنندگان خود کمک کنیم و آنها را در آنچه دوست دارند، بهتر کنیم.
کمکم داشتیم شروع میکردیم. ما میخواهیم جاهطلب باشیم اما در حال حاضر، واقعبین هستیم. همانطور که گفتم، مدت زیادی طول کشید تا مردم را در داخل متقاعد کنیدم. ما کل این بارگیری مجدد را در سازمان خود داشتیم تا مردم برروی یکپارچه کردن همه ارتباطاتی که از یک برند درحال انجام است، تمرکز کنند. زمان زیادی طول کشید تا این چهارچوب تنظیم شود و تیم به درستی پیش برود اما زمانی که فکر میکنم تیم آماده است و همه ابزارها در جای خود هستند، از همان نقطهای است که میتوانیم شروع به جاهطلبی کنیم.
بزرگترین چالش این است که چیزهای زیادی وجود دارد که میتوانید در مورد آنها صحبت کنید اما با سرمایهای محدود. همانطور که پیش میروید، بیشتر یاد میگیرید. درحال حاضر، بزرگترین چالش ما تولید محتوا با استراتژی است که بهنظرذ میرسد کارساز باشد، اما هیچ عددی برای اثبات آن ندارم. با رفتن این مسیر، فکر میکنم یاد میگیریم که چه چیزهایی واقعاً خوب کار میکنند، چه چیزهایی با مخاطب ما واقعاً خوب طنیناندازه میشوند یا حتی اینکه مخاطبان ما چه نوع لحنی را دوست دارند. در آینده، فکر میکنم میتوانیم تصمیمات حسابشدهتری نسبت به امروز بگیریم.
ما با انجام کمپینها، تبلیغات رسانهای و انجام کمپینهای بیشتر درگیر هستیم اما واقعاً چیزی که کار میکند یک تصویر گربه زیبا در شبکههای اجتماعی است. آنها شما را نامزد میکنند. این فقط نشان میدهد که مردم واقعاً جذب چیزهایی میشوند که دوست دارند. شرکتهای زیادی این رویکرد را اتخاذ نکردهاند، بهخصوص در صنعت فناوری. اکثر شرکتهایی که من میشناسم، یک مرکز محتوا دارند اما احساس میکنم هنوز کاملاً در آنجا فعال نیستند. بنابراین فکر میکنم در صنعت فناوری، هنوز راه زیادی در پیش است.
من فکر میکنم در سه یا چهار سال آینده، زمانی که شرکتها تأکید زیادی بر خرید رسانههای سنتی و صرف دلار روی رویدادهای دیوانهکننده و بازاریابی تجربی نکنند، چیزهای بزرگی در راه باشد. شرکتها منتظر مردم هستند. مردم این درکهای ناگهانی را دارند و میخواهند بروند و اطلاعاتی را پیدا کنند. اگر به لحظات خرد توجه نکنید، اساساً آن لحظات و فرصتها را از دست میدهید. این تنها در صورتی حل میشود که این مکالمه دائمی را با مخاطبان داشته باشید که برای مصرفکننده و برند بسیار هدفمندتر و معنادارتر خواهد بود.
سازگاری همیشه خیلی خوب است. همانطور که برخی از مردم میگویند: مصرفکنندگان ابتدا تغییر میکنند بازاریابها در مرحله دوم و آژانسها در آخر تغییر خواهند کرد. من به بازاریابان میگویم که در واقع به مصرفکنندگان خود نزدیک باشند چراکه آنها کسانی هستند که ابتدا تغییر میکنند. طرز فکر آنها چیزی است که شما میخواهید درباره آن اطلاعاتی داشته باشید.