دانلود اپلیکیشن اندروید

چگونه سینما و بازی‌های ویدیویی در موازات یک‌‌دیگر حرکت می‌کنند؟

چگونه سینما و بازی‌های ویدیویی در موازات یک‌‌دیگر حرکت می‌کنند؟

بازی‌های ویدیویی به عنوان یک صنعت، راه درازی را طی کردند که به این نقطه برسند و هر چقدر که بیشتر این موضوع به سمت جلو حرکت کرد، بازی‌های ویدیویی شناخته‌تر شدند و صنعت‌های سرگرمی‌محور مختلف،‌ تصمیم گرفتند که بیشتر به آن بپردازند.

مثال واضح این موضوع که این روزها و به خصوص از زمان شروع پاندمی کرونا مشخص شده، اقتباس بی‌شمار فیلم‌های سینمایی و سریال‌ها از بازی‌های ویدیویی است.

البته به این شکل نیست که بازی‌‌های ویدیویی به سراغ سینما و فیلم‌های سینمایی نرفته باشند. شاید اگر بخواهیم بازی «کی اول شروع کرد» را در این جریان راه‌اندازی کنیم، بتوانیم اعتراف کنیم که بازی‌های ویدیویی زودتر شروع کردند و اقتباس بازی‌ها از سینما به مراتب هم بیشتر بوده است.

البته بازی‌های ویدیویی به مرور زمان توانستند این تاثیرها را از سینما بگیرند چون در زمانی که بازی‌های ویدیویی روز به روز جان بیشتری می‌گرفتند، متاسفانه تکنولوژی ساخت بازی‌های ویدیویی به اندازه‌ای رشد نکرده بود که بتوانند مانور زیادی در بازیسازی و اقتباس بعضی از سکانس‌های سینمایی انجام بدهند. اما این روزها،‌ نه تنها این موضوع راحت‌تر شده و بازی‌سازها به راحتی از سینما اقتباس می‌گیرند، بلکه فراتر از آن رفته‌اند و سینمای اورجینال خودشان را در بازی‌های ویدیویی قرار می‌دهند که شاید این جمله کمی مبالغه به نظر بیاید، اما حقیقت دارد!

هنر هفتم و هنر هشتم

یک موضوع را از همین ابتدا باید به خاطر داشته باشیم؛ در اینجا به سینما نباید به چشم یک صنعت نگاه کنیم بلکه باید به عنوان یک «مفهوم» بنگریم. سینما یک حس است که مردم حین تماشای یک فیلم به دست می‌آورند. اگر حین تماشای یک فیلم با شخصیت اصلی یا حتی شخصیت منفی همذات‌پنداری کرده باشید، حس سینما به شما رخنه کرده است.

اما آیا وجود حس سینما در بازی‌های ویدیویی الزامی است؟ آیا استفاده از سینما در بازی‌های ویدیویی به بهتر شدن یک بازی ویدیویی کمک می‌کند؟

فیلم‌های سینمایی حدود یک قرن است که به عنوان یک مرجع روایی و قصه‌گو به کمال خود نزدیک و نزدیک‌تر شده‌اند اما بازی‌‌های ویدیویی به نسبت صنعتی بسیار جوان‌تر هستند که با بحران هویت مواجه شده‌اند. بازی‌های ویدیویی چندین بار هویت خود را طی این چند سال تغییر داده‌اند و با ظاهر شدن سبک‌‌های جدید، این موضوع شدت بیشتری پیدا کرده است.

بازی‌‌های ویدیویی تا به امروز توانسته‌اند که اقتباس‌های مستقیم و ملموسی را از سینما انجام بدهند که کسی هم از این موضوع گلگی ندارد. برای نشان دادن بعضی از انتقال‌ حس‌ها در بازی‌های ویدیویی، بدون شک المان‌های سینماتیک می‌تواند گزینه بسیار بهتری باشد. به خاطر این که سینما به خوبی امتحانش را طی این یک قرن پس داده و حالا صنعت دیگری مثل بازی‌های ویدیویی می‌تواند این المان‌ها را برای ایجاد تجربه‌ای بهتر وام بگیرد.

این موضوع چندین سال است که به بحثی بدل شده؛ آیا بازی‌های ویدیویی یک «هنر» محسوب می‌شوند؟ هنوز هیچ چیز رسمی وجود ندارد که بازی‌‌های ویدیویی را یک هنر قلمداد کند اما تا به حال باید به خوبی به این موضوع رسیده باشیم که بازی‌های ویدیویی به راحتی می‌توانند فرمی از بازی‌های ویدیویی قلمداد شوند.

بازی‌های ویدیویی تنها چند صفر و یک نیستند که کنار هم قرار بگیرند تا یک بازی ویدیویی ساخته شود. البته بازی‌هایی از این قبیل هم هستند که تنها به کدنویسی منتهی شوند اما این تنها عده‌ای معدود هستند. بازی‌های بزرگ زیادی در طی دوران سخته شده است که رگه‌های هنر را به خوبی می‌توان در آن‌ها مشاهده کرد.

مثلا یک بازی مثلا The Last of Us را در نظر داشته باشید؛ شاید بازی در ابتدا بسیار بهینه به نظر برسد اما موفقیت‌هایی که این بازی به دست آورد، قطعا به خاطر بهینه بودن آن، نبوده است. شخصیت‌پردازی و داستان درگیرکننده TLOU اولین موضوعی است که شما را متوجه خود می‌کند و اینجا است که متوجه می‌شوید، نوشتن سناریوی بازی مثل The Last of Us یک هنر تمام عیار است.

اما این مثال فقط به حال مربوط نیست و اگر چند سال به عقب بازگردیم، مثال‌های دیگری هم در این میان پیدا می‌شوند که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به Shadow of the Colossus اشاره کرد که توانست یکی از سینماتیک‌ترین تجربه‌های بازی‌های ویدیویی را در نسل ششم بازی‌های ویدیویی ارائه بدهد.

افراد زیادی در این میان بودند که به نزدیک‌تر شدن تجربه بازی‌های ویدیویی و تماشای فیلم‌های سینمایی دامن زدند. یکی از این افراد قطعا «هیدئو کوجیما» است که نام او را از خلق فرنچایزهایی مثل Metal Gear Solid و Death Stranding می‌شناسید. حتی با تجربه کردن دموی قابل بازی P.T هم می‌توانید به این موضوع پی ببرید که هیدئو کوجیما تمام سعی خود را کرده است که حین تجربه‌ بازی‌هایش، حس کنید که یک دنیای سینماتیک را کنترل می‌کنید.

کم کم افراد بیشتری به این سمت و سو کشیده شدند؛ دیوید کیج هم که یکی از قدیمی‌های این صنعت است، بازی‌های سینماتیک زیادی را خلق کرد. از دیالوگ‌نویسی‌ها تا زاویه‌های دوربین متخلف، بازی‌های دیوید کیج مثل Heavy Rain و Fahrenheit از همان ابتدا به همگان نشان داد که ترکیب المان‌های سینماتیک و بازی‌های ویدیویی می‌تواند چقدر درگیر کننده باشد.

حتی اگر این روزها کمتر بازی‌های سینمایی ساخته شوند، باز هم نمی‌توانید کتمان کنید که سینما اثری روی بازی‌های ویدیویی نگذاشته است. این موضوع را شاید پلی‌استیشن بیشتر از هر کمپانی دیگری فهمیده باشد. اگر به آثار چند سال اخیر پلی‌استیشن نگاه کنید، متوجه می‌شوید که آن‌ها اصرار زیادی بر ساختن بازی‌هایی دارند که بیشتر المان‌های سینمایی را به بازی‌‌های ویدیویی منتقل کند.

و بالعکس

البته همش به این شکل نیست که سینما بر بازی‌های ویدیویی تاثیر گذاشته باشد. شاید در اوایل و جوانی صنعت بازی‌های ویدیویی بدین شکل بود اما حالا که ویدیوگیم چارچوب کلی خودش را پیدا کرده، این موضوع تا حد زیادی تغییر یافته است.

مثلا از شروع دهه ۲۰۱۰ به بعد، به راحتی می‌توانید متوجه شوید که محبوبیت بازی‌های ویدیویی که در اوج خود قرار گرفته بود، چگونه باعث ایجاد تغییر در صنعت سینما شده بود. این زمان، دورانی بود که فیلم‌های ابرقهرمانی شکل و فرم بهتری به خود گرفتند و متقابلا، توانستند محبوبیت بیشتری را به دست بیاورند.

فیلم‌های ابرقهرمانی به این دلیل در نگاه سنین جوان موردپسند قرار گرفتند چون تا آن زمان قهرمان‌هایی که دنیا را به نحوی نجات می‌دادند، تنها در بازی‌های ویدیویی دیده می‌شدند و این مقدار از تخیل‌برانگیزی، تنها در ویدیوگیم ممکن بود. اما حالا به لطف ویدیوگیم، سینماپردازها هم خلاق‌تر از گذشته شده بودند و به راحتی توانستند از این محبوبیت به نفع خود استفاده کنند.

حالا اگر کمی به جلوتر سفر کنیم و پنج سال اخیر تا به حال را مشاهده کنیم، بازی‌های ویدیویی کاملا بر سینما چیره شده است. فیلم‌های ابرقهرمانی یکی پس از دیگری اکران شده و رکوردهای گیشه‌ها را جابه‌جا می‌کنند. از طرفی دیگر، اقتباس‌های بازی‌های ویدیویی در سینما بسیار بیشتر از گذشته شده است.

مثلا یکی از آثاری که اخیرا خیلی سر و صدا کرد، سریال Halo بود که بر اساس بازی‌های ویدیویی بر همین نام ساخته شده و حتی شخصیت مسترچیف هم در آن حضور داشت. نت‌فلیکس کمی پیش بود که از چند انیمه جدید خود رونمایی کرد که همگی آن‌ها بر اساس بازی‌های ویدیویی بودند.

حتی بعضی از بازیگرهای هالیوودی معروف هم به سمت بازی‌های ویدیویی کشیده شدند. مثلا از بزرگ‌ترین اتفاق‌های چند سال اخیر بازی‌های ویدیویی می‌توان به حضور «کیانو ریوز» در بازی Cyberpunk 2077 در نقش «جانی سیلورهند» اشاره کرد. حضور کیانو ریوز که محبوبیت بسیار زیادی در سطح جهانی دارد، اتفاق بسیار خوبی برای این صنعت بود.

چون به همگان نشان داد که بازی‌های ویدیویی آن‌قدر مدیوم بزرگ و مهمی هستند که می‌توانند آینده دنیای سرگرمی را تصاحب کنند و حتی بازیگرهای مطرح هالیوودی حاضر هستند که به این صعنت مهاجرت کرده و کارهای ریسک‌پذیرتری انجام بدهند.

سخن آخر

به طور کلی، باید از موازاتی که هر دو صنعت با هم طی می‌کند، لذت برد. این موضوع که بازی‌های ویدیویی حالا، از تاثیری که از سینما گرفته به خوبی استفاده کرده و حالا روی سینما تاثیر می‌‌گذارند، اتفاق بسیار مثبتی برای این صنعت جوان است.

نظر شما راجع به این موضوع چیست؟

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو