لئو میشلن، سیاستمدار، پروفسور، اصلاحطلب لیبرال و تاجر فنلاندی، 24 نوامبر 1839 در شهر هامینا در فنلاند متولد شد.
لئو میشلن با اسم کامل لئوپولد هنریک استانیسلائوس میشلن (Leopold Henrik Stanislaus Mechelin) فرزند گوستاف جوهان میشلن و آماندا گوستاوا کوستیاندر، در سال 1839 در شهر هامینا (Hamina) متولد شد. لئو میشلن در سال 1860 در دانشگاه هلسینکی (University of Helsinki) لیسانس و استادی فلسفه را دریافت کرد. لئو میشلن به همراه فردریک ایدستام، نخستین رئسای شورای شهر هلسینکی بودند (1875 تا 1876 و 1892 تا 1899). لئو میشلن به عنوان یک کارشناس معتبر بینالمللی در علم سیاست شناخته میشد و همچنین عضو جنبش صلح بود. امپراطور الکساندر دوم در سال 1876 به لئو میشلن عنوان نجیبزاده را اهدا کرد.
لئو میشلن در واقع یک دانشمند نبود. او یک دولتمرد، پروفسور و سناتور فنلاندی بود که امروزه بخش زیادی از شهرت جهانی خود را مدیون مشارکتش با فردریک ایدستام در تاسیس شرکت نوکیا است. لئو میشلن تحصیلات ابتدایی خود را در شهر محل تولدش سپری کرد و به طور کلی تحصلات ابتدایی او از سال 1844 به مدت 5 سال ادامه یافت. بعد از به پایان رسیدن تحصیلات ابتدایی، به مدرسه هیئت منصفه فنلاند رفت. پس از به پایان رسیدن مرحله اول تحصلات تخصصیاش، در سال 1863 نمره استادی را در رشته معدن به دست آورد. پدر لئو میشلن یک معدنچی حرفهای بود و به همین دلیل است که لئو مسیر حرفهای خود را از طریق هیئت معدنچیان فنلاند ادامه میداد.
لئو میشلن پس از دریافت نمره استادیاش، موفق به دریافت عضویت دولت فنلاند نیز شد. در طول دورانی که لئو میشلن به عنوان عضوی از دولت فنلاند شناخته میشد، او بین سالهای 1864 تا 1865 در مدرسه فلزهای فنلاند، دربارۀ فلزها مطالعه کرد. لئو میشلن پس از به پایان رساندن مطالعات خود در زمینۀ فلزها، به عنوان یک مهندس معدن شناخته شد اما خیلی زود پس از گذشت چند ماه، او حرفهاش را تغییر داد و مهندسی معدن را کنار گذاشت. لئو میشلن در طول این مدت ملاقاتهای متعددی را از کارخانههای کاغذسازی ترتیب داد و دریافت که روش جدیدی برای تولید خمیر چوب مخصوص کاغذسازی ابداع شده است و از این طریق میتواند شروع به تولید کاغذ کند.
لئو میشلن اصالتا خانوادهای متواضع و کمدرآمد داشت. او در سال 1865 با دختر جوهان هنریک لیندروس (Johan Henrik Lindroos) ازدواج کرد. خانواده همسر لئو میشلن به سرپرسی جوهان هنریک لیندروس که خانوادهای ثروتمند بود، باعث شد لئو میشلن و همسرش به طور کامل استقلال مالی پیدا کنند و دیگر برای کسب درآمد برای مخارج مالی، نیازی به کار کردن برای پول درآوردن نداشته باشند. زمانی که جوهان هنریک لیندروس، ثروتمندترین سرمایهدار شهر هلسینکی از دنیا رفت، قسمتی از ثروت او به لئو میشلن رسید و به طور کلی لئو نفوذ بسیار زیادی در تجارت لیندروس پیدا کرد.
در آن دوران معمولا سیاستمداران به صورت همزمان دستی در تجارت هم داشتند و بالعکس، تاجرین هم گاهی دست در سیایست میبردند. لئو میشل هم از این قاعده مستثنا نبود. به همین خاطر لئو میشلن در طول زندگی خود به طور همزمان هم سیاستمدار بود و هم تاجر و همچنین فعالیتهای آکادمیک هم داشت و در دانشگاهها تدریس میکرد. در اوایل دهه 1879 میلادی، به لئو میشلن پیشنهاد شد که به عنوان فرماندار اتحادیه بانکهای فنلاند شروع به کار کند. اما او تصمیم گرفت به جای این کار، برای دریافت مدرک پروفسوری خود به دانشگاه برود. لئو میشلن مهارتهای بسیار زیادی داشت و همین تخصص او در رشتههای مختلف باعث شده بود که در تجارت و فعالیتهای حرفهای خود بسیار موفق ظاهر شود.
یکی از دوران طلایی زندگی حرفهای لئو میشلن، تاسیس شرکت نوکیا همراه با دوست دوران تحصیلش، فردریک ایدستام بود. شرکت نوکیا روی صنعت کاغذسازی تمرکز داشت و باعث شد لئو میشلن از طریق شراکت با فردریک ایدستام در تولید کاغذ با خمیر چوب مخصوص کاغذسازی، درآمد زیادی به دست آورد. با عبور از دهه 1890 میلادی و ورود به قرن جدید، رفته رفته به گسترۀ مجموعه کارخانههای شرکت نوکیا نیز افزوده شد. اقداماتی که در طول مدیریت لئو میشلن در این دوران صورت گرفت، باعث شد شرکت نوکیا به مرور زمان تکامل پیدا کند و امروزه به عنوان یک شرکت بزرگ تولید وسایل هوشمند شناخته شود. نئو میشلن بخش Nokia Manor را نیز خریداری کرد و عملا سهم خود از شرکت نوکیا را افزایش داد. تا پیش از او 50درصد از سهام شرکت را در اختیار داشت و 50درصد دیگر آن تحت مالکیت فردریک ایدستام درآمده بود. لئو میشلن تا آخر عمر خود به عنوان رئیس هیئت مدیره شرکت نوکیا فعالیت میکرد.
علاوه بر این موارد، لئو میشلن همچنین در زمینۀ کشاوزی و زراعت نیز تحصیل کرد. او در شهرداری شهر هولولا (Hollola) صاحب یک مزرعه در منطقه لایتیالا شد. مالکیت زمینهای این مزرعه برعهدۀ خانواده همسرش قرار گرفته بود اما لئو میشلن فعالیتهای زراعی و کشاورزی آن را مدیریت و از آن برای گسترش فعالیتهای شرکت نوکیا استفاده میکرد. لئو میشلن همچنین در دهه 1870 میلادی در استانهای اوسیما (Uusimaa) و هامه (Häme) عضو جامعه کشاورزان بود و فعالیتهای اجتماعی بسیار زیادی در راستای حمایت از کشاورزان داشت.
در سالهایی که لئو میشلن به عنوان یک سناتور کار میکرد، او در مقابل بسیاری از پرسشهای اساسی موضع گرفت و در مقابل اقتصاد فنلاند خود را به چالش کشید تا سرانجام در پایان قرن 19 و با ورود به قرن 20 میلادی، رشدهای متعددی در اقتصاد اروپا صورت گرفت و اقتصاد فنلاند نیز رشد چشمگیری را تجربه کرد. لئو میشلن حتی در سیاستهای اقتصادی خود نیز همان اصول و قواعدی که در تجارتهای دیگر خود رعایت میکرد را مورد استفاده قرار میداد و تنها یک هدف را دنبال میکرد: ترقی یک فنلاند قوی و مستقل.
لئو میشلن به طور ویژه در جریان جداسازی ارزهای فنلاندی مارکا (markka) و روبل (rouble) اقدامات زیادی را صورت داد و همچنین در شکلگیری اولین بودجه سراسر کشور فنلاند نیز نقش داشت. به دنبال بهبود مشکلات موجود در زمینۀ ارز ملی کشور فنلاند، اقتصاد این کشور رشد چشمگیری را تجربه کرد و این رشد اقتصادی سبب شکلگیری پرسشهای زیادی در رابطه با زیرساختهای ملی شد و به طور همزمان لئو میشلن شروع به سرمایهگذاری در زمینۀ گسترش دریانوریهای زمستانی کرد و ویژگیهای آب و هوایی و طبیعی کشور فنلاند را به عنوان یک برگ برنده برای جذب گردشگر در نقاط مختلف این کشور در نظر گرفت. در همان سالها بود که کشور فنلاند اولین یخشکن تاریخ خود را به دست آورد.
لئو میشلن پس از اینکه آزمون کارشناسی ارشد خود را با موفقیت پشت سر گذاشت، بلافاصله در دانشگاه هلسینکی ثبت نام کرد. او میخواست در حوزه انسانشناسی، به ویژه زیبایی شناسی و ادبیات فعالیت داشته باشد، اما در نهایت تصمیم به تغییر رشته گرفت و وارد رشته قانون شد تا وارد حوزه خدمات داخلی شود. نمرات بسیار خوب لئو میشلن در رشته قانون باعث شکل گرفتن بخش مهمی از آینده کاری او شد و از طرفی هم شهرت زیادی در دانشگاه به دست آورد. لئو میشلن آموزشهای آکادمیک نظامی را پشت سر گذاشته بود و بسیار خوش اخلاق بود و تاثیر زیادی روی هرکسی که ملاقات میکرد داشت. علاوه بر این موارد، لئو میشلن همچنین یک بازیگر با استعداد، نویسنده و خواننده نیز بود.
در طول مدت زمانی که نئو میشلن در دانشگاه تحصیل میکرد، اوضاع کشور فنلاند تا حد زیادی سیاسی شده بود. با تغییراتی که در امپراطوری تزاری روسیه ایجاد شده بود، برای اولین بار در 50 سال اخیر کشور فنلاند توانسته بود دولت اختصاصی خود را تشکیل بدهد. از سوی دیگر، لئو میشلن به دنبال تحصیلاتش در دانشگاه و همچنین ملاقاتش با افرادی مثل سی. جی. استلندر (C. G. Estlander)، او موضع خود را به لیبرالیسم تغییر داده بود و همچنین در پی آن نهاد گفتمان Helsingfors Dagbladet را تشکیل داده بود. فعالیتهای لئو میشلن پیوسته از سوی روزنامههای سیاسی تحت پوشش قرار میدادند و میشلن تبدیل به یک چهره برجسته اجتماعی شده بود. او بعدها روزنامه لیبرال Finsk Tidning را راهاندازی کرد.
بعد از یک استراحت 10ساله، لئو میشلن باری دیگر وارد دنیای آکادمیک شد و اینبار کارنامه بسیار درخشانتری به عنوان پروفسور در دانشگاه هلسینکی به همراه داشت. لئو میشلن که حالا به عنوان یک پروفسور قانون شناخته میشد، سیاستهای روز کشور فنلاند را قبول نداشت و در راستای مقابله کردن با این سیاستها، در سال 1873 کتاب Om statsförbund och statsunioner را به چاپ رساند که سبب شکلگیری یک پروپاگندای بزرگ برعلیه سیاستهای روز دولتمردان فنلاند شد.
لئو میشلن در دوران پروفسوری خود، در زمینۀ سیاستهای داخلی حتی یک قدم پای خود را فراتر گذاشت و رهبری حذب لیبرال را به دست گرفت و همزمان به عنوان نمایندۀ لیبرالها وارد سنای فنلاند شد. فعالیتهای حذب لیبرال لئو میشلن باعث تقویت روحیه میهنپرستی و ملیگرایی مردم فنلاند شد. لئو میشلن تمام تلاش خود را میکرد تا کشور فنلاند بتواند به استقلال کامل برسد و از زیر سایه امپراطوری روسیه خارج شود. لئو میشلن در این زمینه ارتباطات بینالمللی زیادی داشت و مدام اطلاعات جدید از تغییرات سیاسی در سنت پترزبورگ را دریافت میکرد. به لطف ارتباطات قوی لئو میشلن در سطح بینالمللی، کشورهای دیگر چهرهای متفاوت از کشور فنلاند را مشاهده کردند و فنلاند توانست تا حد زیادی چهره مستقل و منحصر به فرد خود را در سطوح جهانی به دست آورد.
لئو میشلن یک کتاب دیگر به اسم فنلاند در قرن نوزدهم (Finland in the Nineteen Century) به چاپ رساند و در آن باری دیگر تلاش کرد که کشور فنلاند را به عنوان یک دولت-کشور مستقل به جهان معرفی کند. در بین مشارکتکنندگانی که در گردآوری این کتاب به نئو میشلن کمک کردند، نویسندگان و هنرمندان بزرگی مثل زاکاریاس توپلیوس (Zacharias Topelius) و آلبرت ادلفلت (Albert Edelfelt) حضور داشتند. این کتاب به مرور زمان به چندین زبان متفاوت ترجمه شد و در کشورهای مختلف به چاپ رسید.
در مقابل اما فعالیتهای سیاسی و ملیگرایانۀ لئو میشلن باعث لکهدار شدن اسم و شهرت او در روسیه شده بود. با ورود به قرن 20 میلادی، موجی از ملیگرایی روسیه را نیز فتح کرد که در نتیجه منجر به وقوع مشکلات جدید برای اوضاع فنلاند و موقعیت ویژهاش در امپراطوری روسیه شد. با اینکه لئو میشلن از دهه 1890 میلادی سنای فنلاند را ترک کرده بود، او همچنان فعالیتهای سیاسی بسیار زیادی داشت. در نهایت، لئو میشلن که به تازگی وارد حزب مشروطه شده بود، از سوی دولت مرکزی به عنوان جداییطلب شناخته شد و تبعید شد.
تبعید لئو میشلن تنها یک سال طول کشید. در نهایت او پس از بازگشت از بعید مورد استقبال گستردۀ مردم فنلاند قرار گرفت و به عنوان یکی از مدافعین بزرگ حقوق فنلاند شناخته شد. در سالهای بعد از تبعید، لئو میشلن باری دیگر فعالیت سیاسی خود را از سر گرفت و اینبار در اولین پارلمان فنلاند، به عنوان عضوی از حزب مردم سوئد، وارد پارلمان شد. حزب مشروطه که تا قبل از تبعید لئو میشلن فعالیت داشت، حالا به چند حزب کوچکتر تقسیم شده بود و حزب مردم سوئد نیز یکی از آنها بود. لئو میشلن همچنین مجددا وارد سنای فنلاند شد و در آنجا طوری فعالیت میکرد که امروزه خیلیها آن را با نخست وزیران امروزی مقایسه میکنند. او در سال 1931، درست قبل از مرگش، باری دیگر عضویت خود در پارلمان فنلاند را تمدید کرده بود.
بهترین توصیف از شخصیت لئو میشلن در شهری از شاعر فنلاندی، اینو لینو (Eino Leino) آمده است که لئو میشلن را به عنوان “رهبر یک ملت مظلوم” معرفی میکند. لئو میشلن در زمان وفات خود محبوبیت بسیار زیادی نزد مردم فنلاند داشت. در گزارشها آمده است که پس از خاکسپاری او، بیش از 600 تاج گل روی مقبره او رها شده بود.