دانلود اپلیکیشن اندروید

نقد و بررسی بازی Little Nightmares

نقد و بررسی بازی Little Nightmares

تصور کنید که لباس زردی پوشیدید و با قد ۳۰ سانتی‌متری خود در ترسناک‌ترین کابوس‌های خود قدم می‌زنید و سعی می‌کنید که زنده بمانید …

سلیقه با سلیقه فرق می‌کند؛ چیزی که من را می‌ترساند ممکن است برای شما شوخی باشد. البته شاید بهتر باشد به‌جای سلیقه از واژه ترس استفاده کنیم. ترس یکی از قدیمی‌ترین صفات فاعلی بشر است و همین صفت، موضوعات مختلف را به طبقه‌بندی‌های بی‌انتها تقسیم می‌کند. به همین دلیل ترس اسلشر، ترس کیهانی، ترس روان‌شناختی و انواع و اقسام فوبیا شکل می‌گیرند و هویت یک فرد را می‌سازند. از همین رو استفاده از لغتی مثل «چرک» برای توصیف یک بازی کمی عجیب به نظر می‌رسد اما باید باور کنید که «کابوس‌های کوچک» به معنا واقعی کلمه، چرک است.

از لحظه‌ به ‌لحظه آن عواطف مریض بیرون می‌ریزد و قرار گرفتن در دنیای کودکانه، آن را مریض‌تر می‌کند. با نگاهی دقیق‌تر به معانی پشت پرده آن کم‌کم حالتان از خودتان و بشریت به هم خواهد خورد. اینکه با کمی ریزبینی می‌توانید کودک‌آزاری و برده‌داری را در بازی ببینید دقیقاً همان نکته‌ای است که باعث می‌شود بازی را چرک خطاب کنم.

لباس زرد

داستان با بچه‌ای به نام «سیکس» شروع می‌شود و پس از دیدگاهی کابوس‌وارانه سر از خواب برمی‌دارد. محل استراحت دخترک چمدانی است در گوشه‌ای زنگ‌زده که خیلی زود حواس را به سمت یک معدن، زیردریایی یا کشتی می‌برد (با این که جنسیت سیکس مشخص نیست؛ فرض را روی مؤنث بودنش می‌گذاریم). دیری نمی‌پاید که دخترک با صحنه ناخوشایند یک چهارپایه و مردی آویزان از سقف روبه‌رو می‌شود و در همین حال حسی عجیب سراسر بدن ما را فرا می‌گیرد.

این حس دقیقاً به این نکته اشاره می‌کند که این بازی تجربه‌ای متفاوت در میان سیل عظیمی از داستان‌های ترسناک خواهد بود. بازی با مکانیک‌های پیش‌پاافتاده‌ای چون فندک، چراغ‌قوه یا نگه‌داشتن اجسام اقدام به داستان‌گویی و حل کردن معما می‌کند. اکثر معماهای بازی خلاصه می‌شوند در هل‌دادن یک‌ شی، فرار کردن به نقطه خروجی و درنهایت سکانس تعقیب و گریز انتهای مرحله که در بعضی مواقع فوق‌العاده سینماتیک طراحی‌ شده‌اند. البته این معماها به خاطر ریشه‌های گیم‌پلی بازی دچار مشکلی به نام آزمون ‌و خطا می‌شوند اما خب بازی کوتاه‌تر از آن چیزی است که بخواهیم از آن دل‌سرد شویم. کل تجربه بازی به همراه محتوای اضافه‌اش در هشت‌تا دوازده ساعت خلاصه می‌شود اما نقطه مورد توجه، نمادگرایی‌های بیش‌ازاندازه بازی در تفسیر واژه ترس است.

بگذارید خیلی خودمانی با این قضیه برخورد کنیم، «کابوس‌های کوچک» با پایان‌بندی فوق‌العاده چرک و مریضش قلبم را شکست. شاید نمونه‌این میزان از بی‌رحمی را تنها در بازی Soma دیده باشم اما بازی به‌اندازه‌ای بی‌رحم است که در انتها چشمانتان را خیس و قلبتان را خالی می‌گذارد. البته این احساس که با دنیا نمی‌توان عوضش کرد ارزشش از معانی و مفهوم پشت آن بیشتر است و تا به خودتان بیایید دچار یاس فلسفی شده‌اید. نمادهایی نظیر بیگاری، آزار و بردگی کودکان، نظام‌های سرمایه‌داری، مصرف‌گرایی و تمام چیزهایی که در دنیای واقعی اتفاق می‌افتند و هیچ‌کس برای رفع آن‌ها کاری انجام نمی‌دهد. «کابوس‌های کوچک» در همه این نکات صریح و بی‌رحم عمل می‌کند و تا حداقل یک هفته بعد از اتمام مغزتان را مشغول نگه می‌دارد. این فکر مشغولی هم تنها به مسائل اجتماعی خلاصه نمی‌شود و تصویر آشپزها، بانو کشتی و نگهبان دست درازش کابوس شب‌هایتان خواهد شد.

قدم‌های ساکت

تمام چیزهایی که در دو پاراگراف بالا خواندید به‌احتمال بسیار از طرفداری نویسنده متن نشئت می‌گیرد و خیلی نمی‌شود به آن اتکا کرد. اگر این تصور را داشته باشید کاملاً حق با شما است اما فقط می‌خواهم به نکاتی اشاره‌کنم که امروزه در کمتر بازی‌ای با آن‌ها برخورد خواهید کرد. اولین دلیل برای خاص بودن داستان «سیکس» تقسیم شدنش به دو بخش کلی و روایی است. اگرچه تبدیل بخش دوم بازی محتوای اضافه برای فروش بیشتر تا حدودی روی اعصابم است اما واقعاً نکته‌ای نیست که بخواهیم به آن خرده بگیریم. نیمه دوم داستان که از نظر روایی دقیقاً هم‌زمان با داستان «سیکس» رخ می‌دهد یکی از بهترین روایت‌های موازی ممکن است.

سیکس در طول داستان با کودکی در لباسی آبی برخورد می‌کند که در بعضی مواقع به کمکش رسیده و حتی او را از مرگ نجات می‌دهد. سه بسته الحاقی بازی داستان این کودک بی‌نام را به دردناک‌ترین شکل ممکن روایت می‌کنند و درنهایت ضربه‌ای به شما می‌زنند که اصلاً انتظارش را نداشتید. این پیچش داستانی که به بهترین شکل ممکن در بازی پیاده شده است به‌اندازه‌ای زیبا، کثیف و مریض پیاده‌سازی شده است که پس از اتمام بازی از خودتان متنفر خواهید شد و درعین‌حال منتظر نسخه بعدی خواهید بود.

از طرفی طراحی هنری بازی و پالت‌های رنگی یک‌نواختش انقدر به کشتی و محیط بازی رنگ بخشیده است که حد و اندازه ندارد. این در حالی است که تم غالب بخشی از بازی آبی است، بخشی دیگر نارنجی و بخشی دیگر سیاهی مطلق. حال انتخاب رنگ زرد به‌عنوان پوشش «سیکس» به‌اندازه‌ای هوشمندانه به نظر می‌رسد که همیشه قادر خواهید بود او را از محیط تفکیک کنید. تقریباً هیچ‌گاه کاراکتر را در میان محیط‌های پر جزییات بازی گم نخواهید کرد و این نکته‌ایست که خیلی از سازندگان به آن توجه نمی‌کنند. صداهای محیطی در کنار رنگ‌بندی، به‌اضافه موسیقی امبینت بازی بهترین ترکیب مریضی هستند که تا مدت‌ها تجربه خواهید کرد و همین موضوع بیشتر از چیزی است که بازی‌هایی مانند «اوت لست» به آن می‌رسند. «کابوس‌های کوچک» در کنار تمام سادگی‌هایش پر از مفهوم است و همین موضوع او را از دیگر بازی‌های مشابهش متمایز می‌کند. همه این‌ها را داشته باشید تا به جمع‌بندی پایانی‌ برسیم.

کارخانه تولید گوشت خوراکی

در بخشی از بازی «سیکس» در گودالی می‌افتد که پر از کفش است. کفش‌هایی که با بی‌نظمی روی‌ هم تلنبار شده‌اند و دو برداشت می‌توان از آن‌ها کرد. برداشت اول اشاره به گورهای دسته‌جمعی در زمان جنگ‌های جهانی است. این بخش از بازی را دقیقاً کنار عکس‌های جنگ جهانی اول قرار دهید تا به مستقیم بودن این اشارات پی ببرید. اگر نمی‌دانید، در زمان جنگ جهانی یکی از بزرگ‌ترین مشکلات نیروهای کفن‌ودفن این بود که هیچ ایده‌ای در مورد از بین بردن لباس‌های کشته‌شدگان وجود نداشت. درنتیجه گودال‌های عمیقی در زمین حفر می‌شد و کفش‌ها و متعلقات کشته شدگان در آن‌ها دفن می‌شد.

اگر خیلی دنبال اخبار باشید هر از چند گاهی می‌شنوید که فردی به‌صورت کاملاً اتفاقی یکی از این گورستان‌های کفش را پیداکرده است. این نکته که بازی پر از موجودات کودک‌وار سرگردان است به‌ اضافه این کفش‌ها برداشت دوم ماست که به شکل بسیار مریضی این سطح از خشونت علیه انسان‌ها را گوشزد می‌کند. «کابوس‌های کوچک» عنوانی صریحی است که بی‌حد و مرض به انتقاد از رفتارهای شبه انسانی ما می‌پردازد. رفتارهایی که بیشتر خوی حیوانی ما را نشان می‌دهند و این موضوع چرک‌تر از این حرف‌هاست که بخواهیم آن را تبدیل به یک بازی بکنیم. با این ‌حال استودیو «تارزیر» موفق به تبدیل این مفاهیم به تجربه‌ای خارق‌العاده شد که می‌توان از آن درس‌های زیادی گرفت. این آزادی بیان و برداشت، امروزه در کمتر بازی یافت می‌شود و از همین رو تصویر گورستان کفش، اولین خاطره بدی است که از «کابوس‌های کوچک» خواهید داشت.

این کابوس‌ها تمام نمی‌شوند و با پیشروی در بازی فقط بد و بدتر می‌شوند و درنهایت زخمی کهنه روی قلبتان جای می‌گذارند. تجربه‌ای که تنها با خرد شدن تمام احساساتتان قابل‌درک خواهد بود. از معصومیت یک کودک گرفته تا بلوغ و بی‌رحمی همان کودک که اکنون بزرگ‌سالی بی‌رحم است.

سخن آخر

 «کابوس‌های کوچک» بدون شک یکی از بهترین عناوینی است که می‌توانید در سبک «ترس و بقا» تجربه کنید. تجربه‌این بازی در کنار تمام محتویات اضافه آن می‌تواند تا ساعت‌ها سرگرمی و همچنین تفکر را به شما هدیه دهد که پیشنهاد می‌کنم به هیچ‌وجه آن را از دست ندهید.

9 از ۱۰
امتیاز کارو تک
منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو