دانلود اپلیکیشن اندروید

نقد و بررسی فیلم «مرد بازنده» | بدون شلیک یک تیر!

نقد و بررسی فیلم «مرد بازنده» | بدون شلیک یک تیر!

بدون شک می‌توان گفت که یکی از دکوراتیوترین کارنامه‌های کاری چند سال اخیر سینما مربوط به محمدحسین مهدویان است؛ این فیلم‌‌نامه‌نویس و کارگردان پرسروصدای سینمای ایران در سال ۱۳۹۶ به صورت رسمی برای اولین بار با فیلم «ایستاده در غبار» اولین فیلم بلند خود را وارد پرده‌ سینما کرد که از همان ابتدا، کار او با نظرات ضد و نقیض زیادی همراه بود. اما از همان ابتدا مشخص بود که مهدویان به دنبال پیدا کردن سبک خودش است؛ یا حداقل اینطور به نظر می‌رسد. با گذشت سال‌ها و اکران‌های پشت سر هم فیلم‌های مهدویان، او نشان داد که او به پیدا کردن سبک خودش اهمیت نمی‌دهد و بیشتر به دنبال ایجاد تجربه‌های جدید در سینمای ایران است.

طی این چند سال اخیر، سالی نبوده است که مهدویان فیلم جدیدی را به سینما نیاورد. «ماجرای نیمروز»، «لاتاری»، «ماجرای نیمروز ۲: رد خون» و «درخت گردو» که همگی فیلم‌هایی با محوریت‌های پرحاشیه بودند و امسال هم این کارگردان با فیلم جدیدش یعنی «مرد بازنده» نوروز ۱۴۰۰ را به اسم خود مزین کرد. «مرد بازنده» نسبت به دیگر فیلم‌های او محوریتی داشت که کمتر حاشیه‌ای را ایجاد می‌کند؛ با تأکید مجدد می‌گویم که «مرد بازنده» هم حاشیه‌های خودش را داشت اما در مقایسه با دیگر فیلم‌های او، کمتر این موضوع احساس می‌شد.

اما جدیدترین فیلم مهدویان چطور بود؟ آیا این فیلم ارزش تماشا کردن دارد؟ در ادامه به نقد و بررسی فیلم مرد بازنده می‌پردازیم.

پاسپورت قصبی

موضوعی که از ابتدا نظر شما را جلب می‌کند، جواد عزتی است. اصلا مهدویان این بار به دنبال بستن قاب‌های عمیق مثل «درخت گردو» نبود و هیچ لانگ شات عجیب و غریبی در کار نیست که در آخرین تلاش‌های بازیگر نقش اول، به خاطر زیبایی قاب بخواهیم از بین لذت بردن از تماشای قاب یا تماشای واکنش بازیگر انتخاب کنیم. تمام قاب‌ها مستقیما به جواد عزتی ختم می‌شود که نشان می‌دهد این بازیگر باید بار زیادی را به دوش بکشد. اما آیا او توانسته است این بار سنگین را به دوش بکشد؟

برای جواب دادن به این سؤال در ابتدا باید بگویم که به نظرم جواد عزتی یکی از آماده‌ترین بازیگر‌های ایرانی است که تا سال‌های آینده می‌تواند به درجه‌‌های بالایی برسد و در حال حاضر یکی از پرکارترین آن‌ها است و نشان داده که هر نقشی را می‌تواند با استعداد خارق‌العاده خود، به‌راحتی بازی کند. در این فیلم او نقش سرهنگی سال‌خورده اما کارکشته را بازی می‌کند که برای پرده‌برداری از راز قتل یکی از افراد مهم و به ظاهر خیرخواه مملکت که خود سرمایه‌دار قدرتمند و پرنفوذی است، وارد ماجراهای عجیب و غریبی می‌شود.

عزتی در این میان با مشکلات خانوادگی خودش هم دست‌وپنجه نرم می‌کند و شاید جذاب‌ترین بخش بازی عزتی زمانی است که او با صورت و بازی زیرپوستی‌اش نشان می‌دهد که کدام لحظه درگیر زندگی کاری‌اش و کدام لحظه درگیر زندگی خانوادگی خودش است. در طول فیلم صحبت کوتاهی راجع به زن فقید سرهنگ احمد خسروی (با بازی جواد عزتی) می‌شود و با این که همان اشاره کوتاه هم به اندازه کافی دراماتیک است، اما احمد به هیچ وجه احساساتش راجع به فوت همسرش را بروز نمی‌دهد؛ اما نقطه عطف ماجرا، بازی فوق‌العاده عزتی و نشان دادن انزوا و تنهایی‌اش در تک تک قاب‌های این فیلم است که به‌راحتی از این قاب‌ها، قابل تشخیص است.

البته بازی خوب تنها به عزتی ختم نمی‌شود و تک تک بازیگرهای این فیلم تلاش خود را می‌کنند تا بهترین اجرای خود را به نمایش بگذارند اما در نهایت این عزتی است که بالای همه این افراد ایستاده و آن‌ها را به سمت بازی بهتر هدایت می‌کند و حتی بعضی اوقات به خاطر وجود جواد عزتی در سکانس‌های مختلف که حتی در این سکانس‌‌‌ها نه دیالوگی دارد و نه بازی خاصی، بازی دیگر افراد هم دیده می‌شود و انگار زما‌ن‌هایی که عزتی در قاب وجود دارد، آن‌ها به ناچار بازی بهتری از خود ارائه می‌دهند؛ البته بودن جواد عزتی به طور تقریبی در تمام قاب‌ها، چندان روی این موضوع بی‌تاثیر نیست.

عزتی نقش سرهنگی کله‌شق را بازی می‌کند که شخصیت‌پردازی او گاهی ضد و نقیض است. برایم سخت بود که متوجه شوم او تابع قوانین است یا کاملا برعکس آن. در سکانس‌‌های ابتدایی فیلم، زمانی که سرهنگ خسروی به خانه پسرش می‌رود، از او می‌خواهد که خودرویش را از جلوی تابلوی حمل با جرثقیل جابه‌جا کند و پسرش با گفتن دیالوگ: «تو فکر کردی هر کی تابلو رو اینجا گذشته خداست»، سعی دارد تا کمی عمقی به جنبه قانون‌مدار شخصیت احمد خسروی بدهد؛ اما تنها چند سکانس بعد و تقریبا تا آخر فیلم این موضوع بارها و بارها توسط خسروی نقض می‌شود. انقدر زیاد که حتی تا اواخر فیلم چند نفر به او می‌گویند که: «باز دست از این کله‌شق بازیات برنداشتی؟». الان چه شد؟ آخرسر این شخصیت مقید به قانون است یا نه؟ اما کمی جلوتر متوجه می‌شوید که او هر چقدر در حرفه کاری خودش سعی دارد خارج از سایه قانون کارهای مختلف انجام دهد اما در چارچوب خانوادگی، او همیشه سعی کرده تا پدری مقید به قانون و اخلاق‌مدار به نظر برسد.

یکی از موضوعاتی که مهدویان سعی کرده به خوبی به آن بپردازی اما همواره در پیاده‌سازی آن ناموفق بوده، اضافه کردن درد انسانی به کارکتر عزتی است. سکانس ابتدایی این فیلم با دندان درد سرهنگ احمد خسروی شروع می‌شود؛ این دندان درد به قصد اضافه کردن درد انسانی به شخصیت اصلی اضافه شده است اما به جز چند سکانس طنز یا حس همدردی کوتاه زیر یک ثانیه، هیچ کاری برای فیلم انجام نمی‌دهد. انگار که مهدویان نمی‌دانسته که می‌خواهد با این المان بکند. این المان تقریبا به هیچ دردی نمی‌خورد و جای اضافه‌اش به خوبی در این فیلم احساس می‌شود.

حتی اضافه شدن کمدی هم در فیلم بعضی اوقات ممکن است در سالن سینما منجر به چند خنده شود اما در نهایت می‌توان به چشم جای اضافه نگاهش کرد. انگار که مهدویان دقیقا نمی‌داند که چه وقتی باید سکانس کمدی را به فیلمش اضافه کند. فیلم نمی‌تواند سکانس‌های کمدی را قابل قبول پیاده‌سازی کند؛ به خصوص زمان‌هایی که سرهنگ احمد خسروی این کار را انجام می‌دهد. انگار که کارکتر عزتی دوست ندارد این دیالوگ‌های کمدی را بیان کند و با زور اسلحه بالای سرش این کار را انجام می‌دهد.

یکی از ناامیدی‌هایم در فیلم‌نامه زمانی بود که به نظر می‌رسید به خاطر زندگی کاری‌اش قرار است در فریم فیلم دچار مشکلات خانوادگی شود اما این مشکلات تنها به چند کشمکش لفظی بین او و پسرش و یادآوری خاطرات گذشته بود که در نهایت هیچ‌کدام به چالش واقعی برای شخصیت اصلی منتهی نشد و شاید همین موضوع باعث شد تا کمی بخش خانوادگی داستان را نادیده گرفته و بیشتر دلم را به بخش جنایی داستان خوش کنم که البته بخش جنایی داستان هم چند ایراد جزئی داشت اما به طور کلی همان بخشی بود که تماشای این فیلم را بسیار لذت‌بخش‌تر می‌کرد.

قربانی صداقت

فیلم از همان ابتدا و به راحتی شما را در بخش معمایی قرار می‌دهد. داستان به خوبی مخاطب را درگیر روایتی خطی اما هیجان‌‌انگیز می‌کند که به راحتی و تا انتهای فیلم مخاطب را در کنار خود نگه‌میدارد. در ابتدای فیلم با این که شروع طوفانی دارد، ممکن است فکر کنید که روایت نمی‌تواند درگیرکنندگی‌اش را تا انتها حفظ کند اما خوشبختانه این اتفاق تا آخر فیلم و به خوبی می‌افتد و به مرور این موضوع را حس می‌کنید که معمای فیلم یکی پس از دیگری حل می‌شوند و شاید همین هم بزرگ‌ترین نقطه قوت این فیلم باشد.

با این که خیلی از اوقات حس می‌کنید که معمای فیلم شما را سردرگم کرده و نمی‌دانید که چطور باید نسبت به آن واکنش نشان دهید اما کم کم و با روایتی خطی اما آرام، فیلم یکی پس از دیگری جواب معماها را از راه‌های مختلف در اختیار شما قرار می‌دهد. کارگردان به خوبی فهمیده است که چگونه باید لحظات مهم و حساس حل شدن معماها را به تصویر بکشد. به طوری که لحظه‌های رونمایی از جواب معماها، تافته جدابافته‌ای از دیگر لحظات داخل فیلم هستند.

ایراد منطق به طور کلی از فیلم‌های ایرانی جداشدنی نیست. این فیلم هم چند ایراد منطقی دارد که خیلی از آن‌ها را می‌توان نادیده گرفت. اما راجع به داستانی صحبت می‌کنیم که آدم بدهای آن دست به هر کاری می‌زنند و هرگونه خلافی برای آن‌ها قابل انجام است؛ یکی از موضوعاتی که فیلم روی آن خیلی مانور می‌دهد، این است که فیلم در جنایی‌ترین شکل ممکن روایت شده اما حتی یک تیر از اسلحه کسی در این فیلم خارج نمی‌شود. این در حالی است که آدم بدهای داستان که آدم کشتن حتی پلیس برایشان کاری ندارد، چگونه کارکتر عزتی توانست کل فیلم را بدون برداشتن حتی یک خراش زنده بماند؟ یعنی آدم‌ بدهای خطرناک داستان انقدر آبکی بودند که تنها خدشه‌ای که به زندگی کارکتر عزتی وارد کردند، قفل کردن در روی او داخل حمام و به هم ریختن وسایل خانه‌اش است؟

باران‌های ضدلغزش

از لحاظ فنی فیلم در جایگاه بسیار خوبی قرار دارد. فیلم‌برداری فیلم بسیار جذاب است اما این جذابیت در جایگاه خودش است؛ نه بیشتر و نه کمتر. یعنی قرار نیست که قاب‌بندی‌های خارق‌العاده و چشم‌نوازی در این فیلم ببینید و این‌بار هنر قاب‌بندی تماما فدای روایت شده است و دوربین همیشه در جایی قرار گرفته است که به راحتی بتوانید متوجه شوید که داخل فیلم چه چیزی جریان دارد که بتوانید به تمام کارکترها و رویدادهای جریان داخل فیلم اشراف داشته باشید. هر چند که بعضی اوقات جای خالی قاب‌بندی‌های جذاب احساس می‌شود اما اگر زیاد اهل قاب‌بندی‌های هنری نیستید و بیشتر تصویر کلی را در نظر می‌گیرید، فیلم بسیار رضایت‌کننده خواهد بود.

جلوه‌های طبیعی فیلم هم خیلی خوب پیاده‌سازی شده است. در فیلم تهران بارانی را می‌بینیم و با توجه به این که طی چند سال اخیر بارانی در تهران به شدت داخل فیلم نباریده است و تقریبا در اکثر اوقات در فیلم از این سکانس بارانی استفاده شده است، انتظار داریم که تیم طراحی صحنه از جلوه‌های طبیعی استفاده کرده باشند که باید اعتراف کرد، این کار را به خوبی انجام داده‌اند.

بعضی از سکانس‌های تصادف در فیلم انقدر خوب پیاده‌سازی شده است که حس استرس را به خوبی منتقل می‌کنند؛ هیچ چیز عجیب و غریب یا هالیوودگونه‌ای در این سکانس‌های تصادف وجود ندارد اما به راحتی و اگر حتی یک تصادف هم در زندگی خود داشته باشید، آن حس عجیب و هولناک تصادف کردن به خوبی برایتان تداعی می‌شود. البته تیم طراحی صدا در این بخش کار خود را به خوبی انجام داده‌اند و در دیگر سکانس‌ها هم تمام تلاش خود را کرده‌اند که با میکس درست صداها، حس‌های مختلفی را به مخاطب انتقال دهند و مهم‌ترین و بهترین بخش کار طراحی صدا را در سکانس ریل قطار دیده‌ایم.

بی چتر نجات

فیلم «مرد بازنده» سعی و تلاش زیادی می‌کند تا متفاوت‌ترین فیلم نوین سینمای ایران باشد اما در نهایت می‌توان به آن لقب فیلم خوب و ارزش تماشا را داد. ایرادات «مرد بازنده» کم نیست اما می‌توان با چشم‌پوشی کردن از آن‌ها از تماشای فیلم لذت برد. ریتم فیلم به خوبی از ابتدا تا انتها حفظ می‌شود و همانطور که گفتم، جواد عزتی انقدر در «مرد بازنده» درخشان است که به راحتی می‌توانید تنها با دیدن بازی او تجربه‌ای لذت‌بخشی را از این فیلم داشته باشید. مهدویان طی چند سال اخیر کمی سینمای بی‌هویت را دنبال کرده است اما این بی‌هویتی هم منجر به تولید کارهای باکیفیت (درحداقل معیار) شده است. اما باید در نظر داشته باشید که این فیلم، از معدود فیلم‌های جنایی ایرانی است که المان‌های جنایی را بسیار جدی‌تر از آن چیزی که فکر می‌کنید، گرفته است.

ایراداتی که در این نقد و بررسی گفته شد در حدی است که اگر بخواهم از ده نمره به این فیلم نمره بدهم، نمره کامل را از آن بگیرد اما نه به اندازه‌ای که بخواهم آن را فیلمی ضعیف خطاب کنم؛ نه اصلا! فیلم «مرد بازنده» به هیچ‌وجه فیلم ضعیفی نیست و حتی اگر بخواهم در مقیاس فیلم‌های هم‌سبک و هم‌خون خود قرار بدهم، شاید یکی از بهترین‌ها باشد. اما ایا «مرد بازنده» بهترین فیلم مهدویان است؟ نه! قطعا نه. مهدویان باید در فیلم بعدی کارنامه خود فیلم بهتری بسازد تا بتواند آن احترام و اعتبار خود را حفظ کند چون طی چهار سال اخیر، مهدویان فیلم‌هایش پر از نظرات ضد و نقیض بوده است. هر چند که «درخت گردو» جذابیت خودش را داشت اما «شیشلیک» قطعا یکی از راحت‌ترین فیلم‌های سینما برای به دست فراموشی سپرده شدن است.

نظر شما راجع به فیلم «مرد بازنده» چیست؟

7 از ۱۰
امتیاز کارو تک
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو