دانلود اپلیکیشن اندروید

نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption 2

نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption 2

ماجراجویی توام با خیانت، خون و البته خلط سیاه!

وقتی راکستار بازی می‌سازد، قطعا آن بازی یکی از جریان‌سازترین بازی‌های سال می‌شود و در سال ۲۰۱۸ باز هم راکستار این جریان‌سازی را انجام داد و قسمت دوم «رستگاری مرگ سرخ» یا Red Dead Redemption 2 را منتشر کرد. بازی که حتی برای راکستار هم استانداردهای جدیدی را وضع کرد و می‌توان به این بازی نگاهی به آینده بازی‌های ویدیویی انداخت و حالا که ۴ سال از انتشار این بازی می‌گذرد، هنوز بازی نتوانسته است که حس و حال این بازی را منتقل کند و Red Dead Redemption 2 که نزدیک به پنج سال از انتشار آن می‌گذرد، بی‌رقیب باقی مانده است.

در ادامه به نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption 2 می‌پردازیم. با کاروتک همراه باشید.

طنابی دور کلاه

در کنار داستان فوق‌العاده بازی، گیم‌پلی بازی نیز دست‌خوش یک تمیزکاری و پولیش حسابی شده است. تمام کارهای لذت‌بخشی که می‌توانستید در قسمت قبلی انجام دهید را به خاطر دارید؟ در این قسمت همگی این المان‌ها دست‌خوش یک سری تغییرات بوده‌اند که همه آن‌ها را بهتر کرده است. به عنوان مثال سیستم Deadeye در بازی با این‌که تغییر چندانی نکرده است، اما دست‌خوش یک پولیش حسابی بوده و با اضافه شدن انیمیشن‌های روان‌تر در این سیستم، جذابیت آن دوچندان شده است.

سیستم شوتینگ بازی نیز به شدت سرحال‌تر و جذاب‌تر از گذشته شده است. به عنوان مثال در قسمت قبلی بعضی انیمیشن‌ها در شوتینگ کمی خشک و غیرواقعی بودند، اما این بار راکستار هیچ حرف دیگری برای گفتن نذاشته است و بخش شوتینگ بازی هم اکنون یکی از جذاب‌ترین و قوی‌ترین المان‌های موجود در بازی است. این موضوع به راحتی در مبارزه روی اسب‌ها احساس می‌شود. وقتی که سوار بر اسب هستید و قصد دارید چند دشمن از پا درآورید، در ابتدا احساس می‌کنید که سیستم انیمیشن شوتینگ بسیار غیرمنطقیست اما بعد از یکی دو ساعت گذر از گیم‌پلی بازی احساس می‌کنید که تازه با منطق این بخش آشنا شده‌اید و می‌خواهید که اوقات بیشتری را بر روی اسبتان سپری کنید!

از آنجا که صحبت از اسب شد، سیستم باندگیری با اسب در این قسمت نیز وجود دارد. البته یک سری تغییرات خوبی نیز در آن وجود دارد. وقتی سطح باند با اسبتان به مرور بالاتر برود به نوعی با اسبتان رفیق شده‌اید. در یکی از صحنه‌های بازی وقتی اسبتان مورد سرقت قرار می‌گیرد، اگر با اسبتان به اندازه کافی سطح باند داشته باشید، اسبتان با ضربه مهیبی، سارقان را بر روی زمین می‌کوبد و به سمت شما برمی‌گردد.

گشت و گذار در محیط بازی به شدت نقش پررنگ‌تری نسبت به نسخه قبلی پیدا کرده است و بار دیگر راکستار تمرکز زیادی بر روی ساخت یک دنیای بزرگ برای بازی گذاشته است که کاملا نیز موفق بوده است. دنیای این بازی به اندازه‌ای بزرگ است که شاید مدت‌های طولانی بگذرد تا احساس کنید که شاید فقط یک ذره، نقشه بازی برایتان تکراری شده باشد و یا به بقیه بگویید: “من جای جای این نقشه را از حفظم!” .  البته این گشت و گذار در محیط بازی به این معنا نیست که تمام اوقات خود در بازی شما سوار بر اسب خود به دنبال ماموریت‌های خود هستید؛ بلکه به صورت اتوماتیک، ماموریت‌هایی داخل بازی برای شما تولید می‌شود که می‌توانید از آن‌ها به طور کامل عبور کنید و یا این که آن‌ها را انجام دهید و حین راهی که برای ماموریت‌تان سپری می‌کنید چند میان‌پرده ببینید و چند دیالوگ بشنوید و یا درگیر اسلحه‌بازی شوید.

جذابیت این دنیای بزرگ فقط به گیم‌پلی زیبای آن بسنده نمی‌کند و باید اعتراف کنم که گرافیک و طراحی محیط نیز جذابیت مخصوص خود را برای بازی فراهم کرده است. البته نباید این موضوع را فراموش کرد که یک سری بافت‌ها در بازی آن‌طور که انتظار می‌رفت، خروجی خوبی نداشته‌اند. اما با توجه به وسعت دنیایی که راکستار ساخته است، چنین اشکالاتی کاملا طبیعی است و حقیقتا نمی‌توان به آن‌ها خرده گرفت.

انیمیشن‌هایی که برای میان‌پرده‌ها استفاده می‌شود به قدری طبیعی و گیراست که فکر نکنم در تمام طول بازی، یک میان‌پرده را به راحتی رد کنید. البته این موضوع که صداگذاری‌های صداپیشه‌های بازی بسیار جذاب و به یاد ماندنی است نیز تاثیرگذار است. کارگردانی سکانس‌هایی که خلاف‌کاران در حال صحبت با یک‌دیگر هستند، به قدری جذاب و دوست داشتنی است که بعضی اوقات فقط به صفحه خیره می‌شوید و به صداها گوش می‌دهید تا لهجه زیبایی که شخصیت‌ها دارند را با دقت بشنوید.

دوئل با یارخودی

“اونا به سختی مارو تعقیب میکنن چون ما سمبل تمامی چیزهایی هستیم که ازش وحشت دارن”

اگر فراموش کرده‌اید که موسیقی‌های وودی جکسون چقدر جذاب و زیباست، اشکالی ندارد. چون این بار نیز وودی جکسون به سری بازگشته است تا یک آلبوم موسیقی فوق‌العاده گوش‌نواز را به مخاطبان ارائه دهد. موسیقی‌ها به قدری قدرت‌مند هستند که در TGA امسال همه انتظار این که جایزه بهترین آلبوم موسیقی و بهترین موزیسین سال به Red Dead Redemption 2 و وودی جکسون تعلق بگیرد را داشتند.

به نظر می‌رسد که راکستار عادت کرده است که قائده بازی را به روش‌های مختلف به هم بریزد و در این بازی هم چنین مسئله‌ای صورت گرفته است. حتی در موزیک‌های وودی جکسون این موضوع به راحتی احساس می‌شود. با این که آلبوم بازی سبک وسترنی دارد اما رگه‌های الکترونیک در آن به وضوح احساس می‌شود که موسیقی بازی را بسیار شنیدنی‌تر از قبل می‌کند. بارها در طول بازی شاهد صحنه‌ها و اتفاقاتی هستیم که در کمتر مواقعی در تاریخ بازی‌های ویدئویی اتفاق افتاده است. در طول بازی خصوصا در المان‌های داستانی، راکستار به نحوی تغییرات ریسکی بر روایت داستانی بازی زده است که حقیقتا، اگر بازی را شاهکار بنامیم، به لطف این تغییرات ریسکی است.  شاید بزرگترین ریسک راکستار برای Red Dead Redemption 2 را، باید داستان بازی در نظر بگیریم که چند سال به اتفاقات قسمت قبلی باز می‌گردد. کسانی که قسمت قبلی را بازی کرده باشند حتما به یاد دارند که چه اتفاقاتی بر سر شخصیت‌هایی همچون جان مارستون، داچ و بیل ویلیامسون می‌افتد. انتهای قصه گروه خلافکار داچ از همین ابتدا مشخص است، اما راکستار یک لحظه به شما اجازه نمی‌دهد حس کنید که داستان بازی برای شما جذابیتی ندارد و چیدمان لایه‌های داستانی بازی به استادانه‌ترین شکل ممکن توسط راکستار انجام شده است!

حالا بد نیست که حین نقد و بررسی بازی به یک حرکت جالب راکستار در بازی‌های اخیرش بپردازیم. اگر Grand Theft Auto V را بازی کرده باشید، حتما به خاطر دارید که در ابتدای ورود شخصیت Trevor به بازی، او مغز یکی از شخصیت‌های بازی را زیر پای خود له می‌کند. او به قدری خشن این کار را می‌کند که تکه‌ای از مغز این شخصیت فرعی زیر کفش ترور می‌چسبد. آن شخصیت بدبخت مفلوک در حقیقت کرکتر جاناتان از Grand Theft Auto IV است که این‌گونه به دستان ترور کشته شد! در Red Dead Redemption 2 نیز سعی شده است تا کمی شخصیت قسمت قبلی به سخره گرفته شود، اما به طرز کاملا متفاوتی. در ساعت اولیه بازی ماموریتی به شما محول می‌شود که یک شخصیت آشنا را نجات دهید. شخصیتی که برای ما بسیار محبوب اما داخل بازی آن‌چنان محبوبیتی در بین دیگران ندارد. درسته! جان مارستون! زن جان از آرتور خواهش می‌کند که به نجات جان او بروند و او را پیدا کنند. وقتی از موانع سخت و دشوار عبور می‌کنید، جان را زخمی و نیمه جان در بین کوهستان پیدا می‌کنید. زخمی بر صورت جان نشسته بود و او اشاره به بچه‌گرگ‌هایی می‌کند که از دور به آن‌ها خیره شده‌اند و می‌گوید که این زخم‌ها کار این بچه گرگ‌هاست. در صورتی که در قسمت قبلی، جان به همه و به دروغ می‌گوید که این زخم‌ها جای پنجه‌های یک گریزیلی است! پس اگر اشتباه نکنم، از این به بعد در بازی‌های راکستار، به سخره گرفتن شخصیت‌های اصلی بازی‌های گذشته، قرار است به یک سنت تبدیل شود!

ایدئولوژی که پشت داستان Red Dead Redemption 2 سفت و سخت ایستاده است و قد علم می‌کند، ترس غربی‌ها را از مدرنیته می‌رساند. این موضوع، بارها و بارها در طی مکالماتی که با شخصیت‌های بازی دارید مشخص می‌شود. این خلافکاران به دنبال از بین بردن پروسه مدرنیته شدن غرب هستند و مخالف هرگونه اضافه شدن تکنولوژی هستند. افرادی که یک زمان همه آرزو داشتند بتوانند از آن‌ها تقلید کنند، حالا تبدیل به دزدانی شده بودند که کسی آن‌ها را نمی‌خواست و غرب کم کم داشت آن‌ها را از خود بیرون می‌راند.

واقعی‌تر از مستند

من یه جمله معروف دارم؛ ما به افراد تا وقتی نیاز باشه شلیک میکنیم … تا وقتی نیاز باشه نجاتشون میدیم … تا وقتی نیاز باشه اون‌ها رو سیر می‌کنیم. میخوام بدونم تو به کدومش احتیاج داری!

شاید نتوانید پایان بازی را تغییر دهید، اما مشخصا می‌توانید هرجور که دلتان می‌خواهد بازی را تجربه کنید. راکستار به این موضوع اهمیت بی‌حد و اندازه‌ای داده است و تمام سعی‌اش را کرده است تا مخاطب بتواند تا آخرین لحظه بازی، حس ناب بودن گیم‌پلی را درون بازی پیدا کند که به طرز عجیبی موفق بوده است. هر ماموریتی که داخل بازی دنبال می‌کنید، می‌تواند به روش‌های مختلفی به پایان برسد. توسط هر کسی که به این ماموریت فرستاده شوید، یک سری اعمال و رفتار شما باعث می‌شود که او در آینده به شکل دیگری جلوی راه شما سبز شود. هر واکنشی می‌توانید در طول بازی نشان دهید، اما مطمئنا این واکنش‌ها برای شما عواقبی خواهد داشت که به هر حال این عواقب با چالش‌های متنوعی همراه است که نشان می‌دهد گیم‌پلی بازی ساعت به ساعت می‌تواند برای شما متنوع باشد.

می‌توانید آرام و بدون پیگیری هیچ ماموریتی به گشت و گذار بپردازید که ناگهان یک درخت می‌شکند و چند نفر را زیر خود اسیر کند؛ حال شما می‌توانید از اسب خود پیاده شوید و به آن‌ها کمک کنید؛ یا این که از کمپ کردن و طبیعت لذت می‌برید که چند نفر به شما حمله می‌کنند و به اموالتان دستبرد می‌زنند؛ یا داخل یک خانه با یک خون‌آشام مبارزه می‌کنید یا در دل جنگل و لای درختان یک UFO پیدا می‌کنید؛ یا این که حتی به رهبر گروه شیطان پرستی میان جنگل شلیک کنید! این‌ها ساختگی و الکی نیستند بلکه این اتفاقات توسط خیلی از مخاطبین بازی در سطح فضای مجازی دیده شده و اسکرین‌شات‌های مختلفی از درون بازی راجع به این اتفاقات وجود دارد. همان‌طور که گفتم به هیچ‌وجه تکراری شدن گشت و گذار در نقشه بازی را احساس نمی‌کنید. آن‌قدر اتفاقات مختلفی در طول بازی شما را درگیر خود خواهد کرد که تا گیم‌پلی مدت‌ها ناب بودن خود را از دست نخواهد داد.

رستگاریِ مرگ سرخ

کاشکی که دانش و خِردم رو با هزینه کمتری بدست می‌آوردم

با توجه به تمامی تعاریف بالا، فکر نکنم انتظار داشته باشید که این بازی به جز نمره کامل، نمره دیگری دریافت کند. با توجه به این که بازی کمی دچار اشکالات گرافیکی است، اما آن‌قدر به خوبی توسط این المان‌های دوست داشتنی پوشیده شده است که به هیچ‌وجه نمی‌توانید این یکی دو مورد بافت ضعیف گرافیکی را ایراد بزرگ فنی خطاب کنید و به راحتی از کنارشان عبور می‌کنید. با این که Red Dead Redemption 2 نتوانست در The Game Awards 2018 عنوان بهترین بازی سال را متعلق به خود کند، اما بدون شک هیچ چیز از ارزش‌های این بازی کم نشد و کماکان این بازی یکی از بهترین بازی‌های نسل هشتم بازی‌های ویدئویی است.

10 از ۱۰
امتیاز کارو تک
منابع نوشته
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو