بازگشت ماتریکس نشان داد که قسمت چهارم از مجموعه دوستداشتنی سینما تصمیم دارد به جای خوب بودن، موفقیتهای پیشین خود را به رخ بکشد و خودنمایی کند.
فیلم «The Matrix Resurrections» در بهترین حالت، یک فیلم عجیب و غریب است؛ فیلمی که اغلب سعی دارد خودنمایی از مجموعه باشد تا یک اثر لذتبخش که بهدنبال تشریح و تحسین افسانههایی است که در طول ۲۲ سال حول مجموعه ماتریکس رشد کردهاند؛ البته بدون کاردستیهای استادانهای که در وهله اول الهامبخش این تحسینها بود. بدتر از تمامی اینها، این فیلم ثابت کرد که کونگ فو به میزان بسیار زیاد در یک فیلم هم چندان ایده جالبی نیست.
۱۸ سال از پایانه سهگانه «ماتریکس» میگذرد؛ یک فرنچایز علمیتخیلی که بهخاطر داستان و ایدهای جذاب، صحنههای اکشن دیوانهکننده و مهمتر از همه، گلولههایی که در زمان معلق میمانند به شهرتی جهانی دست پیدا کرد. یکی از دو کارگردان پیشین یعنی لانا واچوفسکی به این مجموعه بازگشت تا هدایت Resurrections را برعهده داشته باشد و کیانو ریوز و کری آن ماس را مجدداً در نقش نئو و ترینیتی بهروی پردههای سینما ببرد. این فیلم سالها پس از انقلابهای ماتریکس اتفاق میافتد؛ جایی که نئو و ترینیتی زندگی جداگانهای را در داخل ماتریکس تجربه میکنند و هیچ خاطرهای از گذشته خود ندارند؛ نئو در شبیهسازی به شهرت دست یافته است و ترینیتی از خانواده و زندگی آرامی برخوردار است. این فیلم یک آزمایش هیجانانگیز برای واچوفسکی بود، چراکه وی باید داستان جدیدی را با شخصیتهای امروزی روایت میکرد. حتی گاهی بهنظر میرسد که وی ناامیدیهای خود را در فیلم بیان میکند و از شخصیت ها بهعنوان سخنوری برای معنای ماتریکس میان مردم استفاده میکند. Resurrections یک متا فیلم مورد انتظار است که آگاهی کاملی نسبت به میراث فیلمهای اصلی دارد. واچوفسکی با جاهطلبی خالص و عدم تمایل به جذب تماشاگران، اثری را بهروی پردههای سینما برده که از برخی جهات کار میکند و از برخی جهات هم کار نمیکند.
میتوان برای اجرای اولیه ماتریکس از واژه فوقالعاده استفاده کرد؛ افتتاحیه Resurrections به صحنه نمادین ماتریکس بازمیگردد و در عین حال شخصیتهای جدید را با ظاهری شیک معرفی میکند؛ یک طرح بسیار جذاب که با پالت جدیدی تکمیل میشود و تکرنگ کلاسیک این مجموعه را با تکههای رنگی براق میکند. این فیلم، بازتابی از ماتریکس معاصر را با داستانی در مورد از دست دادن شناخته بین واقعیت و خیال تطبیق میدهد و برای جهانی ساخته شده است که در آن، معضل تفکرات فلسفی به فرهنگ پاپ یا همان Pop Culture امروزی نفوذ کرده است. تماشای ریوز در اولین سکانسهای فیلم بسیار سرگرمکننده است، جایی که وی نقش مردی جهانگیر را بازی میکند که بهعنوان یک خیالپرداز و خالق چیزی که آن را اساساً احمقانه میبیند، مورد ستایش قرار میگیرد؛ حتی با وجود اینکه چیزی که خلق کرده درحال ویران کردن زندگیاش است. بهعنوان مثال، سکانسی در تریلر این فیلم بود که در آن، نئو در وان حمام دراز کشیده و یک اردک روی سرش است و این سکانس بههمان اندازه که در تریلر زیبا بود، در فیلم نیز حس لازم را بهمخاطب منتقل کرد.
کری آن ماس از آنطرف، نسخه کمتر سختگیرانه و انسانیتر ترینیتی را بهتصویر میکشید و داستان این شخصیت در این فیلم، سوالاتی جذابی درمورد معنای دلبستگی در دنیای مجازی را مطرح میکرد. ماتریکس اصلی درباره یک فرد تنهای جوان و از خود بیگانه بود، اما Resurrections این ایده را جدیتر میگیرد که میتوانید در زندگی که اساساً جعلی باقی میماند، با افراد دیگر معنا پیدا کنید. با این حال، این تئوری روی کاغذ زیباست و در عمل بیتأثیر بهنظر رسید؛ جایی که سهگانه ماتریکس مشتاق صحبت در مورد ایدههای بزرگی مانند اراده آزاد و ماهیت واقعیت بود، Resurrections چیزی را به مخاطب تحویل داد که در میان نظرات و تفکرات نردهای جامعه، طرفداران وسواسی، صنعت رسانه و افرادی که فکر میکند نقلقولهای یک فیلم شخصیت باحالی از آنها میسازد در حال غرق شدن بود.
بدیهی است که سهگانه اول محصول زمان خود بود و درباره آرمانششهرهای واقعیتمجازی و حسادتهای قرن بیستم صحبت میکرد اما از این ویژگیها به عنوان بلوکهای سازنده برای جهانی استفاده کرد که پس از گذشت این همه سال، همچنان خودکفا و قانعکننده است. در این اثر، این عناصر بهعنوان تفاسیری شناخته میشوند که هیچگاه نمیتوانند در یک طرح بزرگتر تثبیت شوند؛ بهویژه به این دلیل که وقتی آن طرح بزرگتر میشود، در بهترین حالت خود اثری برا مخاطب دارد و در بدترین حالت، Resurrections را در دیدگاه مخاطب به یک فیلم خجالتآور تبدیل میکند. مانند سهگانههای اصلی ماتریکس، این فیلم نیز در نهایت حول محول سوالاتی مانند برگزیده بودن نئو میچرخد؛ شخصیتی که قدرت کنترل ماتریکس را در خود دارد. با این حال، برخلاف فیلمهای اصلی، این اثر جدید دلیل اهمیت آن را مشخص نمیکند.
سهگانه «ماتریکس» آیندهای کابوسوار و خطرناک را به تصویر کشید که در آن، بشریت در آستانه بردگی کامل قرار داشت و اعضای اندک آزاد آن در ترسی دائمی زندگی میکردند. در این میان، برگزیده سلاحی بود که مبارزان مقاومت، تمام زندگی خود را صرف جستجوی آن کرده بودند. دنبالههای آن با خانوادهها و خانههایی همراه شد که در آن به نئو اهمیت میدادند، نه بهخاطر محبتهای بتمانند، بلکه به این دلیل که ممکن بود بتواند آنها را نجات دهد. حتی شخصیتی مثل مورفیوس لارنس فیشبرن که زندگی خود را بر پایه یافتن و محافظت از نئو بنا کرده بود، مفهوم ایمان را بهعنوان یک دلبستگی شخصی میدید تا یک رابطه با نئو. هیچکدام از این المانهای عمیق داستانی در این فیلم وجود ندارد. حتی این اثر بهزحمت توضیح میدهد که در نتیجه پایان انقلابهای ماتریکس چه اتفاقی افتد؛ زمانی که قدرتهای نئو در نهایت به او کمک کرد تا صلح بین انسانها و ماشینها را میانجیگری کند. در عوض، The Matrix Resurrections تصمیم گرفت تا با نادیده گرفتن عناصر داستانی قبل، سکانسهایی را به شکل مستقیم در این فیلم جای دهد و برخی از شخصیتهای قدیمی را بازگرداند اما بدون هیچ منطقی. نتیجه اثری میشود که پر از حفرههای داستانی است و اقدامات نئو و ترینیتی در طول فیلم نیز بدون هیچ دلیل مشخصی در نظر گرفته میشود.
ٕ
از سوی دیگر، شخصیتهای جدید فیلم عملاً هیچ انگیزهای جز هوادار بودن نسبت به نئو ندارند؛ قهرمانانی که فکر میکنند نئو یک مرد فوقالعاده است و میخواهند با عنوان یک مأموریت واقعی، به او کمک کنند تا عشق گذشته خود را بازگرداند. آنتاگونیستهای این داستان نیز وسواس زیادی برای کشتن و عذاب دادن نئو بدون هیچ منطقی دارند؛ حتی زمانی که دنبال کردن نئو، آنها را از کارهای مهم و اصلیشان دور کند. میتوانم بگویم که با ورود متن سبز رنگ که امضای مجموعه ماتریکس است، واچوفسکی در دل خود میگوید: “خود را برای یک فیلم پرفروش و گیشهای غیرمتعارف آماده کنید.” این فیلمی است که بدون قاعده و کنترل و بدون مرز و چهارچوب در حال پیش رفتن است و درحالی که خود را داخل یک اکشن علمیتخیلی که فاقد جلوههای ویژه خوب است، میپیچد، تفاوتی برای مخاطبان خود قائل نیست.
در این میان، خود نئو به هیچ چیز جز احیای مجدد رابطهاش با ترینیتی اهمیت نمیدهد. فیلمهای ماتریکس، داستان عشق بین این دو را با پیشروی این سه گانه به بخش بزرگتری از داستان تبدیل کرد و بدیهی است که لانا واچوفسکی بخواهد در این قسمت روی این موضوع مانوری اختصاصی بدهد. اما نه بهگونهای که به نئو به طور وحشتناکی از سرنوشت نژاد بشر باز بماند و در همان لحظه که نایوبی از او میپرسد: “آیا برای پیدا کردن ترینیتی، حاضری از جون تمامی این آدمها بگذری؟ “، سکوت کند. کنجکاوی وی در مورد هرچیزی به جز ترینیتی باعث میشود تا طرحهای اصلی داستان نیز به شکلی بیهوده تلف شده یا حداقل برای مدت کوتاهی مطرح شده، ذهن مخاطب را درگیر کرده و مجدداً در یک جایی از فیلم، رها شوند. تعاملات این زوج، علیرغم اینکه قلب فرضی این فیلم را تشکیل میدهد، به طرز عجیبی از هم گسیخته است.
دنبالههای ماتریکس نیز از ایرادات بیشماری برخوردار بودند، اما مهارتهایی که خواهران واچوفسکی در این مجموعه استفاده کردند، از کرئوگرافیها تا جلوههای بصری به کار رفته، موجب شد تا اثری مهیج و بلکن زیبا را شاهد باشیم. از آن طرف، Resurrections تنها یک سکانس دارد که به اندازه تعقیبوگریز ماشینی The Matrix Reloaded یا نبرد ماشینی عظیم The Matrix Revolution سرگرمکننده است؛ آن هم نه به طور کامل، تنها به سطحی از جذابیت این دو سکانس نزدیک میشود. حتی بهتصویر کشیدن صحنههای اکشن و جادوی مجموعه ماتریکس برای این اثر سخت است؛ صحنههای مبارزه آن بیشتر شبیه جنگ بالشتی میمانست که در آن، کیانو ریوز پیر در حال پرت کردن بالشت در حالت اسلوموشن به سمت جوانتر ها است و به لطف تمایل به صحنههای شلوغی که این فیلم به خود اختصاص داده، سکانسهای World War Z برای من تداعی میشد! در تصمیم جدید استودیو در تیم بازیگری، یحی عبدالمتین که در برنامه Watchman بهایفای نقش پرداخته بود، به عنوان بازیگر جدید شخصیت مورفیوس در این فیلم حضور داشت و جاناتان گروف از سریال Mindhunter نیز، نسخه جدیدی از شخصیت شرور مأمور اسمیت را در این فیلم ایفا کرد. این موضوع با مضمون تکامل و تکرار فیلم در تئوری مطابقت دارد اما در عمل، هر دو مرد را در موقعیتی قرار میدهد که بازیهای نمادین ستارگان گذشته را بازخوانی کنند؛ موضوعی که در مورد عبدالمتین، یکی از قدرتمندترین بازیگران کاریزماتیک هالیوود نیز صادق است. نهایت نقشآفرینی این بازیگر به مجموعهای از کنایههای بینظیر با یک کتوشلوارهای زیبا محدود شد درحالی که میتوانم بازی منحصربهفرد گروف در نقش مأمور اسمیت را به عنوان یک نکته مثبت قابل تحسین در این فیلم حساب کنم.
با این حال، هیچ دلیل خوبی برای حضور شخصیتهای پیشین ماتریکس و ایفای نقش آن توسط بازیگران جدید وجود ندارد. تداوم روایت نیازی به ظاهر شدن هیچ یک از این افراد نداشت: نابوید اسمیت عنصر اصلی انقلابهای ماتریکس بود و موفیوس هم بهعنوان مثال در یک بازی ویدیویی توسط مگسها به قتل رسید (بههمین سادگی!). این فیلم در جهتهای زیادی پیش میرود که اسمیت و مورفیوس تناسخشده نمیتوانند زمان خود را برای دستوپنجه نرم کردن با تکامل بگذارند و تقریباً هیچ از انگیزههای اصلی خود را نیز حفظ نکردهاند؛ نئو هم در این میان آنقدر مشغول پیدا کردن عشق قدیمی خود است که نمیتواند با آن دو درگیر شود. البته این واقعیت که فیشبرن و ریوز به مراتب از شیمی و آرک مشترک بهترین در ماتریکس برخوردار بودند، باعث میشود تا ناراحتی شما از ایفای نقش مورفیوس توسط یک بازیگر جدید، دوچندان شود.
حضور اسمیت آنجایی غیرضوروری میشود که میفهمید آنتاگونیست اصلی Resurrections، این شخصیت نیست بلکه این افتخار به شخصیت جدیدی تعلق میگیرد که بهعنوان روانشناس نئو در ماتریکس حضور داشته و به نیابت از رباتها، کنترل این دنیای خیالی را برعهده دارد. در آخر، اضافه کردن بازیگران جدید و جایگزین کردن بازیگران، داستانسرایی به سبک مارول را منجر میشود که در آن، بینندگان تنها در صورتی میتوانند به شخصیتهای جدید اهمیت دهند که با شخصیتهای قدیمی ارتباطی برقرار نکنند. با توجه به روایت صریح فیلم، حتی میتوانم بگویم که ناهنجاریهای Resurrections یک اقدام عمدی بود. این اثر تمام انرژی خود را صرف میکند تا به مخاطباناش بگوید که قسمت جدید ماتریکس یک محصول فرعی توخالی است که به اجبار استودیو سازنده ساخته شده و به همین منظور هم، در قالب یک بازسازی خلاقانه از مجموعه پیشین بهروی پردههای رفته است. به عنوان شخصی که دوران نوجوانیام با مجموعه ماتریکس و مفهوم داستانی آن گذشته است، «The Matrix Resurrections» یک فیلم ناامید کننده بود و حس این را برای من داشت که پس از یک رابطه عاطفی شکستخورده، استودیوی سازنده قصد دارد دوباره به عشق قدیمی خود بازگردد؛ این در ابتدا میتواند خوب باشد اما در ادامه، کموکاستیهای بیشتری را بهوجود میآورد. اثر جدید مجموعه ماتریکس میل زیادی به دوستداشتنی بودن داشت و من هم بهعنوان مخاطبی که با سهگانههای این مجموعه بزرگ شدهام، تمام تلاشام را کردم تا پس از اتمام فیلم از آن بهعنوان یک اثر اکشن زیبا یاد کنم که اسطورههای این مجموعه را برای باری دیگر بهروی پردههای سینما برده اما تمام چیزی که میتوانم به شما بگویم این است که: اگر مجموعه ماتریکس را دوست دارید، Resurrections را نبینید یا حتی اگر میبینید، با این فرض جلو بروید که این فیلم جزو خجالتاورترین بازسازیهای مورد انتظار تاریخ سینما است.