دانلود اپلیکیشن اندروید

نقد و بررسی بازی We Happy Few

نقد و بررسی بازی We Happy Few

شاید دو سال زمان کافی برای خیلی از بازی‌ها باشد که در Early Access باشند و اشکالات خود را رفع کنند و به یک محصول قابل قبول بدل شوند؛ اما به نظر می‌رسد که این قائده برای We Happy Few صدق نکرده است. این عنوان با یک دیدگاه جاه طلبانه که از نمایش‌های آن نیز ملموس بود، قول یک تجربه ناب و متفاوت را می‌داد و باید اعتراف کنم که خودمم نیز گول این تبلیغات را خورده بودم و با تمام هایپ و علاقه به سراغ بازی رفتم تا متوجه شوم که این اثر چیزی جز یک تلاش ناموفق برای سرقت ادبی نیست و البته، جای «کن لوین» چقدر خالی است!

به یاد بیاور

بگذارید تا اعترافی کنم. شروع بازی بسیار میخ‌کوب کننده بود؛ البته برای بار اول! بازی جوری شروع می‌شود که انگار به شما انتخابی می‌دهد اما اصلا این‌طور نیست. شما به هر حال به طرز مسخره‌ای از حقیقت ماجرا سر در می‌آورید. البته سازندگان به لطف چند سکانس به خوبی کارگردانی شده سریعا از ذهن، این رونمایی داستانی یا همان Reveal مسخره را پاک می‌کنند. بازی به سرعت شما را به کورس چالش‌ها و سختی‌ها می‌اندازد و طول نمی‌کشد که محیط و تمام آدم‌های دور و اطرافتان بر رویتان خراب می‌شوند.

اما داستان از چه قرار است؟ شما در کشوری زندگی می‌کنید که دولت‌مردان آن توسط قرص‌هایی، ذهن مردم را کنترل می‌کنند و به آن‌ها یاد می‌دهند که چگونه شاد باشند. خیلی جالب به نظر می‌رسد تا وقتی که متوجه می‌شوید که این دولت‌مردان در حال انجام انواع و اقسام خلاف‌ها و کردار ناپسند هستند که شما یک روز به صورت اتفاقی می‌بینید که دوست شما توسط این افراد کشته شده‌اند. اما چطور؟ در حقیقت شغل پروتاگونیست بازی، همان عمو سانسورچی خودمان است و در یک رسانه و یک دفتر مطبوعاتی، مسئول فیلترکردن و سانسور اخبار بد است که در بین این اخبار، متوجه مرگ دوستتان خواهید شد و بعد از نخوردن قرص خنده در آن روز و متوجه شدن اطرافیان و فرار از دست آن‌ها، به هدف اصلی شهر خندان تبدیل خواهید شد و ناگهان تمام این افراد خندان، مانند زنجیری‌های افسارگسیخته با هر سلاحی که می‌توانند به دنبالتان می‌افتند.

افتتاحیه بازی به قدری افتضاح است که شاید دفعه اول، متوجه آن نشوید. اما کمی که به آن دقت کنید، متوجه می‌شوید که چقدر روایت و داستان افتتاحیه بد و غلط است. بازی سعی و تلاش زیادی کرده است که شبیه سری Bioshock به‌خصوص قسمت Infinite باشد، اما با یک مقایسه کوچک در افتتاحیه دو بازی، متوجه می‌شوید که اگر فکر کردید با یک دنباله معنوی برای «بایوشاک اینفینیت» روبه‌رو هستید، کاملا اشتباه کرده‌اید.

گیم‌پلی بازی از همان ابتدا به شما نشان می‌دهد که هر کسی در بازی می‌تواند دشمن باشد و در هر منطقه از بازی می‌توانید تحت هر شرایطی در مقابل دشمنان خود قرار بگیرید. مبارزات بازی در ابتدای بازی حالتی چالش برانگیزی به خود می‌گیرد و آن‌قدر سخت است که حتی در یک زمین مبارزه برای کشتن یکی از همکاران سابق خود نیز باید چندین بار بمیرید، آزمون و خطا انجام دهید تا بالاخره یاد بگیرید که چگونه زنده بمانید. به مرور و با پیش‌روی به این نتیجه می‌رسید که بازی دارد بیش از حد آسان می‌شود و از یک جایی به بعد، دیگر واژه چالش در بازی معنایی ندارد.

شاید بهترین نکته‌ای که راجع به بازی وجود دارد، دنیای بزرگی است که بازی در آن در جریان است و در جای جای آن مأموریت‌های فرعی مختلف ریخته است. اینکه مأموریت‌های فرعی به بدترین شکل ممکن پیاده‌سازی شده‌اند و هنوز که هنوز است متوجه دلیل وجود یک سری از این مأموریت‌های فرعی نشدم، موضوعی است که نمی‌خواهم بیشتر از این بپردازم. در همین حد بدانید که مأموریت‌های فرعی بازی هیچ جذابیتی ندارند و اگر این عنوان را تجربه کردید، سعی کنید در مأموریت‌های اصلی و روایت اصلی چرخ بزنید.

روند بازی بسیار بی‌نظم و بد است. در ابتدای بازی کاملا مشخص است که بازی دوست دارد شما را مایل‌ها از داستان اصلی دور کند و شما را در غیرمنطقی‌ترین شرایط و سختی‌ها قرار دهد تا دوباره به کورس اصلی داستان بازگردید؛ حتی اگر این نقشه را به خوبی و درستی روایت و عملی می‌کردند، می‌شد که با آن کنار آمد. اما متأسفانه سازندگان به قدری داستان و تکه‌های پازل روایت را پراکنده کنار یکدیگر قرار داده‌اند که به هیچ وجه جذب این روند نخواهید شد.

شاید یکی از مهم‌ترین نکاتی که سازندگان بازی روی آن مانور داده‌اند، ساختن آیتم‌های مختلف باشد که البته همان‌طور که می‌توانید حدس بزنید در پیاده‌سازی آن افتضاح عمل کرده‌اند. در طول بازی آیتم‌های بسیار زیادی پیدا می‌کنید که از طریق آن‌ها می‌توانید آیتم‌های جدید بسازید. برای ساختن آیتم‌های جدید باید دستورالعمل ساخت آن‌ها را پیدا کنید که احتمال می‌دهم به خاطر برنامه‌ریزی ضعیف و قرارگیری ضعیف‌تر این آیتم‌ها در نقشه بازی حدود 70 درصد این دستورالعمل‌ها را پیدا نخواهید کرد و این آیتم‌ها به جز اشغال فضا کار خاصی انجام نخواهند داد.

فانتزی‌ بی‌کیفیت

یکی از نکاتی که باعث شد تا توجهم به سمت این بازی جلب شود، گرافیک فانتزی و انیمیشن‌های جالب بازی بود که البته شباهت زیادی به سری Bioshock داشت. نمایش‌های بازی نوید جلوه‌های بصری جذاب و متفاوت این بازی را می‌داد که متأسفانه در نهایت ماجرا کمی متفاوت‌تر از چیزی که فکر می‌کردیم بود.

فستیوال اشکالات بصری بازی از باگ‌ها گرفته تا انیمیشن‌های خنده‌دار آن‌قدر زیاد هستند که به تنهایی تجربه بازی را برای شما خراب کنند. البته هنوز نمی‌دانم که سازندگان این اشکالات را طی آپدیت‌های مختلف برطرف کردند یا خیر. اما در زمان عرضه بازی و پس از خارج شدن بازی از حالت Early Access و انتشار جهانی آن، دمار از روزگار من درآوردند و تجربه بدون مشکل بازی را برایم آرزو کردند.

باگ‌های بازی آن‌قدر زیاد هستند که هر چند دقیقه یک‌بار آرزو می‌کنید که کاش به باگی برخورد نکنید که مجبور باشید بازی را مجددا اجرا کنید یا به باگی برخورد کنید که باعث مردن شخصیت در بازی شود. انیمیشن‌ها شاید بزرگ‌ترین مشکل بازی باشد. به نظر می‌رسد که سازندگان دو الی سه انیمیشن مختلف را ضبط کرده‌اند و برای تمامی شخصیت‌ها استفاده کرده‌اند که این انیمیشن‌ها حتی به حالت کارکترها یا مضمون مکالمه‌هایشان جور نیست که حقیقتا کمی دردناک و خنده‌دار است!

درست لحظه‌ای که فکر می‌کنید که دنیای بازی بسیار زیبا طراحی شده است، وارد شهرهای بازی می‌شوید و متوجه می‌شوید که سازندگان از چند الگوی تکراری برای ساختن تمامی خانه‌ها و جاده‌ها استفاده کرده‌اند. دقیقا متوجه نمی‌شوم در این مدتی که بازی در Early Access بود، سازندگان چه تغییری در بازی ایجاد کرده‌اند!

موسیقی بازی از معدود نکات مثبت بازی است که وظیفه ساخت آن را آقای «جان لیچت» برعهده داشته است. موزیسینی که در کارنامه خود آلبوم موسیقی سریال «دکستر» یا بازی Dishonored را ثبت کرده است. حداقل موسیقی بازی تا حدودی وظیفه بخشیدن جذابیت به روایت را تا حد زیادی درست انجام داده است که متأسفانه اگر خود روایت نیز با موسیقی همراه می‌شد، شاهد بازی بهتری بودیم. صداپیشه‌های بازی نیز کار خود را به درستی انجام داده‌اند که البته در خط اصلی داستانی این نقطه قوت بیشتر احساس می‌شود.

سخن آخر

متأسفانه بازی We Happy Few نتوانست آن‌طور که باید نظر مخاطبان را جلب کند اما باید به این موضوع اشاره کرد که سازندگان این بازی نشان دادند که پتانسیل زیادی در تولید بازی‌های جذاب دارند و شاید در آینده نزدیک بتوانند مثل کن لوین و استودیویش بازی در حد عنوان انقلابی Bioshock Infinite بسازند و موفق شوند که جایگاه خود را در این صنعت پیدا کنند.

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو