بازی که اگر منتشر نشده بود، شاید هنوز هم امیدی به فرنچایز نینجا گایدن بود اما به لطف این قسمت، تا به امروز خبری از فرنچایز Ninja Gaiden نشده است.
Ninja Gaiden همواره جزو آن دسته از بازیهایی محسوب میشده که انتظارات فراوانی از سمت گیمرها داشته است. مراحل طولانی، مبارزات شلوع و پر زد و خورد، باسفایتهای اعصابخردکن و هزاران دشواری دیگر به عنصرهایی تبدیل شدهاند که به نوعی معرف فرنچایز نینجا گایدن محسوب میشوند و بدون این المانها بیمعنی هستند.
Ninja Gaiden Z هم تقریبا در تلاش بوده که همین میراث را حفظ کرده و حتی در بخی مواقع آنها را بهبود ببخشد؛ اما همه چیز برخلاف خواسته سازندگان از آب درآمده است و نینجا گایدن زد را به یک بازی غیرمتعادل، خستهکننده و بیمحتوا بدل کرده است. متاسفم که این نقد و بررسی را اینگونه آغاز کردم اما باید گفت که نینجا گایدن زد با وجود تمام نکات مثبتاش& در نهایت و پس از هر بار تجربه، بیشتر از گذشته نشان میدهد که بازی بس پوچ و در خیلی از مواقع، سردرد آور است.
افتتاحیه نینجا گایدن زا را میتوان یکی از ضعیفترین سکانسهای آغازین یک بازی کامپیوتری در تاریخ این صنعت قلمداد میشود. شخصیت Yaiba ناگهان جلوی Ryu Hayabusa قرار میگیرد و ظاهرا هم تنفر بسیار زیادی نسبت به این شخصیت دارد که از ابتدای این فرنچایز با نینجا گایدن همراه بوده. این افتتاحیه به قدری بد است که اصلا مشخص نیست که چرا شخصیت Yaiba از شخصیت قدیمی و دوست داشتنی ریو متنفر است.
ریو در مبارزهای موفق میشود که Yaiba را شکست بدهد و به طرز فجیعی او را به قتل برساند. کمی جلوتر شخصیت Yaiba بعد از آن مرگ مهیب، زنده میشود و در شکل نینجایی نیمهانسان و نیمهروبات، به زندگی باز میگردد. او تصمیم میگیرد که از ریو انتقام بگیرد. انتقام مرگی که هنوز نمیدانیم دلیل شکلگیری آن از ابتدا به چه دلیلی بوده است و هر چقدر جلوتر در بازی پیش میرویم، طراحهای بازی فراموش میکنند که قضیه را برای پلیر روشن کنند که این نفرت فرازمینی از کجا نشات گرفته است.
اما اگر فکر میکنید که ماجرا به اندازه کافی خندهدار نیست، پس به ادامه این جمله دقت کنید. بازی در روسیه سرد و برفی جریان دارد و در این زمان، روسیه درگیر شیوع ویروسی شده که مردم را تبدیل به زامبی کرده است. پس یکی از دشمنهای پای ثابت Yaiba، زامبیهای بازی هستند. بازی طوری با این موضوع برخورد میکند که انگار همهچیز منطقی است و اگر بخواهیم به آن ایراد بگیریم، انگار که عقل ما ایرادی دارد!
البته حالا که به موضوع نگاه دقیقتری داریم، شاید کمی از شدت عجیب بودن آن کمتر شود. در سالی که این بازی منتشر شد، توسعهدهندههای بازیهای ویدیویی عادت داشتند که به هر شکلی عنصر حضور زامبیها را در بازیهای خود زورچپان کنند. این بازی در فروردین 93 منتشر شد و در همان دوران بود که زامبیها به معنای واقعی کلمه مثل یک ویروس در بازیهای ویدیویی شیوع پیدا کرده بودند. توسعهدهنده این بازی یعنی Team Ninja هم نخواست از این کاروان عقب بیافتد و این اقتباس احمقانه را در کارنامه کاری خود به جای گذاشت. انگار که از ابتدای بازی به شما گفته میشود که اینجا روسیه است، دشمنان شما هم زامبی هستند و باید با این موضع کنار بیایید.
شاید یکی از دلایلی که باعث میشود بازی برایتان قابل تحملتر بشود، طنازی نویسندگان است. با این که کلیت روایت بازی حماقت خاصی را در پسزمینه دارد، اما سازندگان تمام سعی خود را کردهاند که کمی طنز به بازی اضافه کنند، بلکه بتوانند به این حماقت کمی منطق اضافه کنند. متاسفانه یا خوشبختانه در این زمینه هم به خوبی عمل کردهاند و هر چقدر در بازی جلوتر میرویم، تنها چیزی که باعث میشود خستگی را احساس نکنید، طنازی روایت و داستان است.
البته یکی از دلایلی که باعث شده تا بازی طنازی خاصی داشته باشد، بدون شک سبک گرافیکی این بازی است که جذابیت خود را تا لحظه آخر از دست نمیدهد. از لحاظ طراحی بصری، بازی هنوز هم نسبت به خیلی از بازیهای نسل جاری یعنی نسل نهم هم خوشساختتر، هوشمندانهتر و نوآورانهتر است.
بین هر مبارزه میانپردههایی وجود دارد که کارهای جالب و احمقانهای را از کارکترهای مختلف به نمایش میگذارد. البته بعضی اوقات در این حماقتها زیادهروی میشود که البته به ندرت این اتفاق میافتد و سازندگان سعی کردهاند که حداقل روی طنز بازی کاملا هوشمندانه عمل کنند.
نینجا گایدن زد به عنوان یک بازی هک اند اسلش به هیچوجه حس پیشروی در بازی را به پلیر انتقال نمیدهد. شما از اول تا آخر با یه سری تکنیک تکراری و چندضربهای خستهکننده جلو میروید. نکته خندهدار اینجا است که بازی هک اند اسلش آخرین سبک بازی است که حوصله شما را سر خواهد برد اما استودیوی Team Ninja کار خارقالعادهای را انجام داده و بازی Yaiba: Ninja Gaiden Z در لیست حوصلهسربرترین بازیهای ویدیویی قرار میگیرد.
پیشروی در بازی هیچ روند ثابت و درستی ندارد و سازندگان با چیزی که آن را نمودار اکشن بازی مینامند، آشنایی نداشتهاند. معمولا در بازیهای اکشن باید روند گیمپلی به صورتی باشد که پلیرها به اندازه کافی اکشن، استراحت و اکشن سریع و کشندهتر را تجربه کنند. اما این بازی اصلا هیچ طراحی در مراحل اکشن بازی ندارد و سازندگان به طرز مسخرهای و به هر شکلی که دلشان خواسته، اکشن بازی را پردازش کردهاند.
شاید بهترین چیزی که در گیمپلی بازی میتوانستم پیدا کنم باس فایتهای بازی بودند. خوشبختانه باسفایتها همان نقطهای از بازی هستند که شما باید سبک بازی خود را تغییر دهید چون برای کشتن هر باسفایت نیازمند به تکنیکی متفاوت هستید. این بخش از بازی بسیار منطقیتر از دیگر بخشها به نظر میرسد. اما مشکل اصلی باسفایتهای بازی زمانی شما را گریبانگیر خود میکند، که متوجه سختی بیش از حد آنها میشوید. تقریبا با هر باسفایت بازی باید دهبار مبارزه کنید که شاید دفعات اول و دوم این موضوع جذاب باشد.
اگر از بخش باسفایتها هم بگذریم، سیستم پلتفرمینگ بازی یکی از بهترین نقاط قوت این بازی است؛ البته نمیتوانم اعتبار کامل این موضوع را به این بازی بدهم بلکه سیستم پلتفرمینگ در تمام فرنچایز Ninja Gaiden خوب بوده و سازندگان تنها با تکرار مکررات موفق شدهاند که تا حدودی جذابیت بازی را بیشتر از گذشته کنند. اما همین که توانستند به یک المان در بازی گند نزنند، خودش نعمت بزرگی از تیم نینجا است و باید آنها را ستایش کرد!
خب؛ فکر میکنید المانهای مسخره این بازی به پایان رسیده؟ خوشحالم که هنوز میتوانم سورپرایزتان کنم. بعد از کشته شدن توسط باسفایتها، به دو چکپوینت قبلی برمیگردید. دلم میخواهد جملهام را همینجا تمام کنم اما بهتر است کمی بیشتر حرص بخوریم. یعنی برای کشتن یک باس فایت باید چندین بار یک مرحله مزخرف را سپری کنید. اگر میبینید که من این کار را انجام دادهام، چون باید نقد این بازی را مینوشتم؛ شما این کار را انجام ندهید!
نکته منفی دیگر این بازی، عدم وجود تنوع آیتم مثل دیگر قسمتهای فرنچایز Ninja Gaiden است. در این بازی تنها یک شمشیر، یک دست روباتیک و شلاق دارید که تقریبا باید با سه چندضرب بازی را به پایان برسانید که از همان اوایل بازی کاملا خستهکننده میشود. برعکس گذشته که میتوانستید برای تک تک حملههای خود استراتژی بچینید، تیم نینجا در اینجا هم گند زده است! عالی شد!
بازی دارای Execute لحظهای است! درسته! تیم نینجا یه المان دیگر را از God of War کپی کرده است! چه جالب! این المان برای منصفانهتر شدن درجه سختی بازی پیادهسازی شده که طی این قابلیت، میتوانید دشمنانی که چند ضربه دریافت کردهاند و زمانی که نشانی بالای سرشان میآید را به راحتی بکشید.
یکی از کارهای جالبی که سازندگان برای بخش مبارزات بازی انجام دادهاند، اجازه دادن به پلیر برای استفاده از سلاح دشمنان است. بدین شکل که شما میتوانید بعد از کشتن هر باس فایت از سلاح آنها، البته برای مدتی محدود استفاده کنید. به خاطر قدرت سلاح باسفایتهای بازی، سطح سختی بازی با این سلاحها کمتر میشود. البته این موضوع فقط محدود به باسفایتها نیست و میتوانید سلاح بعضی از دشمنهای عادیتر را انتخاب کنید.
تنوع این سلاحها هم بخش دیگری هستند که جذابیت خودشان را دارند. به عنوان مثال یکی از این سلاحها میتواند زامبیها را دچار برقگرفتگی بکند؛ یا مثلا سلاح دیگری میتواند آتش دستجمعی بین زامبیها بیندازد که کار شما را بسیار راحت میکند. اما این تمام ماجرا نیست. استفاده از سلاحها و قابلیت Execute یکی دیگر از بخشهای جذاب بازی را رقم میزند.
در بازی نوار خشمی برای شخصیت Yaiba وجود دارد که استفاده از این سلاحها و انجام دادن Executeهای بیشتر، میتوانید این نوار خشم را بیشتر از قبل پر کنید. زمانی که نوار خشم شما پر میشود، میتوانید دشمنان خود را به شکل سریعتر و البته زیباتری به قتل برسانید. این المان هر چند قدیمی است، اما وجودش در این بازی گیمپلی را کمی جذابتر میکند. به خاطر سبک حملات متفاوت، زمانی که نوار خشم یایبا پر شده، بازی حتی برای مدت کوتاهی حس بهتری پیدا میکند.
دشمنهای بازی به مرور زمان بیشتر و بیشتر میشوند و شاید یکی دیگر از نکتههای مثبت بازی محسوب شود؛ اما هر چقدر هم که تیم نینجا سعی خود را بکند تا دشمنهای زیادی در بازی قرار دهد، تکراری بودن سیستم مبارزه بازی به مرور زمان حوصله شما را بسیار سر میبرد.
موسیقی و طراحی صدا برای من خیلی اهمیت دارد؛ این اهمیت آنقدر زیاد است که امکان دارد یک بازی را فقط به خاطر موسیقیهای آن تجربه کنم. بازی از لحاظ موسیقی غنی است. هر چقدر بیشتر به جلو میرفتم، موسیقیها مجذوبم میکرد و اگر به خاطر داستان و گیمپلی مضحک نبود، میتوانستم به راحتی از Yaiba: Ninja Gaiden Z لذت ببرم.
مشکل اصلیام با طراحی صدا از زمانی آغاز شد که کارکتر اصلی شروع به صحبت کرد. چقدر صداپیشه عجیب و بیربطی برای او انتخاب شده بود و هر چقدر هم که بیشتر سعی میکردم آن را درک کنم، بیشتر سردرگم میشدم. کمی بیشتر صبر کردم تا شاید صدای دیگر شخصیتها مجذوبم کند اما متاسفانه انگار تیم صداپیشه را از گروه سرود دبستان شهید حکیم انتخاب کرده بودند. صداهای کودکانه و مضحک که مشخصا برای طنز بازی استفاده شده بودند، اما حتی این مقدار از طنز هم منطقی نیست و یک ایراد مزخرف دیگر محسوب میشود.
فاجعه اصلی هرچند، زمانی است که بازی را به اتمام میرسانید. وقتی بازی را به پایان رساندید، دلتان میخواهد اشک بریزید. نه به خاطر پایان احساسی و دراماتیک بازی، بلکه به خاطر عمر بربادرفتهتان که برای این بازی قرار دادید. همه چیز در داستان یهویی شروع میشود و همانقدر هم یهویی به پایان میرسد. حسی که به راحتی نمیتوانم آن را توصیف کنم اما اگر بخواهم نزدیکترین توصیف را ارائه بدهم، باید بگویم بازی Yaiba: Ninja Gaiden Z حس جوشاندن آب یخ با یک کبریت را میداد؛ همینقدر زجرآور و بیمنطق!
چیزی که مشخص است، شخصیت Yaiba هیچوقت به سری نینجا گایدن باز نمیگردد. اما متاسفانه از سال ۲۰۱۴ که این بازی منتشر شد، تا به امروز دیگر نینجا گایدن دیگری توسط استودیوی Team Ninja ساخته نشده. البته این استودیو بازیهای موفق دیگری همچون Nioh و Dead or Alive هم ساخته است. اما نمیتوان کتمان کرد که بازیهای نینجا گایدن هنوز هم جذابیت خودش را دارد. البته Yaiba لکه ننگی بر این فرنچایز محسوب میشود که امیدواریم هیچگاه به این سری بازنگردد.
اگر از بازی سیتسم پلتفرمینگ خوب، طنازی روایت و داستان، جلوههای هنری دلنشین را بگیرید، میةوان گفت هر چیزی که در بازی وجود دارد نکته منفی محسوب میشود. بازی به صورت ناگهانی آغاز شده و به همان صورت هم پایان مییابد. به جز برخی المانهای اندک واقعا حرف خاصی برای گفتن در بخش گیمپلی ندارد. صداگذاری کودکانه شخصیت اصلی و سایر شخصیتها از زندگی سیرتان خواهد کرد.
پس اگر به این فکر میکنید که آیا باید Yaiba: Ninja Gaiden Z را بازی کنید یا نه؟ جواب به راحتی یک «نه» است!