اثر جدید استودیوی مارول، «Eternals» بهعنوان یک کامیکبوک یک داستان زیبا را بهخود اختصاص میدهد اما زمانی که در قالب فیلم بهتصویر کشیده میشود، چیزی نیست جز انتقامجویانی تقلبی که از قدرتهای شخصیتهای دیسی استفاده کرده است.
«اسپایدرمن»، «شانگچی» و «بلک ویدو» از جمله آثار سینمایی بودند که در یک سال اخیر از سوی استودیوی مارول بهروی پردههای سینما رفتهاند. هضم پایانبندی فاز سوم دنیای سینمایی مارول برای بسیاری راحت نبود؛ تماشاچیانی بودند که ناراحتی و انتقادشان را نثار «End Game» کردند و اشخاصی هم بودند که انتظاراتشان پس از این فیلم از این استودیوی فیلمسازی افزایش یافت. باید بگوییم که سالهای زیادی است که آثار ابرقهرمانی مثل کَنه به پردههای سینما چسبیدهاند و مخاطبان بهشکلی کَنهوارتر از آنها دست نمیکشند؛ تا حدودی هم میتوانم به آنها حق بدهم اما امسال، سال زیبایی نبود.
«بلک ویدو» در یک نگاه، بدترین اثری بود که میتوانست با نقشآفرینی اسکارلت جوهانسون بهروی پردههای سینما برود، «شانگچی» یک پسزمینه داستانی غنی را شامل میشد که ۲۰ دقیقه ابتدایی آن برای من هیجانانگیز بود اما در ادامه و با ورود جلوههای ویژه سنگین، فیلمی خردسالانه را برای من تداعی میکرد. تنها اثری که در میان آنها بهخوبی توانست دل مخاطبان و تماشاچیان را بهدست آورد، قسمت جدید «اسپایدرمن» بود که آن هم ایراداتی را شامل میشد، اما خب میدانید، فیلمهای مارول هستند دیگر!
شایعه شده که «Eternals» بهسبب حضور آنجلینا جولی، تماشاچیان مذکر زیادی داشته است بهگونهای که سبیلهای غربی سالنهای سینما را پر کرده بودند =)))))) بیشوخی، تیم بازیگری این فیلم یکی از نکاتی بود که استودیوی سازنده از آن برای کمپینهای تبلیغاتی خود استفاده کرد و استراتژی را در نظر گرفت تا بتواند به سبب شخص آنجلینا جولی مخاطبان زیادی را روانه سینماها کند؛ که خب، بهنظر میرسد جواب داده است!
کلوئی ژائو، کارگردان این فیلم، از آن دست کارگردانهایی است که چندان به آثار زیاد ساختن اعتقاد ندارد و در سال ۲۰۲۰ نیز فیلم «Nomadland» را بهروی پردههای سینما برد که ستایش منتقدان و مخاطبان را بههمراه داشت. اما بگذارید روراست باشیم، ژائو بهدرد فیلمهای ابرقهرمانی نمیخورد. میتوانم بپذیرم که سبک ساختاری این فیلم نسبت به دیگر آثار دنیای سینمایی مارول متفاوت بود و خود ژائو نیز تأیید کرده که بسیاری از سکانسهای فیلم، در محیطهای طبیعی ضبط شده است تا بتواند رئالتر بهنظر برسد؛ اما در قالب کلی، «Eternals» چیزی است که من به شخصه از آن بهعنوان یک اثر خشک یاد میکنم.
اگر بخوام درباره آثار فعلی فاز جدید دنیای سینمایی مارول بگویم، میتوانم احساس کنم که داستانها و آثاری جذاب و چهبسا هیجانانگیز در کار خواهد بود؛ آثاری که هر کدام قرار است ارتباطی بسیار پیچیدهتر نسبت به فازهای قبلی داشته باشند و داستانهایی که قرار است تکمیلساز هم شوند. بههمین سبب، خردهای به آثار اکرانشده در سال اخیر نمیگیرم. «Eternals» بهخودی خود روایتی جدید و بسیار هیجانانگیز را برای تماشاچیان و دوستداران مارول بهتصویر کشید و خط داستانی طولانی را ایجاد کرد که میتواند اتفاقاتی چهبسا هیجانانگیزتر از متاورس را برای دنیای مارول به همراه داشته باشد.
اما به عنوان یک اثر مستقل، نمیتوانم ایرادات این فیلم را نادیده بگیرم. من کامیکهای «Eternals» را نخواندهام و ترجیح میدهم دراینباره چیزی نگویم اما قصد دارم اشارهای به این موضوع کنم که بزرگترین ایراد این فیلم، عدم اقتباس آن از کامیک است. عموم منتقدان و مخاطبان و دنبالکنندگان مارول نیز میتوانند حرف من را تأیید کنم. اثبات میخواهید؟ بگذارید با اندکی اسپویل همراهتان کنم و اثباتها را روی میز بگذارم: تیم اترنالز در اصل جزو اهالی زمانی هستند اما در طول فیلم، آنها بهعنوان ساکنین Olympia معرفی شده بودند، یا یک نقص دیگر آنجایی بود که رهبر تیم اترنالز یعنی آژاکس (با نقشآفرینی سلما هیاک) معرفی شد درحالی که رهبر تیم در کامیکها،مردی به نام زوراس (Zuras) است؛ اولین تایتانی که متولد شده و از همگان باهوشتر است. از آنطرف هم، در طول فیلم عنوان شده بود که سلستیالها و اشخاصی که به آنها باور داشتهاند، اجازه نمیدادند تا اعضای اترنالز در جنگها و رخدادهای زمین دخالت کنند درحالی که در طول کامیک، اعضای تیم اترنالز بارها و بارها با انتقامجویان همکاری داشتهاند و حتی برای یک بازه زمانی، عضو این تیم بودهاند.
با این حال، اثباتهای اینچنینی را کنار بگذاریم؛ این اولین باری نیست که مارول استودیو در تلاش است تا چیزی که بهروی پردههای سینما میرود، با چیزی که به عنوان یک کتاب در دستان مخاطبان قرار میگیرد، متفاوت باشد. مشکل اصلی زمانی است که میبینید داستان درحال غرق شدن درون خود است؛ تصور کنید شخصیتهای زیادی را در یک فیلم شاهد هستید که هر کدام پسزمینههای داستانی گستردهای را بهخود اختصاص دادهاند و در همین حال داستانی مختصر از هر کدام میدانید. حال این موضوع بهکنار، ریشه اصلی این تیم و دلیل جمع شدن آنها نیز به شکلی جزئی برای مخاطبان و تماشاچیان روایت شد؛ موضوعی که باعث میشود مخاطب تا اواسط این فیلم سردرگم باشد و با بهپایان رسیدن فیلم، تنها لحظاتی لذتبخش را به یاد بیاورد و جزئیات کوچکی از داستان را بفهمد. به عبارتی دیگر، همه چیز در Eternals شلوغ است، هرجومرج خود را دارد و بدون هیچ پیشزمینهای است.
مارول برای «انتقامجویان» و بهپایان رساندن داستان این مجموعه و تیم قوی این دنیای سینمایی و ابرقهرمانی، سه فاز از دنیای سینمایی خود را هدر داد؛ حال شما تصور کنید که یک ویدیو قرار است نهتنها شخصیتهایی به همان اندازه مهم را بهتصویر بکشد، بلکه آغاز برای داستانهای بعدی این دنیای سینمایی باشد. انیشتین هم باشد نمیتواند چیزی از این فیلم متوجه شود! در ادامه ماجرا، نزدیک بودن شخصیتهای این فیلم با کارکترهای دنیای سینمایی دیسی است که توجه و انتقادهای بسیاری را بههمراه داشته است. اول از همه بگوییم که کامیکهای Eternals سالیان سال قبل منتشر شدهاند و موضوع اقتباس و کپی کردن در اینجا یک بحث غیرمنطقی است اما در یک موضوع میتوانیم این اقتباس صریح و ملموس مارول از دنیای سینمایی دیسی را بپذیریم: نقشآفرینی ریچارد مدن در نقش ایکاریس که نهتنها شخصیتاش به مثابه سوپرمن بود، بلکه نقشآفرینی این بازیگر نیز همگان را به یاد هنری کویل میانداخت.
حتی خود این بازیگر در طی مصاحبهای عنوان کرد که وی برای ایفای نقش این شخصیت به بررسی نحوه بازی هنری کویل در فیلمهای سوپرمن پرداخته بود تا بتواند نقش خود را به بهترین شکل ممکن بهتصویر بکشد. جدا از تمامی اینها، روایتسرایی احمقانه و بخشهای داستانی چپاندهشده موضوع دیگری است که همواره در میان آثار دنیای سینمایی مارول برای من اعصابخردکن بود و این موضوع در فیلم «Eternals» نیز صادق است. مارول همواره داستانهایی را به روی پردههای سینما برده که پر از حفرههای مختلف است و به عنوان مثال، تماشای Eternals سوالات زیادی را در ذهن مخاطب تداعی میکند: اینکه چرا اعضای این تیم باید در مقابل کسی که تحت عنوان خدای آنها شناخته میشود، بایستند و مبارزه کنند؟ اینکه چطور قویترین شخص در تیم اترنالز از ایکاریس شکست میخورد و …. بدانید و آگاه باشید که با دیدن این فیلم قرار است سوالهای این چنینی بسیار زیادی به ذهنتان خطور کند.
برای اینکه بتوانیم فیلم «Eternals» را دوستداشتنی بدانیم، باید از آن دسته از طرفداران مارول باشیم؛ یا حداقل مثل من و خیلیهای دیگر، از آن دست تماشاچیان و مخاطبانی باشیم که دنبال کردن آثار این دنیای سینمایی را دوست داریم و دلمان میخواد رشد و بهبود فرنچایزهای ابرقهرمانی را دنبال کنیم. در غیر این صورت، «Eternals» نهتنها میتواند حوصلهسربر باشد، بلکه اعصبانتان را رفتهرفته با وصل شدن پازلهای مختلف در ادامه فیلم،خرد کند. Eternals انتقامجویان جدید است اما قصد ندارند انتقامی بگیرد؛ تنها میخواهد کار درست را انجام دهد و سعی دارد با ایجاد یک خط داستانی بلندمدت و چهبسا مهم، دین خود را به داستانهای ابرقهرمانی مارول ادا کند.
به عنوان کسی که فیلمهای مارول را همواره دنبال کرده و در تفصیر کردن هر کدام تبحر خاصی دارد (اندکی خودشیفتگی =)))، میتوانم به شما اطمینان دهم که این فیلم با وجود اینکه به عنوان یک اثر مستقل، نقصهای زیادی را شامل میشود، اما شروعکننده راهی است که مارول برای آثار بعدی خود در نظر دارد و اگر تابهاینجا آثار این استودیو را دنبال کردهاید، بنابراین دیدن «Eternals» برای شما نیز ضروری خواهد بود.