«سلام رفیق. خیلی وقت بود با همدیگه صحبت نکرده بودیم. اما در عین این بیخبری و سکوت، جفتمون هم خوب میدونیم که نه تو رفته بودی و نه من. فقط سکوت بود. سکوت و همین. جفتمون هم منتظر یه نشونه از همدیگه؛ منتظر یه جرقه کوچیک که جفتمون تو صدا غرق بشیم. صدای زیادی که از اعماق مغز مغشوشمون میاد.»
هنوز هم به یاد دارم که وقتی پوستر اولین قسمت از سریال Mr. Robot را دیدم، دقیقا چه حسی داشتم. به یاد داشتم که رمی مالک در فیلم «شب در موزه» در نقش مجسمه زندهشده فرعون ایفای نقش کرده بود. هر چند که در آن زمان رمی مالک به هیچوجه شهرت حال حاضرش را نداشت. اما بعد از دیدن پوستر فیلم، ناخودآگاه لبخند تمسخرآمیزی زدم و گفتم «عه! همان بازیگر فرعون در شب در موزه».
طبیعی بود؛ هر کسی دیگر هم که جای من بود همین فکر را میکرد. از پوستر سریال، اسم سریال، لیست بازیگرها و … سریال فریاد میزد که من بعد از یک فصل کنسل میشوم. اما به هر حال حس عجیبی به من میگفت که قسمت اول را تماشا کنم. با وجود بیمیلی که وجودم را فرا گرفته بود، سریال را دانلود و تماشا کردم. اما بعد از تماشای قسمت اول متوجه شدم، این سریال، اثری ساده و عادی نیست. این سریال برعکس خیلی از محصولهایی که امروز در دنیای تلویزیون میبینیم، حرفهای مهمی برای گفتن دارد.
اما چه حرفهایی و چرا باید سریال مستر ربات را تماشا کنیم؟ با ادامه این مطلب در کاروتک همراه باشید.
اولین موضوعی که نظر شما را به خود جلب میکند، ایده متفاوت این سریال است. سم اسماعیل که نویسنده، تهیهکننده و کارگردان این سریال است، با هوشمندی کامل چند سبک مختلف را با یکدیگر ترکیب کرده است. این ترکیب سبکها افراط و فقدانی ندارد و اثر به خوبی میداند که از همان ابتدا چه چیزی را ارائه میدهد و تا آخر سعی میکند آن را حفظ کند. هر چند پشت بعضی از پرچینهای لایه روایی سریال ممکن است یک سری نزاعهای نهفته باشد که چشم هر کس متوجه آن نشود؛ اما این نزاع خیلی زود جایش را به صفی بلند از چفت بودن میدهد.
معجون دلچسبی با چند لایه لذیذ از درام، جنایی، فلسفی، کمدی کدر (دقت کنید که در اینجا کمدی ساده، کمدی سیاه و حتی به طرز عجیبی، کمدی موقعیتی با هم ترکیب میشوند و سبکی مندرآوردی به نام کمدی کدر مغز شما را پر میکند) در این سریال سرو میشود. اما موقعیتی که شما را درونش قرار میدهد به هیچوجه زیبا نیست. یعنی شما از تماشای این سریال لذت میبرید اما میتوانید پلان به پلان حس کنید که میتوانید استرس شخصیت اصلی را داشته باشید.
انگار که سم اسماعیل مثل یک عروسکباز قهار شما را گرفته و میگرداند؛ این بیشتر شخصیتهای اصلی سریال هستند که شما را تماشا میکنند. انگار همه چیز از قبل مشخص است، به جز این که شما اصلا نمیدانید یک دقیقه بعد قرار است چه اتفاقی بیافتد. در لحظهای که انتظار دارید سریال با شما از درگاه الیوت صحبت میکند. راستی الیوت شخصی اصلی سریال است که رمی مالک جای آن ایفای نقش میکند. قبل از این که دوباره به چاپلوسی از ایده کلی سریال بپردازم، سراغ الیوت برویم.
الیوت؛ وای و بیوای بر این شخصیتپردازی عجیب و پر از لایه. یک موضوع را از همین ابتدا برای شما روشن میکنم : سعی نکنید که الیوت را بفهمید. این شخصیت یک کشور است. بگذارید بهتر توضیح بدهم؛ الیوت بازتاب تمام افرادی است که در یک سهشنبه شلوغ دور میدان اصلی شهر میتوانید ببینید. تمام حسهایی که آدمهای مختلف در آن دستوپنجه نرم میکنند در او حضور دارد. انگار که او موش آزمایشگاهی سم اسماعیل است تا بتواند با آزمون و خطا شخصیت اصلی را طراحی کند.
با این تفاوت که آزمون و خطا در کل سریال جریان دارد. او در کنار شما بزرگ میشود، یاد میگیرد، خسته میشود، خنده میکند، گریه میکند، میترسد و مهمتر از همه، با شما حرف میزند. شما بهترین دوست او در این سریال هستید. او هیچوقت از شما چیزی را پنهان نمیکند. الیوت به شدت درونگرا است و از حرف زدن حتی با روانپزشک خودش هم امتنا کرده اما حتی در زمانی که انتظارش را ندارید، به شما میگوید که چه خبر است.
رمی مالک به خوبی برای این نقش انتخاب شده؛ اینجا فقط راجع به توان بازیگری مالک صحبت نمیکنم بلکه نمیتوانم تصور کنم که قیافهای جز رمی مالک بتواند برای ایفای نقش الیوت مناسب باشد. الیوت صبح به صبح دوش میگیرد، پیراهن مردانهاش را میپوشد، کارش را انجام میدهد، هودی مشکیاش را به تن میکند، قرص مورفینش را میخورد و میخوابد. اما در تمام این مدت و کارهایی که در این میان انجام میدهد، رمی مالک به راحتی چهره خودش را یکشکل و یکنواخت نگه میدارد. چون حس میکند که الیوت فردی بیحس به تمام اتفاقاتی است که در اطرافش میافتد.
اما تنها مالک نیست که میتواند به خوبیه روحیه آقای ربات را در سریال انتقال دهد. انتخاب دیگر بازیگرها هم به هوشمندی تمام انجام شده. کریستین اسلیتر به اندازه رمی مالک در این سریال زحمت میکشد تا بتواند به شخصیتش گرما و غریب بودن خاصی بدهد. شاید حتی بعضی اوقات شخصیت آقای ربات به اندازه الیوت پیچیده و بعضی اوقات پیچیدگی بیشتر داشته باشد. به طور کلی شاید یک الی دو نقش باشد که بخواهیم آنها را نقشهایی بدانیم که فقط برای اضافه کردن مقداری زیبایی به سریال، اضافی بدانیم.
احساس میکنم که هیچ سوپروایزری بالا سر سم اسماعیل در زمان فیلمبرداری مستر ربات نبوده است. از لحاظ فیلمبرداری و سینماتوگرافی، مستر ربات هر کاری که فکرش را نمیکنید انجام داده. فیلمبرداری حاشیهای، شاتهای بسته غیراستاندارد اما منطقی، لانگشاتهای باهدف اما سختالفهم! این موضوع از ابتدا تا انتهای سریال تکرار میشود و فیلمبرداری آن را به نوعی میتوان امضای اصلی مستر ربات دانست. موضوعی که شاید اگر نبود، نمیتوانست مفهوم کامل سریال را از ابتدا به خورد مخاطب بدهد.
بعضی از قسمتها، کارگردان تصمیم میگیرد که کارهای جدید و عجیبی انجام بدهد. در یکی از قسمتهای فصل چهارم، تمام قسمت به صورت یک برداشت یا همان یک تیک یا یک کات فیلمبرداری شده. نکته جالب اینجاست که معمولا چنین سکانسهایی در محیطهای بسته انجام میشود و شاید بهترین نمونه آن را پیشتر در قسمت چهارم از فصل اول سریال True Detective دیده باشیم که در سکانس فرار مارتی از محله خلافکارها، کل سکانس به صورت یک تیک فیلمبرداری شده.
اما در آقای ربات این موضوع بسیار بهتر انجام شده. البته شاید یکی از دلایل آن ریسکپذیری عوامل تهیه باشد. در این قسمت به خصوص، بیرون درب شرکت ECorp شورشی برپا شده و همچنین داخل ساختمان هم اتفاقات وحشتناکی میافتد و مردم به داخل ساختمان هجوم آوردهاند. در این قسمت روایت به دو بخش بیرون ساختمان و داخل ساختمان که چه عرض کنم، داخل برج اتفاق قسمتبندی میشود.
کاملا میتوانید احساس کنید که ماهها برای پیادهسازی چنین سکانسی وقت گذاشته شده و به خوبی تنشهای بیرون و داخل به خاطر فیلمبرداری درست و منحصر به فرد این قسمت، به مخاطب القا میشود. موضوعی که خیلی از سریالهای امروزی در انجام دادن آن فقر توانایی دارند.
این تمام ماجرا نیست. درست زمانی که این قسمت را مشاهده میکنید، کارگردان مجددا شما را سورپرایز نمیکند و این بار سعی میکند که به روایت خود اعتماد کند. یک روایت عجیب و پر از دیالوگ را در یک اتاق با سه کارکتر کاملا متفاوت پیش میبرد. انگار که دارید یک تئاتر را تماشا میکنید و حتی به طرز خندهداری و مثل یک اجرای تئاتر آن را به سه اکت مختلف تقسیمبندی کرده است.
قاببندی سریال شاهکار است. مجددا تکرار میکنم، قاببندی سریال شاهکار است.
در یکی از قسمتهای مستر ربات، سم اسماعیل تصمیم میگیرد که تمامی کارکترها را لال کند. یعنی این که در تمام طول قسمت، دو دیالوگ گفته میشود.
دیالوگ اول:
نمیخوای حرف بزنی؟ باشه!
دیالوگ دوم:
وقت حرف زدنه!
جالب اینجاست که هر دو دیالوگ توسط دو فرد مختلف اما خطاب به الیوت گفته میشود. این یعنی روایت و ایدهپردازی سم اسماعیل به قدری قدرتمند است که او تصمیم میگیرد تمام سریال را بدون حتی یک دیالوگ اضافه روایت کند و جالب این جاست که این قسمت یکی از مهمترین و در عین حال هیجانیترین قسمتهای ممکن است. او تصمیم میگیرد که دیالوگی را اضافه نکند و فقط با بازی بدنی و اتفاقات یک آنی به سریال منطق تزریق کند که به استادانهترین شکل ممکن این کار را انجام میدهد.
الیوت به خوبی ترکیبی از یک قهرمان و یک شرور است. هر دو جنبه این کارکتر به خوبی در سریال پیادهسازی شده که بعضی اوقات شما را یاد بازیهای ویدیویی میاندازد. تنها کافی است که یک فصل از سریال را ببینید. البته شاید فصل اول سریال با تمام جذابیتی که دارد، ضعیفترین قسمت این سریال قلمداد شود.
ریتم مستر ربات کند است. شاید مهمترین دلیلی که خیلیها تنها با تماشای چند قسمت از سریال، از آن سیر میشوند ریتم کند این اثر باشد. اما ریتم کند این سریال منطق خودش را دارد. البته این ریتم کند فقط مهمان فصل اول است و از اواسط فصل دوم کاملا احساس میکنید که سریال با تزریق آدرنالین روبهرو شده است. این تغییر ریتم، هر چقدر که جلوتر میروید با روایت همسو شده و به نوعی به گوشت و خون داستان میپیوندد.
ریتم کند را نمیتوان در مستر ربات یک ضعف قلمداد کرد. هر چقدر هم که سعی کنید ریتم کند را یک ایراد در این سریال در نظر بگیرید، باید بدانید که این ریتم کند منطق خودش را دارد و بدین معنا نیست که سم اسماعیل ریتم را درست نفهمیده است. بالاتر گفتهام که در یکی از قسمتهای تماما هیجانی سریال، ریتم به شکل عجیب و غریبی تند است. پس او میتواند به خوبی این کار را انجام دهد.
سریال پر از کلیشهشکنیهای دلچسب است. این که سم اسماعیل نشان میدهد لازم نیست حتما با استانداردهایی که تا به حال به خورد ما دیده شده پیش برویم، حرف زیادی راجع به پیام اصلی سریال میزند. در نهایت این سریال چند پیام مهم دارد. اولین و مهمترین پیامی که در تمام سریال گفته میشود، حقطلبی و مبارزه با جهل و نادانی مردم در مقابل اتفاقاتی است که شما را از زندگی خوب به روتین خطرناک و افسردهکننده میبرد.
دومین پیام سریال که شاید به راحتی قابل فهم نباشد، مفهوم خانواده است. به طور کلی مشکلات درونی خانواده چیز جدیدی نیست و شاید شما هم از جمله افرادی باشید که درگیر مشکلات شخصی و خانوادگی خودش است. در این سریال الیوت به عنوان فردی که از خانواده خود رنج زیادی کشیده، تصمیم میگیرد که راهکاری متفاوت و زندگی جدیدی را برای خود در نظر بگیرد و هر چقدر به سمت جلو حرکت میکنیم، بیشتر متوجه میشویم که مشکلات خانوادگی الیوت چه زندگی سختی را برای او ایجاد کرده.
پیام آخر این سریال، همرنگ جماعت شدن و زندگی در اجتماع است. ما به عنوان یک شهروند با همه تفاوتهایی که ممکن است با دیگران داشته باشیم، در نهایت شهروند یک جامعه هستیم. قوانینی برای این جامعه وضع شده که لزومی همیشه برای اطاعت کردن از آنها نیست اما مهم است که بدانیم، باید با دیگر شهروندها احترام بگذاریم. هر چقدر هم که این قوانین مورد رضایت ما نباشد، باید به روش خودمان این جامعه را تغییر بدهیم، نه با خراب کردن زندگی دیگر شهروندها.
توصیه میکنم که حتما سریال آقای ربات را مشاهده کنید. این سریال ترکیب دلچسبی از تمام ساختارشکنیها در دنیای تلویزیون و جذابیت بصری است. در داستان و روایت، آقای ربات بالاتر از خیلی سریالهایی قرار میگیرد که این روزها سر و صدای زیادی به پا کردهاند اما متاسفانه مستر ربات هیچوقت آنقدری که لایقش بود، مورد توجه قرار نگرفت.
در نهایت این خود شما هستید که تصمیم میگیرید، که آیا دوست دارید مستر ربات را بفهمید؟ آیا دوست دارید در ماجراجویی الیوت با او همراه شوید؟
سلام رفیق. این ماجرا وقتی به خوبی و خوشی به پایان میرسد که تو هم ماجراجویی را تمام کنی و بروی.
این آخرین دیالوگ الیوت است که در مستر ربات گفته میشود. اما اگر بخواهم به این نوشته به عنوان یک یادداشت شخصی نگاه کنم، با این که چند سال از انتشار آخرین قسمت این سریال گذشته، اما هنوز نتوانستهام به طور کامل خودم را از دنیای عجیب این سریال خلاص کنم و حس میکنم که بخشی از من داخل دنیای الیوت باقی ماند.