دانلود اپلیکیشن اندروید

بیوگرافی توماس واتسون سنیور: مدیرعامل نمونه IBM با شعار «تفکر»!

بیوگرافی توماس واتسون سنیور: مدیرعامل نمونه IBM با شعار «تفکر»!

توماس جان واتسون سنیور، در تاریخ ۱۷ فبریه ۱۸۷۴ در نیویورک متولد شد و در تاریخ ۱۹ ژوئن ۱۹۵۶ و در سن ۸۲ سالگی در نیویورک از دنیا رفت. او به عنوان یکی از مدیرعامل‌ها و اعضای هیئت مدیره کمپانی IBM محسوب می‌شود. او را می‌توان اولین مدیرعامل کمپانی IBM خطاب کرد که تاثیر مستقیمش را در روند تولید این کمپانی به جا گذاشت.

او از سال‌های ۱۹۱۴ میلادی تا ۱۹۵۶ میلادی به عنوان مدیرعامل این کمپانی تمام تلاش خود را کرد که این کمپانی به سودآوری و درآمدزایی زیاد برسد و بدون شک یکی از دلایل اصلی تبدیل شدن IBM به یکی از غول‌های فناوری در زمان خودش بودم که دنیا نظر آن را زیاد در خود جای نداده است.

یکی از بزرگ‌ترین کارهایی توماس در کمپانی IBM انجام داد، تغییر شیوه‌های مدیریتی و ایجاد فرهنگ کاری متفاوت در IBM بود که تا به امروز هم بعضی از کمپانی‌ها از این روش مدیریتی و فرهنگ کاری استفاده می‌کنند. او بعدها روش‌های جدیدی برای فروش کمپانی IBM ابداع کرد. البته بیشتر به این موضوع در ادامه مقاله خواهیم پرداخت.

اما حالا نوبت آن است که نگاهی به زندگی توماس جان واتسون سینیور داشته باشید؛ پس با کاروتک همراه باشید.

زندگی شخصی و کاری

قبل از ورود توماس به کمپانی IBM، زندگی برای او بسیار متفاوت بود. او به همراه پدر، مادر و چهار خواهر و برادر دیگرش در مزرعه خانوادگی زندگی می‌کرد که در آن‌جا پدر او و در اطراف و حومه نیویورک، چند کارگاه فروش هیزم داشت. او از همان ابتدا به خانواده خود در کسب‌وکار خانوادگی کمک می‌کرد اما او تصمیم گرفت که در اواخر ۱۸۷۰ میلادی به درس خواندن بپردازد.

بعد از این که او به آکادمی آدیسون در نیویورک رفت و در آن‌جا فارغ از تحصیل شد، توماس تصمیم گرفت که اولین شغل خود را شروع کند و این شغل چیزی جز «تدریس» نبود. خوشبختانه توماس از همان روز اول تدریس را دوست نداشت و تنها یک روز توانست این شغل را تحمل کند و از این کار برای همیشه تنها در یک روز کنار کشید.

بعد از این تجربه ناموفق، توماس به مدرسه میلر رفت که در آنجا حسابداری آموخت و به این رشته علاقه بیشتری نسبت به رشته‌های دیگر نشان داد. در سال ۱۸۹۱، توماس از مدرسه کناره گیری کرد و به عنوان یک کتاب‌فروش در کتاب‌خانه‌ای با حقوق ۶ دلار در هفته کار خود را آغاز کرد که در آن زمان ۶ دلار پول آن‌چنان کمی نبود اما آن‌قدری هم نبود که فردی را خوشحال نگه‌دارد.

مشخصا واتسون خیلی زود از این کار کناره‌گیری کرد و در فروشگاه آلات موسیقی، در بخش فروش پیانو مشغول شد. او دو سال در آن‌‌جا با حقوق هفتگی ۱۰ دلار کار کرد. بعد از دو سال، او به این نتیجه رسید که اگر به صورت کمیسیونی و با درصد فروش مشغول کار بود، او می‌توانست هفتگی ۷۰ دلار به دست بیاورد.

بعد از خروج از فروشگاه آلات موسیقی، واتسون به خانواده خود در شهر بوفالو رفت و در آن‌‌جا مغازه قصابی باز کرد. او تمام پول خود را در این فروشگاه سرمایه‌گذاری کرد اما طولی نکشید که او نتوانست مشتری جذب کند و خیلی زود تمام زحمات چند سال اخیر او بر باد و رفت او قصابی‌اش را برای همیشه تعطیل کرد. حالا واتسون مانده بود و بی‌پولی و بی‌کاری!

ورود به NCR

واتسون قبل از این که قصابی خود را برای همیشه تعطیل کند، قصد داشت که دستگاه دریافت وجه فروشگاهی‌اش را به کمپانی سازنده بازگرداند تا شاید فروشنده دیگری بتواند از آن استفاده کند. در آن زمان کمپانی NCR بود که این دستگاه‌ها را تولید می‌کرد و زمانی که واتسون به این کمپانی رفت تا دستگاه را بازگرداند، با جان رنج آشنا شد و رنج از او خواست که به کمپانی NCR بپیوندد و سرانجام در نوامبر ۱۸۹۶، او به کمپانی NCR به عنوان کارآموز فروش در واحد فروش آقای رنج پیوست.

کمپانی NCR وضعیت بسیار خوبی در آن زمان داشت و رنج که واحد فروش شهر بوفالو بود در آن زمان مثل یک پدر برای وااتسون بود و واتسون از او خیلی موضوع‌های مختلف مثل روش‌های فروش و مدیریت را آموخت. واتسون بارها در مصاحبه‌هایش گفته است که او در ابتدا فروشنده بسیار ضعیفی بود اما رنج او را پیش خود آورد و تمام تکنیک‌های فروش را به او آموخت.

کم کم واتسون توانست این تکنیک‌ها را در فروش‌هایش استفاده کند و خیلی زود او به بهترین فروشنده در غرب آمریکا بدل شد که توانست هفتگی ۱۰۰ دلار درآمد داشته باشد. تصور کنید که در سال ۱۸۹۷، درآمد هفتگی ۱۰۰ دلار بسیار زیاد بود و واتسون یکی از بهترین درآمدهای ممکن را برای یک فروشنده عادی داشت.

چهار سال بعد، واتسون به روچستر نیویورک فرستاده شد تا به یکی از نمایندگی‌های NCR نظارت داشته باشد. واتسون با روش خرید مونوپولی تصمیم گرفت که رقیب قدیمی این کمپانی یعنی هالوود را در آن شهر کنار بگذارد و خیلی زود توانست نمایندگی روچستر را دوباره به اوج خودش بازگرداند.

در سال ۱۹۱۲، واتسون به خاطر نقض کردن بعضی از قانون‌های فروش به یک سال زندان متهم شد. در آن زمان واتسون در صنعت و فروش طرفدارهای زیادی داشت و خیلی‌ها از رییس جمهور وقت خواستند که واتسون را ببخشد. اما این موضوع انجام نشد و واتسون متهم شده بود. البته واتسون هیچ‌وقت به زندان نرفت و کمی بعد بخشیده شد.

رییس IBM

چارلز رنلت فلینت موفق شده بود که کمپانی CTR را تشکیل بدهد که NCR هم جزوی از آن بود. البته برای مدیریت چهار کمپانی، این موضوع برای فلینت بسیار سخت بود و به همین خاطر او واتسون را استخدام کرد که در تاریخ ۱ می ۱۹۱۴، به عنوان مدیر کل، کار خود را شروع کند و به فلینت کمک برساند.

واتسون در آن زمان هنوز درگیر دادگاه بود و فلینت همیشه از این موضوع می‌ترسید که به او مسئولیت‌های بیشتری بدهد. اما فلینت شک نداشت که او می‌تواند کارهای بزرگی در IBM انجام دهد. حدود یازده ماه بعد، بالاخره پرونده دادگاهی واتسون مختومه شد و او سریعا به عنوان مدیر کل کمپانی کار خودش را ادامه داد.

واتسون به چهار سال زمان نیاز داشت تا بتواند درآمد این کمپانی را به ۹ میلیون دلار برساند. عددی که شاید برآوردش با دنیای امروز، عددی حیرت‌انگیز و نجومی باشد. در آن زمان هنوز کمپانی CTR نام داشت اما در سال ۱۹۲۴، واتسون تصمیم گرفت که نام کمپانی را به International Business Machine تغییر بدهد که این نام همان IBM است.

طی سال‌ها واتسون توانست به یکی از بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین چهره‌های نه تنها صنعت، بلکه کل آمریکا بدل شود. حتی بعضی‌ها معتقدند که او سفیر غیررسمی رییس جمهور وقت آمریکا یعنی فرانکلین روزولت بود. او طی سال‌ها با سیاست‌مدارهای زیادی ملاقات کرد؛ حتی یک بار در سفرش به آلمان موفق به دیدار با آدولف هیتلر شد که متاسفانه بعدها مشخص شد، بدون این که واتسون متوجه این موضوع باشد، هیتلر به صورت مخفیانه از دستگاه‌های IBM برای منافع ضدیهودیت استفاده می‌کرده.

او در دوران جنگ جهانی هم از ریاست IBM دست نکشید. او به همراه این کمپانی شروع به تولید قطعه‌های انتقال داده و ساخت کامپیوترهای مختلف برای ارتش کردند. جنگ برای واتسون بسیار مهم بود. حتی پسر او یعنی توماس واتسون جونیور که چند سال بعد جایگزین او می‌شود هم در زمان جنگ به ارتش آمریکا پیوسته بود.

بعد از جنگ، واتسون به خاطر ارق زیادی که به کشور خود داشت، هزینه‌های زیادی را صرف ساخت دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی کرد که برای این کار نشان افتخار را از رییس جمهور وقت دریافت کرد. او به یکی از محبوب‌ترین چهره‌های آمریکا بدل شده بود و تا آخر عمر خود هم این موضوع را به خوبی حفظ کرد.

زندگی شخصی و مرگ

او در جوانی خود با جنت کیتریج ازدواج کرد و حاصل ازدواج آن‌ها، دو دختر و دو پسر بود که یکی از این پسرها توماس واتسون جونیور بود که بعدها به مقام مدیرعاملی کمپانی IBM نائل می‌شود. واتسون یکی از دموکرات‌های سرسخت و پشتیبان همه‌جوره رییس جمهور وقت یعنی فرانکلین روزولت بود و به همین خاطر از احترام بالایی در آمریکا به خصوص از سمت رییس جمهور آمریکا برخوردار بود.

همانطور که پیشتر گفتیم، واتسون طی زندگی خود دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی زیادی را بنیانگذاری کرد که دانشگاه المیرا یکی از معروف‌ترین این دانشگاه‌ها بود که خود واتسون به عنوان مدیر این مجموعه به دانش‌آموزها و دانشجوها خدمت می‌کرد. او سعی کرد تا آخرین روز عمر خود به بسط و گسترش دادن این دانشگاه بپردازد.

سر انجام، توماس واتسون سینیور در سن ۱۹۵۶ برای همیشه از IBM بازنشسته شد و به جای او، پسرش به مدیرعاملی این کمپانی نائل شد. چند سال آخر زندگی واتسون بسیار آرام و بی‌دغدغه بود تا این که در تاریخ ۱۹ ژوئن ۱۹۵۶، او در شهر منهتن نیویورک جان سپارد و در قبرستان Sleepy Hollow به خاک سپرده شد.

بدون شک کارهای بزرگی که او برای صنعت، فروش و دنیای کامپیوترهای خانگی انجام داد از یادها نمی‌رود. او شاید هیچ محصولی را خلق نکرده باشد اما مدیریت بی‌مانند او و هدایت کردن IBM به سمتی که بتواند به یکی از قطب‌های صنعت کامپیوترهای عظیم بدل شود، موضوعی است که شاید چند دهه بعد از رفتن او به راحتی احساس می‌شد.

 

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو