خطی که یک بازی ریمیک را از بازی ریمستر جدا میکند بعضی اوقات به خوبی دیده نمیشود و ممکن است خیلیها به اشتباه بازیهای ریمیک را با بازیهای ریمستر اشتباه بگیرند.
ریمیکها در حقیقت بازسازی از یک بازی ویدیویی هستند و این بازسازی میتواند تغییرات گستردهای در آن بازی ایجاد کند و هیچ تضمینی نیست که المانهای بنیادی آن، حتی المانی مثل داستان بازی تغییر نکند.
اما ریمستر به این معنا است که پایه کلی بازی تغییر نخواهد کرد و بعضی از المانهای فنی بازی مثل جلوههای بصری و صوتی بازی دستخوش صیقلی خواهند شد که با استانداردهای روز بهبود پیدا کند. اما المانهای دیگر مثل داستان و شخصیتپردازی تغییر نخواهد کرد. ریمستر بیشتر مثل حفظ کردن یک اثر اما با جلوههای بصری و صوتی بهتر است که گیمرهای نسل جدید بتوانند ارتباط بیشتری با آن پیدا کنند.
اما بازیهای بازسازی یا ریمیک به مقصودهای مختلفی ساخته میشود. مثلا زمانی که Resident Evil 2 Remake منتشر شد، هیچ چیزی بهتر از یک ریمیک نمیتوانست آن بازی قدیمی را دوباره زنده کند و آن را به موفقیت برساند. اگر کمی اسکرینشاتهای Resident Evil 2 را در سال اولیه انتشارش مشاهده کنید، قطعا متوجه میشوید که هیچ جایی برای صیقل دادن آن جلوههای پیکسلی وجود ندارد. پس بدین ترتیب سازندگان تصمیم میگیرند که آن را بازسازی کنند.
یعنی تمام محتوای داخل بازی را از صفر تهیه میکنند و برای ساخت بازی حتی ممکن است بعضی از قسمتهای داستان بازی را عوض کنند. با این که سازندگان یک بازسازی حق هرکاری را در بازسازی خود دارند، اما استودیوها به خاطر راضی نگهداشتن طرفدارهای قدیمی بازیها تصمیم میگیرند که دست به داستان بازی، به خصوص پایانبندی آن نزنند.
اما با توجه به این که گیمپلی بازی دچار تغییراتی شده و بعضی اوقات داستان و روایت هر بازی ممکن است در گیمپلی آن روایت شود، در نسخه بازسازیشده تغییراتی در گیمپلی و داستان صورت میگیرد اما در نهایت پایانبندی، شخصیتپردازیها، مکانها و … تغییرات بسیار ناچیز و جزئی میکنند.
بهروز کردن و مدرنسازی گیمپلی باید اولویت اول هر استودیوی بازیسازی باشد که نسخه بازسازی هر عنوانی را میسازد. بهترین و ایدئالترین شکل ممکن برای یک ریمیک، ساختن تمامی محتوا از اول و کاملا مبتنی بر نسخه اورجینال است اما این مبنا باید با رعایت کردن مدرنسازی المانها باشد. تنها بیشتر کردن وضوح تصویر و انیمیشنهای جذاب نمیتوانند تضمین موفقیت یک ریمیک را بدهند.
اما کدام ریمیکهای و ریمسترهایی که طی چند سال اخیر منتشر شدهاند، ارزش تجربه دارند و نسبت به بازی اولیهشان چه تفاوتهایی دارند؟ در این مقاله قرار است به معرفی چند ریمیک و ریمستر خوشساخت به همراه مقایسهشان با بازیهای اورجینال بپردازیم.
اگر گیمر قدیمی به خصوص گیمر زمان پلیاستیشن ۱ باشید، با این بازی آشنایی دارید. یکی از سرگرمکنندهترین تجربههای ممکن که تا سالها بعد توانست افسانه خودش را برجای بگذارد. این بازی آرکید در زمان خودش آنقدر سرگرمکننده و البته سریع بود که برای بازسازی کردن این عنوان، سازندگان ترجیح دادند که تغییرات خیلی زیادی روی گیمپلی بازی انجام ندهند.
این بازی برای سرگرمی خالص ساخته شده است و تغییر دادن المانهای مختلف این بازی باعث میشد که این سرگرمکنندگی از بین برود. خوشبختانه سازندگان به خوبی این سرعت و مدل آرکید بازی را به ریمیک انتقال دادهاند و هنوز هم با آهنگهای پس زمینه در سبک پانک راک و پانک پاپ میتواند تجربهای شگفتآور باشد.
تغییرات که در جلوههای بصری ایجاد شده کاملا در خدمت گیمپلی سریع بازی است. سازندگان یک ست از جلوههای بصری نسل بعدی و خارقالعاده را ارائه نمیدهند اما تا به این حد جلوههای بصری را بسط دادهاند که از شر گرافیکهای پیکسلی خلاص شوند و از طرفی گیمرهای نسل جدید انیمیشنهای نرم و روان را در کنار بافتهایی با وضوح تصویر بالا را احساس کنند.
در ادامه میتوانید تصویری از تفاوت میان نسخه ریمیک و نسخه اصلی را مشاهده کنید.
بازسازی عنوان The Legend of Zelda: Link’s Awakening یکی از بهترین مثالهای موجود در بین بازیهای ویدیویی برای نشان دادن ایجاد شدن تغییرهای مختلف در آرت استایل یک بازی است. این بازی در اصل برای کنسول گیموبی منتشر شده بود آرت استایل آن برای زمان خودش شخصیسازی شده و شاید گیمرهای نسل جدید به هیچ عنوان نتوانند با این بازی ارتباط برقرار کنند.
البته باز هم نارضایتیهای زیادی وجود داشت که نینتندو به جای Link’s Awakening باید سراغ قسمت دیگر این فرنچایز مثل Ocarina of Time میرفت. اما به هر حال بسیار جذاب است که در حال حاضر میتوانیم این بازی را روی کنسول جدید نیتنندو یعنی سویچی دریافت کنیم و تجربه منحصر به فرد و ارتقا یافتهای را نسبت به نسخه اورجینال تجربه کنیم.
حالا که صحبت از سری بازیهای زلدا شد، بهتر است نسخه Skyward Sword را فراموش نکنیم که نسخه ریمستر آن برای Wii منتشر شد و یکی از عجیبترین انتخابهای ممکن توسط نینتندو بود. برخلاف بعضی از ریمسترهایی که وجود آنها بسیار منطقی و جذاب به نظر میرسد، اما این ریمستر چندان جذابیتی نداشت.
البته بازی به طور کلی جذاب است اما این که بخواهیم بازی ده سال پیش را با کمی تغییر جزئی بصری آماده کنیم و با قیمت کاملا ۶۰ دلار در مارکت بازیهای ویدیویی عرضه کنیم، موضوعی است که به مرور زمان کمی اذیتکننده میشود. تفاوت دیگر در نسخه ریمستر بدین شکل بود که میتوانستید از دکمهها به جای استفاده از استیک حرکتی در سیستم مبارزات استفاده کنید.
این بازی با وضوح تصویر اچ دی و نرخ فریم ۶۰ بر ثانیه اجرا میشد؛ قابلیتهایی مثل قفل شدن روی دشمن، رد کردن دیالوگها و سکانسهای میان پرده هم به بازی اضافه شده بودند. اما با وجود همه این ویژگیهای جدید و بهبود غیرملموس جلوههای بصری، نمیتوان انتظار داشت که پلیرها ۶۰ دلار برای تهیه آن پرداخت کنند.
حالا که راجع به بازیهای ۶۰ دلاری نینتندو صحبت میکنیم باید اشاره کنیم که نسخه ریمستر Super Mario 3D All-Stars را منتشر کرد که در حقیقت پکیجی شامل سه بازی Super Mario Sunshine، Super Mario Galaxy و Super Mario 64 است که این سه بعدی به قدری بزرگ و ماندگار هستند که ریمستر کردن آنها در ابتدا شاید بسیار جالب به نظر میرسید و همه هیجانش را داشتم؛ اما متاسفانه بعد از انتشار این ریمستر متوجه شدیم که با یکی از بدترین پکیجهای ممکن روبهرو هستیم.
این پورتها به اندازهای ضعیف بودند که نینتندو برای اجرای این بازیها از شبیهساز دولفین استفاده کرده بودند که یکی از شبیهسازهایی است که بازیهای قدیمی کنسولهای نینتندو را روی نینتندو سوییچ اجرا میکند که متاسفانه متاسفانه برای بعضی از بازیها از این جهت که حالت دوربین روی سوییچ و کنسولی مثل Wii فرق دارند، کاملا متفاوت است و بدین شکل تبدیل به شکست بزرگی شد.
چند سالی است که کپکام در حال بازسازی بازیهای کلاسیک فرنچایز رزیدنت ایول است. این بازیها توسط موتور بازیسازی RE Engine نوشته میشوند که یکی از بهینهترین موتورهای بازیسازی فعلی است و دست این کمپانی را برای ارائه آثار بسیار جذاب و دوستداشتنی باز کرده است.
زمانی که Resident Evil 2 در سال ۲۰۱۹ نسخه بازسازی شدهاش را دریافت کرد، یکی از مهمترین اتفاقهای صنعت بازیهای ویدیویی بود. حتی میتوان گفت که موفقیت این بازسازی بود که به خیلی از استودیوهای بازیسازی این جرات و جسارت را داد که به بازسازی بازیهای قدیمیشان فکر کنند. البته این موضوع هم باید در نظر گرفت که کپکام ریسک زیادی برای توسعه این بازیها کرد.
کپکام خیلی از موارد مربوط به نسخه اورجینال را در بازی تغییر داد. تنها موضوعی که شاید در Resident Evil 2 Remake تغییر نکرده باشد، داستان کلی و شخصیتهای حاضر در بازی هستند. البته حتی شخصیتی مثل Mr. X هم حضور متفاوتی نسبت به قسمت دوم داشت. برای این که گیمپلی بازی حس ترس را بهتر و بیشتر منتقل کند، در بازی Mr. X همیشه در حال تعقیب پلیر بود که تجربه بازی را بسیار متفاوتتر از بازی گذشته میکرد.
قسمت سوم این بازی هم بازسازی خودش را تغییر کرد و کپکام تمام تلاشش را کرد که بتواند حالت کلی بازی را حفظ کند اما موضوعی که در این میان باید به خطار داشته باشیم، این است که موفقیت قسمت دوم به خاطر متفاوت بودن و البته منحصربهفرد بودنش بود و همین که قسمت سوم با کپیبرداری ناقصی از رزیدنت ایول ۲ ساخته شده بود، عملکرد ضعیفتری نسبت به بازسازی قسمت دوم داشت.
از طرفی دیگر، بازسازی قسمت چهارم مدت زمانی است که به صورت رسمی تایید شده. چشمهای زیادی به سمت این بازی چرخیده است و طرفداران این سری همگی منتظر انتشار آن هستند؛ به خاطر این که قسمت چهارم یکی از مهمترین و البته محبوبترین قسمتهای فرنچایز رزیدنت ایول محسوب میشود. کپکام باید برای بازسازی قسمت چهارم برگهای برنده بیشتری رو کند.
با این که بازسازی بازیهای ویدیویی میتواند بسیار لذتبخش باشد، اما بعضی از بازسازیها لزومی برای منتشر شدن ندارند. مثلا میتوانیم بازسازی Mafia 1 را مثال بزنیم که متاسفانه نه تنها نتوانست جذابیت نسخه اورجینال را انتقال بدهد، بلکه اثری به مراتب ضعیفتر بود که نسخه اورجینال بازی را خواستنیتر میکند.
اما نمیتوانیم کتمان کنیم که بازار فعلی بازیهای ویدیویی پر از بازیهای بازسازی شده است چون به خیلی از استودیوهای بازیسازی این موضوع ثابت شده است که تکرار کردن یک فرمول موفق به مراتب ریسک کمتری نسبت به معرفی بازیهای جدید دارد. بدین ترتیب که امکان دارد بازیهای تکراری قدیمی موفقیت بیشتری به خاطر شور طرفداران فرنچایز، در مقایسه با معرفی قسمتهای جدید داشته باشد.
نظر شما چیست؟