دانلود اپلیکیشن اندروید

نقد و بررسی فیلم Spiderman No Way Home

نقد و بررسی فیلم Spiderman No Way Home

در این مقاله به بررسی تخصصی فیلم Spider-Man: No Way Home می‌پردازیم و فیلم را از چند بعد مختلف به بوته نقد و بررسی خواهیم برد. با کاروتک همراه باشید.

مارول سال عجیبی را در ۲۰۲۱ میلادی سپری کرد؛ لیست آثار مارول در سال ۲۰۲۱ میلادی آن‌قدر بلندبالا و پر از اتفاقات عجیب است که تنها در یک سال مارول توانست پایه‌ریزی ده سال آینده‌اش را برای انتشار محتویات مختلف آماده‌سازی کرد. از شروع پخش سریال‌های مارول روی سرویس دیزنی پلاس مثل سری‌های WandaVision، Falcon and the Winter Soldier، Loki و What if تا اکران فیلم‌های مهم و بزرگی مثل Black Widow، Shang-Chi، Eternals و Spider-Man: No Way Home که آخرین قسمت از سه‌گانه اسپایدرمن مانند یک گیلاس روی کیک بزرگ مارول در سال ۲۰۲۱ بود که توانست بازخوردهای فوق‌العاده‌ای را کسب کند.

«اسپایدرمن: راهی به خانه نیست» یکی از مهم‌ترین رویدادهای دنیای سرگرمی و سینما در سال ۲۰۲۱ بود و چند دلیل مختلف وجود دارد که این فیلم را تمام فیلم‌های مارول که تا به امروز عرضه شده، متفاوت می‌کند. دلایلی که همه‌شان را نمی‌توان در این مطلب توضیح داد چون در این مقاله قصد داریم که هیچ بخش فیلم را لو ندهیم و خبری از اسپویلر در این مطلب نیست.

مردعنکبوتی در دنیای سینمایی مارول

فرنچایز اسپایدرمن در فازبندی‌های سینمایی مارول جایگاه چندان خوبی نداشت. با این که مرد عنکبوتی به طور عادی محبوب‌ترین ابرقهرمان دنیای داستان‌های مارول است، اما در توسعه چند فیلم اخیرش موفقیت زیادی را کسب نکرد. به طوری که خیلی‌ها انتظار نداشتند که قسمت سوم این فیلم به خاطر شکست رسانه‌ای دو فیلم گذشته یعنی Spider-Man: Homecoming و Spider-Man: Far From Home ساخته شود. اما به هر حال این فیلم اکران شد و توانست علی‌رغم کسب نمرات خوب، تقریبا ۹۰ درصد کسانی که به سینما برای تماشای این فیلم رفتند را راضی کند.

یکی از دلایل اصلی که این فیلم را بسیار ارزشمند می‌کند، دامن زدن بر مفاهیم جدیدی است که جدیداً مارول به سختی در تلاش است که در ذهن مخاطبان خود پیاده‌سازی کند و آن هم «جهان‌های چندگانه» و «جهان‌های موازی» است. در نظر داشته باشید که این دو مفهوم با یکدیگر تفاوت دارند. «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» از این حیث بسیار حائژاهمیت است که به طور علنی نشان داد که با این مفاهیم سروکار دارد و برای تثبیت این موضوع، شخصیت دیگری از دنیای سینمایی مارول یعنی دکتر استرنج با بازی بندیکت کامبربچ را به این فیلم اضافه کردند که دکتر استرنج از زمان ورودش به دنیای سینمایی مارول پیام‌ها و نکاتی راجع به دنیاهای موازی را در فیلم‌هایش به مخاطبان انتقال داد و تقریبا همه مطمئن بودند که دیر یا زود این مفاهیم به MCU اضافه خواهد شد.

«راهی به خانه نیست»

حالا زمان آن است که به سراغ داستان فیلم برویم. برای این که چیزی از داستان فیلم لو نرود، همان موضوعاتی که در تریلرهای این فیلم دیدیم را بیان می‌کنم. داستان مستقیماً بعد از قسمت دوم فرنچایز مرد عنکبوتی یعنی Spider-Man: Far From Home اتفاق می‌افتد؛ بعد از نبرد آخر مرد عنکبوتی، میستریو به تمام جهان هویت مخفی اسپایدرمن را لو می‌دهد و حالا همه می‌دانند که مرد عنکبوتی در حقیقت پیتر پارکر است. بعد از این اتفاق، مشکلات شخصی زیادی برای پیتر می‌افتد و اطرافیان و آشناهای او درگیر مشکلاتی همراه با او می‌شود و این موضوع باعث می‌شود تا پیتر به فکر چاره‌ای برای برطرف شدن این مشکل باشد. مشکلات پیتر به قدری زیاد می‌شود که به خاطر حاشیه‌های به وجود اومده او و دوستانش همگی از ورود به دانشگاه منع می‌شوند و اینجاست که پیتر تصمیم می‌گیرد از یک دوست و همکار یعنی دکتر استرنج کمک بگیرد. پیتر و استرنج با یکدیگر طلسمی را فعال می‌کنند و متاسفانه به خاطر عدم همکاری درست پیتر با استرنج، طلسم از کار می‌افتد و پیتر توسط استرنج به بیرون رانده می‌شود. اما همان فعال کردن نصفه و نیمه طلسم توسط استرنج باعث می‌شود تا دری از دنیاهای موازی به دنیای فعلی پیتر باز شود و بعضی از کسانی که پیتر را می‌شناسند، وارد دنیای او می‌شوند و اینجاست که با بعضی از چهره‌‌های آشنای فرنچایزهای قبلی اسپایدرمن روبه‌رو می‌شویم. این تنها مقدمه فیلم است و فیلم پر از اتفاقات مختلف است؛ اما همانطور که گفتیم، در این نقد و بررسی «اسپایدرمن: راهی به خانه نیست» قرار نیست که چیزی را لو بدهیم.

بگذارید از همین ابتدا آب پاکی را به روی دستتان بریزم؛ اگر فکر می‌کنید که داستان فیلم باید منطق داشته باشد و اگر روایت غیرمنطقی را در فیلم ببینید، اذیت می‌شوید، به هیچ‌وجه سراغ تماشای Spider-Man: No Way Home نروید. این فیلم پر از ایرادات منطق و علمی مختلف است که البته چنین ایراداتی را قبلا ده‌ها بار در دنیای سینمایی مارول دیده بودیم و هر چقدر هم که بیشتر جلو می‌رویم، به نظر می‌رسد که میل و علاقه مارول برای قانون‌شکنی در داستان و روایت بیشتر می‌شود. اما اگر می‌توانید با این موضوع کنار بیایید که چند قانون‌شکنی علمی در بازی صورت بگیرد،‌ پس می‌توانید به راحتی از داستان و روایت Spider-Man: No Way Home لذت ببرید.

پایه‌ریزی دنیاهای موازی در دنیای سینمایی مارول

Spider-Man: No Way Home خیلی جذاب شروع می‌شود؛ انقدر جذاب که سکانس و حلقه ابتدایی این فیلم مانند حلقه‌های هیجان‌انگیز فیلم‌های دیگر است. اما بعد از گذشت بیست دقیقه از این فیلم، داستان تازه وارد مقدمه‌گویی می‌شود. حلقه ابتدایی فیلم مثل توضیح دادن سوال‌های قسمت قبلی بود که شاید در ابتدا جذاب به نظر برسد اما متاسفانه بعد از چند بار تماشای فیلم متوجه می‌شوید که سوالی که دو سال پیش در ذهن مخاطب‌ها ایجاد شده بود، آن‌قدر به شکل غیرمنطقی جواب داده می‌شود که حس می‌کنید کمی به شعورتان توهین شده است. مساله اصلی اینجاست که فیلم از موضوع مهمی مثل لو رفتن هویت پیتر پارکر به راحتی می‌گذرد و بعضا با رونمایی کردن چند شوخی بی‌مزه یا بامزه (بسته به ذائقه شما) در ذهن‌تان تمام سوال‌ها را چال می‌کند تا بتواند به روایت بزرگ‌تر بپردازد که این یعنی ۲۰ دقیقه بی‌معنی ابتدایی که با هیجانی مصنوعی شما را متوهم می‌کند.

اما وقتی وارد مقدمه اصلی فیلم می‌شویم، فیلم بدترین بهانه ممکن را برای شروع داستان پیدا می‌کند و خنده‌دارتر اینجاست که کمی جلوتر از سکانس فعال کردن طلسم، فیلم به صورت شوخی و خنده راه‌حل بهتر و منطقی‌تر را به شما نشان می‌دهد اما این راه‌حل بسیار مهم را در چند فریم شوخی به پایان می‌رساند. اینجاست که می‌فهمیم نویسندگان فیلم ایده چندان خوبی برای ایجاد شلم‌شوربای داخل فیلم نداشتند و بیش‌تر علاقه داشتند که هر چه زودتر فیلم را وارد دور هیجان ثانویه بکنند. اما نمی‌توان کتمان کرد که مارول با هوشمندی هرچه تمام این کار را انجام داده و مخاطب عامه سینما از همین شوخی‌ها و خنده‌هایی که برای پوشاندن ضعف‌های فیلم استفاده شده،‌ به عنوان یکی از بهترین سکانس‌های فیلم یاد می‌کنند و این یعنی هوشمندی فیلم‌نامه Spider-Man: No Way Home.

اما این موضوع به مراتب در فیلم کمتر می‌شود و فیلم جای شوخی و خنده‌های مصنوعی سراغ موضوعات جدی‌تر می‌رود. نشان دادن نکات کلیدی مخفی و شایان دید که همگی ممکن است تبدیل به نقاط تاثیرگذار در آينده دنیای مارول باشند. این فیلم به تنهایی توانست محتوای آینده چند فیلم دیگر مارول را به نمایش بکشد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به Doctor Strange: Multiverse of Madness اشاره کرد. با این که در ابتدا به نظر می‌رسد دکتر استرنج نقش خیلی تاثیرگذارتری در فیلم خواهد داشت اما باز هم فیلم دست از تصمیمات احمقانه و غیرمنطقی برنمی‌دارد و به طرز عجیبی پیتر می‌تواند استرنج را در دنیای استرنج شکست بدهد و تصمیم احمقانه‌ای برای نجات دنیا را بگیرد. جنس احمقانه بودن تصمیم پیتر برای نجات دنیا درست مانند احمقانه بودن سکانس عصبانیت استار‌-لورد در فیلم Avengers: Infinitiy War بود که به خاطر کنترل نکردن احساساتش باعث شد تا نصف دنیا از روی زمین حذف شوند.

حلقه دوم فیلم،‌ همه چیز در فیلم تیره‌تر می‌شود و اینجاست که باید کمی به ریسک‌پذیری فیلم‌نامه‌نویسان فیلم دست‌مریزاد گفت. تمام اتفاقات بزرگی که در فیلم رخ می‌دهند در پرده دوم اتفاق می‌افتند اما با کم‌ترین هیجان ممکن. با وجود کلی اتفاقات عجیب و غیرمنتظره در فیلم، هیچ هیجانی را در این مدت احساس نخواهید کرد. اتفاقاتی که شاید برای یک فیلم خیلی زیاد باشد و در یک سریال چهار فصله هم به خوبی روایت نشوند اما در این فیلم به خوبی منطق خود را پیدا می‌کنند اما هیچ مقدار از هیجان را به مخاطب منتقل نمی‌کنند و اگر هم این کار را انجام دهند تنها برای چند ثانیه است. حلقه دوم فیلم غمگین شروع می‌شود اما به مرور فیلمنامه دست از آن شوخی‌های بی‌نمک برنمی‌دارد و برای مدتی فیلم آن‌قدر روی حالت آهسته روایت می‌شود که فکر می‌کنید تمام شرورهای فیلم حالا به سزای عمل خود رسیده‌اند و فیلم در دور آرامش قرار می‌گیرد.

این روند حتی تا اوایل حلقه سوم فیلم هم ادامه پیدا می‌کند؛‌ در عین ناباوری، نویسندگان سعی کرده‌اند تا شوخی‌های فیلم را به حلقه سوم هم بکشانند و توجه کنید که حلقه سوم هر فیلم جایی است که با یک اتفاق بزرگ شروع می‌شود اما در Spider-Man: No Way Home، شوخی‌های بین پیتر پارکر و دوستانش پیش می‌رود تا بالاخره اتفاقی بیافتد. اتفاق هم به ساده‌ترین شکل ممکن می‌افتد و خبری از پیچش داستانی نیست و روایت خطی فیلم اگر کمی بیشتر دقت کنید، از سادگی‌اش بسیار آزاردهنده است. اما زمانی که اتفاقات اصلی و جریان مهم حلقه سوم در مسیرش قرار می‌گیرد، فیلم فرم بهتری پیدا می‌کند. نبرد آخر بین پیتر پارکر و چند شرور انقدر خوب هستند که حتی اگر یک ساعت هم این روند ادامه پیدا می‌کرد، گذر زمان را احساس نمی‌کنید. ارجاعات جذاب نبرد آخر به فیلم‌های دیگر مارول انقدر خوب پیاده‌سازی شده است که فریم به فریم نیم ساعت آخر فیلم را جذاب‌تر می‌کند.

پایان‌بندی فیلم اما بیشتر شبیه به گروگان‌گیری احساسی است. فیلم بسیار تلخ به پایان می‌رسد و آن راه‌حل افسانه‌ای فیلم که همگی منتظرش بودیم در حلقه اول فیلم بیان شده بود و بار دیگر حس توهین به شعور مخاطب در فیلم سرازیر می‌شود. اما فیلم با همه اتفاقات عجیب و غریبش به پایان می‌رسد و زمانی که سکانس بعد از تیتراژ فیلم پخش می‌شود، همان اتفاقی می‌افتد که همیشه در آخر فیلم‌های مارول پیش می‌آید؛ مخاطب را تشنه داستانی می‌کند که تنها سی ثانیه از آن را مشاهده می‌کنیم و حالا باید منتظر داستان دیگری باشیم که شروع آن از Spider-Man: No Way Home اتفاق می‌افتد.

بازیگران «راهی به خانه نیست»

تام هالند باز هم در نقش پیتر پارکر ظاهر می‌شود که اگر بخواهیم کمی منطقی نگاه کنیم، دیگر به چهره و بازی او در نقش اسپایدرمن عادت کرده‌ایم و او عملکرد خوبی را در این نقش ارائه کرده است. شاید در ابتدا بازی افراطی او برای احمق نشان دادن مرد عنکبوتی در زندگی واقعی کمی عجیب و غیرواقعی به نظر برسد اما در این فیلم مشخص است که تام‌ هالند به خوبی متوجه عمق شخصیت‌پردازی مرد عنکبوتی شده و بازی به مراتب بهتری را در نقش پیتر پارکر/ مرد عنکبوتی ارائه می‌دهد. بندیکت کامبربچ اما، خودش است. هیچ تغییری در نقشش ایجاد نکرده است و این موضوع منطقی است. طرفداران دنیای سینمایی مارول، کامبربچ در نقش استرنج را دوست دارند و بندیکت با بازی جذابش و لحن تند دیالوگ‌گویی دوست‌داشتنی همیشگی‌اش کمی به جدی‌تر شدن و در عین حال طنازی بیشتر فیلم کمک می‌کند.

شرورهای فیلم به خوبی در جایگاهشان به عنوان شرور حضور دارند اما شاید بهترین آن‌ها را بتوان ویلم دفو در نقش گرین گابلین دانست که عمق بیشتری به بخش شرارت فیلم اضافه می‌کند؛ ویلم دفو به قدری خوب در نقشش فرو رفته است که تا ساعت‌ها می‌توانید به تماشای بازیگری او بنشنید و خسته نشوید. با این که انتظار می‌رفت که به خاطر بالا رفتن سن، دفو کمی خسته‌تر باشد اما ظهور مجدد او به عنوان یکی از شرورهای دنیای اسپایدرمن با بازی سرزنده و قبراق توانست ارزش تماشای این فیلم را به تنهایی دوچندان کند.

سخن آخر

اما اگر همه این موضوعات را کنار بگذاریم و به چشم یک طرفدار دنیای سینمایی مارول مجددا فیلم را تماشا کنیم، بدون شک این فیلم یکی از بهترین آثاری است که می‌توانید به تماشای آن بنشینید و در این فیلم مارول تقریبا غیرممکن‌ها را ممکن کرده است. ایرادات منطق در فیلم در نهایت باعث نمی‌شوند که فیلم رسالت اصلی خودش یعنی سرگرم‌کنندگی را فراموش کند و تماشای این فیلم توام با حس هیجان، سرگرم‌کنندگی و نوستالژی برای طرفداران MCU خواهد بود. هرچند که تاثیرگذاری این فیلم بر آینده دنیای MCU هم یکی از دلایلی است که حتما باید این فیلم را مشاهده کنید و قطعا این فیلم در رده‌های بالایی از لیست مهم‌ترین فیلم‌های مارول قرار می‌گیرد.

برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو