دانلود اپلیکیشن اندروید

نقد و بررسی فیلم The Last Duel؛ تاریخی با تبعیض

نقد و بررسی فیلم The Last Duel؛ تاریخی با تبعیض

تاریک‌ترین و عمیق‌ترین حفره‌های تاریخ حول محوریت شخصیت‌های زن با استفاده از داستانی سه‌گانه به‌بهترین شکل ممکن روایت می‌شود؛ داستانی که برای یک لحظه هم از کنجکاوی داستانی‌اش نمی‌کاهد. با ما در نقد و بررسی این فیلم همراه باشید.

کمپانی قرن بیستم در تاریخ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۱، فیلم «آخرین دوئل» (The Last Duel) را‌ به‌روی پرده‌های سینما برد. این فیلم که به‌کارگردانی ریدلی اسکات و با بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری ساخته شده، بازیگران زیادی از جمله جودی کومر، مت دیمون، آدام درایور، بن افلک و الکس لاثر را در خود جای داده است. ژان دو کاروژ یک شوالیه محترم است که به‌دلیل شجاعت و مهارت خود در میدان جنگ شناخته می‌شود. ژاک لو گریس، صاحبی است که هوش و فصاحت، او را به‌یکی از نجیب‌زادگان دربار تبدیل می‌کند. زمانی که لو گریس با خشونت به همسر کاروژ حمله می‌کند و به جرم تجاوز متهم می‌شود، دوئلی طاقت‌فرسا را می‌پذیرد که در پی آن، سرنوشت هر سه شخصیت اصلی داستان به‌دستان خدا قرار می‌گیرد.

جای تعجبی نیست که ریدلی اسکات که سهمی شگرف در سینمای مدرن از حماسه‌های مردانه دارد، کارگردانی این فیلم را برعهده داشته باشد و ممکن است اولین حماسه انتقامی فمنیستی قرون‌وسطایی را به‌بهترین شکل به‌‌روی پرده‌های بزرگ سینما ببرد. این فیلم نه‌تنها عشق زیادی به مردانی با شمشیر‌های قدرتمند می‌ورزد، بلکه علاقه بسیاری به زنان سرسخت دارد؛ زنانی که در سایه شوالیه‌ها، سلحشوران و مردان سلطنتی قرار گرفته‌اند و صدای اعتراض‌شان به یک شکل به‌گوش دیگران می‌رسد: سکوت. لجن، خون و مرگ در «آخرین دوئل» نیز نمایشی به‌سبک قدیمی دارد که با چاشنی‌های کارگردانی و فیلمنامه‌نویسی ریدلی اسکات، به‌بهترین شکل ممکن می‌درخشد. داستان این فیلم براساس روایاتی واقعی از یک بانوی جذاب، یو شوالیه و یک سلحشور در فرانسه‌ی قرن چهاردهم به‌وقوع می‌پیوندد. ترکیب ریدلی اسکات و نیکول هولوفسنر و دو فیلم‌نامه‌نویس دیگر،‌ترکیبی سه‌گانه تشکیل می‌دهد که داستانی تاریخ را با حساسیت‌های معاصربه‌تصویر کشیده‌اند.

فیلم the last duel

ستارگان این فیلم، مت دیمون و بن‌ افلک، روایتی را از دل تاریخ بیرون می‌کشند و به‌سبک آرتوری بر کتاب هالیوود حک می‌کنند؛ روایتی که عنصرهای جوانمردی، فضایل شوالیه‌ای و آداب درباری را دربرمی‌گیرد تا دنیایی مملو از قتل‌عام و معالمه زنان و قدرت را آشکار سازند که نتیجه‌ای ضد رمانتیک و به‌نوعی دراماتیک را به‌همراه دارد. دیمون که با زخم‌های بریده‌ای در صورت خود به‌تصوبر کشیده شده، نقش ژان دو کاروژِ نجیب‌زاده را ایفا می‌کند که از اقبالی تاریک در زندگی رنج می‌برد و با جنگیدن برای پادشاه، مایحتیج زندگی خود و خانواده‌اش را تأمین می‌کند. دسیسه‌ها به‌زودی با ادامه روند داستان آغاز می‌شوند و پس از ازدواج با زنی جوان به نام مارگریت (با نقش‌آفرینی جودی کامر) که نوری به زندگی او می‌بخشد، زندگی کاروژ با چالش‌هایی مواجه می‌شود و خلق‌وخویی عجیب به‌خود می‌گیرد. ژان با مارگریت به‌نوعی کنار می‌آید اما به‌سبب دوستی که به آنتاگونیست داستان‌اش تبدیل شده، ژاک لو گریس (با نقش‌آفرینی آدام درایور)، می‌جوشد و خشونت را از بطن خود بروز می‌دهد.

ترکیب آشنای حرص و طمع در حماسه‌های تاریخی و داستان‌هایی که به‌شکل فیلم به‌روی پرده‌های سینما رفته، به‌وضوح به‌چشم می‌خورد اما در این فیلم، هیچ نجیب‌زاده یا عشق درباری، اژدها، زنان جادوگر یا لهجه بریتانیایی تحسین‌برانگیزی وجود ندارد. درعوض، بدهی‌ها، کینه‌ها، دعواها، روابط، و گاه‌به‌گاه پورتره برهنه‌ای از زنان را شاهد هستیم که در مسیر روایت فیلم ما را به عنوان تماشاچی همراهی می‌کنند. ژان پس از ازدواج با مارگریت، سعی دارد تا اعتبار و ثروت خود و خاندان‌اش را در سلطنت پادشاه افزایش دهد. از آن طرف، ژاک لو گریس به‌لطف پیِر (با نقش‌آفرینی بن افلک) زندگی‌ای فراتر از انتظارات‌اش را تصور می‌کند؛ زندگی‌ای که پول، قدرت و زنان دربار فضای آن را احاطه کرده‌اند. مارگریت که از زیر سایه پدر خود بیرون آمده و به خاندان شوهرش منتقل می‌شود، مشکلات زناشویی و روابطی بسیاری را کاروژ احساس می‌کند. حتی کاروژ در یک لحظه به‌شدت حیرت‌انگیز به وی دستور می‌دهد تا ژاک را در ملاء عام ببوسد تا دلیلی بر حسن نیت دوباره ژان نسبت به دشمن‌اش نشان دهد یک ژستی فاجعه‌آمیز را به‌همراه دارد.

نقد فیلم آخرین دوئل

کنش درونی داستان به‌شکلی بی‌امان با مخاطب و تماشاچی درگیر است و جوی خاکستری و غلیظ همراه با فتنه را به بیننده خود منتقل می‌کند. اسکات عاشق به‌تصویر کشیدن یک داستان غنی در پرده‌های سینما است؛ داستانی پر از مردانی نیرومند و اسب‌هایی که می‌تازند؛ اما در «آخرین دوئل»، داستانی اندکی به‌هم ریخته است و شتابی مداوم را به‌خود اختصاص می‌دهد. این سرگردانی موجب تسکین بخش‌هایی از داستان و فیلم می‌شود و فضایی برای نفس کشیدن مخاطب و شخصیت‌های داستانی می‌دهد تا روایت خود را طرح‌ریزی کنند. این آرامش‌ها همچنین به فیلم‌سازان اجازه می‌دهد تا برخی از جزئیات بی‌رحمانه زندگی روزمره در قرون وسطایی را بیان کنند، حتی برای نجیب‌زاده‌ای مانند ژان که برای پول به جنگ می‌رود. در این فیلم، دنیایی را شاهد هستیم که در آن، مردان به‌طور مستمر و اغلب با خشونت درباره جایگاه خود و به‌دست آوردن سود، با دیگر مردان مذاکره می‌کنند.

فیلمنامه به‌شکلی زیرکانه و نسبتاً وفادارانه، اقتباسی از داستان و منبع اصلی خود، «آخرین دوئل: داستان واقعی جنایت، رسوایی و محاکمه با مبارزه» به‌نوشته اریک جاگر است. جرم مورد بحث در طول این فیلم، تجاوز به عنف در سال ۱۳۸۶ میلادی به‌همسر یک نجیب‌زاده بود. این نجیب‌زاده، پرونده را به چارلز ششم ارائه کرد و خواستار حق دوئل قضایی یا محاکمه از طریق جنگ شد. در صورتی که شوهر برنده شود، مهری تأیید بر ادعای وی و همسرش می‌خورد. یک نفر در این طرفین گناهکار است که یا باید بمیرد یا تسلیم شود. در صورتی که نجیب‌زاده در این دوئل، پیروز نباشد، نه‌تنها به دار آویخته می‌شود، بلکه همسر وی بنابر قانون فرانسه به‌شکل زنده‌زنده در آتش می‌سوزد. همان‌طور که جاگر تأکید می‌کند و فیلم نیز به‌شکلی واضح به‌آن اشاره دارد، تجاوز جنسی در اروپای قرون وسطی یک جنایت به‌حساب می‌آمد، حتی مجازات آن اعدام تلقی می‌شد اما نکته اصلی این است که این جنایت علیه زن‌ها نبود، بلکه ارتکاب جرمی در قبال قیم آن زن به‌حساب می‌آمد.

بازیگران اخرین دوئل

جاگر، سه‌ چهره را در مرکز این درام قرار داده است و مانند متون قرون وسطایی که الهام جاگر در نوشتن این داستان واقعی بوده، روایت خود را به‌شکلی هیجان‌انگیز با دوئل سنگین انتهایی‌اش به‌پایان می‌رساند؛ دوئلی که نهایت هیجان و دلهره را در مخاطبان خود به‌وجود می‌آورد. این فیلم در تلاش است تا با حضور پرنقش‌تر مارگاریت در تراژدی‌ای که برای‌اش اتفاق افتاده، پیش‌زمینه‌ای قاطع‌تر از او به‌وجود بیاورد و این کار را در سطح ساختاری با تقسیم داستان به فصل و قرار دادن روایات در رویدادها در کنار وقایع این دو مرد انجام می‌دهد؛ به عبارتی، روایت از دید کاروژ، روایت از دید ژاک و روایت از دید مارگارت (روایت حقیقی). این تقسیم‌بندی موجب می‌شود تا شخصیت‌های مختلف،‌ داستان را از دیدگاه‌های متضاد روایت کنند و حسی از حقیقت نسبی را در مخاطبان ایجاد کنند؛ اما در «آخرین دوئل»، ابهامی دیگر باقی نمی‌ماند.

آخرین دوئل

تجاوز به‌عنف به‌عنوان یک ابزار توطئه، تاریخچه‌ای طولانی و عجیب دارد اما به‌ندرت با زنان یا حتی بدن‌ آن‌ها ارتباطی دارد. در ارائه دیدگاه‌ مارگریت، همه چیز در نسخه او به‌طور کاملاً معناداری تغییر می‌کند از جمله این که شوهر مارگریت، وی را به‌چه شکلی می‌بیند. مارگریت به‌عنوان یک زن قرن چهاردهمی برای رضایت تربیت شده است و در بیشتر موارد، به‌جای عمل، براساس آن عمل می‌شود. درحالی‌که فیلم از نظر هدف و معنا فمنیستی است و اگرچه به او زمانی برای روایت داستان داده شده است، پس‌زمینه داستانی وی به‌طرز ناامیدکننده‌ای مبهم باقی می‌ماند و صرفاً زندگی درونی وی با مردانی خشمگین روایت می‌شود. «آخرین دوئل» به‌عنوان کالبد شکافی از قدرت خورنده مردانه داستان، بهترین عملکرد و بهترین تصویرسازی را به‌خود اختصاص می‌دهد و با توجه این که اسکات از این نمایش لذتی توصیف‌ناپذیر می‌برد و قصد دارد تا دوئل را به عنوان تیر آخر بر چشمان مخاطب نمایش دهد، باید انتظار تنش‌ها و سؤالات حل‌نشده را هم داشته باشیم. این فیلم به‌طرز عجیبی سرگرم‌کننده است و رفته رفته با قلقلک دادن کنجکاوی مخاطب خود، وی را برای سکانس‌های پایانی آماده می‌کند اما دنیایی که به مخاطبان خود ارائه می‌دهد، سرد و نابخشودنی است. تعداد کمی از شخصیت‌های حاضر در فیلم، ظاهری خوب به‌خود می‌گیرند و روایت داستانی به شکلی است که آنتاگونیست‌ها یا پادشاه خندان داستان (با نقش‌آفرینی الکس لاوتر) در کنار مادر بی‌همدل ژان، دست‌به‌دست هم داده‌اند تا شرایطی سخت را برای مارگریت به‌وجود آورند. اما در میان تمامی شخصیت‌های منفوری که در طول فیلم شاهد هستیم، مارگریت توانست تاریخ را با انتقام خود تغییر دهد.

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو