آیا تابهحال به این موضوع فکر کردهاید که لباس رییس جمهورهای آمریکا و حتی افراد مشهوری که میشناسید را چه کسی میدوزد؟ خب، این سوال ممکن است که برای هر کسی بهوجود نیاید، اما اگر بگوییم که همه آنها ساخته دست یک ایرانی بودند چه؟
با بررسی تمامی ایرانیانی که یک زمانی در سرزمین مادری خود زندگی میکردند، اما بعد از آن تصمیمبه مهاجرت به آمریکا را گرفتند، متوجه خواهید شد که اکثر آنها از خانوادههای متوسط یا حتی سطح پایین جامعه از نظر مالی بودند. حال ما در این مقاله قصد داریم که بهسراغ زندگینامه شخصی برویم که در خانوادهای بسیار ثروتمند بهدنیا آمد و در ادامه با استفاده از تلاش و پشتکار خود تبدیلبه یکی از معروفترین و در عینحال تاثیرگذارترین افراد در صنعت مد و پوشاک دنیا شد: بیژن پاکزاد.
برای نوشتن زندگینامه این طراح مد، باید به 82 سال قبل و به روز 15 فروردین 1319 و شهر تهران بازگردیم؛ جایی که پسری به نام بیژن در خانوادهای بسیار ثروتمند بهدنیا آمد. براساس گفتههای خانواده و فرزندان او، بیژن پاکزاد فردی مصرفکننده نبود و همواره در تلاش بود تا کمترین وابستگی را به ثروت پدرش داشته باشد.
از دوران کودکی او در حال حاضر اطلاعاتی در دست نیست. در واقع با مراجعه به منابع مختلف، متوجه میشوید اطلاعاتی که درباره او وجود دارد، به دوران تحصیلش در مدارس خارج از ایران باز میگردد. زمانی که بیژن پاکزاد به سن تحصیل رسید، پدرش تصمیم گرفت تا او را راهی کشور سوئیس کند تا در مدرسه Le Rosey مشغولبه تحصیل شود. با جستجو در اینترنت به موارد بسیار جالبی در مورد این مدرسه برخوردیم که یکی از آنها حضور بسیار از شاهزادگان و فرزندان افراد ثروتمند و بانفوذ، مانند پرنیس ریتر، در این مدرسه بود.
بیژن پاکزاد در این مدرسه عملکرد نسبتا خوبی را از خود نشان داد و از طرفی دیگر هم توانست که با تمام افرادی که در کنار او حضور داشتند ارتباطی بسیار سازنده را برقرار کند. او با استفاده از ارتباطی که با افراد مختلف برقرار کرده بود، متوجه شد که سلیقه آدمهای ثروتمند چگونه است و با استفاده از چه روشهای میتواند آنها را قانع کند که محصولات او را خریداری کنند. در واقع همین دست از دانشآموزان مدرسه Le Rosey بودند که مشتری ثابت لباسهای او شدند در زمینه تبلیغ و معرفی محصولات بیژن به دیگر افراد در دنیا را فراهم آوردند.
در زمانیکه بیژن به سن 18 سالگی رسید، با توجه به چیزهایی که در دوران تحصیل خود دیده بود، متوجه شد که علاقه نسبتا زیادی به مهندسی شیمی دارد. پس راهی دانشکده مهندسی شیمی شد تا در آیندهای نچندان دور تبدیلبه یکی از بهترین مهندسان شیمی در دنیا شود.
طبق گفته دوستان بیژن، این علاقه زیاد او به مهندسی شیمی مدت زمان زیادی دوام نیاورد و او متوجه شد که علاقهاش به دنیای فشن و مد بسیار بیشتر از رشتهای است که در آن تحصیل میکند. پس از رشته مهندسی شیمی انصراف داد و راهی پایتخت مد ایالات متحده آمریکا، یعنی شهر سنتگال شد تا در دانشگاه میلز و در رشته طراحی لباس یا همان Fashion Design مشغولبه تحصیل شود.
این تحصیل در رشته طراحی لباس باعث شد تا بیژن پاکزاد اطلاعات زیادی را در مورد سبکها و جنبشهای طراحی لباس و محصولات پرزرق و برق یا همان لاکچری در قرن نوزدهم و بیستم بهدست آورد، اما این میزان از دانش نتوانست که او را قانع کند، پس راهی شهرهای پاریس، میلان و لندن شد تا بهصورتی عمیقتر با این موضوع آشنا شود.
این رفتوآمدها به شهرهای مختلف اروپایی دقیقا همان چیزهایی بودند که بیژن را قانع کردند که باید در شهر میلان اولین گالری خود را راهاندازی کند. با باز شدن اولین بوتیک بیژن در شهر میلان، او متوجه شد که اطلاعات کافی را در زمینه فروش و بازاریابی ندارد، پس دوباره به دانشگاه بازگشت، اما این بار به سمت رشته بازاریابی رفت. این اقدام بیژن در تحصیل در سه رشته متفاوت، آن هم در دورانی که میتوانست مانند دیگر افرادی که در دور و اطراف خود میدید، مشغول تفریح کردن باشد، نشاندهنده آن است که علاقه زیادی را به یادگیری علوم و فنون مختلف داشت و از تمامی آنها در کار خود استفاده میکرد.
او در حین راهاندازی تحصیل، تصمیم گرفت تا دو بوتیک دیگر با نامهای پلنگ صورتی و نیکولا بلازی را در ایران تاسیس کند. این بوتیکها در آن زمان مکانی برای خرید ثروتمندترین افراد خاورمیانهای و مخصوصا ایرانیانی که در طبقه بالایی جامعه حضور داشتند، بود. البته شاید شما اسم بوتیک دوم را نشنیده باشد، چرا که آن را در ایران بیشتر با نام سسیل جی میشناختند.
بیژن پاکزاد زمانی که به سن 33 سالگی رسید، تصمیم گرفت تا برای همیشه کشور مادری خودش را ترک کند و برای زندگی دائمی به آمریکا برود. این ترک کردن ایران برای بیژن یکی از بهترین اتفاقات زندگیاش را رقم زد، چراکه او توانست امپراتوری که ما بیشتر او را با توجهبه این برند میشناسیم را در سال 1976 و بلوار رودیو درایور محله بورلی هیلز شهر لسآنجلس ایالت کالیفرنیا آمریکا و با استفاده از کولهبار پر از تجربهای که در این سالها بهدست آورده بود، تاسیس کند.
این فروشگاه به هیچ وجه یک جای عادی بهحساب نمیآید، چرا که بیژن با استفاده از پولی که در آن سالها جمعآوری کرده بود، توانست که در فروشگاه خود فرشهای ایرانی 500 هزار دلاری و همچنین لوسترهای 75 هزار دلاری استفاده کند. او حتی در زمینه انتخاب محل بوتیک خود هم بسیار حساس بود و برای این منظور تصمیم گرفت تا یک کاخ ساخته شده به سبک مدیترانهای را خریداری کند.
بیژن پاکزاد در این فروشگاه خود تصمیم گرفت تا مانند گذشته، طراحی محصولاتش را برعهده بگیرد و عمدتا در تلاش بود تا با استفاده از تحصیلات، تجارب بسیار ارزشمند، شناخت علایق و سلیقه افراد ثروتمند و خلاقیت منحصربهفردی که داشت، محصولاتی را تولید کند که باب میل این دست از افراد باشد. با توجه به چیزی که در حال حاضر میدانیم، او توانست که بهخوبی از پس از این موضوع بربیاید و در نهایت به شهرت بسیار زیادی هم دست یافت.
این طراحیهای منحصربهفردی که او به مشتریان خود ارائه میکرد، در نهایت باعث شد تا علاوهبر کسب جوایز گوناگون، خیلی از مردان معروف دنیا را به بوتیک او کشاند تا از بیژن پاکزاد بخواهند که برای آنها هم لباسهایی را طراحی کند. او که از هر فرصتی به بهترین شکل ممکن استفاده میکرد، توانست که با تولید لباسی عالی و کمنظیر آنها را تبدیلبه مشتری پروپاقرص فروشگاه خود کند.
مشتریانی که قصد داشتند تا به بوتیک بیژن بروند، قبل از هر چیزی باید وقت میگرفتند و در صف میماندند تا بتوانند از لباسهای چند دههزار دلاری او استفاده کنند. از معروفترین مشتریان فروشگاه بیژن پاکزاد میتوان به باراک اوباما، جورج دبلیو بوش، جورج هربرت واکر بوش، رونالد ریگان، بیل کلینتون، جیمی کارتر، ولادیمیر پوتین، جان کری، جورجیو آرمانی، آرنولد شوارتزنگر، فرانک سیناترا، کری گرانت، استیو واندر، تام کروز، شهرام ناظری و امین حیایی اشاره کرد.
او بعد از مدتی که در تلاش بود تا بهترین لباسهای دنیا را مشتریان خود ارائه دهد، متوجه شد که طراحیهای او یک چیز بسیار مهم را کم دارند و آن هم چیزی نیست جز بو! پس تصمیم گرفت تا در این زمینه هم ورود پیدا کند و در نهایت عطرهای خاصی را با نتهای شگفتانگیز و جذابی ساخت که برای وی ثروت چند صد میلیون دلاری را بههمراه آورد. عطرهای او بهحدی مورد استقبال افراد ثروتمند جهان قرار گرفته بود که بنیاد فی فی در سال 1988 برند بیژن را بهعنوان برنده جایزه موفقترین عطر مردانه و بهترین پکیج عطر زنانه انتخاب کرد. او همچنین توانست که در سال 1997 میلادی جایزه بهترین کمپین تبلیغاتی در مورد عطر مردانه را هم کسب کند.
البته باید به این موضوع هم اشاره کنیم که همه تولیدات بیژن پاکزاد هم درست و براساس اصول روز مدل نبودند. هم همیشه تلاش میکرد تا نظر مشتریان ثروتمند خود را جذب کند و تقریبا در این زمینه موفق هم بود. او برای مثال تصمیم گرفت تا برای پادشاه عربستان یک کلت کمری با قاب چرمی و روکش طلای 24 عیار را بسازد. این کلت کمری پایان ماجرا نبود و ما در لیست کالاهایی که او ساخته است به موارد بسیار عجیبی مانند تخته نردی با سنگهایی از جنس مرمر اعلا و نوار الماسی با قیمت 20 میلیون دلار هم برمیخوریم.
علاوهبر بیژن پاکزاد، بسیاری از افراد معروف و سرشناس هم در زمینه طراحی مد و فشن فعالیت میکردند، اما هیچ کدام از آنها نتوانستند که به خوشتیپی او برسند. این خوشتیپ بودن تا جایی پیش رفت که مجله ونتیفر که در زمینه فرهنگ عامه، مد و فرهنگ فعالیت میکند، نام او را در سال 1979 میلادی، در لیست شیکپوشترین افراد دنیا قرار داد!
یکی دیگر از عوامل معروفیت بیژن پاکزاد را میتوانیم ماشینهایی که او در طی سالهای زندگی خود در آمریکا خریداری کرده بود، بهحساب آوریم. با نگاهی به کلکسیون خودروهای او، با مدلهای مختلفی از جمله بنتلی آزور زرد رنگ با تزئینات داخلی مشکی و صندلیهایی تمام چرم، مرسدس بنز اس ال آر مک لارن مشکی رنگ، فراری F430 زرد رنگ، رولزرویس فانتوم کوپه زرد و همچنین تنها بوگاتی ویرون ساخته شده در رنگ زرد مواجه خواهیم شد. رولز رویس زرد رنگ بیژن را میتوانیم یکی از خودروهایی بهحساب آوریم که هر شخصی در دنیا آرزوی یکبار سوار شدن در آن را دارد.
خصیصههای اخلاقی بیژن دقیقا همان چیزهایی بودند که در طول این مسیر کمک بسیار زیادی را به او کردند. معروفترین عضو خانواده پاکزاد این را بهخوبی میدانست که باید برای بهدست آوردن پول صبر کند و در این مسیر نباید که پول خود را برای خوشگذرانیهای چند صد هزار یا حتی میلیون دلاری هزینه نماید. هیچکدام از دوستهای بیژن به خاطر ندارند که او از پولهای خود برای قمار کردن استفاده کند، یا حتی تصمیم بگیرد که به سفرهای بسیار پرهزینه بهوسیله کشتیهای کروز برود.
او در دوران زندگی خود توانسته بود که میلیاردها دلار پول را بهدست آورد، اما هیچگاه از زندگی ساده ایرانی خود دست نکشید. این ساده بودن حتی در زندگی عادی و خارج از خانه او هم مشخص بود، چرا که برخلاف اکثر میلیاردرهای دنیا، هیچ بادیگاردی را همراه با خود نداشت و سعی میکرد تا در میان مردم زندگی کند تا بهصورتی مستقیم در جریان نظرات و انتقادات آنها قرار گیرد.
بیژن پاکزاد تا پایان عمر خود دوبار ازدواج کرد. او برای اولین بار با همسر اولش، یعنی خانم سیگی، در اروپا آشنا شد و از او در حال حاضر یک دختر با نام دنیلا دارد. او پس از مدتی از همسر خود طلاق گرفت و با تریسی هایاکاوا ازدواج کرد که حاصل این ازدواج هم یک دختر با نام الکساندرا و یک پسر با نام نیکولاس بود. نیکلاس از همان سنین کم بههمراه پدرش در فروشگاه بیژن مشغولبه کار شد و نیز همواره در کنار پدر بود و تلاش میکرد از او تمام متد فروش و طراحی را یاد بگیرد تا بعدها بتواند جایگزین خوبی برای پدرش باشد.
نکته جالب در مورد بزرگترین فرزند او، یعنی دنیلا، این است که در حال حاضر درست مانند پدرش در زمینه مد و پوشاک فعالیت میکند و در تلاش است تا راه پدرش را به بهترین شکل ممکن ادامه دهد.
بیژن پاکزاد پس از سالها فعالیت در زمینه مد و پوشاک، در روز 26 فروردین سال 1390 شمسی در محل کار خود در بورلی هیلز دچار سکته مغزی شد و دنیای پوشاک و مدل جهان را از وجود خودش محروم کرد. مراسم باشکوه بزرگ داشت بیژن دو هفته پس از فوتش در دانشگاه کالیفرنیا شهر لسآنجلس برگزار شد که در آن 700 مهمان اختصاصی از جمله هنرمندان ایرانی ساکن آمریکا و 1200 نفر از افراد عادی در آن حضور داشتند. جورج هربرت واکر بوش، رییس جمهور اسبق ایالات متحده، پیامی به مناسبت فوت بیژن ارسال کرد که توسط نیکلاس پاکزاد، پسر بیژن، در مراسم یادبودش خوانده شد.
آرنولد شوارت زینگر در مراسم یادبود بیژن گفت:
راز بیژن در خلاقیت و پشتکارش بود، هیچوقت آرام نمیگرفت، عطر، طراحی زینتی، اتومبیل و فکرهای جدید در طرح کت و شلوار مردانه فقط قسمتی از ظاهر کاری بیژن بود. روزی به من گفت: راز موفقیت در این است که تمام کشورهای دنیا را هدف قرار بدهی و فقط به کشور خودت اکتفا نکنی؛ به این شکل تعداد خریدارها سر به آسمان خواهد زد و از طرف دیگر کاری را ارائهدهی که بیزمان و برازنده صاحبان قدرت است.
یکی از خوانندگانی که سالها در خارج از ایران زندگی میکند هم در مراسم یادبود حضور داشت و پس از خواندن یکی از ترانهای مورد علاقه بیژن، به سلیقه و عشق و علاقهای که به ایران داشت اشاره کرد و گفت:
این آهنگ مورد علاقه او بود. و با اینکه خیلی کم ترانههای ایرانی گوش میداد ولی عشق عجیبی به ایران داشت. یکبار از من خواست که به طرحهایی که برای تو دوزی ماشین رولز رویس داده نگاه کنم. به من گفت: میبینی چطور نقش بته جغهای رو در کنار پنجرههای ماشین گذاشتم که یک حس ایرانی بهش بدم.
در حال حاضر برند بیژن توسط فرزندان او تحت مدیریت داریوش محبوبی اداره میشود. داریوش محبوبی فردی بود که بیژن در سال 1976 و با کمک او توانست که این بوتیک خود را دایر کند. او در حال حاضر توانسته تا تیمی از بهترین متخصصان و طراحان مد و پوشاک دنیا را در این فروشگاه گردهم آورد تا در کنار تیم بازاریابی که در این شرکت فعالیت میکنند، راهی را که بیژن در طول 40 سال ساخته بود را ادامه دهند و نام او را برای همیشه زنده نگهدارند.