دانلود اپلیکیشن اندروید

بیوگرافی اندی هرتزفیلد : نابغه‌ای که به مکینتاش سلام کردن یاد داد

بیوگرافی اندی هرتزفیلد : نابغه‌ای که به مکینتاش سلام کردن یاد داد

یکی از نابغه‌ترین توسعه‌دهنده‌های نرم‌افزاری کمپانی اپل، اندی هرتزفیلد است که تا به امروز ثمره کارهای بزرگ او در دنیای طراحی رابط کاربری و توسعه آن برقرار است.

اندی هرتزفیلد از اعضای کلیدی کمپانی Apple بود که در آن زمان لقب «جادوگر نرم‌افزار» به او اختصاص داده شده بود. او در زمان شروع کارش در اپل، به عنوان یکی از اعضای تیم توسعه نرم‌افزار عامل کامپیوتر مکینتاش کارش را آغاز کرد که به خاطر تخصص بسیار بالایش در نوشتن نرم‌افزار، خیلی زود به یکی از سرپرست‌های بخش نرم‌افزار اپل بدل شده بود.

او در زمان توسعه مکینتاش، عضو جداناپذیری از اپل بود و همواره با استیو روی بزرگ‌تر کردن سیستم عامل آن تمرکز کرده بود. یکی از کارهای مهم هرتزفیلد در زمان مکینتاش، کار کردن روی کد رام اصلی این کامپیوتر بود. هر چند او توانست خیلی زود نشان بدهد که روی نوشتن ابزار رابط کاربری میکنتاش تخصص خاصی دارد و توانست نوآوری‌های خارق‌العاده‌ای را در بحث رابط کاربری گرافیکی به میان بیاورد. 

او خالق ابزارهای مهمی در رابط کاربری کامپیوتر مثل Control Panel و Clipboard بود که امروزه در ویندوز و حتی اندروید هم از این قابلیت استفاده می‌کنند و بدون شک از بزرگ‌ترین نوآوری‌هایی است که می‌توانید از یک برنامه‌نویس انتظار داشته باشید؛‌ هرتزفیلد به معنای واقعی کلمه در کار خودش جادوگر بود.

هرتزفیلد قابلیت‌های ارتباط‌گیری اجتماعی چندان خوبی نداشت اما در زمینه کاری بسیار حرفه‌ای بود. اما این موضوع تقریبا تایید شده است که هرتزفیلد و جابز هیچ‌وقت با یک‌دیگر کنار نمی‌آمدند. هرتزفیلد با وجود آن‌که در کار خود بسیار توانا بود، اما همیشه این موضوع را بیان می‌کرد که استیو جابز انتظارهای بیجایی از او داشت و موضوعاتی که استیو جابز به آن‌ها فکر می‌کرد، فرای توانایی او و حتی تکنولوژی موجود در آن زمان بود.

ورود به اپل

او در دانشگاه Brown فارغ‌ تحصیل رشته علوم کامپیوتر در سال ۱۹۷۵ شد و در سال ۱۹۷۸ اولین رویارویی او با اپل در حالی بود که او پول‌های خود را جمع کرده و کامپیوتر Apple II را خرید و خیلی زود شروع به ساخت نرم‌افزارهایی برای این کامپیوتر کرد.

زمانی که اپل نرم‌افزارهای او را روی Apple II دید، خیلی سریع او را استخدام کرد و کد پرسنلی او ۴۳۵ بود؛ یعنی اون ۴۳۵مین نفری بود که وارد این کمپانی شد و از آگوست ۱۹۷۹ میلادی، او به صورت رسمی کارش را به عنوان توسعه‌دهنده نرم‌افزار در اپل آغاز کرد. 

او در حقیقت برنامه‌نویس سیستمیک بود و توانست سیستم پرینتر Silentype را به خوبی انجام دهد که به صورت رسمی برای Apple II طراحی شده بود و به عنوان سخت‌افزار جانبی Apple II به فروش می‌رسید.

سلام من مکینتاش هستم

در فبریه ۱۹۸۱، اپل به صورت رسمی بعضی از کارکنانش را به بخش‌‌های مختلف انتقال می‌داد و به درخواست خود اندی هرتزفیلد و قبول کردن درخواستش توسط استیو جابز، او به صورت رسمی به تیم توسعه‌دهنده مکینتاش پیوست که در آن زمان قرار بود که ناجی استیو جابز و اپل باشد. کامپیوتر Apple III با شکست مواجه شده بود و پروژه Lisa هم دوره خوبی را سپری نمی‌کرد و خیلی سریع،‌ استیو جابز شروع به ساخت کامپیوتری به اسم مکینتاش کرد که بتواند در رقابت صنعت کامپیوترها باقی بماند.

هرتزفیلد خیلی زود به اعضای اصلی توسعه سیستم عامل مکینتاش اضافه شد که برای سیستم عاملی که بتواند رابط کاربری گرافیکی را به میان بیاورد، یکی از انقلابی‌ترین‌ها در زمان خودش بود. استیو جابز در آن زمان اصرار داشت که کامپیوتر مکینتاش باید رابط کاربری گرافیکی داشته باشد و هرتزفیلد هم تمام سعی خود را کرد که به بهترین شکل ممکن این رابط کاربری را به واقعیت بدل کند.

زمانی که پروژه مکینتاش به پایان رسید، زمان به رونمایی از آن رسیده بود و در مسابقات SuperBowl که تلویزیون‌های شهروندهای آمریکا بیشتر از هر وقت دیگری روشن است،‌ در حال تماشای این مسابقات هستند. تبلیغات سوپربول در آمریکا بسیار معروف هستند و خیلی از محصولات مهم در این تبلیغات به نمایش در می‌آیند. 

در آن زمان یکی از معروف‌ترین تیزرهای دنیای تکنولوژی، به نمایش در آمد که معرفی مکینتاش بود. روزنامه‌های روز بعد همگی راجع به این تبلیغ صحبت کرده بودند و حتی مجله فوربز نوشته بود که این تبلیغات باید جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه را برنده شود. پس عده زیادی از مردم مطلع بودند که اپل به زودی قرار است از مکینتاش رونمایی کند.

رونمایی از مکینتاش یکی از سخت‌ترین دوران کاری اندی هرتزفیلد بود؛ اندی وظیفه داشت که دموی صوتی برای مکینتاش طراحی کند تا در مراسم و بعد از روشن کردن مکینتاش، کامپیوتر پیام صوتی را در سالن مراسم بگوید و به نوعی کامپیوتر صحبت کند. این موضوع اهمیت بسیار زیادی برای استیو جابز داشت؛ استیو دوست داشت که مکینتاش صحبت کند. اندی در این زمان با استیو جابز دچار مشکل جدی شده بود و از او خواست که برای انجام دادن درست این مساله، باید زمان بیشتری به او داده شود.

اما رونمایی رسمی مکینتاش در تبلیغات تلویزیونی اعلام شده بود و مدیریت اپل و به خصوص استیو جابز این موضوع را قبول نمی‌کرد که این کار را انجام دهد. روز قبل از رونمایی مکینتاش، با وجود تمام تلاش‌های اندی، دموی صوتی موردنظر به مشکل و باگ زیادی خورده بود و اندی نمی‌توانست خروجی موردنظرش را دریافت کند. تا جایی که حتی استیو جابز او را تهدید کرد که اگر تا روز مراسم نتواند این کار را انجام بدهد، او اخراج خواهد شد.

در نهایت و در مراسم، اندی موفق شد که دموی صوتی را راه‌ بیندازد و کامپیوتر شروع به گفتن این جمله کرد:

«سلام؛ من مکینتاش هستم. خیلی خوشحالم که بالاخره می‌تونید من رو ببینید. با این که زیاد اهل حرف زدن نیستم اما دوست دارم جمله‌ای رو بهتون بگم که وقتی یکی از کامپیوترهای IBM رو دیدم به ذهنم خطور کرد؛ هیچ‌وقت به کامپیوتری که نمی‌تونید بلندش کنید،‌ اعتماد نکنید. خب مشخصا من می‌تونم صحبت کنم براتون اما الان بیشتر دوست دارم که گوش بدم. پس با افتخار دعوت می‌کنم از شخصی که برام مثل یک پدر بوده؛ استیو جابز.»

اندی هرتزفیلد بارها در مصاحبه گفته که شاید هیچ‌وقت نتوانسته بود لبخندی به آن بزرگی رو صورت استیو جابز مشاهده کند که در زمان پخش دموی صوتی دیده بود؛‌ لبخندی مملو از رضایت و پر از شگرف و بعد از مراسم، استیو به صورت رسمی از اندی به خاطر این موضوع تشکر کرد که او را در مراسم خارق‌العاده معرفی مکینتاش، سربلند کرد.

خروج از اپل و ادامه دوران کاری

او در سال ۱۹۸۴ از کمپانی اپل خارج شد و دو سال آینده زندگی‌اش را در پروژه و کمپانی خاصی کار نکرد. اما او به اندازه کافی روزمه قدرتمند داشت که کارش را به صورت مستقل ادامه بدهد و در سال ۱۹۸۶، او تصمیم به این کار گرفت و کمپانی جدید را به نام Radius تاسیس کرد.

البته اندی فردی بسیار کاری بود و دوست نداشت که روی یک پروژه به خصوص کار کندو به همین ترتیب بود که او در سال‌های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۹، کمپانی‌های General Magic و Eazel را هم تاسیس کرد. او کارهای بسیار بزرگی در این کمپانی‌ها انجام داد.

یکی از معروف‌ترین پروژه‌های او توسعه سیستم مدیریت فایل Nautilus و GNOME برای لینوکس بود که تا به همین امروز هم از سیستم‌های بهینه‌یافته و با رابط کاربری متفاوت آن استفاده می‌شود. اندی سال‌های زیادی از زندگی‌اش را مشغول توسعه لینوکس به نوآورانه‌ترین شکل ممکن بود. 

او در ادامه سایت Folklore.org را راه‌اندازی کرد که در آن افراد مختلف به نوشتن داستان‌های مربوط به مکینتاش و توسعه آن پرداختند و توانست شهرت بسیار زیادی از آن به دست بیاورد و اگر علاقه‌مند به داستان‌هایی از این باب هستید، حتما این سایت را بررسی کنید.

سخن آخر

اندی هرتزفیلد اسمی نیست که خیلی‌ها مثل استیو جابز به خاطر بسپارند اما بدون شک در محبوبیت اپل، اندی یکی از مهم‌ترین نقش‌های کلیدی را ایفا کرد که توانست برای اولین بار رابط کاربری گرافیکی را به میان بیاورد و ابزارهای مختلفی را در اختیار کاربرها قرار بدهد.

 از هرتزفیلد تا ابد به عنوان یکی از گنجینه‌های اپل یاد می‌شود.

 

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو