جهان فانتزی فرانک هربرت این بار به دستان دنی ویلنوو به دنیای واقعی وارد شد؛ حال باید دید که آیا Dune و میراث باقی مانده از هربرت در قالب فیلم، ارزش دیدن دارد یا خیر و آیا توانسته انتظارات را بهخوبی برآورده کند؟ با کارو تک همراه باشید.
فیلم «تلماسه» یا به زبان انگلیسی، Dune جدیدترین اثر کارگردان مشهور هالیوودی، دنی ویلنوو است که ستارگان زیادی از جمله تیموتی شالامت، ربکا فرگوسن، اُسکار آیزاک، جاش برلین، جیسون موموآ و زِندایا را در تیم بازیگری خود جای داده است. داستان با پاول آترِیدس، یک مرد جوان با استعداد آغاز میشود که سرنوشتی بزرگ فراتر از تصوراتش را پی خواهد گرفت و باید طی سفری فضایی به خطرناکترین سیاره جهان به نام آراکیس مهاجرت کند و آینده خانواده، مردم و تمام جهان را نجات دهد اما با ورود به این سیاره، اتفاقات عجیبی جریان مییابد، جنگهایی رخ میدهد و لحظات حماسی پدید میآید که سرنوشت پاول را بهخطر میاندازد. Dune در واقع اقتباسی از کتاب فرانک هربرت بههمین نام است که اولین بار در سال 1965 به چاپ رسید.
نسخههای کتاب هربرت حداقل 900 صفحه بودند و در بطن این قطر و کلفتی کتاب، حاکمان، شورشیان، جادوگران و جنگجویان زیادی نهفته بودند. هربرت از آن دست نویسندههایی بود که حرفهای زیادی برای گفتن داشت و در نگارش «تلماسه» از دین، اکولوژی، سرنوشت بشریت تأثیر پذیرفته و از اساطیر یونان گرفته تا فرهنگهای بومی، الهام گرفته است.
داستان هربرت از پس تلاشهای یک امپراطوری برای دور نگه داشتن مردم از تپههای شنی آغاز شد و رویای سیارهای بیابانی با منابع فراوانی از مادهای موسوم به «اسپایس» که نقش نفت را ایفا میکرد، پدید آورده است. نتیجه چنین داستانی یک حماسه شوکهکننده در آینده است که نوید جهانی ویران شده را به ما میدهد و از میان آن، پیامبر و ناجی که فرمنهای بیابانگرد آن را با لقب لسانالغیب میخوانند، ظهور میکند. هربرت در نوشتن این کتاب شاید ابعاد وسیعی از تفکراتش را بروز داد؛ از معجزاتی که در ادیان گوناگون به آن اشاره شده، از ناجی آخرتی که چه در اسلام و چه در مسیحیت، مردم به ظهور آن معتقدند تا حکومتی که ستمگری و حسد در آن، بسیار چشمگیر است. در کنار زبان آزادیخواهانه هربرت در Dune، ویلنوو و دو فیلمنامهنویس دیگر نیز قلمی لیبرالگونه به خود گرفتهاند و در تلاشاند تا جنبههای آزادیخواهانه و لیبرالیسمی را در این فیلم بگنجانند. پیشنهاد می شود درباره بهترین برنامه ادیت فیلم بخوانید.
یکی از استعدادهای هربرت در نوشتار، توانایی او در مخلوط کردن جوامع مختلف بود و «تلماسه» تلفیقی از ناواهو، آزتک، ترکی، فارسی و منابع بیشمار دیگری بهشمار میرود و دنیایی یکپارچه را در ذهن خواننده بهوجود میآورد که به همان میزان که داستانی علمی تخیلی بهنظر میرسد، آشنا و غریب است.
احتمالا دنی ویلنوو برای دوستداران سینما نامی آشنا باشد، اما بسیاری او را نمیشناسند؛ حداقل نه به آن حدی که لیاقتش را دارد. ویلنوو کارگردانی کانادایی است که در کارنامه کاری خود ساخت فیلمهای بسیار زیبا و موفقی همچون Blade Runner 2049، Arrival، Sicario و Prisoners را بهثبت رسانده. بهطور خلاصه، ویلنوو را میتوان کارگردانی خِبره دانست که شاید کارنامه کاری بلندبالایی نداشته باشد و فیلمهای زیادی پای پردهی اکران نبرده باشد، اما هرآنچه ساخته، هم مورد استقبال تماشاچیان قرار گرفته و هم توجه منتقدان سینما را به خود جلب کرده است.
در تمامی فیلمهای ویلنوو، اِلِمانهای زیادی وجود دارد و عشق او به داستانهای وسیع و بزرگ، همواره در پروژههایش به چشم میخورد. وسعت داستانی و جهان بزرگی که هربرت خلق کرده، در کنار عشق ویلنوو به جزئیات و بهتصویر کشیدن این جهان موجب شد تا وی بهعنوان کارگردانی لایق برای فیلم Dune شناخته شود؛ فیلمی که نهتنها جسارت زیادی برای ساخت میطلبد، بلکه داستانی پرمحتوا را یدک میکشد.
بودجه 165 میلیون دلاری و سفارش بیش از 1000 دست لباس برای این سریال، ممکن است اندکی زیاد و تعجببرانگیز باشد، اما برای تلماسهای با این وسعت و مقدار، چندان دور از انتظار نیست. در میان نبردها، لحظات احساسی و در بطن بیابانهای آراکیس، موسیقی پسزمینه زیبایی شنیده میشود که توسط هانس زیمر خلق شده است؛ کسی که با موسیقی متن فیلمهایش عاشق شدهایم، زجر کشیدهایم و به خشونت رسیدهایم. به نظر من بخش وسیعی از اصحاب سینمای معاصر، مدیون زیمر هستند، چراکه شاید حتی بیشتر از تصویر توانسته با صدا، حسوحال فیلم را به بیننده منتقل کند. پیشنهاد می شود درباره کلاب هاوس چیست بخوانید.
یکی از چالشهای عموم فیلمهای اقتباسی، ایجاد توازن میان داستانِ کتاب و فیلم محسوب میشود. در طول تماشای Dune، احساس میکردم که ویلنوو در ساخت فیلم، بین وفاداریاش به منبع الهام گرفتهشده و خواسته مخاطبها از فیلمهای باکسآفیسی و گیشهای امروزی گیر افتاده است؛ بدین معنا که در برزخی مابین عشق و علاقهاش به کتاب هربرت و تقاضای تماشاچیان منتظر پشت دربهای سینما، گیر افتاده است.
با وجود این تناقض و این بلاتکلیفی، ویلنوو در ساخت «تلماسه» خوب عمل کرده. وی میدانسته که مخاطبان امروزی، سینمای مارولپسند و سریالهای نتفلیکسی را دوست دارند و در میان تمامی مفاهیم داستانی که در کتاب هربرت عنوان شده، جنگها، نبردها و انفجارات زیادی به فیلم گنجانده شده تا مخاطب را در خستگی و سنگینی داستان رها نکند. پیشنهاد می شود درباره افزایش سرعت ویندوز بخوانید.
در کنار داستانی گیرا، کارگردانی خوب و موسیقی متن قابل تحسین فیلم، از کموکاستیهای Dune نیز نباید غافل شد. در عین حالی که این فیلم مدت زمان 2 ساعت و 35 دقیقه را به خود اختصاص داده، اما وسعت داستانی و تعداد شخصیتهای «تلماسه» به حدی زیاد است که دنبال کردن فیلم اندکی دشوار میشود و شخصیتپردازی با نقصهایی همراه میشود.
از طرفی هم با وجود ستارگان بسیاری که در تیم بازیگری ویلنوو بهنفش آفرینی پرداختند، میتوان اندکی خرده از تیموتی شالامت گرفت. پاول با شروع داستان کتاب هربرت، 15 سال سن دارد و از لحاظ ظاهری و چهره، تیموتی بسیار برای آن مناسب است. حتی میتوان گفت که ظاهر، لباسهای مشکلی و رسمی، دستکش و موهای بلند ظاهری شایسته برای شخصیت موردبحث پدید میآورد اما بهعنوان یک ناجی و شخصیتی که میخواهد جهان داخل فیلم را از مصیبتها و جنگهای متوالی نجات دهد، زیادی سرد و بیروح بهنظر میرسد که البته مخاطب به این سبک بازیگری تیموتی عادت کرده است.
دوست داشتم بیشتر درباره فیلم Dune بنویسم اما عوامل زیادی من را وا داشت و نظراتی گنگ را در من پدید آورد: اول این که داستان فیلم همچنان بهاتمام نرسیده و پیشدرآمدی برای لحظات باشکوه و اصلی فیلم قلمداد میشود، دو این که فیلم با وجود نقصهای جزئیاش، ایراد بزرگی نداشت و میتوان گفت جزو آثار خوبی است که در سال 2022 به سینما عرضه شده و سه این که تعهد فیلم و کارگردان به کتاب هربرت موجب میشود که عمق داستانی آن برای من تحسینبرانگیز باشد. با وجود تمامی اینها، نمیتوان بیشتر درباره «تلماسه» سخن گفت، چراکه «تلماسه» تنها یک قدم برداشته است. تا به امروز 5 کتاب از هربرت درباره این داستان به چاپ رسیده و با توجه به قطر زیاد آن، حتی اگر حذفیات زیادی صورت بگیرد، هنوز دو قسمت دیگر برای ساختن فیلم و بهاتمام رساندن داستان زمان لازم است و این نشاندهنده سیاست ویلنوو است.
وی میداند که قدم بر جهانی بزرگ نهاده و فیلمی پر ریسک با بودجهای بالا را بهروی پردههای سینما برده و قصد دارد ببیند که آیا مخاطبان همانطور که انتظار داشته، از آن استقبال میکنند یا خیر تا در صورت استقبال وسیع و رفع هزینههای بهعمل آمده، دست به ساخت قسمتهای بعدی بزند و سرنوشت لسانالغیب را روایت کند. در مجموع میتوانم بگویم که فیلم از همه لحاظ زیبا است و داستانی مملو از سلطنت، جنگ و المانهای علمیتخیلی دارد که هم برای تماشاچیان امروزی و هم برای دوستداران کتاب هربرت واقعاً زیبا است و به عنوان پیشدرآمد، میتواند انگیزهای در شما ایجاد کند که با اکران قسمت دوم، میل به تماشای آن نیز داشته باشید. اما همانطور که گفتم، مسیری که ویلنوو طی کرده تا فرنچایز Dune را در سینمای امروزی بگنجاند، بسیار پر ریسک است و چالشهای بسیاری را بههمراه دارد؛ چالشهایی که اگر از آن سربلند بیرون بیاید، در زمره «جنگ ستارگان»، «انتقامجویان»، سهگانه بتمن کریستوفر نولان و «ارباب حلقهها» قرار خواهد گرفت.
شما از Dune به ما بگویید و بنویسید که چه احساسی درباره فیلم، نقشآفرینی بازیگران سیر داستانیاش داشتهاید.
باوجوداینکه فیلم صحنهسازی، موسیقی و سناریوی جذابی داشت؛ اما بهنظرم درحالیکه روایت داستان تو مدت زمان کم سخته بهخاطر محتوای زیاد، تو مرحلهی بدی رها شد و خستگی فیلم آخرش به تنم موند.