دانلود اپلیکیشن اندروید

بیوگرافی جانی آیو: طراح نابغه اپل که طراحی محصول مینیمال را برای چندین نسل بازتعریف کرد

بیوگرافی جانی آیو: طراح نابغه اپل که طراحی محصول مینیمال را برای چندین نسل بازتعریف کرد

سر جاناتان آیو؛ نابغه‌ای پشت پرده طراحی‌های منحصر به فرد اپل که تا ابد امضای او روی محصول‌های بزرگ اپل باقی مانده است. در این مقاله نگاهی به زندگی او خواهیم داشت.

جانی ایو برخلاف خیلی از کسانی که بچگی سختی داشتند و خانواده آن‌ها درگیر ایجاد زندگی مرفهی نبود و آن‌ها زندگی راحتی داشتند. پدر او، مایکل جان ایو یک نقره‌ساز زبردست بود و مادر او پاملا مری ایو، دکتر روانپزشک بود. جانی ایو خواهر کوچک‌تر از خودش به نام آلیسون هم داشت.

متاسفانه از سنین کم، خانواده جانی متوجه شدند که جانی درگیر بیماری اختلال یادگیری است و جانی بارها در مصاحبه‌های مختلفش گفته که اطرافیان او همیشه می‌گفتند که تو باید چندبرابر اطرافیانت تلاش کنی؛ زندگی برای تو سخت‌تر از دیگران است و برای موفق شدن شانس موفقیت کمتری نسبت به دیگر افراد دارد.

جانی همیشه از نحوه کنار هم قرار گرفتن اشیای مختلف شگفت‌زده می‌شد؛ او مثل یک گیک واقعی اجزای مختلف یک رادیو یا تلویزیون را از یکدیگر جدا می‌‌کرد و دوباره کنار یک‌دیگر قرار می‌داد. او هیچ‌وقت اهمیت خاصی به طراحی نمی‌داد و همیشه کنار هم قرار گرفتن اجزای مختلف بودند که او را حرکت می‌دادند. این در حالی است که پدر او به عنوان یک نقره‌ساز، همیشه به جانی از اهمیت طراحی اشیا صحبت می‌کرد.

با وجود بیماری اختلال یادگیری، یکی از معلم‌های او یعنی رالف تابرر، در مصاحبه با زندگی‌نامه‌نویس جانی گفته که او همیشه جلوتر از زمان خود فکر می‌کرده و همیشه چند قدم جلوتر را می‌توانست پیش‌بینی کند؛‌ او گفته که در مدرسه ما هیچ‌وقت به این موضوع فکر نکرده‌ایم که جانی درگیر این بیماری است. 

پدر جانی، با وجود دیدن استعداد ذاتی فرندزش، سعی کرد که مسیری برای جانی باز کند و او را بیشتر با طراحی محصول آشنا کرد. البته محصولی که پدر جانی در نظر داشت، در حقیقت طراحی محصولات غیرالکتریکی بود اما خود جانی بارها اعتراف کرده است که اگر راهنمایی‌های پدرش نبود، او هیچ‌وقت نمی‌توانست محصولی طراحی کند.

حتی معلم او در مصاحبه با زندگی‌نامه‌نویس جانی گفته است که جانی از جایی به بعد در مدرسه، علاقه بی‌ حد‌ومرز خود را به طراحی نشان داد و ما متوجه شدیم که علاقه جانی به سرهم کردن قطعه‌ها و طراحی می‌تواند آینده درخشانی برای او بسازد و او روزبه‌روز در انجام دادن این دو کار بهتر از روز گذشته شد.

تحصیل در نیوکاسل

جانی به همراه خانواده‌اش در دوران دانشگاه او، به نیوکاسل مهاجرت کردند که این مهاجرت شاید در ابتدا چندان برای جانی خوشایند نبود اما به مرور زمان او آموخت که زندگی در لندن و نیوکاسل برای او جز بهترین اتفاق‌های ممکن بود. 

نیوکاسل چندان شهر صنعتی نبود و مردم آن‌جا به خوش‌گذرانی معروف بودند و نیوکاسل به برگزاری جشن‌های پیاپی معروف است. اما دانشگاه پولی‌تکنیک نیوکاسل در آن زمان بهترین دانشگاه ممکن برای آموختن آکادمیک طراحی صنعتی بود و جانی که علاقه زیادی به طراحی خود را حفظ کرده و بهبود داده بود، حالا آماده بود تا آن را به جهت‌های بهتری سوق بدهد.

جانی در آنجا با فردی به نام دیوید تانگ آشنا شد که در حقیقت هم‌کلاسی او بود و خیلی زود دیوید و جانی با یکدیگر دوست‌های صمیمی شدند. دیوید و جانی هر دو مغزهای بازی در طراحی داشتند و همواره به یکدیگر کمک و ایده‌‌های یک‌دیگر را تکمیل می‌کردند. 

نیوکاسل شهر زیبایی بود اما جانی همیشه از آن دوره به عنوان یکی از سخت‌ترین دوره‌‌های زندگی‌اش یاد می‌کند. او همواره در نیوکاسل مشغول کار کردن روی پروژه‌های مختلف و توانایی‌اش به عنوان یک طراح صنعتی و طراح محصول بود؛‌ بنابراین نمی‌توان گفت که نیوکاسل که شهر خوش‌گذرانی است، برای او تجربه بسیار لذت‌بخشی بوده است.

سال دوم دانشگاه برای جانی شاید سخت‌ترین سال ممکن بود؛ او با کلایو گرینیر آشنا شد که او حتی در حال حاضر هم از صمیمی‌ترین‌ دوست‌های جانی محسوب می‌شود. او متوجه شد که جانی در مقایسه با دیگر دانشجوهای حاضر در دانشکده که حتی تجربه تحصیلی بیشتری از جانی داشتند، پروژه‌های کمتری دارند و جانی غرق در پروژه است.

کلایو گرینیر از همان ابتدا با جانی ارتباط خوبی گرفت و متوجه شد که او استعداد خارق‌العاده‌ای در طراحی محصول دارد و به همین دلیل سریعا او را در شرکتی که مشغول به کار بود جذب کرد. کلایو گرینیر خود طراح ارشد شرکتی به نام RWG بود که جانی را به این شرکت معرفی کرد و بدین ترتیب جانی کار خود را در این شرکت شروع کرد.

شروع زندگی کاری

کار کردن در آتلیه طراحی RWG پرتگاه بزرگی برای جانی بود. او خیلی سریع سفارش‌های طراحی بزرگی را دریافت کرد. در آن زمان ژاپن در حال گسترش صنعت خود بود و طراحی صنعتی مساله مهمی برای ژاپن محسوب می‌شد. اما به خاطر کمبود نیروی طراح در ژاپن، کمپانی‌های این کشور پروژه‌های خود را به آتلیه‌های بریتانیا و آمریکا می‌سپاردند.

جانی چند طراحی خیلی جذاب و به یادماندنی برای شرکت‌های ژاپنی انجام داد. او در ابتدا کیف پول‌های چرمی Zebra را در ژاپن طراحی کرد که به مرور زمان توانست به یکی از محبوب‌ترین کیف پول‌های این کشور بدل شود و اسم جانی در این کشور هم مطرح شده بود. البته برای شرکت زبرا، جانی طراحی‌های محصول‌های دیگری مثل خودکار هم انجام داد.

اما به مرور زمان، شرکت RWG و کارگردان طراحی ارشد این شرکت یعنی فیل گری متوجه شد که جانی می‌تواند روی پروژه‌های اصلی همکاری کند و احتمالا طرح‌های خوبی را ارائه می‌دهد. ویژگی که باعث شد جانی از آن ابتدا مورد توجه قرار بگیرد، این بود که او همیشه رندرهای زیادی را از طراحی‌هایش انجام می‌داد. او آن‌قدر طرح یک محصول را می‌کشید تا بتواند چند طراحی خوب را ارائه بدهد و شرکت بتواند به سلیقه خودش آن طرح را انتخاب کند.

جانی همیشه خلاقیت داشت؛‌ او برای طراحی خودکار به این موضوع توجه کرد که افراد مختلف حین نوشتن با خودکار، عادت دارند که با خودکار خود بازی کنند. پس او بخشی از طراحی خود را با پلاستیک انجام داد تا کسانی که با خودکار در دست بازی می‌کنند، فضای مناسبی داشته باشند که حس راحتی به آن‌ها بدهد. شاید در خودکارهای فعلی، این موضوع چندان تعجب برانگیز نباشد اما در آن زمان، این موضوع کاملا جدید بود.

اما در این میان جانی مشکلات مالی پرداخت شهریه دانشگاهش را هم داشت؛ شرکت RWG قبول کرده بود که تمام شهریه‌های دانشگاه او را پرداخت کند، به این شرط که جانی بعد از تحصیلش دوباره به این شرکت بازگردد. هیچ قراردادی بر این مزید بستگی نشد و جانی به صورت لفظی این موضوع رو قبول کرد.

بعد از اتمام تحصیلش، جانی پای قولش مانده بود و دوباره به RWG بازگشت و از مجدد پروژه‌های بزرگ به او سپرده می‌شد. جانی در آن زمان پیشنهادهای کاری بسیار خوبی داشت اما می‌خواست که دینش را به شرکتی که به او موقعیت‌های زیادی سپرده بود و هزینه تحصیلش را پرداخته کرده بود، بپردازد.

تا به حال، جانی طراحی محصول‌های الکتریکی انجام نداده بود؛ اما او برای سرگرمی خودش، گوشی همراهی را طراحی کرد که از هر لحاظ یک خط‌شکنی در طراحی گوشی‌های موبایل بود. این طراحی سال‌ها قبل از این بود که گوشی‌های موبایل تبدیل به وسیله‌ای همگانی شود و فقط تعداد کمی از افراد این دستگاه الکتریکی را داشتند. طراحی موبایل او به قدری جذاب بود که در مسابقه طراحی صنعتی سال شرکت کرد و طرح او بدون هیچ رقیبی و با اختلاف زیاد،‌ برنده شد.

جانی که طراحی فوق‌العاده‌ و موقعیت‌های شغلی زیادی داشت، از شرکتی به اسم Tangerine Dream موقعیت شغلی را دریافت کرد اما هنوز هم احساس می‌کرد که به RWG دین دارد. او با مدیریت RWG صحبت کرد و با توافقی مشترک تصمیم گرفتند که جانی به صورت مشترک هم برای RWG و هم برای TD کار کند و بدین شکل شد که ماجراجویی اصلی جانی آغاز شد.

جانی به لندن مهاجرت کرد و در هر دو شرکت مشغول کار شد؛ ترافیک پروژه‌های مختلف نه تنها برای جانی چالشی نبود، بلکه او به مرور احساس کرد که دید جدیدی در طراحی‌اش ایجاد شده و او توانست پروژه‌ها را یکی پس از دیگری با موفقیت به اتمام برساند.

اما بعد از مدت زمانی، جانی احساس ناراحتی در کار کردن در Tangerine Dream کرد؛ او متوجه شد که کارهای TD بیشتر حالت دستوری دارد. یعنی مشتری‌های این شرکت بخشی از طراحی جانی را که دوست داشتند برمی‌داشتند و بقیه موارد را به دستور خودشان تغییر میدادند و جانی مجبور می‌شد که بر خلاف میل قلبی‌اش، طراحی نهایی‌اش را تغییر گسترده‌ای بدهد که باب میل او نبود.

جانی در شرکت TD با بابی برونر آشنا شد؛ این شخص نقش بسیار مهمی در زندگی کاری جانی ایفا کرد که دلیلش را کمی جلوتر اعلام می‌کنیم. برونر در TD و زمانی که جانی به این شرکت پیوست، کارگردان هنری طراحی صنعتی بود اما کمی بعد از این شرکت جدا شد و به اپل پیوست.

برونر رابطه بسیار خوبی با جانی داشت و همیشه سعی می‌کرد که پروژه‌های مهم را به جانی بسپارد. زمانی که برونر به اپل پیوست، جانی تقریبا در تیم طراحی تنها مانده بود و تنها کسی بود که می‌توانست پروژه‌های مختلف را به خوبی به اتمام برساند.

جانی که خسته از کار کردن در دو شرکت مختلف شده بود، تصمیم گرفت که به صورت حضوری در TD فعالیت کند و بدین ترتیب بود که جانی به کالیفرنیا سفر کرد و در آن جا مشغول به کار شد. اما کماکان جانی از نحوه کار کردن با مشتریان TD ناراضی بود و هم‌چنین کار کردن با RWG از قاره دیگر کار بسیار سختی بود.

برونر به اپل ملحق شده بود؛ او به عنوان کارگردان تیم طراحی محصول و صنعتی در اپل فعالیت می‌کرد و تیمی از طراح‌های بزرگ و کار درست را در اپل جمع کرده بود. اما او به دنبال طراح‌های دیگر در اروپا می‌گشت و او نتوانست جانی را در اروپا پیدا کند.

کمی بعد، برونر متوجه شد که جانی نزدیک گوش او در کالیفرنیا مشغول به کار است که روزی طی تماس تلفنی از جانی خواست که او را در یکی از کافه‌های کالیفرنیا ملاقات کند. برونر پیشنهاد کار در کمپانی اپل را در همان کافه به جانی داد و از آن لحظه، زندگی جانی برای همیشه تغییر کرد.

پروژه‌ای برای اپل

تا آن لحظه جانی موقعیت‌های زیادی دریافت کرده و همه را رد کرده بود. اما اگر پیشنهاد شغلی از کمپانی به بزرگی اپل دریافت کنید که در آن زمان یکی از پیشروهای کامپیوتری‌سازی بود،‌ به راحتی نمی‌توانید این پیشنهاد را رد کنید.

جانی چند روز به این موضوع فکر کرد و تصمیم گرفت که آینده خود را در کمپانی اپل دنبال کند. او با مدیرهای TD و RWG صحبت کرد و استعفای رسمی خود را اعلام کرد. مدیرهای هر دو کمپانی از موقعیت شغلی ایجاد شده برای جانی خوشحال بودند و بدون هیچ مساله‌ای به او اجازه دادند که او به اپل ملحق شود.

در آن زمان، اپل هنوز به دوران سیاه ورشکستگی‌اش نزدیک نشده بود؛ ویندوز ۹۵ زمانی که به مرحله انتشار رسید،‌ تقریبا اپل را در همه زمینه‌ها فلج کرد اما در سال ۱۹۹۲، جانی پیشنهاد کار در شرکتی را داشت که احتمالا در آن زمان بزرگ‌ترین برند کامپیوتری بود.

برونر با این که جانی را ستایش می‌کرد، اما خودش یکی از حرفه‌ای ترین طراح‌های ممکن بود. در آن زمان برونر طراحی محصولی به نام Powerbook داشت که در حقیقت می‌توان گفت که این اولین لپ‌تاپ طراحی شده در اپل بود. طراحی او بسیار خارق‌العاده بود. کامپیوتری که بتوانیم در هر مکانی با خود حمل کنیم و حتی جانی هم ذکر کرده که هیچ‌وقت یادش نمی‌‌رود که وقتی برونر این طرح را نشان جانی داد، جانی به چشم‌هایش اعتماد نداشت و باور نمی‌کرد که چنین طراحی انقلابی را تماشا کرده است.

اولین طراحی که برونر به جانی سپرد، طراحی یک موس بود. این اولین طراحی جانی برای یک محصول الکتریکی بود و او طراحی ماندگاری را انجام داد. اما برونر به دنبال یک موس نبود؛ او کارهای بزرگتری با جانی داشت. در آن زمان جانی به صورت رسمی به استخدام اپل نیامده بود و هنوز تحت نظر آتلیه TD کار خود را انجام می‌داد. سپردن پروژه‌های طراحی به خارج از کمپانی، مرسوم اپل نبود اما برونر قصد داشت که از منابع موجود بهترین استفاده را بکند.

برونر به TD و جانی دستور طراحی یک تبلت را داد؛ تبلتی که فقط با کیبورد قابل استفاده است اما نمایشگر آن قابل جدا شدن باشد. TD طراحی خارق‌العاده‌ای را ارائه داد. جانی در این پروژه روی کیبورد هوشمند کار کرد که نام آن را Folio گذاشت که حتی امروز هم به عنوان یکی از کیبوردهای مطرح آیپد فروخته می‌شود.

اما برخلاف طراحی مدرن فعلی، با تبلت کار می‌کرد و پردازنده مخصوص خودش را داشت. این کیبورد دارای پورت‌ هدفون و ترک‌پد مخصوص خود بود و به نوعی مثل طراحی کیبوردهای لپ‌تاپ‌های مدرن فعلی بود ولی برای آن زمان، این طراحی انقلابی بود.

طولی نکشید که جانی،‌ پیشنهاد شغلی بسیار خوبی از اپل دریافت کرد؛ یک قرارداد تمام وقت با حقوقی مناسب که برای جانی مثل بهشت بود. برای جانی تا آن لحظه کار در یک شرکت به بزرگی اپل تعریف نشده بود و او بیشتر تمایل داشت که به صورت مستقل کار کند، اما این پیشنهاد به قدری خوب بود که او نمی‌توانست رد کند.

ورود به اپل و طراحی آی‌پاد

در سپتامبر سال ۱۹۹۲، جانی که حالا ۲۷ سال سن داشت، موقعیت شغلی تمام وقتی از اپل دریافت کرد. طی چند سال آينده، اپل درگیر مشکلات زیادی بود و جانی ایو نتوانست درگیر طراحی‌های زیادی شود، اما امیدوار بود که شرایط تغییر کند.

با بازگشت استیو جابز و تغییر شرایط کمپانی اپل، حالا شرایط برای این کمپانی مهیا شده بود که دست به کارهای بزرگ‌تری بزند و جانی ایو که طی این چند سال به طراح ارشد بدل شده بود، طراحی‌های خود را برای محصولات نسل آینده اپل آماده کرده بود.

در اوایل ۲۰۰۰، اپل به شرایط عادی بازگشته بود؛ مک یکی از کامپیوترهای پیشرو بود و اپل از سیستم عامل خارق‌العاده Mac OS X رونمایی کرده بود. اپلیکیشن‌های متفاوتی برای Mac OS X ساخته شده بودند و تدوین ویدیو که تمرکز اصلی این پلتفرم بود،‌ روز به روز بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت.

در آن زمان، اپل توجه ویژه‌ای به پخش‌کننده‌های موسیقی MP3 Player داشت. مشکلی که در آن زمان مطرح بود، مقدار فضایی بود که این دستگاه‌ها در اختیار داشتند. اپل قصد داشت که پلیری کوچک‌تر از مدل‌های داخل بازار ارائه بدهد چون در آن زمان MP3 Playerها بسیار بزرگ بودند و مشکل حمل کردن آن‌ها مشکل همگانی بود و از طرفی همه دوست داشتند که چنین دستگاهی داشته باشند و در هر مکانی موسیقی گوش کنند.

در یکی از سفرهای سالانه جابز و روبینستاین به ژاپن، روبینستاین طبق معمول به دفتر مرکزی توشیبا رفت. توشیبا از همکارهای همیشه اپل در تجهیز کردن آن‌ها به قطعات مختلف بود. مدیر توشیبا در آن زمان از هارد درایو ۱.۴ اینچی در جلسه‌ای مخفیانه با روبینستاین رونمایی کرد و گفت که می‌توانید از آن در دوربین‌های خود استفاده کنید.

روبینستاین که از این موضوع بسیار خوشحال بود، سریعا به هتل بازگشت و در جلسه‌ای به استیو جابز گفت که می‌تواند مشکل کمبود فضای ذخیره‌سازی پلیر موزیک اپل را برطرف کند و برای برطرف کردن آن به ده میلیون دلار نیاز دارد. استیو جابز شرطی برای روبینستاین گذاشت که این محصول باید تا کریسمس سال جاری آماده باشد و روبینستاین با قبول کردن این شرط، مقدار فضای ذخیره‌سازی کافی را از توشیبا خریداری کرد.

در این زمان و مادامی که اپل آماده بود تا پروژه پلیر موسیقی خود را شروع کند، جانی مشغول طراحی‌های دیگری بود اما تا آن لحظه توانایی‌های خود را ثابت کرده بود. اپل از طراح آلمانی معروفی که یکی از قهرمان‌های جوانی جانی بود، درخواست کرد که این طراحی را انجام بدهد. طراح آلمانی موفق شد که به ساختار کلی خوبی برسد اما این طراحی برای جابز چندان دلچسب نبود.

بعد از یکی دو ماه از شروع طراحی این پلیر، جانی به پروژه اضافه شد؛ جانی روی طراحی ظاهر این محصول کار می‌کرد. موضوعی که برای جانی بسیار اهمیت داشت، این بود که محصولی بسازد تا بسیار ساده باشد و هر کسی بتواند از آن استفاده کند. اما در عین همین سادگی، مساله مهم این بود که محصول طراحی مینیمال همیشگی اپل را در خود جای داده باشد.

بعد از حدود یک ماه آزمون و خطا، به ساختاری که از طراح آلمانی فادرل انجام شده بود، جانی اولین آی‌پاد را طراحی کرد. آی‌پادی که از روز انتشارش به محبوبیت بسیار زیادی رسید و یکی از بزرگ‌ترین پیشرفت‌های صنعت فناوری تا به امروز است. 

زمانی که اولین نسخه از آی‌پاد تولید شد، افراد زیادی را شب در شرکت مانده بودند؛ وقتی آزمایشگاه اپل این محصول را تحویل داد، جانی در اتاقی که جابز بود حضور داشت؛ آن‌ها یکی پس از دیگری آی‌پاد را امتحان کردند و موسیقی گوش دادند. جابز در آن لحظه که موسیقی را از آی‌پاد گوش کرد، با صدای بلند گفت: «وای خدا من! این خیلی خفنه!»

طراحی آیفون

طراحی آیفون کاملا به صورت اتفاق بود. در یکی از جلسات برین‌استورم اپل، آن‌ها با فناوری فرمان چندلمس آشنا شدند که برای آن‌ها موضوعی کاملا جدید و فک‌برانداز بود. شاید این موضوع در حال حاضر به روتین روزانه بدل شده باشد اما در آن زمان که می‌توانستید با لمس دو انگشت روی عکسی زوم کنید، موضوعی بود که به معنای واقعی کلمه حیرت آور بود.

این موضوع دریچه جدیدی را به سمت اپل باز کرد و اپل تصمیم گرفت که از این فناوری برای استفاده در تبلت‌های نسل جدیدش استفاده کند. تیم جانی مسئولیت طراحی این تبلت‌ها را برعهده داشت. فرمان‌های چند لمسی برای تبلت منطقی بود اما تا آن زمان کسی روی پیاده‌سازی این موضوع روی گوشی‌های هوشمند فکر نکرده بود.

در یکی از جلسه‌های رییس‌های اپل، در گپی خودمانی افراد راجع به این صحبت کردند که از گوشی‌های خود رضایت ندارند و آن زمان گوشی‌های کتابی تاشو طرفدارها زیادی داشت. گوشی این افراد هم دقیقا از همین دست گوشی‌ها بود. 

این ایده به ذهن مدیرهای اپل خطور می‌کند که آیا می‌توان از این تکنولوژی استفاده کرد کرد تا بتوان یک گوشی هوشمند طراحی کرد که راحت در جیب‌ها جا بشوند. استیو جابز و دیگر مدیرهای مسئول در آن زمان سریعا به استودیو طراحی جانی رفتند و از او خواستند که آیا می‌تواند این فرمان چندلمسی را روی صفحه کوچک‌تری پیاده‌سازی کند؟

جانی و تیمش تبلتی را آماده کردند که تنها بخشی از صفحه آن نمایش داده شود و آن‌ها صفحه مخاطب‌ها را شبیه‌سازی کردند و فرمان چندلمسی را روی آن اجرا کردند. نتیجه به دست آمده کاملا مطلوب بود. آن‌ها موفق شدند که به اولین مدل از طراحی گوشی هوشمند با فرمان چندلمسی دسترسی داشته باشند و پروژه تبلت سریعا جای خودش را با طراحی گوشی هوشمند تغییر داد.

البته تیم جانی تنها تیمی نبود که مشغول طراحی گوشی هوشمند شد، بلکه تیم طراح آلمانی هم مشغول شد اما این بار آن‌‌ها با یکدیگر کار نمی‌کردند. هر دو استودیو موظف بودند که طراحی‌های خودشان را به صورت جداگانه ارائه بدهند و طرح بهتر و مورد پسند استیو جابز در نهایت به عنوان طرح نهایی در نظر گرفته می‌شد.

تیم جانی حدود یک سال و نیم مشغول طراحی این گوشی هوشمند شد. جانی دوران سختی را سپری می‌کرد چون به دنبال طراحی مناسبی برای این گوشی شد. در این میان جانی به چند طرح مختلف دست یافته بود اما هر کدام از این طراحی‌ها یکی پس از دیگری به دلایل مختلفی که جانی با آن مخالفت می‌:رد حذف می‌شدند.

به عنوان مثال طراحی دوربین آیفون در ابتدا قرار بود که شبیه به گوشی‌های قدیمی سونی باشد. طراحی این دوربین توسط یکی از طراح‌های تیم جانی صورت گرفته بود که در ژاپن طراح بسیار معروفی بود و مشخصا طراحی گوشی ژاپنی سونی او را تحت تاثیر قرار داده بود. اما جانی در جلسه‌ای با عصبانیت گفت که قرار نیست طرحی از شرکت دیگری کپی شود و طراحی باید اورجینال و جذاب باشد.

تا فبریه ۲۰۰۶، چند طراحی مختلف ارائه و رد شدند. بزرگ‌ترین مسئله در آن زمان برای جانی، طراحی دکمه‌های ولوم بود. او معتقد بود که طراحی ولوم بسیار بزرگ در کناره‌ها باعث می‌شود تا طراحی مینیمال گوشی به خدشه بیافتد و او تصمیم گرفت که از دو دکمه کوچک‌تر و با برآمدگی بسیار کمتر استفاده کند. 

اما طراحی نهایی باید به شکلی ارائه می‌شد که تیم طراحی داخلی و مهندسی هم بتواند به خوبی آن را پیاده‌سازی کند و طراحی‌های هوشمندانه جانی یکی پس از دیگری، تحت تغییر بودند. از طرفی دیگر، جانی استرس رقابت با تیم طراح آلمانی یعنی فادرل را داشت.

در نهایت هر دو طرح با اسم کد P1 و P2 به استیو جابز ارائه شدند. استیو در ابتدا طرح تیم فادرل را دید و اصلا انتظار چنین طراحی را نداشت. طراحی این گوشی هوشمند درست مثل آی‌پاد بود که اسکرول چرخشی در میانه‌اش داشت و جابز در جلسه به فادرل گفت که حس می‌کنم طراحی بهتر از این هم قابل انجام بود.

طراح P2 که توسط تیم جانی انجام شد، بهترین نتیجه‌ای بود که استیو جابز به دست آورده بود. او از طراحی او شگفت‌زده شد و به قدری از این نوآوری خوشحال شده بود که در جلسه از جانی تقدیر کرد. به جای قرار دادن دکمه‌های بزرگ مثل طرح فادرل،‌ جانی تنها از یک دکمه در وسط و پایین صفحه استفاده کرده بود که آن را با بزل‌ها پوشانده بود. بقیه فرمان‌های گوشی را به فناوری چندلمس سپرده بود.

در نهایت طرح جانی به عنوان طرح نهایی گوشی آیفون انتخاب شد و بعد از دو سال تحقیق و طراحی، این گوشی معرفی و به تولید انبوه رسید. در پی موفقیت تیم جانی، به دستور استیو جابز، جانی کارش را در اپل به عنوان کارگردان طراحی صنعتی ادامه داد.

طراحی آیپد

قبل از این که طراحی آیفون به عنوان مسئله اصلی تیم جانی مطرح شود، این تیم روی طراحی تبلت مخصوص اپل کار می‌کرد که در میانه‌های پروسه طراحی روی طراحی آيفون سوییچ کرد. اما هیچ‌وقت طراحی تبلت اپل، از دل جانی و به خصوص استیو جابز بیرون نرفت.

در آن زمان استیو جابز بارها در مصاحبه‌ها گفته بود که اپل فعلا قصدی برای توسعه یک تبلت ندارد و به نظر او طراحی تبلت کار درستی برای صنعت حال حاضر نیست. اما در خفا، تیم جانی مشغول طراحی اپل بود. جابز به جانی و تیمش اعتماد داشت و از او خواست که چند طرح اولیه برای تبلت آماده کند.

جانی چند طرح را برای تبلت پی‌ریزی کرد اما هیچ‌کدام به مزاق خودش خوش نیامد. او نمی‌توانست طرح مینیمالی که در ذهنش دارد را به نمایش بکشد و همه چیز او را اذیت می‌کرد. در یک شب که جانی در دفتر مانده بود، او موفق شد که به فرمولی برسد؛‌ فرمولی تکراری اما موفق.

او به یاد آورد که طراحی آيفون در نهایت توانست به همان محصولی که می‌خواست بدل شود، پس این طرح را بار دیگر در تبلت تکرار کرد و نتیجه‌ای که دید، او را خوشحال کرد. اما این بار به جای استفاده پنل پشتی پلاستیکی، آن‌ها از پنل پشتی آلومینیومی استفاده کردند.

آی‌پد برای استیو جابز هم طراحی جذابی داشت و یک ماه پس از به دست آوردن نمونه اولیه با طراحی جذاب جانی، استوی در یکی از کنفرانس‌های مطبوعاتی اپل، طراحی آی‌پد را به همه نشان داد و گفت که قرار است این تبلت جای لپ‌تاپ‌های بزرگ را بگیرد و حمل آن بسیار راحت‌تر است.

در کمتر از یک ماه، آی‌پد یک میلیون نسخه فروخت و در کمتر از یک سال، حدود ۲۵ میلیون نسخه در سرتاسر جهان در دسترس عموم قرار گرفت. این هشداری برای اپل بود که می‌تواند به ساخت دنباله‌های موفق ادامه بدهد. 

جانی آی‌پد بعدی را طراحی کرد که فرق زیادی با نسخه گذشته نداشت اما یک فرق خیلی در چشم داشت. به لطف کوچک‌تر شدن قطعات،‌ جانی آی‌پد جدید را با بدنه‌ای نازک‌تر طراحی کرد که به مینیمال‌تر شدن این محصول بسیار کمک کرد.

حتی تا به امروز طرح آی‌پد به جز جنس بدنه و چند تغییر جزئی، تفاوت چندانی با طرح اولیه جانی آیو ندارد که نشان می‌دهد طراحی او در آیپد اول و دوم، جلوتر از زمان خودش بود. 

مرگ استیو جابز، خداحافظی با اپل و راه‌اندازی شرکت جدید

بعد از اولین عمل جراحی استیو جابز که او را کاملا درمان نکرد،‌ جابز دو نفر را به اتاق بستر خود فراخواند. اولین نفر همسرش و دومین نفر جانی ایو بود. او با جانی راجع به جریان‌های کار صحبت کرد و جانی از دیدن استیو جابز در این حالت بسیار ناراحت بود.

جانی طی چند سال اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته بود. استیو جابز با او بسیار صمیمی شده بود و جانی هیچ دستوری دریافت نمی‌کرد و در طراحی خود آزادی عمل بسیار زیادی داشت. او از شرایط کارش در اپل بسیار راضی بود و توانایی او در طراحی قابل ستایش.

روز معرفی آیفون 4S که توسط جانی طراحی شده بود، تیم کوک این محصول فوق‌العاده را معرفی کرد اما یک صندلی خالی رزرو شده برای استیو جابز خالی بود و جانی به طرز مشکوکی در این مراسم حضور نداشت. متاسفانه فردای روز معرفی این گوشی پرفروش، استیو جابز در گذشت.

جانی بعد از رفتن استیو جابز باز هم فردی پر از مشغله در اپل باقی ماند. طی گزارش‌های منتشر شده، جانی باید از آن پس به تیم کوک گزارش کار خود را می‌داد اما تیم کوک هیچ‌وقت اجازه نداشت که در کار جانی دخالت کند. این دستور مستقیم استیو جابز بود که جانی باید به صورت مستقل کارهایش را انجام بدهد.

در سال ۲۰۱۹، اپل به صورت رسمی اعلام کرد که جانی ایو از این کمپانی جدا می‌شود و کمپانی شخصی خودش به نام LoveForm را راه‌اندازی می‌کند. تا به امروز جانی روی شرکت خودش و مشتری‌هایش مشغول است اما مشتری اصلی آن‌ها، کمپانی اپل است.

حتی با وجود رفتن از اپل به عنوان طراح ارشد صنعتی اپل، او باز هم مرجع اصلی اپل برای طراحی محصولات است و او به عنوان مشاور طراحی با اپل همکاری می‌کند. او هم‌چنین در حال تدریس طراحی صنعتی در دانشکده‌های طراحی است.

جانی ایو از جمله طراح‌ها خلاقی است که طراحی‌های به یادماندنی و انقلاب او، مسیر اپل و به طور کلی صنعت فناوری و لوازم الکتریکی را شکل داد. فردی که اپل بدون شک بدون وجود او، نمی‌توانست به یکی از قطب‌های اصلی در طراحی منیمال و جذاب لوازم دیجیتال و برقی مطرح بدل شود.

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو