مارکولا فرد شماره سه اپل محسوب میشود؛ اولین سرمایهگذار اپل و فردی که کمک زیادی به اپل کرد اما به مرور زمان و به خاطر مشکلاتش با جابز، منفور شد.
آرماس کلیفورد مایک مارکولا جونیور در تاریخ ۱۱ فبریه ۱۹۴۲ به دنیا آمد. او در دانشگاه علوم کامپیوتر را یاد گرفت و به خاطر ثروت زیادی که داشت، از سنین جوانی وارد سرمایهگذاری روی کمپانیهای متفاوت شد و خیلی زود به یک بیزنیس من تبدیل شد.
او به خاطر سود خوبی که کسبوکار و سرمایهگذاری به دست میآورد، علاقهاش به علوم کامپیوتر را رها کرد و خیلی زود توانست در بازار کار برای خودش نامی به دست بیاورد. طول نکشید که او توانست روی چند کمپانی بزرگ سرمایهگذاری کند اما هیچوقت به صورت مستقیم در کسبوکار آنها دخالت نمیکرد.
اصالت مارکولا برای ایالت متحده آمریکا نبود و جد او یعنی آیزاک فردیناند مارکولا در فنلاند به دنیا آمده بود. او و همسرش در سال ۱۸۶۵ به آمریکا مهاجرت کردند. حتی نام و نام خانوادگی اصل او یعنی آرماس و مارکولا اسمهای فنلاندی هستند. آرماس عبارتی فنلاندی به معنی «عزیز» است.
مارکولا همیشه یک خبره در کسبوکار نبود و او در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، توانست فارغ تحصیل رشته مهندسی برق شود که به او کمک زیادی برای فهمیدن علوم کامپیوتر کرد و رایانههای شخصی همیشه برای او آرزویی بودند که او بعدها به استیو جابز و استیو وازنیاک گفت.
همانطور که گفتیم، مارکولا چندان به رشته دانشگاهیاش تکیه نکرد و برای به دست آوردن پول، به ثروتی که در اختیار داشت تکیه کرده بود. او خیلی زود وارد خرید و فروش شد و از سهامی که از کمپانی قطعهسازی Fairchild وارد شده بود، توانست خیلی زود به استقلال مالی بدون تکیه به درآمد برسد و از سن ۳۳ سالگی خودش را به طور کامل بازنشسته کرد.
او بعد از این که بازنشسته شد، فقط برای پول بسیار زیاد، به کمپانیهای مختلف مشاوره مارکتینگ و مدیریت میداد. او تنها دوشنبهها را مشغول کار بود و در آن روز در دانشگاههای مختلف هم هزاران نفر را مورد تدریس خود قرار میداد.
مارکولا توسط یکی از دوستهای مشترکش با استیو جابز، به واز و جابز معرفی شد. جابز و واز در آن زمان به دنبال سرمایهگذاری بودند که بتواند به آنها کمک کند و مارکولا هم در آن زمان سود بسیار زیادی از سرمایهگذاری در بورس به دست آورده بود و به دنبال سرمایهگذاری بیشتری بود.
واز و جابز در آن زمان به طرح اولیه Apple II رسیده و به دنبال سرمایهگذاری بودند که بتواند به آنها هزینه توسعه را بدهد. جابز و واز به سراغ افرادی مثل مککنا و والنتین رفته بودند اما هیچکدام از آنها به این کامپیوتر علاقهای نشان نداده و سرمایهگذاری نکردند.
والنتین بعدها با دیداری که با مارکولا داشت، راجع به ملاقاتش با استیو جابز صحبت کرد. او با وجود بازنشستگی که داشت، به این پروژه بسیار علاقهمند شد و از والنتین خواست که اطلاعات تماس استیو جابز را در اختیار او قرار بدهد تا بتواند با او در رابطه با این موضوع صحبت کند.
بعد از صحبتی که مارکولا با جابز و واز داشت، او ۹۱ هزار دلار را در اختیار آنها قرار داد؛ همچنین برای این که کمپانی اپل به صورت رسمی کارش را شروع کند، مارکولا ۲۵۰هزار دلار به حساب بانکی اپل ریخت که به صورت اعتبار برای این کمپانی عمل میکرد.
او در ابتدا یکی از دوستهای قدیمیاش به اسم مایکل اسکات را به عنوان مدیرعامل اپل آورد که از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳ مشغول بود اما بعدها خودش جایگزین او شد. او در ابتدا به همسرش قول داد که تنها چهار سال در اپل فعالیتش را ادامه میدهد. او در سال ۱۹۸۴، دوباره خودش را بازنشسته کرد؛ او در یکی از جلسههای مدیریتی که در اپل حضور داشت، تماس تلفنی دریافت کرد که پدرزن و بهترین دوست او مردهاند.
مارکولا دوباره به عنوان مدیر کل کارش را از سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ از سر گرفت. در آن زمان اعضای هیئت مدیره اپل تغییر کرده بودند و جان اسکولی به لطف استیو جابز به عنوان مدیرعامل، کارش را در اپل شروع کرده بود. در آن زمان اپل به صورت همزمان روی پروژه LISA و مکینتاش مشغول به کار بود.
لیسا در حقیقت پروژه مارکولا محسوب میشد که با شکست مواجه شد و تمام امیدهای اپل به پروژه مکینتاش استیو جابز بود. بعد از این که مکینتاش هم نتوانست فروش خیلی خوبی را ارائه بدهد و در دعوای بین استیو جابز و جان اسکولی، مارکولا با جان اسکولی همراه شد و رای به خروج استیو جابز از کمپانی اپل را داد.
البته این موضوع چندان به طول نینجامید و مارکولا در سال ۱۹۹۳ به اعضای هیئت مدیره خط و سویی داد که جان اسکولی را از اپل اخراج کنند که این موضوع در نهایت به بازگشت استیو جابز به عنوان مدیرعامل آزمایشی در اپل ختم شد.
البته مارکولا در اپل تنها وظیفه سرمایهگذاری و مدیریت را نداشت. او به خاطر علم زیادی که در برق، نرمافزار و سختافزار داشت، موفق شد که اپل را در چندین پروژه مختلف کمک کند. او حتی چند نرمافزار برای کامپیوترهای اپل نوشت و به عنوان کارشناس تضمین کیفیت سختافزار و نرمافزارهای اپل در زمانی که هنوز افرادی برای این کار استخدام نشده بودند، عمل کرد.
او بعد از این که برای همیشه از اپل خود را بازنشسته کرد، به کارهای مختلفی پرداخت که برای او بیشتر شبیه به یک سرگرمی بودند. اما او به اندازهای ثروت داشت که کار کردن برای او اهمیت چندانی نداشت. او در مصاحبههایش بارها گفته است که اپل پروژه بسیار مهم و قلبی برای او بود و به همین خاطر بود که باعث شد تا او مدتها در این کمپانی مشغول به کار باشد.
او در کمپانیهایی مثل Echelon Corporation، ACM Aviation، San Jose Jet Center و Rana Creek Habitat Restoration مشغول به کار شد. او بعدها مرکز کاری خودش با نام Markkula Center را در دانشگاه سانتا کلارا راهاندازی کرد. او در این دانشگاه هم از سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ به عنوان مدیرعامل فعالیت کرد.
بعد از اپل، ماکولا در چندین پروژه بزرگ دیگر هم سرمایهگذاری کرد و به خاطر دید درست او به سرمایهگذاری و کسبوکار، در پروژههایی سرمایهگذاری کرد که هر کدامشان توانستند به قطبهای مهمی بدل شوند که البته در حال حاضر هیچکدام از آنها به شهرت اپل نرسیدهاند.
او در حال حاضر زندگی خود را به عنوان یک سرمایهگذار ادامه میدهد و ثروت همواره بیشتری را در این راه به دست میآورد.