دانلود اپلیکیشن اندروید

تاریخچه آیفون؛ داستان مخفی منشاء آیفون چیست؟

تاریخچه آیفون؛ داستان مخفی منشاء آیفون چیست؟

آیفون‌هایی که امروزه به دست گرفته‌اید و با آن عکس‌هایی در آینه می‌گیرید و به‌اشتراک می‌گذارید، منشائی اسرارآمیز دارند که در این مطلب قصد داریم به آن پاسخ دهیم و تاریخچه آیفون را از زبان تیم طراحی آن بازگو کنیم.

اگر در اواسط دهه ۲۰۰۰ در اپل کار می‌کردید، ممکن بود متوجه پدیده عجیبی شده باشید: مردم درحال ناپدید شدن بودند؛ این اتفاق در ابتدا به آرامی افتاد. یک روز یک صندلی خالی دیده شد که یک مهندس بااستعداد آن‌جا می‌نشست. یکی از اعضای کلیدی تیم رفته بود. هیچ‌کس نمی‌توانست دقیقاً به شما بگوید کجا رفته‌اند.

ایوان دال که در آن زمان به‌عنوان یک مهندس نرم‌افزار در اپل کار می‌کرد، می‌گوید:

صداهایی درباره آن شنیده بودم، خب، معلوم نبود چه چیزی در حال ساخت است، اما واضح بود که بسیاری از بهترین مهندسان از بهترین تیم‌ها به این تیم مرموز برده شده‌اند.

این چیزی است که برای آن مهندسان فوق‌ستاره‌ای این شرکت اتفاق افتاد. ابتدا چند نفر از مدیران بدون اطلاع قبلی در دفترشان حاضر شدند و در را پشت سرشان بستند؛ مدیرانی مانند هنری لومیراکس،‌ مدیر مهندسی نرم‌افزار و ریچارد ویلیامسون که در آن زمان، مدیر نرم‌افزار اپل بود. یکی از این مهندسان ستاره‌ای، آندره بوله بود که تنها چند ماه در این شرکت فعالیت می‌کرد. ویلیامسون به یاد می‌آورد:

من و هنری وارد دفتر او شدیم و گفتیم آندره، تو واقعاً ما را نمی‌شناسی اما درباره تو چیزهای زیادی شنیده‌ایم و می‌دانیم که تو مهندس باهوشی هستی و ما از تو می‌خواهیم که با ما روی پروژه‌ای کار کنی که نمی‌توانیم درباره آن به شما اطلاعاتی بدهیم و ما از شما می‌خواهیم که این کار را اکنون انجام دهید؛ امروز.

بول تعجب کرده بود و سپس مشکوک شد. ویلیامسون می‌گوید:

آندره گفت: «آیا می‌توانم کمی وقت داشته باشم تا در مورد آن فکر کنم؟» و ما نیز به وی پاسخ منفی دادیم.

آن‌ها نخواستند و نتوانستند جزئیات بیش‌تری به او بدهند. با این حال، تا پایان روز، بول قرارداد را امضا کرده بود. ویلیامسون دراین‌باره می‌گوید:

ما این کار را بارها و بارها در سرتاسر شرکت انجام دادیم. برخی از مهندسان که شغل خود را به خوبی دوست داشتند، پاسخ منفی دادند و آن‌ها در کوپرتینو ماندند. آن‌هایی که آره می‌گفتن مثل بوله رفتند تا روی آيفون کار کنند.

و زندگی آن‌ها هرگز مثل قبل نشد؛ حداقل تا دو سال و نیم آینده. آن‌ها نه‌تنها اضافه کاری می‌کردند تا تأثیرگذارترین فناوری مصرف‌کننده نسل خود را جمع‌آوری کنند، بلکه کار دیگری هم انجام نمی‌دهند. زندگی شخصی آن‌ها ناپدید می‌شود و آن‌ها نمی‌توانند درمورد آن‌چه که روی آن کار می‌کنند، صحبت کنند. تونی فادل، یکی از مدیران ارشد اپل که به ساخت آیفون کمک کرد، می‌گوید استیو جایز نمی‌خواست کسی در صورت ترک شرکت، این پروژه را فاش کند. او نمی‌خواست کسی چیزی بگوید. او نمی‌خواست و به‌طور طبیعی نیز انسانی پارانوئید بود.

آیفون دلیل طلاق و شکست در رابطه‌ام شد

جابز به اسکات فورستال که رئیس بخش نرم‌افزار آیفون می‌شد، گفت که حتی او نیز نمی‌تواند یک کلمه در مورد گوشی برای کسی چه در اپل و چه در خارج، صحبت کند. فورستال گفت:

او به دلایل محرمانه نمی‌خواست کسی را خارج از اپل استخدام کنم تا روی رابط کاربری آن کار کند. اما به من گفت که می‌توانم هرکسی را در شرکت به این تیم منتقل کنم.

بنابراین او مدیرانی مانند هنری و ریچارد را برای یافتن بهترین نامزدها اعزام کرد و مطمئن شد که نیروهای بالقوه از خطرات پیشاپیش آگاه هستند. او به آن‌ها گفت:

ما در حال شروع یک پروژه جدید هستیم. من نمی‌توانم به شما بگویم برای چه کسی کار خواهید کرد. چیزی که می‌توانم به شما بگویم این است که اگر این نقش را بپذیرید، سخت‌تر از همیشه در تمام زندگی خود کار خواهید کرد. احتمالاً تا چندسالی که ما این محصول را می‌سازیم، شب‌ها و آخر هفته‌ها را به‌یاد نخواهید آورد.

بیش‌تر بخوانید: صفر تا صد تاریخچه شرکت اپل

و به طرز شگفت‌انگیزی، همان‌طور که فورستال بیان کرد، برخی از استعدادهای برتر در شرکت قرارداد را امضا کردند. ویلیامسون دراین‌باره گفت:

راست‌اش، همه آن‌جا باهوش بودند. آن تیم، طراحان کهنه‌کار، برنامه‌نویسان در حال رشد، مدیرانی که سال‌ها با جابز کار کرده بودند، مهندسانی که هرگز او را ندیده بودند، در نهایت تبدیل به یکی از نیروهای خلاق بزرگ و ناشناخته قرن بیست‌ویکم شده‌ بودند.

یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت اپل این است که استفاده از فناوری خود را آسان می‌کند. هیچ چیز آسانی در مورد ساخت آیفون وجود نداشت، اگرچه مخترعان آن می‌گویند این فرآیند اغلب هیجان‌انگیز بوده است. پیش‌بینی فورستال برای تیم آیفون محقق خواهد شد. اندی گریگنون، مهندس ارشد آیفون، دراین‌باره گفت:

آیفون دلیل طلاق من است. من این احساس را بیش از یک بار در طول ده‌ها مصاحبه خود با معماران و مهندسان کلیدی‌ آیفون شنیده‌ام. اشخاص زیادی هستند که می‌گویند بله، آیفون بیش از چند ازدواج را خرابه کرده است.

این واقعاً شدید بود، احتمالاً از نظر حرفه‌ای یکی از بدترین دوران زندگی من بود چراکه شما یک زودپز متشکل از افراد واقعاً باهوش با یک مهلت غیرممکن ایجاد کرده‌اید و سپس می‌شنوید که آینده کل شرکت بر آن استوار است. واقعاً زمانی وجود نداشت که پاهایت را به پشت میز بگذاری و بگویی: این یک روز واقعاً عالی خواهد بود. مثل این بود که: لعنتی، ما لعنت شده‌ایم. احتمالات درباره مرگ قریب‌الوقوع این برنامه نیز در گوشه‌وکنار خبرهایی در جریان بود.

تاریخچه آیفون: ساخت آیفون

آیفون در اواخر سال ۲۰۰۴ به‌عنوان یک پروژه مورد تأیید استیو جابز در اپل آغاز شد. اما DNA آن مدت‌ها قبل از آن، شروع به پیچیدن کرد. ویلیامسون می‌گوید:

من فکر می‌کنم بسیاری از مردم به فاکتور فرم نگاه می‌کنند و فکر می‌کنند که این فقط مانند هر رایانه دیگری نیست، اما این‌طور است؛ درست مانند هر رایانه دیگر. درواقع، از نظر نرم‌افزاری، آیفون از بسیاری از رایانه‌های دیگر پیچیده‌تر است. سیستم‌عامل روی این به‌اندازه سیستم‌عامل هر رایانه مدرن دیگری، پیچیده بود اما این تکامل سیستم‌عاملی است که ما در طول سی سال گذشته درحال توسعه آن بوده‌ایم.

از طرح‌های پیشنهادی برای آیفون

مانند بسیاری از فناوری‌های سودآور که به‌طور انبوه پذیرفته شده‌اند، آیفون دارای چندین داستان منشأیی است. تا اواسط دهه ۲۰۰۰ حدود پنج پروژه مختلف مرتبط با تلفن‌های همراه وجود داشت؛ از تلاش‌های تحقیقاتی کوچک گرفته تا مشارکت‌های کامل شرکتی که در اپل شروع به کار کردند. اما اگر در در تلاش‌های اپل چیزی فهمیده باشیم، این است که به‌ندرت، شروع مشخصی برای محصولات یا فناوری‌های خاص وجود دارد: آن‌ها از ایده‌ها، مفاهیم و اختراعات قبلی متفاوت تکامل می‌یابند و برانگیخته و تکرار می‌شوند. حتی زمانی که مدیران شرکت در یک محاکمه فدرال سوگند یاد کرده‌اند، نتوانسته‌اند تنها یک مکان برای شروع این محصول را نام ببرند. فیل شیلرِ، معاون ارشد بازاریابی در سال ۲۰۱۲ دراین‌باره گفت:

موارد زیادی وجود داشت که منجر به توسعه آیفون در شرکت اپل شد و این موضوع عالی بود چراکه سهم بازار کمی را به‌خود اختصاص می‌داد. سپس ما موفقیت بزرگی به‌نام iPod را داشتیم. این سخت‌افزار آی‌پاد و نرم‌افزار آیتونز بود که دیدگاه همه را نسبت به اپل چه در داخل و چه در خارج از شرکت تغییر داد و مردم شروع به پرسیدن کردند: اگر بتوانید موفقیت بزرگی با آی‌پاد داشته باشید، چه کار دیگری می‌توانید انجام دهید؟ و مردم هر ایده‌ای را پیشنهاد می‌کردند، یک دوربین بسازید،‌ ماشین بسازید، هر چیز دیوانه‌کننده‌ای را که می‌توانید، بسازید.

و البته، گوشی بسازید.

تاریخچه آیفون: باز کردن درها

هنگامی که استیو جابز در سال ۱۹۹۷ برای در دست گرفتن اپل بازگشت، تحسین بسیاری را از آن خود کرد و با کاهش خطوط تولید و بازگرداندن تجارت مک به‌ مسیر خود، سود ناچیزی به‌دست آورد. اما اپل تا زمانی که آی‌پاد را عرضه نکرد، به عنوان یک نیروی فرهنگی و اقتصادی بزرگ ظاهر نشد که اولین ورود سودآور آن به لوازم الکترونیکی مصرفی و تبدیل به یک طرح اولیه و سکوی پرشی برای آیفون در این فرآیند محسوب می‌شد.

تونی فادل که به ساخت هردوی آن‌ها کمک کرد، می‌گوید:

ما نمی‌توانستیم آیفونی بسازیم اگر آی‌پادی وجود نداشت.

فاد که گاهی اوقات توسط رسانه‌ها «پدر پاد» نامیده می‌شود، نیروی محرکه‌ای در ایجاد اولین دستگاه موفق اپل در سال‌های اخیر بود و او بر توسعه سخت‌افزار آیفون نظارت داشت. به این ترتیب، افراد بهتری برای توضیح پل بین این دو دستگاه وجود دارند. نویسنده The Verge برای نگارش این مطلب، فادل را در Brasserie Thoumiex، یک غذاخوری در منطقه هفته طلاکاری شده در شهر پاریس ملاقات کرد؛ جایی که محل زندگی وی بود.

فادل یک چهره برجسته در افسانه‌های مدرن سیلیکون‌ولی است. او در سال‌نامه اپل اختلاف نظراتی دارد. برایان هوپی و جاشوا استریکون، اعضای کلیدی تیم مهندسی ورودی اپل که نمونه اولیه آیفون را ساخته بودند، او را به خاطر سبک مدیریت جسورانه‌اش تمجید می‌کنند. او یکی از معدود افرادی بود که به اندازه کافی اراده قوی داشت تا در مقابل استیو جابز بایستد. دیگران از اعتباری که او برای نقش‌اش در عرضه آی‌پاد و آیفون به بازار می‌گیرد، ناراحت هستند. او را تونی بالونی می‌نامند و یکی از مدیران سابق اپل به من توصیه کرد “حتی یک کلمه‌ای که تونی فادل می‌گوید را باور نکنم”. پس از این‌که در سال ۲۰۰۸، فادل اپل را ترک کرد، شرکت Nest را تأسیس کرد؛ شرکتی که ابزارهای خانه هوشمند مانند ترموستات‌ها را تولید می‌کرد که بعداً توسط گوگل به مبلغ ۳.۲ میلیارد دلار خریداری شد.

دقیقاً در زمان درست، فادل وارد شد: سر تراشیده شده، مقداری ته‌ریش، چشمان آبی یخی و ژاکتی راحت. او زمانی به خاطر سبک سایبرپانک، رگه‌های سرکش و خلق‌وخوی آتشین‌اش که اغلب با جابز مقایسه می‌شد،‌ شهرت داشت. فادل می‌گوید:

پیدایش آیفون، خب، اجازه دهید با این شروع کنیم که تسلط آی‌پاد اصل ماجرا بود که پنجاه درصد از درآمد اپل را به‌خود اختصاص می‌داد. اما زمانی که آی‌پاد در سال ۲۰۰۱ عرضه شد، به ندرت کسی به آن توجه کرد. دو سال طول کشید و اپلیکیشن‌ آن تنها برای کاربران مک در دسترس بود و به‌همین سبب، آی‌پاد کم‌تر از یک درصد از سهم بازار در ایالات متحده را به‌خود اختصاص داده بود.

استیو جابز که فادل ایده ارائه iTunes در ویندوز را مطرح کرده بود، به فاد گفت:

آیا می‌خواهید iTunes را بر جسد من روی رایانه‌ای شخصی بفرستید؟

با این حال، فادل یک تیم مخفیانه داشت که نرم‌افزار را برای سازگاری iTunes با ویندوز ایجاد می‌کرد. دو سال طول کشید تا استیو بالاخره از خواب بیدار شد و سپس این فروشگاه موسیقی توانست به موفقیت بسیاری دست یابد.

این موفقیت، آی‌پادها را در دست صدها میلیون کاربر قرار داد؛ بیش از هر زمان دیگری. علاوه بر این، آی‌پاد به‌شیوه‌ای مدرن طراحی شده بود که به‌طور کلی به اپل جذابیت خاصی بخشید.

فادل در ادامه این روند در رده‌های اجرایی بالا رفت و بر بخش محصولات جدید نظارت پیدا کرد. آی‌پاد که در سال ۲۰۰۱ راه‌اندازی شد، در سال ۲۰۰۳ آسیب‌پذیر بود. گوشی‌های هوشمند به عنوان یک تهدید تلقی می‌شدند چراکه می‌توانستند MP3 را پخش کنند. پس اگر فقط می‌توانستید یک وسیله حمل کنید، کدام یک را انتخاب می‌کردید؟ این سوالی بود که فادل نیز عنوان کرد و به همین دلیل موتورولا راکر یا همان Motorola Rokr اتفاق افتاد.

تاریخچه آیفون: موتورولا

در سال ۲۰۰۴، موتورولا یکی از محبوب‌ترین گوشی‌های موجود در بازار را تولید می‌کرد، یعنی تلفن تاشو بسیار نازک Razer. مدیرعامل جدید آن، اد زاندر، با جابز که طراحی ریزر را دوست داشت، دوست بود و آن دو به بررسی چگونگی همکاری اپل و موتورولا پرداختند (در سال ۲۰۰۳، مدیران اپل خرید موتورولا را به‌طور کامل در نظر گرفتند، اما بعداً به این نتیجه رسیدند که رقم این شرکت بسیار گران است.) بنابراین تلفن iTunes متولد شد. اپل و موتورولا با اپراتور بی‌سیم Cingular شریک شدند و Rokr در تابستان همان سال معرفی شد.

به‌طور عمومی، جابز دربرابر ایده ساخت یک گوشی از سوی اپل مقاومت نشان می‌داد. استیو جابز در سال ۲۰۰۵ گفت:

مشکل تلفن این است که ما خیلی خوب از روزنه‌ها عبور نمی‌کنیم تا به کاربران نهایی دست پیدا کنیم.

منظور او از روزنه‌ها، اپراتورهایی مانند Verizon و AT&T بود که حرف آخر را می‌زدند که کدام تلفن‌ها می‌توانند به شبکه‌های آن‌ها دسترسی داشته باشند. او ادامه داد:

اکنون اپراتورها از نظر قدرت ارتباط با تولیدکنندگان گوشی دست برتر را به‌دست آورده‌اند. بنابراین هرآن‌چه که می‌خواهند را به سازندگان گوشی‌های هوشمند تحمیل می‌کنند. ما نمی‌توانیم این موضوع را تحمل کنیم.

به‌طور خصوصی، جابز رزروهای دیگری داشت. یکی از مدیران سابق اپل که که جلسات روزانه‌ای با جابز داشت، عنوان کرد که مشکل اپراتور بزرگ‌ترین مشکل او نبود؛ جابز نگران عدم تمرکز در شرکت بود و متقاعد نشده بود که گوشی‌های هوشمند برای کسی به‌جز جمعیتی که به‌دنبال یک وسیله شخصی در جیب‌شان هستند، مفید باشد.

شراکت با موتورولا راهی آسان برای خنثی کردن تهدیدی برای آی‌پاد بود. موتورولا این گوشی را می‌ساخت و اپل نیز توسعه iTunes را برعهده می‌گرفت. به محض این‌که این همکاری عمومی شد، شایعاتی حول محور اپل به جریان افتاد. با یک تلفن iTunes در تیتر، وبلاگ‌ها شروع به تغذیه پیش‌بینی برای یک دستگاه تلفن همراه متحول‌کننده کردند که برای مدتی در حال رشد بود.

با این حال، در داخل اپل، انتظارات از Rokr نمی‌توانست بدتر از این حد باشد. فادل می‌گوید:

همه ما می‌دانستیم که به چه میزان بد است. موتورلا کند بود و نمی‌توانستند چیزی را تغییر دهند و اپل نیز موزیک‌ها را محدود می‌کرد. همه این‌ چیزها با هم جمع شده بودند تا مطمئن شوند که ما درحال ساخت محصولی هستیم که یک تجربه مزخرف را در اختیار کاربران قرار می‌دهد.

البته که فادل امروزه هنگام بحث درباره Rokr، با صدای بلند می‌خندد. اما ممکن است دلیل دیگری نیز وجود داشته باشد که مدیر اپل پروژه مزخرف Rokr را تحمل می‌کرد. ریچارد ویلیامسون می‌گوید:

استیو در طول آن جلسات با موتورولا و سینگولار اطلاعاتی را جمع‌آوری می‌کرد.

وی در تلاش بود تا دریابد که چگونه ممکن است قراردادی را دنبال کند که به اپل اجازه می‌دهد کنترل طراحی گوشی خود را حفظ کند. او در نظر گرفت که اپل پهنای باند خودش را بخرد و اپراتور شبکه مجازی موبایل خود را بسازد. اپل به Verizon نزدیک شد اما این دو شرکت نتوانستند قراردادی را امضا کنند. مخابرات همچنان خواهان کنترل بیش‌ از حد بر نحوه طراحی یک گوشی بود. در همین حین، یک مدیر اجرایی در Cingular شروع به ایجاد یک معامله جایگزین کرد که جابز ممکن است واقعاً از آن استقبال کند: به Cingular انحصار دهید و آن‌ها به شما آزادی کامل در مورد دستگاه خواهند داد.

تاریخچه آیفون: آن‌چه را که از آن متنفر هستید، برطرف کنید

از استیو جابز گرفته تا جانی آیو تا تونی فادل و مهندسان دیگر، طراحان و مدیران اپل، بخشی از اسطوره و تاریخچه اپل هست که همه درباره آن اتفاق نظر داشته‌اند: قبل از آیفون، همه در اپل فکر می‌کردند تلفن‌های همراه وحشتناک هستند و از آن به‌عنوان تکه‌هایی آشغال یاد می‌کردند.

گرگ کریستی که در آن زمان رئیس گروه رابط انسانی اپل بود، به Verge می‌گوید:

اپل زمانی بهترین است که چیزهایی را که مردم از آن متنفرند، اصلاح کند. قبل از آی‌پاد، هیچ‌کس نمی‌توانست نحوه استفاده از پخش‌کننده موسیقی دیجیتال را بفهمد. همان‌طور که Napster رونق گرفت، مردم به چرخش در اطراف پخش‌کننده‌های سی‌دی قابل حمل که پر شده بود از آلبوم‌های مختلف، پرداختند و قبل از Apple ||، کامپیوترها برای افراد عادی بیش از حد پیچیده و سخت تلقی می‌شدند.

نیتین گاناترا که مدیریت تیم ایمیلی اپل را قبل از کار روی آن برعهده داشت، می‌گوید:

حداقل یک سال قبل از شروع پروژه آیفون، حتی در داخل اپل، ما در مورد این‌که چگونه همه این تلفن‌ها در آن‌جا وحشتناک هستند، غر می‌زدیم. اما این حس روبه‌رشد در داخل شرکت منعکس می‌شد که از آن‌جایی که اپل با موفقیت، تفکر درباره دسته‌ای از محصولات را اصلاح کرده است، می‌تواند دوباره همین کار را انجام دهد.

در آن زمان این‌طور بود که اوه خدای من، ما باید وارد بازار شویم و این بازار را هم تمیز کنیم؛ چرا اپل گوشی نمی‌سازد؟

تاریخچه آیفون: فراخوانی

اندی گریگنون بی‌قرار بود. این مهندس همه‌کاره چند سالی در اپل بود و در بخش‌های مختلف روی پروژه‌های متفاوتی کار می‌کرد. او شخصیتی با ابهت داشت: سر تراشیده که مانند یک خرس مهربان بود. او دستی در همه چیز داشت، از ایجاد نرم‌افزاری که به آی‌پاد نیرو می‌داد تا کار روی نرم‌افزار یک برنامه ویدئو کنفرانس و آی‌چت. زمانی که دوربین‌های iSight ساخته شد، وی توانست با ستاره نوظهور اپل، تونی فادل دوست شود.

پس از پایان پروژه‌های بزرگ دیگر، مثل داشبورد ویژگی‌های مک که گرینگون با محبت آن را بچه‌اش می‌نامد، او به دنبال کاری تازه برای انجام دادن بود.

فادل دست‌اش را دراز کرد و گفت: می‌خواهی به آی‌پاد بپیوندی؟ ما چیزهای بسیار جالبی داریم و این پروژه‌ای است که واقعاً می‌خواهم انجام‌اش دهم اما به زمان نیاز داریم تا بتوانیم استیو را متقاعد کنیم که آن را انجام دهد و فکر می‌کنم شما برای آن عالی خواهید بود.

گریگنون پرهیاهو و سخت‌کوش بود و دراین‌باره گفت:

بنابراین من رفتم تا روی این موضوع مرموز کار کنم. ما فقط به‌نوعی چرخ‌های خود را روی برخی از بلندگوهای بی‌سیم چرخاندیم و آن‌ها ار خراب کردیم، اما سپس پروژه تحقق یافت. البته آن‌چه فادل در مورد آن صحبت می‌کرد، یک تلفن همراه بود. فادل می‌دانست که جابز در حال متقاعد شدن است. ما این ایده را داشتیم: آیا قرار دادن وای‌فای در آی‌پاد عالی نیست؟

در طول سال ۲۰۰۴، فادل، گرینگون و بقیه اعضای تیم روی تعدادی از تلاش‌های اولیه برای ترکیب آی‌پاد و ارتباط‌های اینترنتی کار می‌کردند.

 

استیو‌ جابز برای اولین اینترنت را درحال اجرا روی یک آی‌پاد دید و تنها واکنشی که از خود نشان داد، این بود که: این  مزخرف است.

 

این یکی از اولین نمونه‌های اولیه‌ای بود که به استیو نشان دادم. ما یک آی‌پاد را خراب کردیم، یک بخش وا‌ی‌فای را به سخت‌افزار اضافه کردیم که یک قطعه پلاستیکی بزرگ بود و سپس، نرم‌افزار را مجدداً اصلاح کردیم.

در اوایل سال ۲۰۰۴، آی‌پاد‌هایی با چرخ کلیکی وجود داشتند که می‌توانستند وب‌گردی را برای کاربران به همراه داشته باشند. گریگنون می‌گوید:

این اولین باری بود که ما شروع به آزمایش رادیوها در فرم‌فاکتور کرده بودیم. همچنین این اولین باری بود که استیو جابز اینترنت را روی آی‌پاد اجرا می‌کرد و واکنش او به‌گونه‌ای بود که انگار این ویژگی مزخرف است. او بلافاصله من را صدا کرد و گفت: من این را نمی‌خواهم. می‌دانم که کار می‌کند و این عالی است اما یک تجربه بد به‌شمار می‌آید

 

.

در همین حال، گریگنون می‌گوید:

تیم اجرایی تلاش می‌کرد تا استیو را متقاعد کند که ساخت یک گوشی ایده‌ای عالی برای اپل است اما او واقعاً راه موفقیت را نمی‌دید.

یکی از کسانی که سعی در قانع کردن جابز داشت، مایک بل بود. بل کهنه‌کار اپل، جایی که پانزده سال در آن‌جا کار کرده بود، معتقد بود که رایانه‌ها، پخش‌کنندها‌های موسیقی و تلفن‌های همراه به سمت یک نقطه هم‌گرایی اجتناب‌ناپذیر پیش می‌روند. او ماه‌ها با جابز لابی کرد تا تلفنی بسازد. بل می‌گوید:

ما تمام این زمان را صرف گذاشتن ویژگی‌های آی‌پاد در تلفن‌های موتورولا می‌کردیم. این فقط به نظر من غیرقابل تصور بود. اگر فقط از تجربه کاربری آی‌پاد و برخی چیزهای دیگر که روی آن کار می‌کردیم، استفاده کنیم، می‌توانستیم صاحب بازار شویم.

بحث کردن با این منطق سخت‌تر می‌شد. آخرین دسته از تلفن‌های MP3 به‌طور فزاینده‌ای شبیه به رقبای آی‌پاد بودند و جایگزین‌های جدیدی برای مقابله با اپراتورها در حال ظهور بودند. در همین حال، بل آخرین طرح‌های آی‌پاد جانی آیو را دیده بود.

در ۷ نوامبر ۲۰۰۴، بل یک ایمیل اواخر شب به جابز فرستاد. در آن ایمیل، وی نوشت:

استیو، من می‌دانم که شما نمی‌خواهید یک تلفن بسازید، اما این دلیلی است که ما باید این کار را انجام دهیم: جانی آیو طرح‌های بسیار جالبی برای آی‌پادهای آینده دارد که هیچ‌کس ندیده است. ما باید یکی از آن‌ها را برداریم، چند نرم‌افزار اپل را در اطراف آن قرار دهیم و به جای این‌که چیزهای خود را روی تلفن‌های دیگران بگذاریم، یک گوشی بسازیم.

جابز بلافاصله با او تماس گرفت. آن‌ها ساعت‌ها با هم بحث می‌کردند و جلو و عقب می‌رفتند. بل تئوری هم‌گرایی خود را توضیح داد؛ بدون شک به این واقعیت اشاره کرد که بازار گوشی‌های همراه در سراسر جهان در حال انفجار است و جابز بالاخره تسلیم شد.

استیو گفت: من فکر می‌کنم ما باید این کار را انجام دهیم. من و استیو و جونی و ساکومان سه یا چهار روز بعد ناهار خوردیم و پروژه آیفون را آغاز کردیم.

تاریخچه آیفون: احیای اپل

پروژه Infinite Loop 2 که یک پروژه‌ تحقیقاتی قدیمی برای تبلت‌های لمسی بود، هنوز جریان داشت. عمران چودری، باس اودرینگ و شرکت هنوز درحال بررسی خطوط یک رابط کاربری اولیه متمرکز بر لمس بودند. یک روز، استیو با وی تماس گرفت و به او گفت:

ما یک تلفن می‌سازیم.

سال‌های پیش، تعداد انگشت‌شماری از مهندسان ورودی و طراحان کلیدی نمونه‌سازی اولیه نمایش‌های تعاملی متمرکز بر چند لمسی را داشتند و به دنبال آن پروژه تبلت Q79، یک ضربه اولیه آزمایشی به دستگاهی شبیه آی‌پد بود. اما انبوعی از موانع که مهم‌ترین آن‌ها گران بودن‌اش بود، این پروژه را خاموش کرد. او به عمران گفت:

باید چیزی به من بدهی که بتوانم آن را بفروشم. این محصول یک نمایشگر کوچک خواهد داشت، فقط یک صفحه‌نمایش لمسی خواهد بود، هیچ دکمه‌ای وجود نخواهد داشت و همه چیز باید روی آن کار کند.

او از اُل ویز خواست تا یک دمو از پیمایش در یک دفترچه آدرس مجازی بسازد. اوردینگ می‌گوید:

 من فوق‌العاده هیجان‌زده بودم. من فکر کردم، بله، به‌نظر غیرممکن است اما امتحان کردن آن لذت‌بخش محسوب می‌شد.

او نشست، قسمتی به اندازه گوشی از نمایشگر مک خود را ماوس کرد و از آن برای مدل‌سازی سطح آیفون استفاده کرد. او و تعداد معدودی از طراحان دیگر سال‌ها را با رابط‌های کاربری لمسی آزمایش کرده بودند و این سال‌ها درحال نتیجه دادن بود.

وقتی نوار لاستیمی و پیمایش و چند ویژگی دیگر را دیدیم، فکر کردیم که خدای من، ما می‌توانیم از این یک تلفن بسازیم.

اوردینگ می‌گوید:

ما قبلاً دموهای دیگری داشتیم مثلاً یک صفحه وب؛ این فقط یک عکس بود که می‌توانستند با سرعت حرکت کنند. افکت معروفی که در آن نمایشگر شما با ضربه زدن به بالای صفحه یا پایین صفحه بازمی‌گردد، به وجود آمد چراکه اوردینگ نمی‌توانست تشخیص دهد چه زمانی به بالای صفحه رسیده است. فکر نمی‌کردم برنامه‌ام اجرا شود چراکه سعی کردم اسکرول کنم و هیچ اتفاقی نمی‌افتاbد اما سپس متوجه شد که در جهت اشتباه حرکت می‌کند.

بنابراین‌ آن زمان بود که شروع کردم به فکر کردن: این‌که چگونه می‌توانم چیزی بسازم تا بتوانید احساس کنید که چه زمانی به پایان رسیده‌اید؟

تاریخچه آیفون

از طرح‌های پیشنهادی برای آیفون

این جزئیات کوچک که اکنون آن‌ها را بدیهی می‌دانیم،‌ در آن زمان آزمایش اثبات مفاهیم بود. اوردینگ عنوان کرد:

من مجبور بودم چیزهای مختلفی را امتحان کنم و مقداری ریاضی را وارد بازی کنم. همه چیز پیچیده نبود، اما شاید باید به ترکیب‌های درست برسید و این مسئله بسیار دشوار است.

جابز دراین‌باره گفت:

او چند هفته با من تماس گرفت و در این بین روی پیمایش اینرسی کار کرد و وقتی نوار لاستیکی، پیمایش اینرسی و چند مورد دیگر را دیدم، فکر کردم که خدای من، می‌توانیم از این محصول یک تلفن بسازیم.

اسکات فورستال در اواخر سال ۲۰۰۴ وارد دفتر گرگ کریستی شد و این خبر را نیز به او داد: جابز می‌خواست یک تلفن بسازد. او حدود یک دهه منتظر شنیدن این جملات بود. کریستی شدید و بی‌رحم بود. هیکل تنومند و چشمان تیز‌ش سرشار از انرژی جنبشی بود. او در دهه ۱۹۹۰ به اپل پیوست، زمانی که شرکت در یک مارپیچ نزولی قرار گرفته بود و فقط برای کار روی نیوتن که در آن زمان یکی از امیدوارکننده‌ترین دستگاه‌های تلفن همراه در بازار بود، استخدام شده بود. وی می‌گوید:

مطمئنم که دهه‌ها بار پیشنهاد ساخت گوشی نیوتن را دادم. اینترنت نیز درحال ظهور بود؛ این یک معالمه بزرگ به‌شمار می‌آمد: تلفن، اینترنت و گوشی‌های همراه.

حال تیم رابط انسانی او در آستانه آغاز جدی‌ترین چالش حرفه کاری‌شان بودند. اعضای آن در طبقه دوم Infinite Loop 2، درست بالای آزمایشگاه قدیمی گرد هم آمدند و برای گسترش ویژگی‌ها، عملکرد و ظاهر پروژه قدیمی تبلت ENRI دست به‌کار شدند. تعداد انگشت‌شماری از طراحان و مهندسان بخشی را در دفتری که مملو از فرش‌های لکه‌دار، مبلمان کهنه و حمامی که چکه می‌کند، راه‌اندازی کردند.

جابز اتاق را دوست داشت چراکه امن، بدون پنجره و دور از چشمان بقیه بود. مدیرعامل از قبل پروژه نوپای آیفون را با رازداری از بالا به پایین آغشته کرده بود. کریستی می‌گوید:

می‌دانید، به خدمه نظافت اجازه ورود به این‌جا داده نشد چراکه تخته‌های سفید کشویی در امتداد دیوار وجود داشت؛ جایی که تیم ایده‌هایی را روی آن‌ها ترسیم می‌کرد و ایده‌های خوب در آن‌جا باقی می‌ماند. ما آن‌ها را پاک نمی‌کردیم چراکه بخشی از گفتگوهای طراحی ما بودند.

یکی از بحث‌هایی که همواره تیم درگیر آن بود، مکالمه در مورد چگونگی ترکیب یک رابط کاربری لمسی با ویژگی‌های گوشی‌های هوشمند بود. خوشبختانه، آن‌ها شروع خوبی داشتند. البته دموهای چندلمسی کارمندان ENRI وجود داشت. اما عمران چودری طراحی داشبورد را نیز رهبری کرده بود که پر از ویجت‌هایی مثل آب‌وهوا، سهام، ماشین حساب، یادداشت‌ها و تقویم‌ها بود که برای یک گوشی همراه، ایده‌آل به نظر می‌رسد. چودری دراین‌باره می‌گوید:

ایده اولیه برای تلفن این بود که این ویجت‌ها را در جیب خود داشته باشید. بنابراین آن‌ها را به این محصول منتقل کردیم.

طرح اصلی بسیاری از این نمادها، در واقع در یک شب و در زمان توسعه داشبورد ایجاد شد. عمران می‌گوید:

این یکی از آن ضرب‌الاجل‌های دیوانه‌وار استیو بود، جایی که او می‌خواست دموی همه چیز را ببینند. بنابراین او و فردی آنزورس که اخیراً در تیم HI استخدام شده است، یک شب طولانی را با مفاهیمی طراحی مستطیلی برای ویجت‌ها سپری کردند؛ چیزی که سال‌ها بعد به طرح‌هایی برای نمادهای آیفون تبدیل شدند. خنده‌دار است، ظاهر نمادهای گوشی‌های هوشمند برای یک دهه آینده در عرض چند ساعت ایجاد شد.

آن‌ها باید اصولی اساسی را ایجاد می‌کردند. به‌عنوان مثال، هنگامی که تلفن خود را روشن می‌کنید، چگونه باید باشد؟ به‌نظر می‌رسد شبکه‌ای از برنامه‌ها روشی واضح برای سازمان‌دهی عملکردهای یک تلفن هوشمند امروزی است اما این یک نتیجه‌گیری نبود. اوردینگ می‌گوید:

ما چیزهای دیگری را امتحان کردیم. مثلا، شاید این فهرستی از نمادها با نام‌های آن‌ها باشد. اما چیزی که به نام Springboard نامیده شد در اوایل به‌عنوان استاندارد ظاهر شد.

چودری از تیم طراحی صنعتی خواسته بود که چند ماکت چوبی شبیه آیفون بسازند تا بتوانند اندازه بهینه آیکون‌ها را برای لمس انگشت تشخیص دهند. دموهای چندلمسی امیدوارکننده بودند و همه چیز در حال جمع شدن بود. اما چیزی که تیم فاقد آن بود، یکپارچگی بود؛ یک ایده واحد از این‌که یک تلفن مبتنی بر لمس چگونه خواهد بود. کریستی می‌گوید:

این واقعاً فقط یک طرح بود؛ تکه‌های کوچکی از ایده‌ها، کمی از این و کمی از آن. بدهی است که این موضوع جابز را متقاعد نمی‌کند. او یک چیز کامل می‌خواست. بنابراین او به طور فزاینده‌ای از ارائه‌ها ناامید شد.

در ژانویه سال جدید، او به ما گفت که ما به چیزی نمی‌رسیم.

قطعات ممکن بود تأثیرگذار باشند، اما هیچ روایتی وجود نداشت که بخش‌های متفاوت را به هم نزدیک کند؛ این صرفاً مجموعه‌ای از نیمه‌ برنامه‌ها و ایده‌ها بودند و داستانی در کار نبود. انگار داستانی را به سردبیرتان تحویل داده‌اید و آن چند جمله از پاراگراف مقدمه، چند جمله از متن و سپس یک نتیجه‌گیری را شامل می‌شد.  کریستی به یاد می‌آورد:

استیو به ما اولتیماتوم داد. او گفت، شما دو هفته فرصت دارید. فوریه ۲۰۰۵ بود و ما این راهپیمایی مرگ دو هفته‌ای را آغاز کرده بودیم.

بنابراین کریستی تیم HI را جمع کرد تا این موضوع را مطرح کند که همه آن‌ها باید این پروژه را به‌شکلی جدی در طول این دو هفته دنبال کنند.

فوریه ۲۰۰۵ بود و ما این دو هفته‌ مرگ‌بار را آغاز کردیم

او گفت:

کار کردن با تلفن، کاری است که همیشه می‌خواستم انجام دهم. من فکر می‌کنم بقیه شما نیز می‌خواهید این کار را انجام دهید. اما ما دو هفته فرصت داریم تا آخرین تلاش را برای این کار انجام دهیم و من واقعاً می‌خوام که این پروژه موفقیت‌آمیز باشد.

او شوخی نمی‌کرد. برای یک دهه، کریستی معتقد بود که کامپیوتر با گوشی‌های همراه هم‌گرا می‌شوند. این فرصت او بود تا نه‌تنها صحبت‌های خود را اثبات کند، بلکه جهشی بزرگ در فناوری به‌وجود آورد. تیم کوچکی که در آن شرکت داشتند: باس، عمران، کریستی و سه طراح دیگر با نام‌های استفن لی‌می، مارسل ون اوس و فردی آنزورس و یک مدیر پروژه با نام پاتریک کافمن، شبانه‌روز کار می‌کردند تا آن قطعات را در یک روایت تمام‌عیار گره بزنند.

کریستی می‌گوید:

ما اساساً به سراغ عناصر رفتیم. به هر تیم، بخشی داده شد تا تمرکز افزایش یابد و تیم دو هفته بی‌خوابی را صرف کرد تا شکل و احساس یک آیفون متفاوت را کامل کند و در پایان این دو هفته مرگ‌بار، چیزی شبیه به یک دستگاه از مه خسته طبقه HI پایین آمد.

شکی ندارم اگر می‌توانستم آن نسخه نمایشی را دوباره زنده کنم و آن را نشان دهم، مشکلی برای تشخیص آن به عنوان یک آیفون نخواهید داشت. یک دکمه هوم وجود داشت که در این مرحله هنوز مبتنی بر نرم‌افزار بود.

آن‌ها طرح کلی داستان را به استیو نشان دادند. در ابتدا به نمایش صفحه اصلی پرداخت و نشان داد که چگونه یک تماس وارد می‌شود، چگونه به دفترچه آدرس برود و سپس روی سافاری کلیک کند. این فقط چند نقل‌قول هوشمندانه نبود، بلکه داستانی را روایت می‌کرد. استیو جابز عاشق یک داستان خوب بود.

کریستی می‌گوید:

این یک موفقیت بزرگ به‌شمار می‌آمد. او می‌خواست برای بار دوم از آن عبور کند. هرکسی که آن را می‌دید، تصور می‌کرد که عالی است.

این بدان معنی بود که پروژه بلافاصله فوق محرمانه تلقی شد و پس از دموی فوریه، نشان‌خوان‌ها در دو طرف راهرو گروه رابط انسانی در طبقه دوم Infinite Loop 2 نصب شدند. کریستی می‌گوید:

این قرنطینه بود. این همان چیزی است که وقتی شورش در زندان رخ می‌دهد، می‌گویند؛ درست است؟ بله، ما در یک‌جا قفل شده بودیم.

این همچنین به این معنی بود که آن‌ها کارهای زیادی برای انجام دادن داشتند. اگر جلسات تحقیقاتی رابط لمسی مقدمه بود، این دومین اقدام آیفون بود و چیزهای زیادی برای نوشتن باقی مانده بود. اما حالا که جابز روی روایت سرمایه‌گذاری کرده بود، می‌خواست آن را با سبکی عالی به بقیه اعضای شرکت نشان دهد. اوردینگ می‌گوید:

ما این نمونه نمایشی بزرگ را داشتیم؛ همان چیزی که آن را نامیده بودیم. استیو می‌خواست نمونه اولیه آیفون را در جلسه Top 100 در داخل اپل به‌نمایش بگذارد. آن‌ها هرچند وقت یک‌بار این جلسه را با همه افراد مهم برگزار می‌کنند و می‌گویند که شرکت در چه سمت‌وسویی در حال حرکت است. جابز افرادی را که صد کارمند برتر خود در نظر می‌گرفت، به یک خلوت‌گاه مخفی دعوت می‌کرد، جایی که آن‌ها محصولات و استراتژی‌های آینده را ارائه می‌کردند و در مورد آن‌ها به بحث می‌پرداختند. برای اپل در حال رشد، این یک فرصت عالی به‌شمار می‌آمد و برای جابز، ارائه‌ها باید به دقت کالیبرده می‌شدند.

کریستی در ادامه توضیح داد:

از آن زمان تا ماه می، فعالیت بی‌رحمانه دیگری آغاز شده بود. خب… برنامه‌هایی که قرار است داشته باشیم، چیست؟ یک تقویم در دست شما چگونه باید باشد؟ ایمیل؟ هر قدم در این سفر فقط آن را ملموس‌تر و واقعی‌تر می‌کرد. پخش‌ آهنگ‌های خارج از iTunes شما، پخش رسانه‌ای. نرم‌افزار آیفون به عنوان یک پروژه طراحی در راهرو من با تیم من آغاز شد.

کریستی آخرین مدل آی‌پاد را هک کرد تا طراحان بتوانند احساس کنند اپلیکیشن‌ها روی یک دستگاه کوچک به چه شکل هستند. دمو شروع به شکل گرفتن بود. اوردینگ دراین‌باره گفت:

می‌توانید روی برنامه ایمیل ضربه بزنید و ببینید که این نوع و مرورگر وب چگونه کار می‌کند. این به‌طور کامل کاربردی نیست اما به اندازه‌ای بود که شما می‌توانید از آن ایده بگیرید.

کریستی از یک جمله برای توصیف این‌که چگونه تیم، شبانه‌روز زحمت کشیدند، استفاده می‌کند: این کار وحشیانه و طاقت‌فرسا بود. من آن‌ها را در اتاق‌های هتل قرار دادم چراکه نمی‌خواستم به خانه بروند.

استیو جابز از نتایج شگفت‌زده شده بود و به زودی، بقیه هم همین واکنش را نشان می‌دادند. ارائه در Top 100 موفقیت بزرگ دیگری بود که برای تیم اسرارآمیز جابز اتفاق افتاده بود.

تاریخچه آیفون: بدنه

وقتی فادل شنید که یک پروژه در زمینه گوشی‌های هوشمند درحال شکل‌گیری است، قبل از این‌که به جلسه اجرایی برود، نمونه اولیه طراحی تلفن آی‌پاد خود را برداشت. گرینگون می‌گوید:

جلسه‌ای بود که در آن درباره شکل‌گیری پروژه تلفن در تیم صحبت می‌کردند. تونی آن را در جیب پشتی خود داشت؛ تیمی که قبلاً روی سخت‌افزار و شماتیک کار می‌کردند، همه طراحی آن را برعهده داشتند و هنگامی که آن‌ها تأییدیه آ» را از استیو دریافت کردند، تونی چنین گفت: او، دست نگه دار! دادا…! همان‌طور که از دستان‌اش خارج می‌شد، ما نمونه اولیه را می‌دیدیم؛ چیزی که اساساً یک طرح کاملاً پخته بود.

روی کاغذ، منطق این محصول بی‌عیق و نقص به‌نظر می‌رسید: آی‌پاد موفق‌ترین محصول اپل بود، تلفن‌ها قرار بود آی‌پاد را بخورند پس چرا تلفن‌هایی نسازیم که مثل آی‌پاد باشند؟ فادل می‌گوید:

بهترین آی‌پاد را برداری و یک تلفن را در آن قرار دهید: می‌توانید ارتباطات تلفن همراه خود را انجام دهید و موسیقی خود را همراه خود داشته باشید

به یاد داشته باشید که درحالی که در داخل اپل مشخص شد که آن‌ها قصد دارند یک گوشی بسازند، اصلاً مشخص نبود که آن تلفن چگونه باید باشد یا چه حسی داشته باشد یا این‌که تقریباً در چه سطحی و به چه شکلی کار می‌کند. دیوید تاپمن که در آن زمان مسئول سخت‌افزار آی‌پاد بود، می‌گوید:

در اوایل سال ۲۰۰۵، در همان بازه زمانی، تونی شروع به گفتن کرد که صحبت‌هایی در مورد ساخت یک تلفن هوشمند وجود دارد و من گفتم: من واقعاً می‌خواهم یک تلفن درست کنم و من دوست دارم آن را رهبری کنم. اما او گفت نه، تو نمی‌توانی این کار را بکنی. آن‌ها یک‌سری مصاحبه‌ها را انجام دادند اما حدس می‌زنم نتوانستند کسی را پیدا کنند؛ بنابراین اعلام حضور مجددی در مقابل آن‌ها انجام دادم و در آخر تونی گفت: باشه، تو هستی.

تیم آی‌پاد از آن‌چه در گروه رابط انسانی در جریان بود، آگاهی نداشت. اندی گرینگون می‌گوید:

ما می‌خواستیم چیزی را بسازیم که همه فکر می‌کردند در آن زمان باید بسازیم: بیایید یک تلفن را روی آی‌پاد بچسبانیم. این دقیقاً همان کاری است که آن‌ها شروع به انجام آن کردند.

تاریخچه آیفون: قرار بود چه اتفاقی بیافتد؟

ریچارد ویلیامسون خود را در دفتر استیو جابز یافت. او وارد شده بود تا دقیقاً در مورد موضوعی صحبت کند که هیچ‌کس نمی‌خواست اب استیو جابز صحبت کند: ترک اپل. او سال‌ها سرپرست تیمی بود که چهارچوبی را که سافاری نام داشت، توسعه داده بودند. در این‌جا یک واقعیت جالب در مورد WebKit وجود دارد: برخلاف اکثر محصولات توسعه‌یافته توسط اپل، این محصول منبع‌باز بود. یکی دیگر از این موارد: تا سال ۲۰۱۴، مرورگر کروم خود گوگل نیز از WebKit پشتیبانی می‌کرد. به عبارت دیگر، این یک نرم‌افزار بزرگ محسوب می‌شد.

ویلیامسون، همان‌طور که فوربس می‌گوید، «چیزی بود که معمولاً به عنوان یک ستاره راک در سیلیکون‌ولی از آن اید می‌شود». اما او با ارتقاء همان پلتفرم درحال سوختن بود. او می‌گوید:

ما سه یا چهار نسخه WebKit را گذرانده بودیم و من در فکر انتقال به گوگل بود. این زمانی بود که استیو من را دعوت کرد.

استیو خوشحال نبود.

از طرح‌های پیشنهادی برای آیفون

وقتی به یک مهندس کامپیوتر موفق فکر می‌کنید، عکس استوکی به ذهن‌تان خطور می‌کند که تقریباً شبیه ویلیامسون است: عینکی، به‌طور غیرقابل پشیمان، خوش‌فکر و با پیراهن‌های دکمه‌دار. ویلیامسون زبان آرامی دارد و لهجه سبک بریتانیایی هنگام صحبت‌های او احساس می‌شود. او دوست‌داشتنی اما خجالتی به‌نظر می‌رسد چراکه یک جریان پنهانی از اضطراب در سخنرانی‌های او احساس می‌شود. او می‌تواند ایده‌های برگرفته از دانش عمیق کد، هوش صنعتی و فلسفه فناوری را به زبان بیاورد. در اواسط دهه ۸۰، یکی از دوستان ویلیامسون وی را متقاعد کرد که یک شرکت برای نوشتن کومودور آمیگا، یک رایانه شخصی اولیه، راه‌اندازی کند.

ما برنامه‌ای به نام Marauder نوشتیم که برنامه‌ای برای تهیه نسخه پشتیبان آرشیوی از دیسک‌های محافظت‌شده با کپی بود. این نوعی روش دیپلماتیک برای توصیف برنامه به‌حساب می‌آید. با استفاده از این برنامه، ما به جریانی از در‌آمد دست پیدا کرده بودیم.

آن‌ها ابزاری ایجاد کرده بودند که به کاربران اجازه می‌داد نرم‌افزارهای مختلف را سرقت کنند. در سال ۱۹۸۵، شرکت نکست استیو جابز هنوز یک عملیات کوچک را برعهده داشت و تشنه مهندسان خوب بود. در آن‌جا، ویلیامسون با دو افسر NeXT و استیو جابز ملاقات کرد و او کارهایی را که روی آمیگا انجام داده بود، به آن‌ها نشان داد و وی نیز همان‌جا استخدام شد. برنامه‌نویس جوان ربع قرن آینده را در مدار جابز و تیم NeXT سپری کرد و روی نرم‌افزاری کار می‌کرد که بعدها به جزئی از آیفون تبدیل می‌شد.

به گفته ویلیامسون، جابز می‌گفت:

از شرکت نور. ما پروژه جدیدی داریم که فکر می‌کنم ممکن است به آن علاقه‌مند باشید.

بنابراین، ویلیامسون خواست تا آن را ببیند.

در این مرحله، هیچ‌کس از منظر نرم‌افزاری روی پروژه نبود و همه این‌ها فقط یک ایده در ذهن استیو به‌شمار می‌آمد.

به‌نظر نمی‌رسید که دلیل قانع‌کننده‌ای برای وی برای رد این پیشنهاد فریبنده وجود داشته باشد. او می‌گوید:

گوگل علاقه‌مند بود که کارهای بسیرا جالبی را نیز به من بدهد، بنابراین این یک لحظه بسیار مهم برای من بود.

در ابتدا عنوان کردم که صفحه‌نمایشی در کار نیست و فناوری نمایشگر واقعاً وجود ندارد. اما استیو من را متقاعد کرد که مسیری برای دست یافتن به آن وجود دارد. ویلیامسون هنگام تعریف لحظات گذشته لحظه‌ای مکث می‌کند و بعد با لبخندی سریع می‌گوید:

همه چیز در مورد استیو صادق است. من از زمان  NeXT با او بودم و بارها زیر نور و هیجان خیره‌کننده او قرار گرفتم.

ویلیامسون می‌ماند و در ساخت دستگاهی که می‌توان با استفاده از آن، به وب رفت و به گشت‌وگذار پرداخت، همکاری می‌کند.

تاریخچه آیفون: کدام گوشی؟

ویلیامسون می‌گوید:

استیو می‌خواست یک تلفن بسازد و می‌خواست آن را با حداکثر سرعت ممکن انجام دهد. اما کدام گوشی؟

دو گزینه وجود داشت: ۱- آی‌پاد محبوب و قابل تشخیص را بردارید و آن را به‌عنوان یک تلفن هک کنید (این مسیر آسان‌تری از نظر فناوری به‌شمار می‌‌آمد و جابز آیفون را به عنوان یک دستگاه محاسباتی متحرک تصور نمی‌کرد بلکه به‌عنوان یک دستگاه پیشرفته تصور می‌کرد) یا ۲- تبدیل یک مک به یک تبلت لسمی کوچک که تماس برقرار می‌کند (که ایده هیجان‌انگیزتری بود اما با انتزاع‌های آینده‌نگر مخدوش شده بود)

اوردینگ می‌گوید:

پس از نمایش بزرگ، مهندسان شروع به بررسی این موضوع کردند که واقعاً چه چیزی لازم است تا این محصول واقعی شود؟ در بخش سخت‌افزاری و همچنین نرم‌افزاری. این‌که بگوییم مهندسانی که برای اولین بار آن را بررسی کردند در مورد دوام کوتاه مدت آ» تردید داشتن، دست کم گرفتن است. آن‌ها گفتند: او خدام من، این است… ما نمی‌دانیم، این کار زیای خواهد بود. ما حتی نمی‌دانیم چقدر کار می‌کنیم!

کارهای زیادی باید انجام می‌شد تا حجم چندلمسی مک به یک محصول و محصولی با فناوری‌های جدید و اثبات‌نشده تبدیل شود که حتی ارائه یک نقشه راه برای آن دشوار بود؛ این‌که طرحی برای این‌که چگونه قطعات در کنار یک‌دیگر قرار داشته باشند‌، بریزید.

تاریخچه آیفون: برای Rokr

توسعه روی Rokr در طول سال ۲۰۰۵ ادامه داشت. ویلیامسون می‌گوید:

همه ما فکر می‌کردیم که Rokr یک شوخی است. مدیرعامل مشهور، راکر تمام‌شده را تا اوایل سپتامبر ۲۰۰۵ ندید، درست قبل از این‌که قرار بود آن را به جهان اعلام کند و مات و مبهوت بود. جابز می‌گفت: چه کار دیگری می‌توانیم انجام دهیم و چگونه می‌توانیم آن را درست کنیم؟ او می‌دانست که این وضعیت ضعیف است اما نمی‌دانست که چقدر بد خواهد بود. وقتی بالاخره به آن‌جا رسید، او حتی نمی‌خواست آن را روی صحنه نشان دهد چراکه این کار بسیار خجالت‌آور تلقی می‌شد.

در طول تظاهرات، جابز گوشی را مانند یک جوراب شسته‌نشده نگه داشت. در یک نقطه راکر نتوانست از برقراری تماس به پخش موسیقی تغییر مسیر دهد و او را به وضوح آشفته کرد. به همین ترتیب، تقریباً در همان لحظه‌ای که جابز ««اولین گوشی همراه جهان با itunes» را به رسانه‌ها اعلم می‌کرد، تصمیم گرفت تا آن را منسوخ کند. او با تعریف و تمجدی از آی‌پاد نانو شرایط را بهبود بخشید و آن را به عنوان ستاره نمایش معرفی کرد که طبق گزارش‌ها، مدیران موتورولا را بسیار عصبانی کرده بود.

فادل می‌گوید:

 وقتی از صحنه خارج شد، واقعاً ناراحت بود. راکر آن‌قدر فاجعه بود که روی جلد وایرد با تیتر “مشا این این را تلفن آینده می‌گویید؟” و به زودی با نرخی شش برابر بالاتر از میانگین صنعت بازگردانده شد. مزخرف بودن آن جابز را غاقلگیر کرد و عصبانیت او به وی انگیزه داد تا ماشه را روی یک تلفن خودساخته از سوی شرکت اپل بیش‌تر فشار دهد.

این زمانی نبود که شکست خورد بلکه درست پس از راه‌اندازی بود.

فادل می‌گوید:

این نهایی شده بود. لعنت به این! ما می‌خواهیم گوشی خودمان را بسازیم.

اوردینگ می‌گوید:

استیو یک جلسه بزرگ در اتاق هیئت مدیره برگزار کرد. همه آن‌جا بودند، فیل شیلر و جانی آیو و هرکسی که فکرش را بکنید. او گفت: گوش کنید. ما برنامه‌ها را تغییر می‌دهیم… این کار را مبتنی بر آی‌پاد انجام می‌دهیم و آن را به یک تلفن تبدیل می‌کنیم چراکه این پروژه بسیار انجام‌پذیرتر و قابل پیش‌بینی‌تر است.

این پروژه فادل بود. تلاش روی نمایشگر لمسی رها نشد اما درحالی که مهندسان روی شکل دادن آن کار می‌کردند، جابز به چودری، اوردینگ و اعضای تیم UI دستور داد تا یک رابط برای تلفن‌های آی‌پاد طراحی کنند و راهی برای شماره‌گیری تلفن‌ها، انتخاب مخاطبین و استفاده از چرخ کلیک آزمایش‌شده و واقعی آن دستگاه برای مرور در وب بیابند.

اکنون دو پروژه رقیب برای تبدیل شدن به آیفون رقابت می‌کردند. این دو پروژه تلفنی به ترتیب با کد P1 و P2 تقسیم شدند و هر دو، پروژه‌هایی فوق سری محسوب می‌شدند. P1 تلفن آی‌پاد بود و P2 ترکیبی آزمایشی از فناوری چند لمسی و نرم‌افزار مک به‌حساب می‌آمد. اگر زمینه‌ای برای درگیری‌های سیاسی وجود داشته باشد که بعداُ پروژه را فرا خواهد گرفت، احتمالا در این‌جا،‌تصمیم برای تقسیم دو تیم وجود دارد؛ بخش آی‌پاد فادل که همچنان مسئول به‌روزرسانی خط تولید آن و ساخت نمونه اولیه آي‌پاد بود. تلفن و نرم‌افزار MacOS اسکات فورستال نیز در آن طرف رقابت قرار داشت. طراحان رابط انسانی در عین حال روی هر دو پروژه فعالیت می‌کردند.

در نهایت، مدیرانی که بر مهم‌ترین عناصر آیفون یعنی نرم‌افزار، سخت‌افزار و طراحی صنعتی نظارت می‌کنند، به سختی می‌توانند نشستن در یک اتاق را با هم تحمل کنند. یکی استعفا می‌دهد، دیگران اخراج می‌شوند و یکی کمالاً و شاید تنها به عنوان چهره جدید نابغه اپل در دوران پس از جابز ظاهر می‌شود. در همین حال، طراحان، مهندسان و کدگذاران به‌طور خستگی‌ناپذیر در زیر منازعه سیاسی، تلاش می‌کردند تا این محصول را به هر طریق ممکن به ابزاری کارآمد تبدیل کنند.

تاریخچه آیفون: بنفش

هر پروژه فوق محرمانه‌ای که ارزشی داشته بشاد، یک نام رمز دارد و برای آیفون، این نام بنفش بود. اسکات فورستال که نرم‌افزار Mac OS X را مدیریت می‌کرد و می‌آمد تا کل برنامه نرم‌افزاری آیفون را اجرا کند، گفت:

یکی از ساختمان‌هایی که در کوپرتینو داریم، آن را قفل کردیم. ما با یک طبقه شروع کردیم؛ جایی که تیم رابط انسانی گرگ کریستی کار می‌کرد و کل طبقه را قفل کردیم. ما نشانه‌هایی را روی درها گذاشتیم، دوربین‌هایی قرار دادیم و فکر می‌کنم برای رسیدن به برخی از آزمایشگاه‌های ماه، باید چهار با نشان و کارتی را به‌نمایش می‌گذاشتیم تا به آن‌جا برسیم.

وی اسم آن‌جا را خوابگاه بنفش نامید؛ درست مثل یک خوابگاه که همه مردم همیشه آن‌جا بودند. آن‌ها تابلویی را نصب کردند که روی آن نوشته شده بود Fight Club چراکه اولین قانون در فیلم باشگاه مشت‌زنی این بود که شما در مورد این باشگاه صحبت نکنید و اولین قانون در مورد پروژه بنفش نیز همین بود که کسی حق ندارد درباره آن صحبت کند.

هر پروژه بسیار محرمانه‌ای که ارزشی برای یک شرکت دارد، نام رمزی را به‌خود اختصاص می‌دهد.  نام آیفون، بنفش بود

چرا بنفش؟‌ به‌نظر می‌رسد تعداد کمی این موضوع را به یاد می‌آورند. یک تئوری این است که نام آن از یک اسباب‌بازی اردوارک بنفش گرفته شده است که اسکات انتخاب کرده بود. ریچارد ویلیامسون می‌گوید:

رادار سیستمی بود که مهندسان اپل برای پیگیری باگ‌ها و اشکالات نرم‌افزاری در سراسر شرکت از آن استفاده می‌کردند و همه باگ‌ها در رادار اپل ردیابی می‌شوند و افراد زیادی نیز به رادار دسترسی دارند. بنابراین اگر یک مهندس کنجکاو هستید، می‌توانید در سیستم ردیابی اشکال به گشت‌وگذار بپردازید و بفهمید که مردم روی چه چیزی کار می‌کنند و اگر روی یک پروژه مخفی کار می‌کنید، باید به این فکر کنید که چگونه مسیرهای خود را در آن‌جا بپوشانید تا اشخاص دیگر درباره آن اطلاعاتی کسب نکنند.

ازطرح‌های پیشنهادی برای آیفون

اسکات فورستال، متولد ۱۹۶۹، در تمام عمرش اپل را در مغزش دانلود می‌کرد. در مقطع راهنمایی، مهارت‌های ریاضی و علمی زودرس، او را در یک دوره آموزشی پیشرفته با دسترسی به رایانه Apple IIe قرار داد. او کدنویسی را به‌خوبی یاد گرفت. با این حال، فورستال با قالب کلاسیک گیک‌های کامپیوتر مطابقت نداشت. او یک قهرمان تیم‌ مناظره و یک نوازنده در موزیکال‌های دبیرستانی بود.  فورستال در سال ۱۹۹۲ با مدرک کارشناسی ارشد در علوم کامپیوتر از استنفورد فارغ‌التحصیل شد و در NeXT شروع به کار کرد.

پس از انتشار یک کامپیوتر گران‌قیمت با هدف بازار آموزش عالی، این شرکت به عنوان یک شرکت سخت‌افزاری شکست خورد اما با صدور مجوز سیستم‌عامل قدرتمند NeXTSTEP توانست زنده بماند. در سال ۱۹۹۶، اپل NeXT را خرید و جابز را به بازار بازگردادن و تصمیم گرفت از NeXTSTEP برای بازسازی سیستم‌عامل قدیمی مک استفاده کند. این به پایه‌ای تبدیل شد که مک‌ها و آيفون‌ها هنوز روی آن کار می‌کنند. در اپل تحت رهبری جابز، فورستال در رتبه‌های بالاتری قرار گرفت. او سبک مدیریتی و سلیقه متمایز خود را تقلید کرد. BusinessWeek  او را شاگرد جادوگر نامید.

یکی از همکاران سابق‌اش او را به عنوان یک رهبر باهوش تحسین کرد اما گفت که او در مورد عبادت جابز افراط کرده است:

او به طور کلی عالی بود اما گاهی اوقات دلت می‌خواست به او بگویی که فقط خودت باش.

فورستال به‌عنوان رهبر تلاش برای تطبیق نرم‌افزار مک با یک تلفن صفحه‌لمسی ظاهر شد. اگرچه برخی نفس و جاه‌طلبی برهنه‌اش را ناپسند می‌دانستند (به گفته یکی از همسالان او، فورستال بسیار به تحسین نیاز داشت و شخصی دیگر نیز وی را ستاره‌باز می‌نامید)، اما تعداد کمی، عقل و اخلاق کاری او را مورد بحث قرار می‌دهند. هانری لامیرو می‌گوید:

نمی‌دانم دیگران درباره اسکات چه گفته‌اند، اما کار کردن با او لذت‌بخش بود.

فورستال بسیاری از مهندسان برجسته‌ای را که از روزهای NeXT با‌ آن‌ها کار کرده بود، از جمله هنری لامیرو و ریچارد ویلیامسون را به پروژه P2 هدایت کرد. ویلیامسون به شوخی اعضای تیم را مافیای NeXT نامید.

تاریخچه آیفون: P1 و چالش پشت چالش

تونی فادل، رقیب اصلی فورستال بود. گریگنون می‌گوید:

از منظر سیاسی، تونی می‌خواست تمام تجربه را در اختیار داشته باشد: نرم‌افزار، سخت‌افزار و …. زمانی که مردم اهمیت این پروژه را برای اپل درک کردند، همه می‌خواستند استعداد خود را در آن به کار بگیرند. این زمانی بود که مبارزه حماسی بین فادل و فورستال آغاز شد.

پس از کار با فورستال در طراحی داشبورد، گریگنون در موقعیت منحصربه‌فردی برای ارتباط با هر دو گروه قرار داشت:

از دیدگاه ما، فورستال و تیم‌اش، ما همیشه به آن‌ها به عنوان افرادی ضعیف نگاه می‌کردیم. مثل این‌که آن‌ها سعی می‌کردند راه خودشان را وارد کنند. ما اطمینان کامل داشتیم که پشته ما قرار است اتفاق بیافتد چراکه این پروژه تونی است و تونی مسئول فروش میلیون‌ها میلیون آی‌پاد بود.

تاریخچه آیفون؛ طرحی با آی‌پاد

یکی از طرح‌های اولیه اپل برای گوشی با طراحی آی‌پاد

بنابراین، تیم آی‌پاد برای تولید پادفون جدید از قالب پخش‌کننده موسیقی فراگیر اپل استفاده کرد. ایده آن‌ها این بود که یک آی‌پاد تولید کنند که دارای دو حالت مجزا باشد: پخش‌کننده موسیقی و تلفن. گریگنون در مورد دستگاه اولیه می‌گوید:

ما راه جدیدی را نمونه‌سازی کردیم. این ماده جالب بود… هنوز هم این چرخ کلیک حساس به لمس، سمت راست و دکمه‌های پخش/مکث/بعدی/قبلی با نور پس‌زمینه آبی وجود داشت و هنگامی که آن را از طریق رابط کاربری در حالت تلفن قرار می‌دهید، تمام آن نور محو می‌شود و دوباره به رنگ نارنجی بازمی‌گردد. چرخه کلیک هم مانند تلفن‌های چرخشی قدیمی بود و در اطراف لبه، ABCDEGF قرار داشت. هنگامی که دستگاه درحالت پخش موسیقی بود، نور پس‌زمینه آبی کنترل‌های آی‌پاد را در اطراف چرخ لمسی نشان می‌داد. صفحه همچنان مملو از متن‌ها و فهرست‌هایی به سبک آی‌پاد است و اگر آن را به حالت تلفن تغییر دهید، به رنگ نارنجی درمی‌آید و اعداد را مانند شماره‌گیر تلفن چرخشی نشان می‌دهد.

تاپمن می‌گوید:

ما یک رادیو در داخل قرار دادیم و در واقع یک آی‌پاد مینی با بلندگو و هدفون که هنوز از رابط چرخی لمسی استفاده می‌کند. وقتی پیام دادید، شماره‌گیری می‌کرد و در نهایت هم مشکلی نداشت! بنابراین ما چند صد عدد از آن‌ها را ساختیم.

مشکل این بود که استفاده از آن‌ها به عنوان تلفن دشوار بود. فادل می‌گوید:

بعد از این‌که ما اولین توسعه نرم‌افزاری را انجام دادیم، مشخص بود که این به جایی نمی‌رسد. به دلیل رابط چرخ‌مانند‌ش. این هرگز کار نمی‌کند چراکه شما یک شماره‌گیری چرخشی روی تلفن نمی‌خواهید.

تیم طراحی به شدت تلاش کردند تا راه‌حلی را با هم بیابند. باس اوردینگ می‌گوید:

من ایده‌هایی برای تایپ پیش‌بینی‌کننده به ذهنم رسید. یک القبا در پایین نمایشگر داده می‌شود و کاربران از چرخ برای انتخاب حروف استفاده می‌کنند و سپس شما می‌توانید بنویسید: سلام، چطورید. بنابراین من فقط یک چیز واقعی ساختم که می‌تواند درحین تایپ کردن یاد بگیرد؛ پایگاه داده‌ای از کلمات ایجاد می‌کند که هر کدام را دنبال می‌کنند. اما این روند هنوز خیلی خسته‌کننده بود.

گریگنون می‌گوید:

واضح بود که ما چرخ کلیک را بیش از حد بارگذاری می‌کردیم و پیام و شماره تلفن‌ها یک آشفتگی به‌تمام معنا بودند.

فادل می‌گوید:

ما همه چیز را امتحان کردیم و هیچ چیزی برای کارکرد آن به دست نیامد. استیو به هل دادن و هل دادن ادامه داد و ما نیز مثل استیو بودیم. بگذارید این‌طور بیان کنیم: فکر می‌کنم او می‌دانست، می‌توانم در چشمانش نگاه کنم و بگویم که می‌دانست. او فقط می‌خواست که این پروژه کار کند.

جابز به می‌گفت که باید راهی وجود داشته باشد و فادل نیز عنوان کرد که استیو از ما نمی‌خواست تسلیم شویم و در نتیجه فشارهایی وارد می‌کرد تا جایی که دیگر چیزی وجود نداشت. آن‌ها حتی برای این دستگاه ثبت اختراعی انجام دادند و در دل کوپرتینو، دفاتر و آزمایشگاه‌هایی پر از ده‌ها تلفن آی‌پاد درحال کار بود. گریگنون می‌گوید:

ما در واقع تماس‌های تلفنی با این دستگاه‌ها برقرار می‌کردیم.

به‌نظر می‌رسد اولین تماس‌ها از یک تلفن اپل با رابط نمایشگر لمسی شیک اینده انجام نشده است، بلکه با یک صفحه چرخشی استیمپانک انجام می‌شد. اوردینگ می‌گوید:

ما خیلی نزدیک شدیم. مثلاً می‌توانستیم آن را تمام کنیم و محصلی از آن بسازیم اما پس از آن حدس می‌زنم استیو باید یک روز از خواب بیدار شده باشد و بگوید که این به اندازه چیزهای لمسی هیجان‌انگیز نیست.

دیوید تاپمن می‌گوید:

برای ما در تیم سخت‌افزار، این تجربه‌ای عالی محسوب می‌شد. ما مجبور شدیم تابلوهای رادیویی بسازیم و این ما را مجبور به انتخاب تأمین‌کنندگان می‌کرد و ما را وادار می‌کرد تا همه چیز را در جای خود قرار دهیم. در واقع، عناصر تلفن آی‌پاد به آیفون نهایی مهاجرت کردند.

تاریخچه آیفون: دست نزنید

اولین باری که فادل دستگاه تبلت لمسی P2 را در عمل دید، تحت تأثیر قرار گرفت و گیج شد. جابز نمونه اولیه چند لمسی تیم ENRI را به او نشان داد:

استیو وقتی همه چیز در تلفن آی‌پاد خراب بود، مرا به اتاق کشید و گفت: بیا و این را نگاه کن. آن‌ها در پس‌زمینه مک، لمس را ساخته‌اند.

جابز گفت:

این چیزی است که می‌خواهم روی تلفن بگذارم.

فادل در پاسخ به این صحبت استیو جابز، گفت:

استیو، مطمئناً اما این حتی به تولید نیز نزدیک نیست. این یک نمونه اولیه است و یک نمونه اولیه در مقیاس نیست. این یک پروژه تحقیقاتی است.

دیوید تاپمن از آن‌طرف خوش‌بین‌تر بود.

من می‌گفتم، اوه! وای، بله، ما باید راهی برای انجام این کار پیدا کنیم. بیایید بنشینیم و اعداد را بررسی کنیم و راه‌حلی برای آن بیابیم.

از طرح‌های پیشنهادی برای آیفون

تلفن آی‌پاد درحال از دست دادن پشتیبانی بود. مدیران بحث کرده‌اند که کدام پروژه را دنبال کنند اما فیل شیلر، رئیس بازاریابی اپل، پاسخی داشت: هیچ کدام. او یک کیبورد با دکمه‌های سخت می‌خواست. بلک‌بری اولین گوشی هوشمند موفقی بود که به بازار عرضه شده بود و یک سرویس گیرنده ایمیل و یک کیبورد کوچک نیز داشت. بعد از این‌که همه، از جمله فادل، به توافق رسیدند که چندلمسی راهی روبه جلو است، شیلر ناامید شد.

او هر بار با شمشیر بیرون می‌نشست و می‌گفت: نه، ما باید یک کیبورد سخت داشته باشیم. او به عقل گوش نمی‌داد و زمانی که همه می‌گفتند: «نه، این کار می‌کند فیل»، ولی وی اذعان داشت که کیبوردهای دکمه‌ای، راه‌حل هستند.

شیلر مانند بسیاری از مدیران دیگر از زیرکی تکنولوژیکی برخوردار نبود. برت بیلبری، رئیس سابق گروه فناوری پیشرفته اپل می‌گوید:

فیل آدم فناوری نبود. روزهایی بود که مجبور بودی مثل یک بچه چیزها را برای او توضیح بدهی.

بیلبری فکر می‌کرد که جابز او را دوست داشت چراکه او به فناوری مانند آمریکای میانه نگاه می‌کرد، مانند پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها.

وقتی بقیه اعضای تیم تصمیم گرفتن روی کیبورد مجازی و چندلمسی کار کنند، شیلر پای‌اش را پایین گذاشت. فادل می‌گوید:

این یک جلسه تماشایی بود که در نهایت همه به یک جهت رفتیم و او منفجر شد.

شیلر در طول این جلسه فریاد زد و گفت: «ما تصمیم اشتباه می‌گیریم!»

استیو به او نگاه کرد و گفت: از این‌ چیزها حالم به هم می‌خورد و خسته شده‌ام. می‌شود تمام‌اش کنید؟

وی بعد از این صحبت او را از جلسه بیرون کرد. فادل به یاد می‌آورد:

استیو او آن را در راهرو آوردند و به او گفتند که یا در برنامه بمان یا از آن خارج شو و در نهایت، وی تسلیم شد.

این موضوع روشن شد: تلفن مبتنی بر نمایشگر لمسی خواهد بود. جابز در جلسه‌ای با اشاره به نمایشگر لمسی گفت:

همه ما می‌دانیم که این همان کاری است که می‌خواهیم انجام دهیم؛ پس بیایید کاری کنیم تا این کار کند.

تاریخچه آیفون: دور دوم

در این‌جا یکی از مدیران سابق اپل عنوان کرد که یک جنگ فلسفی کامل بین تیم آی‌پاد و خدمه سیستم‌عامل مک وجود داشت. هنگامی که چرخ آی‌پاد حذف شد و لمس روی آن حاکم شد، سوال جدید این بود که چگونه سیستم‌عاملی برای گوشی بسازیم. این یک مقطع حساس بود و تعیین می‌کرد که آیا آیفون به عنوان یک وسیله جانبی معرفی می‌شود یا به عنوان یک رایانه همراه. ریچارد ویلیامسون می‌گوید:

تونی و تیم‌اش بحث می‌کردند که ما باید سیستم‌عامل را تکامل دهیم و آن را در جهت آی‌پاد قرار دهیم که بسیار ابتدایی است.

من و هنری و اسکات فورستال، همگی با هم بحث می‌کردیم که باید OS X، سیستم‌عامل اصلی اپل که روی دسکتاپ و لپ‌تاپ‌ها اجرا می‌شود، را برداریم و آن را کوچک کنیم. ویلیامسون می‌گوید:

برخی نبردهای حماسی و فلسفی درباره تصمیم‌گیری برای انجام این که چه کاری باید انجام دهیم، وجود داشت.

مافیای NeXT فرصتی برای ایجاد یک دستگاه موبایل واقعی دیدند و می‌خواستند سیستم‌عامل مک را به همراه نسخه‌های برنامه‌های مک روی تلفن بسازند. آن‌ها همه‌چیز سیستم‌عامل را می‌دانستند، این‌که سیستم براساس کدی بود که بیش از یک دهه با آن کار کرده بودند. ویلیامسون می‌گوید:

ما مطمئناً می‌دانستیم که اسب بخار کافی برای اجرای یک سیستم‌عامل مدرن وجود دارد.

تیم آی‌پاد فکر می‌کرد که این بسیار جاه‌طلبانه خواهد بود و این گوشی هوشمند باید نسخه‌ای از لینوکس را اجرا کند؛ سیستمی منبع‌باز که توسعه‌دهندگان مشتاقانه با آن کار می‌کنند و کاربران زیادی در سرتاسر دنیا طرفدار آن هستند. جالب است بدانید که این سیستم‌عامل قبلاً روی تراشه‌های کم مصرف ARM نیز کار می‌کرد و این موضوع دلیلی بود که تیم اپل می‌خواست از آن در گوشی‌های هوشمند خود استفاده کند. اندی گریگنون می‌گوید:

اکنون ما این گوشی را ساخته بودیم اما این بحث بزرگ در مورد این‌که سیستم‌عاملی که باید روی آن ساخته شود، همواره مطرح بود. چراکه ما در ابتدا آن را مبتنی بر آی‌پاد ساخته بودیم، درست است؟ و هیچ‌کس اهمیت نمی‌دهد که سیستم‌عامل آی‌پاد چیست.

تاریخچه آیفون

به یاد داشته باشید، حتی پس از عرضه ایفون، استیو جابز آن را بیش‌تر شبیه آی‌پاد توصیف کرد تا رایانه. اما آن‌هایی که در سنگر بودند و رابط لمسی را آزمایش می‌کردند، از امکاناتی که برای محاسبات شخصی و برای تکامل رابط انسان و ماشین ارائه می‌کرد، هیجان‌زده بودند. قطعاً بحثی وجود داشت: این آی‌پاد است یا یک گوشی هوشمند. ما نیز می‌گفتیم که نه، این OS X است که برای یک گوشی هوشمند توسعه یافته است. این همان چیزی است که تضادهای زیادی را برای تیم آی‌پاد ایجاد کرد چراکه آن‌ها فکر می‌کردند که تیمی هستند که از همه نرم‌افزارهای کوچک اطلاع دارند. ویلیامسون دراین‌باره می‌گوید:

در این مرحله ما اصلاً به تلفن اهمیت نمی‌دادیم. تلفن تا حد زیادی بی ربط بود. مسئله این بود که سیستم‌عامل چگونه باشد و به چه شکلی پارادایم تعامل را ایجاد کنیم؟ در آن نظر، می‌توانید ریشه‌های برخورد فلسفی را با این پروژه ببینید: مهندسان نرم‌افزار P2 این پروژه را به عنوان فرصتی برای ساخت یک تلفن نمی‌دیدند و بر این باور بودند که فرصتی در اختیار این شرکت قرار گرفته تا بتوانند از دستگاهی به شکل تلفن، یک نوع پیچیده‌تر از رایانه‌های همراه را بسازند.

تاریخچه آیفون: سیستم‌عاملی باورنکردنی

زمانی که این دو سیستم در اوایل کار با هم به میدان آمدند، رویکرد محاسباتی سیار چندان خوب عمل نمی‌کرد. اندی گریگنون می‌گوید:

اوه، فقط زمان بارگذاری خنده‌دار بود. گزینه لینوکس سریع و ساده بود. زمانی که تیم مک کدنویسی سیستم‌عامل خود را به پایان رساند و آن را به نمایش گذاشت، افتضاح بود. پس از روشن شدن گوشی، همگان این‌طوری بودند که: شوخی می‌کنید؟ این چیزی است که قرار است به دست مردم بدهیم؟

ویلیامسون تمامی این صحبت‌ها را با خنده مطرح کرد و در ادامه گفت:

در آن مرحله به ما بستگی داشت که ثابت کنیم نوعی از OS X می‌تواند روی این دستگاه نصب شود و کار کند. تیم ما دست‌ به کار شد و رقابت میان این دو تیم بالا گرفت.

نیتین گاناترا دراین‌باره می‌گوید:

ما می‌خواستیم چشم‌اندازمان برای این گوشی که اپل قرار است عرضه کند، به واقعیت تبدیل شود. ما نمی‌خواستیم به تیم آی‌پاد اجازه دهیم نسخه‌ای آی‌پادش از تلفن را قبل از ما عرضه کند.

یکی از اولین اقداماتی که باید انجام می‌شد، این بود که گزینه اسکرول کردن که جابز را متعجب کرد، در این سیستم‌عامل نیز به‌خوبی کار کند. ویلیامسون با اوردینگ ارتباط برقرار کرد و این موضوع را با وی به‌اشتراک گذاشت.

او این کار را کرد و به‌طرز شگفت‌انگیزی آن را واقعی نشان داد. وقتی صفحه را لمس می‌کردید، صفحه انگشت شما را کاملاً دنبال می‌کرد، پایین می‌کشید و پایین می‌آمد.

هنگامی که ما OS X را پورت کردیم و این تعاملات اسکرول اولیه انجام شد، تصمیم گرفته شد تا از OS X استفاده شود.

نرم‌افزار آیفون توسط مافیای NeXT اسکات فورستال ساخته شد. سخت‌افزار برعهده گروه فادل قرار گرفت و آیفون از یک نمایشگر لمسی استفاده می‌کرد و در بطن خود نیز قدرت یک کامپیوتر همراه را در خود جای داده بود.

 

منابع نوشته
برچسب‌ها
در بحث شرکت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

     مدرسه کارو