در قسمت اول از زندگینامه علی خسروشاهی به فعالیتهای او تا قبل از تاسیس کارخانه مینو و کمی هم از ابتدای تاسیس آن پرداختیم. حال در قسمت دوم از زندگینامه برجستهترین کارآفرین تاریخ ایران به ادامه فعالیت او در کارخانه مینو و فراز فرودها و چالشهایی که پیش پای او قرار گرفتند رسیدهایم؛ با کارو تک همراه باشید.
کارخانه مینو بعد از آن که سرپا ایستاد، بهعنوان اولین محصول خود تافی کرهای را انتخاب کرد. همانطور که از قبل میدانید علی خسروشاهی دست روی هر کاری میگذاشت با چالشهای فراوانی روبهرو میشد، تولید تافیها هم از این مورد مستثنی نبود. جالش پیش روی کارخانه مینو در ابتدای این مسیر بزرگ بودن قالب تولید تافیها در مقایسه با نمونههای مشابه بود. شاید برای شما این سوال پیش بیاید که بزرگ بودن قالب تافی چه چالشی را میتواند در پیش راه کارخانه مینو قرار دهد؟ خوب، جواب این سوال را میتوانیم در استراتژی فروش تافیها از طرف خردهفروشیها پیدا کنیم؛ این خردهفروشیها تافیها را از کارخانهها میخریدند و سپس آنها را بهصورت تکی به کودکان میفروختند، پس هرچه که تافیها کوچکتر باشند سود خردهفروشی هم بیشتر میشود.
تصویری از تافیهای قدیمی کارخانه مینو
حسن خسروشاهی در این باره میگوید:
این مطلبی است که شخصی مانند عالیزاده، که فروشنده ماشین آلات بود، بایستی میدانست و به ما میگفت. ولی ظاهرا یا نمیدانست یا به ما نگفت. درحالیکه رقباي ما، مانند داداشزاده، به آن کاملا وارد بودند.
دیگر چالش کارخانه مینو برای تولید تافیها، کشسانی بیش از حدشان بود. محصولات این کارخانه در ابتدا بسیار کشسان بودند، اما بعد از مدتی این مکشل برطرف شد و به آن سطح از کیفیت که لازم بود رسیدند. با برطرف شدن این چالشها، تولید تافیها در کارخانه مینو کم کم افزایش یافت و دو دستگاهی که این کارخانه در ابتدا داشت تبدیل به 50 دستگاه شده بودند.
همانطور که قبلتر گفتیم، کارخانه مینو در ابتدا دست روی تولید تافی و دارو گذاشته بود اما بعد از مدتی و در سال 1341 با گسترش تعداد کارگاههای تولیدی خود توانست که پا را فرارتر بگذارد برای اولین بار ویفر را در اختیار مردم ایران قرار دهد. بر اساس گفتههای کارگران این کارخانه، دستگاه فر 17 صفحهای که برای تولید ویفر ساخته شده بود را بهصورتی کاملا اتفاقی خریداری کردند تا در زمان خاصی اگر لازم بود تولید ویفر را هم آزمایش کنند. این خرید دستگاه به حدی تصادفی بود که حتی فرصتی برای تهیه دستگاه بستهبندی آنها هم فراهم نشده بود و در نهایت مجبور شدند که این خوردنیهای جذاب را بهشکل فلهای در اختیار خردهفروشیها قرار دهد.
همانطور که میتوانید حدس بزنید، چونکه این محصول چیز کاملا جدیدی بود توانست که با استقبال بیسابقه مردم مواجه شود و تمام موجود آن در روز اول فروش رفت. با فروش بالا تولید اول این کارخانه علی خسروشاهی به این فکر افتاد که شاید مردم به خاطر قسمت پایین آن استقبال بالایی کردهاند، پس این بار قیمت ویفرها را افزایش داد، اما باز هم کلیه بار این ویفرها در مدت زمان بسیار کوتاهی فروخته شدند. علی خسروشاهی باز هم در چند مرحله قیمت ویفرها را افزایش داد تا اینکه دیگر مردم ایران توانایی خرید آن را نداشتند، پس با توجه به میزان فروش در مقایسه با قیمتها توانست که تعادل بسیار مناسبی را میان عرضه و فروش در بازار برقرار کند.
این افزایش تولید ویفرها تا جایی پیش رفت که علی خسروشاهی دستور خرید چندین ماشین آلات دیگر را داد و در نهایت تعداد آنها به ماشین که هر کدام از آنها صفحه داشتند رسید؛ البته باید به یک نکته مهم درباره این میزان فروش توجه کنید، کارخانه مینو تنها این ویفرها را در طعمهای وانیلی تولید میکرد و هیچ خبری از مزههای دیگر نبود و آنها کم کم به خط تولید مینو اضافه شدند. یکی دیگر از عوامل فروش بسیار بالای این محصول کارخانه علی خسروشاهی آن بود که هیچ شرکت رقیبی در بازار وجود نداشت و آنها یکهتاز فروش این محصول بودند.
کارخانه مینو از فروش اولیه تافیهای خود در بستههای بزرگ درس کافی را گرفته بود، پس برای بستهبندی تافیهای خود دست روی بستههای 2 و 5 ریالی گذاشت که از لحاظ طراحی کودکان را به سمت خود جذب میکرد.
افزایش میزان تقاضا مردم و عدم توان کافی کارخانه مینو برای تولید این ویفرهای دوست داشتنی در نهایت علی خسروشاهی را به این فکر فرو برد تا از بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران تقاضای وامی را بکند. مبلغ وامی که علی خسروشاهی درخواست کرد چیزی در حدود 50 میلیون ریال بود. این بانک در ابتدا با بررسی کارخانه از نظر مالی و فنی با پرداخت 60 درصد از آن موافقت کرد و آن را در اختیار علی خسروشاهی گذاشت. درباره این ارزیابی فنی و مالی کارخانه مینو بد نیست که به نقل قولی از فریدون علاقهبند که در آن زمان مامور ارزیابی و نظارت بانک بود توجه کنیم:
وقتی برای بررسی از علی خسروشاهی پرسیدم قصد ساخت چه محصولی را دارید، گفت هرچه میخواهید بنویسید. او حاضر نبود نام محصول را اعلام کند، زیرا نمیخواست رقبا از برنامه تولید او مطلع شوند. اما روزی بعد از شروع تولید چند کارتن ویفر برای بانک فرستاد تا محصول نهایی را اعلام کند.
البته این وام اولین و آخرین وام درخواست شده توسط علی خسروشاهی و کارخانه مینو نبود و آنها باز هم از این بانک تقاضای وام کردند تا بتوانند با استفاده از آن کارگاهها و دستگاههای صنعتی خود را بیشتر کنند. در مورد مبلغ درخواستی بانک هیج اطلاعاتی را نتوانستیم که بهدست بیاریم، اما در این مورد به یک جمله ثبت شده در میان اسناد بانکی بر خوردیم:
چون قسمتی از عملیات اجرایی هر طرحی قبل از درخواست وام از این بانک انجام میشود، تشخیص اینکه این عملیات واقعا مربوط به طرح پیشنهادی بوده یا مربوط به طرحهای قبلی است امکانپذیر نبود و همچنین تعیین میزان وام طبق روشهای معمول بانک امکانپذیر نبود.
با توجه به این جمله، میتوانیم به این نتیجه برسیم که کارخانه مینو بهدلیل آن که هیچ اعتمادی به بانک از نظر درز کردن اطلاعات نداشت، سعی میکرد تا کمترین اطلاعات را در اختیارشان قرار دهد. یکی از دلایل این لو رفتن اطلاعات، آن بود که هیئت مدیره بانک به تمام گزارشهای دریافت شده دسترسی داشتند و آنها هم در وزارتخانهها، سازمانها و شرکتهای گوناگونی فعالیت میکردند و ممکن بود که از این طریق اطلاعات حساس کارخانه مینو در دست رقبا بیوفتد. در مورد تصویه وامها توسط گروه صنعتی مینو تنها میتوان به حرفها و گفتههای بانگ استناد کرد. این بانک علی خسروشاهی را بهترین و متعهدترین مشتری خود بهحساب میآورد و همیشه سعی میکرد تا وامهای مورد نیاز او را بدون داشتن اطلاعات کافی تصویب کند؛ چرا که همواره دیده بودند که بعد از پرداخت وام، این شرکت با محصولاتش انقلابی را در بازار ایران بهوجود میآورد و از این طریق خود را در ایجاد این تحول شریک میکردند.
علی خسروشاهی از ابتدای تأسیس کارخانه مینو همواره در تلاش بود تا بتواند روزی وارد بازاری شود که تا آن موقع تنها یک شرکت، یعنی شرکت سقزسازی ایران در آن فعالیت میکرد و آن هم چیزی نبود جز تولید آدامس. هدف اصلی علی خسروشاهی از تولید آدامس این بود که اولا جنس مورد نیاز کارخانه خود را فراهم سازد و از طرفی دیگر حجم فروش تمامی محصولاتش را افزایش دهد. البته در این نباید از هدف دیگر علی خسروشاهی هم صرف نظر کنیم؛ در آن زمان شرکت سقز ایران آدامس خروسنشان خود را به صورت فلهای و عمده به بازار میفرستاد و علی خسروشاهی با توجه به تجربه تولید تافیهای خود به این نتیجه رسیده بود که بازار ایران تشنه عرضه آدامسهایی در بستهبندیهای کوچک و زیبا است.
آدامس خروسنشان
چالش، چالش، چالش. این واژه چیزی بود که همواره در مسیر علی خسروشاهی وجود داشت و او را همواره مجاب میساخت تا با استفاده از ایدههایی از آنها عبور کند؛ اما این بار مسئله فرق میکرد، این بار اختلاف میان قسمت بازاریابی، فروش و تولید محصولات کارخانه مینو باعث شده بود تا آنها در زمان مناسب وارد بازار نشوند. با شنیدن این جمله شاید فکر کرده باشید که اختلافات گفته شده میان سازمانها یا تیمهای بزرگی وجود داشت، اما این اختلاف به علی و حسن خسروشاهی مربوط میشد. علی خسروشاهی در ابتدا اعتقاد داشت که در دنیا یک سری از آدامسهایی وجود دارد که نوعی از سقز بدون روکش است که در اصطلاح به آن آدامس استیکی گفته میشود. این آدامسها را شرکت آدامسسازی ریگلی تولید میکرد و با عرضه آن در سطح جهان توانسته بود تا به شهرتی جهانی برسد، اما در ایران شرکت سقز ایران، محصول خود را بهصورت آدامس داژهای با روکش شکر به بازار میفرستاد. با توجه به تحلیلهای علی خسروشاهی، شرکت سقز ایران در اشتباه بزرگی بود و اگر هر شرکت دیگری اقدام به تولید آدامسهای استیکی و عرضه آن به بازار ایران میکرد، میتوانست که بازار را کاملا در اختیار بگیرد.
تصویری از آدامسهای شرکت ریگلی
علی خسروشاهی را میتوانیم یکی از باهوشترین کارآفرینان ایرانی بهحساب آوریم، اما در این جا مرتکب یک اشتباه بزرگ شده بود. او این مسئله را متوجه نشده بود که شرکت سقز ایران به این دلیل آدامسهای خود را به صورت دراژه همراه با روکش شکر تولید میکند که آبوهوای اکثر مناطق ایران گرم و خشک است و اگر آدامسهای خود را با آن روکش به بازار نمیفرستاد عملا محصولاتش کاملا خشک و غیر قابل استفاده میشدند.
با بررسی اختلاف بین حسن و علی خسروشاهی متوجه میشوید که این دو نفر دجار سو تفاهم شده بودند؛ حسن خسروشاهی این موضوع را اعلام نکرده بود که کارخانه مینو باید به سمت تولید آدامسهای دراژهای برود و این سو تفاهم هدم هماهنگیهای مورد نیاز در نهایت باعث شده بود که تا مدتی محصولاتی کاملا غلط به بازار عرضه شوند. اولیه محصول غلطی که مینو به بازار عرضه کرد آدامس بادکنکی بود. این محصول در سال 1344 به بازار آمد، اما در آن زمان آدامسهای بادکنکی دیگر محبوب نبودند و در نتیجه باعث شد تا سهم خیلی کمی از بازار را در اختیار بگیرد. بعد از عرضه این آدامس بادکنکی شرکت مینو تصمیم گرفت تا به گفتههای علی خسروشاهی عمل کند و در نهایت نوعی از آدامس استیکی را به بازار عرضه کرد اما چون که این شرکت بستهبندی مناسبی را برای آن طراحی نکرده بود و از طرفی دیگر این آدامس پشتیبانی تمام عیار شرکت مینو را با خود نداشت و در نتیجه تبدیل به یکی دیگر از شکستهای علی خسروشاهی و کارخانهاش شد.
بعد از عرضه این دو محصول به پیشنهاد جلیل خسروشاهی که در خارج از ایران آدامسی با پوشش آبنبات را دیده بود، شرکت مینو هم شروع به تولید آن با اسم “آدامس بوم” کرد، اما متاسفانه نهتنها برای این شرکت موفقیتی که مدنظرشان بود را به همراه نیاورد، بلکه باعث شد تا یک شکست دیگر در کارنامه شرکت مینو بهدلیل عرضه غلط یک مدل از محصولاتش ثبت شود.
اگر قسمت قبلی زندگینامه علی خسروشاهی را مطالعه کرده باشید، حتما این را بهخوبی یادتان است که علی خسروشاهی در زمان واردات تجارتخانههایش توانسته بود تا از آدامس چیکلتس نمایندگی واردات محصولاتش را دریافت کند. این شرکت محصولاتش را در آمریکا تولید میکرد و از نوع دراژهای بودند. با توجه به اینکه علی خسروشاهی با چیکلتس رابطه بسیار خوبی داشت، پس از این شکستها با این شرکت وارد مذاکره شد تا امتیاز تولید محصولاتش در ایران را دریافت کند. این شرکت قرار بود که بهصورت سهامی اداره شود و هر کدام از آنها بر اساس سودی که قرار است دریافت کنند، سهامهای مورد نیازشان را بردارند. حسن خسروشاهی در مورد انتخاب شرکت چیکلتس و شریک شدن با این شرکت میگوید:
درست نمیدانم که آیا آنها با ما تماس گرفتند یا ما با آنها تماس گرفتیم؛ ولی به هر حال مذاکراتی با آنها شروع شد و قرار شد که با شراکت آنها شرکتی برای تولید آدامس چیکلتس تشکیل شود.
با توجه به آن که دولت وقت ایران سیاستهای گمرکی و سرمایهگذاری جدیدی را در پیش گرفته بود، تأسیس یک شرکت که یک پای آن شرکتی از خارج ایران باشد کمی سختیهای فراوانی داشت و دولت باید موافقت خود با این موضوع را اعلام میکرد. اگر دولت ایران این اجازه را صادر میکرد، عملا این شرکتها میتوانستند تا سرمایه خود را با ارز دولتی از کشور خارج کنند و علاوهبر آن از سرمایه آنها در مقابل ملی شدن محافظت میشد.
هر دو طرف این معامله این مورد را بهخوبی درک میکردند که دولت ایران به هیچ عنوان اجازه این همکاری را نمیدهد، چرا که تولید این کالا آنچنان ضروری نبود که نیاز به سرمایهگذاری یک شرکت خارجی داشته باشد و این که در داخل ایران شرکت سقز ایران آدامس مورد نیاز مردم را تولید میکرد. محصولات شرکت سقز ایران کیفیت بسیار خوبی نداشتند، اما مردم از مصرف آنها راضی بودند و به همین خاطر دولت با سرمایهگذاری خارجی برای تولید آدامس اصلا موافقت نکرد. شرکت وارنر لمبرت، تولیدکننده آدامس چیکلتس، با توجه به تمام این موارد در نهایت تصمیمی بزرگ گرفت و در نهایت به عنوان سرمایهگذار داخلی به شرکت مدنظر عل خسروشاهی پیوست. این سرمایهگذار داخلی بودن به شرکت وارنز لمبرت این امکان را نمیداد تا سرمایه خود را با استفاده از ارز دولتی از ایران ببرند و از طرفی دیگر ممکن بود که سرمایه آنها با یک سری از اشتباهات ملی اعلام شود؛ اما بازار ایران به حدی برای آنها جذاب بود که بتوانند از تمام این موارد گفته شده چشم پوشی کنند؛ البته در این بین باید به بازار ارز آزاد ایران هم نگاهی بیندازیم تا تصمیم گرفته شده توسط این شرکت را هم بهتر درک کنیم. بازار ارز ایران در آن زمان بسیار آزادتر و پرتر بود و در نهایت وارنر لمبرت میتوانست که سرمایه مورد نیاز خود را از بازار آزاد تهیه کند.
یک گواهی صادر شده توسط شرکت وارنر لمبرت
شرکت گفته شده در نهایت توسط شرکت وارنر لمبرت و شرکت مینو در محوطه شرکت صنعتی پارس تأسیس و ماشین آلات صنعتی هم به همان جا منتقل شد. حسن خسروشاهی در مورد تهیه این ماشین آلات صنعتی میگوید:
درست به خاطر ندارم، ولی فکر میکنم که ماشین آلات را ما خریده بودیم و قرار شده بود که از همان ماشین آلات شاید با مختصر تغییراتی استفاده شود.
با توجه به گفتههای حسن خسروشاهی میتوانیم این نتیجه را بگیریم که شرکت مینو از شراکت با وارنر لمبرت به هیج عنوان قصد نداشت تا کمک فنی بگیرد و میخواست که در نهایت با استفاده از اسم برند چیکلتس به فروش بیشتر محصولی که برای بازار ایران تولید میشود کمک شود.
علی خسروشاهی از همکاری با شرکت وارنر لمبرت تنها به دنبال تولید آدامس نبود و قصد داشت تا در آینده نچندان دور به دو هدف اصلی برسد:
شراکت این دو شرکت همانطور همانطور که با چالش و بهخوبی شروع نشده بود، ادامه خوبی هم نداشت و در نهایت به اختلافات فراوانی با یکدیگر برخوردند. قسمت بزرگی از این اختلاف بهوجود آمده به گردن فردی به نام گراهام بود که با اخلاق مغرورانه و از خود راضیگونه خود باروتهای اولیه این انفجار بزرگ را فراهم میکرد. حسن خسروشاهی در مورد او میگوید:
گراهام گویی خیال میکرد در یکی از مستعمرات امپراتوری بریتانیا مشغول کار است. کسانی هم که از طرف وارنر لمبرت مامور مدیریت تولید شده بودند به وضع ایران آشنا نبودند یا حداقل روش اداره آنها با روش اداره علی خسروشاهی فرق داشت و در نتیجه دامنه اختلافات بالا گرفت. طرفین خیلی زود متوجه شدند که این کار به جایی نخواهد رسید و لذا شرکت را منحل کرده و از هم جدا شدند.
از آنجایی که علی خسروشاهی به هیچ عنوان فردی نبود که از کاری که از موفقیت آن مطمئن بود دست بکشد، کارگاه آدامس سازی خود را منحصل اعلام نکرد و در نهایت توانست که با پشتکار و آزمون و خطا فرمولهای مختلف، آدامس داژهای جذابی با نام شیک را تولید کرد که در مدت زمان بسیار کوتاهی توانست بازار ایران از شرکت سقز ایران و آدامس خروسنشانش بگیرد.
در زمانیکه علی خسروشاهی از موفقیت آدامسهای خود در بازار اطمینان کافی را کسب کرده بود، به سراغ تولید بیسکویت و شکلات رفت. علی خسروشاهی از همان ابتدای تأسیس کارخانه مینو دو فر مربوط به تولید بیسکویت را هم از شرکت بیکر پرکینز انگلستان تهیه کرده بود. اگر به مشخصات فرهایی که علی خسروشاهی تهیه کرده بود نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد که او عملا بزرگترین واحد تولید بیسکویت در ایران را تأسیس کرده بود، اما با توجه به آن که کمی دیر وارد این کار شده بود چند سالی طول کشید تا عنوان پرفروشترین تولیدکننده بیسکویت در ایران را از شرکتهای رقیب خود دریافت کند.
تصویری از دستگاه پخت نان شرکت بیکر پرکینز
واحد تولید شکلات چه شد؟ خوب، علی خسروشاهی این دو کارگاه را به موازات هم تأسیس کرد و در ابتدا واحد تولید شکلات مینو محصولی را با نام همین کارخانه به بازار عرضه میکرد؛ اما علی خسروشاهی که فرد بلند پروازی بود به سمت شرکتهای خارجی رفت و در نهایت با در اختیار گرفتن گواهی تولید محصولاتی مانند کیت کت و اسمارتیز تحت لیسانس شرکت راونتری ماکینتاش انگلستان، توانست که رتبه اول ایران را در زمینه تولید شکلات هم کسب کند.
عکسی قدیمی از شکلات کیت کت
حتما برایتان این سوال بهوجود آمده که این ماجرا چالشش چه شد؟ علی خسروشاهی توانست که این یک مورد را بدون هیچ چالشی پیش ببرد؟ در جوابتان باید بگوییم که ذهی خیال باطل، علی خسروشاهی تا قبل از این تنها درگیر داخل بازار ایران بود، اما با تولید محصولات جدیدش عملا شرکت نستله را از خود ناراحت کرده بود؛ چرا که شرکت نستله میدید که نماینده انحصاری او در ایران اقدام به تولید محصولاتی از کارخانههای شکلاتسازی رقیبش کرده است. علی خسروشاهی در تنگنا عجیبی قرار گرفته بود؛ اما در نهایت توانست که آنها را متقاعدساز که در حال حضار هیچ محصولی را در اختیار ندارند که بتواند با محصولاتی مانند کیت کت و اسمارتیز رقابت کند. با توجه به این گفتههای او، شرکت نستله قانع شد و در نهایت سال 1988 بود که شرکت رانتری ماکینتاژ را خریداری کرد تا بهصورتی کاملا تخصصی وارد تولید شکلات شود.
علی خسروشاهی که همواره سعی میکرد تا کارخانههای خود را گسترش دهد و در کنار آن هم با ارائه یک سری از پیشنهادها مناسب شرکتهای خارجی را به بازار ایران بکشاند، در سال 1978 بهفکر ایجاد نوعی از همکاریهای بینالمللی بین خودش، نستله و رانتری ماکینتاژ افتاد تا با همکاری یکدیگر در ایران به شکلاتسازی مشغول شوند؛ البته این سفر علی خسروشاهی به سوییس برای امضای تفاهمنامه در نهایت تبدیل به دست آویزی شد که بتوانند بهصورتی راحتتر کارخانه منو را از دست او خارج کنند.
این طرز فکر علی خسروشاهی برای ایجاد یک تفاهم میان یک سری از شرکهای بزرگ دنیا اصلا چیز عجیب غریبی نبود و قبل و بعد از او هم بسیاری از شرکتها این کار را انجام داده بودند؛ برای مثال علی خسروشاهی در زمانی تبدیل به نمایندگی انحصاری شرکت اورال در ایران شده بود و از طرفی دیگر شرکت نستله 25 درصد از سهام اورال را خرید و به این ترتیب نستله هم به یک سر قرارداد علی خسروشاهی و شرکت اورال تبدیل شده بود. نمونه دیگری از این موضوع را در قسمت بالایی به شما گفتیم، شرکت نستله در سال 1988 و تقریبا 14 سال پس از آن که تولید محصولات شرکت رانتری ماکینتاژ را تولید میکرد، این شرکت را خرید.
همانطور که در قسمت قبلی این سلسله مقالهها به شما گفتیم، علی خسروشاهی همواره سعی داشت تا اطلاعات کاریاش را بهروز نگه دارد، پس به سفرهای خارجی میرفت تا بتواند در نمایشگاهها و مغازهها بزرگ دنیا خوراکیهای جدید یا حتی قدیمی را ببیند و در صورتی که از آن خوشش میآمد، خوراکی گفته شده را به ایران میآورد و در نهایت با استفاده از کارخانه خود به دست مردم کشورش میرساند. یکی از این خوراکیهایی که در سفرهای خارجیاش با آن آشنا شد و در نهایت به این نتیجه رسید که میتواند در بازار ایران تبدیل به برگ بندهای دیگر از کارخانه مینو شود، چیزی بود که نام آن را پفک نمکی گذاشت. این خوراکی جذاب را شرکت آمریکایی بیاتریس فودز تولید کرده بود و علی خسروشاهی بدون هیچگونه درنگی با مسئولان این کارخانه مداکرات خودش را آغاز کرد و در نهایت توانست که پای این محصول را به ایران باز کند.
قرار داد امضا شده میان علی خسروشاهی و شرکت بیاترس فودز نکته بسیار جالبی داشت. شرکت بیاتریس فودز اعلام کرده بود که این شرکت به هیچ عنوان از شرکت مینو درخواست درصدی از فروش را نکرده بود، بلکه ماشین آلات تولید پفک نمکی با نام اکسترودر را به کارخانه علی خسروشاهی اجاره داد. حسن خسروشاهی درباره علت گذاشتن اسم پفک نمکی روی این خوراکی جدید کارخانه مینو میگوید:
در دوران کودکی با مادرم به قنادی مینا در ابتدای خیابان نادری میرفتیم. آنها یک شیرینی داشتند به نام پفک که خیلی مورد علاقه من بود. محصولی هم که قرار بود ساخته شود خیلی پف داشت و چون محصولی شور بود من تصمیم گرفتم که اسم آن را پفک نمکی بگذارم و با عجله زیاد و برای اینکه مبادا دیگری اسم مشابهی ثبت کند این اسم را ثبت کردم.
بعد از آن که علی خسروشاهی موفق شد تا قرارداد تولید پفک نمکی در ایران را با شرکت بیاتریس فودز امضا کند، فورا ترتیب تولید این محصول را داد و در بازه زمانی بسیار کوتاهی به دست مردم رسید. همانطور که در تیتر این مطلب گفتیم، میتوانیم این محصول را بهنوعی موفقترین چیزی بهحساب آوریم که شرکت مینو تولید کرده است. تولید این محصول به حدی موفق ظاهر شد که شرکت مینو تصمیم گرفت تا در سال 1356 کارخانههایی را برای تولید پفک نمکی در شهرستانهایی مانند اهواز و حتی فراتر از مرزهای ایران و در کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس دایر کند. هدف اصلی این شرکت از دایر کردن این واحدهای جدید تولید بیشتر نبود، بلکه قصد داشت تا هم جنسی بسیار تازهتر را در اختیار مردم قرار دهد و هم این که در تمام هزینههای مربوط به حمل و نقل صرفهجویی کلانی حاصل شود؛ البته در این بین علی خسروشاهی به این موضوع هم دقت کرده بود که اگر برای کالاهای تولید شده در خارج از کشور گمرکی وضع میشد، بههیچ عنوان این هزینه اضافه روی کالاهای تولید داخل نمیآمد و در نهایت هزینه همان کالاهای تولید شده در خارج گرانتر میشدند.
علی خسروشاهی برای آن که بین تولید و بستهبندی محصولاتش به هیچ عنوان وقفهای حاصل نشود، واحد چاپ مواد بستهبندی مثل جعبه و سلفون را کنار کارخانه اصلی تأسیس کرد تا هم هزینه حمل و نقل زیادی را ندهد و هم اینکه در صورت نیاز بتواند در کسری از ثانیه دستور افزایش تولیدات را بدهد.
بعد از موفقیتهای فروان کارخانه مینو و در کنار آن مجهز شدن کارخانه تولید مواد بستهبندی به آخرین ماشین آلات صنعتی روز دنیا، علی خسروشاهی تصمیم گرفت تا اگر در توان این واحد تولیدی سلفون بود ورقهای آلومینیومی را هم تولید کنند. حسن خسروشاهی در مورد این تفکر و قصد پدرش میگوید:
یکروز صبح، قبل از اینکه از منزل خارج شوم، تلفن زنگ زد و منشی آقای هوشنگ انصاری، وزیر وقت اقتصاد، اظهارداشت که منتظر باشید تا چند دقیقه دیگر آقای وزیر میخواهد با شما صحبت کند. من هم مضطربانه منتظر شدم. چون این اولینباری بود که آقای وزیر اقتصاد به منزل من تلفن کرده بود. چند دقیقه بعد تلفن مجددا زنگ زد و آقای وزیر گفت شنیدهام شما تقاضای اجازه برای یک واحد ساخت آلومینیوم برای بستهبندی کردهاید. گفتم همینطور است. آقای وزیر گفت خواهشمندم شما از این اجازه صرف نظر کنید، من در جای دیگر جبران میکنم. حقیقت قضیه این بود که بر اساس مطالعاتی که کرده بودیم، گرچه هنوز میخواستیم این واحد را تأسیس کنیم، خیلی هم مشتاق بهاینکار نبودیم. این موضوع با موضوع تأسیس کارخانه بیسکویت فرق داشت. در آن مورد، بیسکویت بهجوریت جنس ما اضافه میکرد و سازمان فروش ما را تقویت میکرد، درحالیکه اگر ما آلومینیوم بستهبندی را خودمان میساختیم یا میخریدیم چندان تفاوتی نمیکرد. مخصوصا که مطالعات نشان میداد که این کار سود فوقالعادهای ندارد؛ بهعلاوه، مشکل میتوانستیم حرف آقای وزیر اقتصاد را صراحتا رد کنیم، زیرا بالاخره صدور اجازه کارخانه در دست ایشان بود و لذا قبول کردیم. بعدا معلوم شد که دفتر والاحضرت شمس تقاضای اجازه این کار را کرده است و وزارتخانه تصمیم گرفته است پروانه را به ایشان بدهد. والاحضرت این کارخانه را تأسیس کرد و تا جایی که میدانم قیمت تمامشده کارخانه ایشان چندین برابر قیمت برآوردی ما بود. معلوم نیست که آیا این کارخانه هرگز به کار افتاد یا خیر.
علی خسروشاهی در ابتدا برای کارخانه خود زمینی را انتخاب کرده بود که در کنار کارخانه تولید علاالدین قرار داشت و به هیچ عنوان در ابتدا فکر نمیکرد که در مدت زمان بسیار کوتاهی تا این حد کارگاههای این کارخانه بزرگ شوند. او پس از آن که دید دیگر زمینی برای تأسیس کارگاه جدیدی باقی نمانده تصمیم گرفت تا در کنار کارخانه خودش یک زمان 12 هکتاری (120 هزار متر مربعی) بخرد. البته این کارخانه جدید چسبیده به کارخانه اولیه نبود و در میان این دو یک کارخانه اتوبوسسازی که متعلق به شرکت سهامی اتوبوسسازان بود، قرار داشت. علی خسروشاهی در نهایت پس از تلاشهای فراوان و ملاقات با بسیاری از افراد توانست که مجوزی را مبنیبر اینکه میتواند در حریم اتوبان بین دو کارخانه خود تونلی را حفر کند، دریافت کرد؛ البته در این بین نقش مبالغی که برای راضی کردن وزارت راه خرج کرده بود را از قلم انداخت!
این زمین جدید تنها مختص تأسیس کارگاههای جدید نبود و با نظر علی خسروشاهی چندین پروژه دیگر هم در این زمین اجرایی شد که برای نمونه میتوان به انتقال دفتر اصلی شرکت از خیابان فردوسی به آن اشاره کرد. این شرکت در ابتدا تعداد پرسونل کمی داشت، اما رفته رفته به بخشهایی مانند فروش، تبلیغات، امور مالی و قسمت کامپیوتر تعدا کارمندان بیشتری اضافه شده بود و این شرکت دیگر گنجایش این تعداد از کارمند را نداشت. این عدم گنجایش کافی و خرید زمین جدید دو عاملی بود که علی خسروشاهی در نهایت تصمیم گرفت تا دستور ساخت یک ساختمان برای واحدهای گفته شده را در زمین جدید بدهد. در این بین علی خسروشاهی دست به مکان دفتر خود و مدیریت تولید نزد و تا آخرین روز حضورش در کارخانه مینو در دفتر خود که در زمین اولیه کارخانه مینو و پشت کارگاهها قرار داشت، باقی ماند.
علی خسروشاهی پس از آن که رفته رفته قسمتهایی از دفتر اصلی این شرکت را به ساختمانی که در زمین جدید تأسیس کرده بود منتقل کرد، به فکر افتاد تا یک واحد تولید دارو و لوازم آرایشی جدید را در آن تأسیس کند. کارگاه قبلی که علی خسروشاهی برای تولید دارو تأسیس کرده بود، تنها در اختیار تولیدات تحت لیسانس شرکتهای بوتس و سیرل قرار داشت و عملا علی خسروشاهی نمیتوانست برای تولید محصولات آینده برنامهریزی کافی را انجام دهد.
علی خسروشاهی از مدتها قبل به این فکر افتاده بود تا وارد صنعت مربوط به تولید لوازم آرایشی شود. او این صنعت را کاملا سودده میدانست و در این مدت قسمت بزرگی از تمرکز خود را گذاشته بود تا بتواند واحد جدیدی را دایر کند. از طرفی دیگر او این مورد را میدانست که توانسته یک تیم بازاریابی بسیار خوب را دور خود جمع کند، پس تمامی تولیداتی که کارگاههای جدید تولید میکردند تنها پس از مدت کوتاهی فروش میرفتند.
یکی دیگر از محرکهای علی خسروشاهی برای تأسیس این واحد جدید، ورود شرکت تولید دارو به این صنعت بود و او به خوبی این را میدانست که اگر کمی دیر اقدام کند تمام بازار را در اختیار خواهند گرفت. برای ورود به این کار علی خسروشاهی به سراغ همان راههای قدیمی رفت، یعنی شریک شدن با یک شرکت خارجی یا دریافت گواهی تولید محصولاتشان در ایران. اولین شرکتی که به ذهن علی خسروشاهی رسید، شرکت اورال بود. این شرکت در آن زمان بزرگترین تولیدکننده لوازم آرایشی در دنیا بهحساب میآمد و روابط خوبی هم با علی خسروشاهی و کارخانه او داشتند. شرکت اورال در ابتدا این موضوع را به دلیل آن که در ایران یک نمایندگی انحصاری داشتند قبول نکردند و به علی خسروشاهی پیشنهاد تولید محصولی درجه دو از شرکتهای زیرمجموعه خودشان را دادند.
این پیشنهاد البته اولین و آخرین پیشنهاد اورال به علی خسروشاهی نبود؛ چرا که بعد از مدتی نمایندگی انحصاری این شرکت در ایران بهدلیل دست داشتن در یک سری از تخلفات گمرکی تعطیل شد و اورال مجبور شد که برای از دست ندادن بازار ایران به سمت علی خسروشاهی برود. این شرکت و صاحب کارخانه مینو بلافاصله قرارداد رسمی را امضا کردند و به این ترتیب کارخانه مینو تبدیل به نماینده انحصاری شرکت اورال در ایران شده بود.
تصویری از کارخانه قدیمی اورال
تنوع محصولات شرکت اورال بسیار زیاد بود، اما علی خسروشاهی این را میدانست که خط تولید کارگاههای او بسیار بیشتر از چیزی است که او در ذهن دارد، پس به سراغ شرکتهای دیگری رفت و سرانجام موفق شد تا گواهی تولید محصولات شرکت لانکوم را هم دریافت کند. با اضافه شدن شرکت لانکوم به خط تولید محصولات کارخانه مینو، تنوع محصولات تولیدی این شرکت سر به فلک کشید و عملا توانسته بودند که بازار لوازم آرایشی ایران را در دست بگیرد.
با توجه به همه این موارد، علی خسروشاهی تصمیم گرفته بود که باید به سراغ تأسیس یک کارگاه دیگر برود؛ چرا که کارگاه تولید دارو فعلی توانایی تولید محصولات اورال و لانکوم با یکدیگر را نداشت. همه این موارد گفته شده و البته روند رو به رشد خرید محصولات آرایشی توسط بانوان، عقد یک قرارداد دیگر با شرکتی با نام ساندوز سوییس برای تولید داروهای آن در ایران و همچنین تولید قراردادی که مینو با شرکت سیرل برای تولید یک سری از محصولاتش در ایران داشت، دست به دست هم دادند تا علی خسروشاهی این تصمیم مهم را بگیرد.
با سری در تاریخ، به اسم دکتر قاضیزاده بهعنوان نماینده آن زمان شرکت ساندوز در ایران برخواهید خورد. او در ایران از داروفروشان بسیار قدیمی بهحساب میآمد، اما متاسفانه هیچ تشکیلاتی را برای خود دایر نکرده بود. این دکتر داروفروش داروهای شرکت ساندوز را بهدلیل آن که یکی از 4 شرکت تولیدکننده دارو سوییسی خوش نام در ایران بهحساب میآمد، تهیه میکرد و با استفاده از عمدهفروشیها به دست خردهفروشیها و سپس به دست مردم میرساند؛ اما این روند برای قبل از تصویب سیاستهای جدید گمرکی دولت بود و بهزودی باید تمامی این محصولات در داخل ایران تولید میشدند.
دکتر قاضیزاده بههیچ عنوان حاضر نبود که این تغییرات را قبول کند و در نهایت شرکت ساندوز از او گذشت و بهدنبال یک نماینده دیگر برای خود در ایران میگشت که به اسم شرکت مینو بهعنوان بزرگترین کارخانه تولید لوازم آرایشی و دارو برخورد. یکی دیگر از عواملی که ساندوز شرکت مینو را برای تولید محصولاتش انتخاب کرد، در اختیار داشتن نمایندگی انحصاری نستله در ایران توسط این کارخانه علی خسروشاهی بود.
این تغییر نمایندگی بهسادگی ثبت چند امضا نبود؛ چرا که بر اساس قوانین و قرارداد ثبت شده، شرکت مینو میتوانست که در صورت لزوم قرار داد ثبت شده را با اخطارهای 3 ماهه، 6 ماهه یا حتی در مواردی یک ساله لغو کند. از طرفی دیگر وزارت بهداری ایران رویه دیگری را در نظر داشت، او میخواست که این کار انجام نشود و انتقال نمایندگی نیاز به موفقت نمایندگی قبلی داشته باشد.
بعد از آنکه علی خسروشاهی توانست نمایندگی شرکت ساندوز در ایران را بهدست آورد، طرح ساختمان را این شرکت بر اساس آخرین و مدرنترین واحدهایی که تا آن زمان ساخته شده بودند، تهیه کرد و در اختیار خلی خسروشاهی گذاشت تا در اسرع وقت ساخته شود.
کار توسعه کارخانهتنها مربوط به لوازم آرایشی یا دارو نبود، بلکه این شرکت نیاز داشت تا واحد جدیدی را برای تولید پفک نمکی تأسیس کند. تأسیس این واحد جدید از آن جهت نیاز بود که پفک نمکی در بازارهای داخل و خارج از ایران غوغایی بهپا کرده بود و فروش خوبی هم داشت؛ پس باید واحد تولیدی آن هم گسترش پیدا میکرد. به دستور علی خسروشاهی در این زمین جدید انبارهای زیادی برای کمک به افزایش تولید این شرکت دایر شدند. بعد از تأسیس انبارها نوبت به تأسیس ساختمان غذاخوری جدیدی مخصوص کارگران این کارخانه بزرگ رسید.
تمامی این کارگاهها و واحدهای صنعتی، فقط و فقط حاصل زحمات فراوان علی خسروشاهی، پسرش، تیمی حرفهای و صد البته کارگران زحمتکش این کارخانه بود. در این مدت علی خسروشاهی از تمام وقت و سرمایه خود زد تا کارخانه خود را بسازد و در کنار آن همواره تلاش میکرد تا تعداد افراد بیشتری را استخدام کند. تولیدات این کارخانه به حدی زیاد شده بود که در کوچکترین نمونه آن از 25260 تن در سال 1353 به 38950 تن در سال 1356 رسیده بود.
ادامه زندگینامه این کارآفرین برجسته را میتوانید از این لینک مطالعه کنید.